سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کلاغ - میرزاآقا عسگری (مانی)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : لیثی حبیبی م. تلنگر

عنوان : سلام بر میرزا آقا عسگری(مانی)؛ و بر همه سلام
آقای مانی خسته نباشید و قلمتان پر از آفرینش باد!

اعتراض و سخنی خطاب به اهل قلم ایران زمین دارم؛ که از فرصت استفاده کرده همینجا می نویسم.

نمی دانم به چه دلیلی خیلی ها فکر می کنند اگر بخواهند به کسی که نا مطلوب و ناجور است بتازند باید آن نادرست را به حیوانی و یا پرنده ای مثلاً کلاغ تشبیه کنند. چه کسی می داند که بلبل یا باز و یا کبوتر از کلاغ خوش فکر تر است. تا کی می خواهیم با دید انسانی محدود و قدیمی خود که از دیروزیان ما به ما ارث رسیده؛ به جانوران و پرندگان نازنین طبیعت بتازیم و به عنوان سنبل های زشتی از آنها استفاده کنیم.

لاله ی ایرانی در شعری عاشقانه و زیبا برای تاختن به غیر - رقیب - از کلاغ استفاده می کند. آن بانویی که اول بار شعرش را اینجا گذاشت و من دست به سینه به شعر شان پرداختم؛ متأسفانه نام ایشان یادم رفته. اوایل چند شعر اینجا منتشر کرد که کارش بسیار قوی بود. ولی یک بار دیدم متنی به نام کلاغ اینجا گذاشته بودند. البته آن متن به شعر ربطی نداشت؛ داستانی کوتاه و سمبلیک بود که تکه تکه زیر هم نوشته شده بود. حد اقل هیچ شباهتی به شعر جاندار آن بانوی گرامی نداشت. آری، نام آن متن هم کلاغ بود.
چرا!؟

اگر می خواهید زشتی را به نمایش بگذارید؛ آن حال و هوا را با واژه بیافرینید. این یعنی خلاقیت و آفرینش. این تنبلی ها را باید کنار گذاشت. همان حال و هوا را می توان با مفاهیم واژه ها، با خلاقیت، به تصویر کشید. این کار دو خوبی دارد. اولی این است که شاعر به تنبلی عادت نمی کند. وام گیری و آسان گیری، را کنار می گذارد؛ و خود با مفهوم نهفته در واژه آن صحنه ی نادلپذیر را می آفریند. یعنی شعر زاده می شود؛ و انسان حساس و زیبا پسند به آن کار نیک دلداده.
دوم خوبی اش این است که جانوران و حیوانان تاوان پرداز آدم های نابکار نمی شوند.
ما آدم ها فکر می کنیم که خیلی اشرف مخلوقاتیم؛ که نیستیم. این جهانِ پر از بی عدالتی و جنگ و فقر و فحشا و زور و نابکاری انسان، گواه قلم زن این سطور است.
ما چه می دانیم شاید کلاغ هم گاهی از دست بچه کلاغ ها وقتی کلافه است به عنوان توهین به فرزندان خود، بهشان می گوید: باز آدم شدید؟ شرم نمی کشید که به آن موجود عوضی بدل گشته اید؟ مگر نمی بینید روی همنوع خود بمب می ریزد؟

روزی با دوستی نشسته بودیم و دلسوزانه و نگران از بیداد و جنگ و تباهی که بشر خالق آن است؛ می گفتیم از هر دری. اتفاقاً پنجره باز بود؛ یه دونه مگس آمده بود تو خونه و هی وز وز می کرد و ویراژ میداد. حرفمان قطع شده بود و بهش نگاه می کردیم. بر گشتم گفتم: مگس شرم نمی کشی به آدمی زاد بدل گشته ای و مردم آزاری می کنی.
بلافاصله با همان سرعت از پنجره زد بیرون. و آن دوستم گفت: فکر کنم آدمیزاد در فرهنگ مگس ها باید توهین بزرگی باشد که بلافاصله بعد از حرف شما، خودش را انداخت بیرون. و گفت: بعد از شنیدن این توهین بزرگ فکر کنم قصد خود کشی داشت که با آن سرعت خودش ر ا پرت کرد.
همین.
و شاد باشید
٣۹۴۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣۹۰       

    از : آزاده سلیمانی

عنوان : کلاس درس شعر
واژه ی »شاهکار« اینقدر دستمالی شده که وقتی هم به یکی (از اصیل ترین نسخه ها) برمی خوری نگرانی آنرا همان که هست (شاهکار) بنامی... می ترسی شأن اثر را رعایت نکرده باشی و آنرا در حد یکی از شتاتوس های آبکی/آهکیِ فیسبوکی پایین آورده باشی که ۱۵۶ تا لایک خورده است و از چپ و راست »وای چه شاهکاری« بر خود بارانده!

یکی از کتابهای مرجع من در شعر مجموعه ی »سپیده ی پارسی« میرزاآقا عسگری بوده است.. چقدر شاد و سپاسگزارم که مانی ما را با این اثر بی نظیر (کلاغ) دوباره به تماشای گنجینه ی غنی و اصیلِ شاعرانگی اش راه داد.
٣۹۴۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست