سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حمله به احزاب کردی را متوقف کنید!

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : peerooz

عنوان : عکس ها را باید در اصل مقاله دید
سرکار و یا جناب نوبر، ممنون.

برگزاری کنفرانس "ایران پس از جمهوری اسلامی" در پارلمان فرانسه

العربیه: کنفرانسی با عناوین "ایران پس از جمهوری اسلامی" و "جامعه ایرانی و مساله قومیت ها در ایران" جمعه ۱۴-۹-۲۰۱۲ در پارلمان فرانسه آغاز شد.

برپایه اطلاعات رسیده به "العرببه.نت" این کنفرانس به بهانه سالگرد ترور دکتر صادق شرفکندی دبیر کل سابق حزب دموکرات کردستان ایران برگزار می شود. مخالفان کرد نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران را متهم به ترور وی در اروپا کرده اند.

در این کنفرانس علاوه بر شخصیت هایی همچون برنارد لیوی فیلسوف فرانسوی، نمایندگانی از قومیت های کُرد، عرب، ترک، بلوچ و ترکمن ایرانی هم حاضر می شوند.

بنا بر گزارش رسیده به العربیه، اهمیت کنفرانس در آن جا است که برخی از نیروهای اپوزیسیون ایرانی در صدد ایجاد ائتلاف های جدیدی هستند، به ویژه آن که احتمال تاثیرات تغییرهای اخیر در خاورمیانه بر ایران نیز وجود دارد.

در این کنفرانس بحث قومیت های غیر فارس ایرانی که بر اساس برخی گزارش ها بیش از نیمی از جمعیت ۷۵ میلیونی ایران را تشکیل می دهند، مطرح می شود.

محافل اروپایی در ماه های اخیر، اهمیت ویژه ای به وضعیت قومیت های ایرانی داده اند. آخرین بار حدود دو ماه پیش پارلمان اروپا، مشکلات قومیت عرب ایرانی و احکام اعدام علیه فعالان در مناطق عرب نشین این کشور را به بحث گذاشته بود.

شایان ذکر است که حزب دموکرات کردستان ایران نقشی برجسته در برگزاری کنفرانس ایفا کرده است. این حزب در سال ۱۹۴۶ تاسیس شد و رهبری آن را در حال حاضر مصطفی هجری بر عهده دارد این حزب را می توان به عنوان حزب مادر همه احزاب کُرد در ایران، عراق، ترکیه و سوریه به شمار آورد. شعار کنونی این حزب دموکراسی برای ایران و فدرالیسم برای کردستان است .
۴٨۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : و باز سخنی در باب زخم کهنه و کاری کورد و وظایف ما
وقتی دیدم «اخبار روز» میهن را با خاک یکسان کرده؛ دلم گرفت؛ جانم لرزید. چندین بار، دَوانَک - مَئوس، همان که روی صفحه می دوانیم - را چرخاندم تا بنویسم، مفهوم میهن فقط خاک نیست، خیلی فراتر از اینهاست. ولی دلم نیامد. به خود گفتم: گرچه بیانی غلط است؛ اما پشت این سخن منطقی قوی، انساندوستانه و گرایشی همه خلقی خوابیده. بچه ها دارند بر دل زخمی کرد مرهم می گذارند، پس مزاحمشان نشو!
سکوت گرچه دشوار بود؛ با این حال، در گلوگاه اندیشه، بال پرواز واژه بستم، و در خانه ی سکوت نشستم.

این قبیله گرایی که این روز ها به شکلی مصنوعی در بین اقوام ایرانی رواج داده شده، ویرانگر و بسیار خطرناک است؛ و درمان ما نیست. زیرا می تواند همه را به جنگ و نابودی بکشاند۱. تا زمانی که ما نتوانیم آنچه برای خود می خواهیم برای همگان بخواهیم، راه به جایی نمی بریم. همه ی خلق های ایران پاره های تن ملت بزرگ ایران اند. پس باید نه در حرف، بلکه در عمل سعادت یکسان برای همگان بخواهیم.
اگر این شدیم، بیشک از پیروزمندانیم، یعنی بردیم. وگرنه به قول فیلسوف مظلوم ایران زمین، قبل از مرگ خود مردیم. زیرا به خون کشیده شدن و تکه پاره شدن ایران بزرگ و قدرتمند، مرگ تاریخی همه ی ماست.
پس بیایید شهامت داشته باشیم و در این حال و هوای زمستانی، در این زمانه ی پر از نگرانی و دلسردی، بیش از اینها همنشین بهار گردیم. و نه از روی تظاهر، بلکه با تمام هستی خود، و از صمیم قلب بگویم: «دایه سلطنه۲»، هم در دل منه.

زیر نویس ۱ - در دوران ما خطر جنگ های ویرانگر ناسیونالیستی خیلی بیشتر از زمان های گذشته است.
برای اینکه بخش بزرگی از نیروی انساندوست و خلقی بعد از فرو پاشی شوروی، و سر خوردگی، به ناسیونالیزم روی آورده. اینها فلان خان پنج کلاس خوانده نیستند. اینها سال ها در گروه ها و احزاب چپ کار تشکیلاتی کرده اند. سازماندهی بلدند. و اگر ناصادق باشند، گول زدن مردمان ساده به وسیله ی آن "پختگان" بسیار آسانتر است. خان حتی به گرد پایشان هم نمی رسد.
این عزیزان ما در واقع در فصل سر خوردگی، تسلیم یک شکست تاریخی شده اند. پس جایگاه خود را در جای دیگری جستحو گرند. بی آنکه بدانند درمان این نیست. در حالی که می توانستند با نقد گذشته، گذشته را چراغ راه آینده سازند.
امروز درمان ما ایرانیان، همگرایی، همیاری و دوستی همه ی ماست تا آنطور که باید ره یابیم.

«دو ره در پیش داری، یا تسلیم، یا پیکار جانفرسا
از آن راه خطا برگرد و با همت بر این ره شو»
احسان الله طبری ساروی

۲ - آن نام مبارک به عنوان نماد یک مادر رنجدیده ی ایرانی و هم کرد آمده.
۴٨۲۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۱       

    از : ایران جاودان

عنوان : در میهن پرستی مدنی ، چه ایرادی نهفته است ؟
در بحث ناسیونالیسم ، باید عرض کنم که Civic Nationalism یا میهن پرستیِ مدنی ، اصولاً دارای ماهیّتی مترقّی و پیشرو می باشد ، و اگر اشخاصی گمان شان بر ارتجاعی بودن پدیده ی ناسیونالیسم می باشد ، بهتر است اصطلاحات و ترکیباتِ حوزه ی عمومی و تخصّصی سیاست را خلط مبحث نکنند و به کاربردِ راستین و به جایِ هر گونه شان ، با دیدی انتقادی و از منظری موشکافانه بنگرند ، و سپس حکم به ردیّه نویسی علیه اش بدهند ، و در این مورد مطالعه ی انتقادی آثار کارل مارکس بزرگ را پیشنهاد می کنم ، تا هویدا گردد که ضدّ - ناسیونالیست بودن او ، به حدّی که چپ نماهای ایرانی دَم از آن می زنند ، توهّمی بیش نیست . بنابر این ، منطق و عقل حُکم می نماید که هر ایرانیِ دلسوزی ، علاقه ای ویژه به سرزمین آبا - و - اجدادی خود داشته باشد و در برابر متجاوزین و مزدوران داخلی ایستادگی نماید ، به خصوص که شرایط ایرانِ امروزِ ما در منطقه ی بحران خیز و بحران سازِ خاورِمیانه ، به مرتب بغرنج تز از هر کشور دیگری ست و تجربه ی صد سال اخیر ما نیز ، اذهان ایرانی را به فعّال بودنِ قطعیِ محافل تجزیه طلبانه ارجاع می دهد ، به گونه ای که چندین قسمت از پاره ی تنِ مان ، سرزمین مان ایران ، به ناحق و ناجوانمردی جُدا گشته است . فهم این مساله ، بدین حد دشوار است که شمایان بیان اش می دارید ؟ . « امضا محفوظ »
۴٨۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۱       

    از : نوبر

عنوان : هر دم ازین باغ بری میرسد
رسیدگی به وضع ایران در بعد جمهوری اسلامی در پارلمان فرانسه و وضعیت اقوام ایرانی

http://www.iran-emrooz.net/index.php/news۲/۴۰۴۵۸/
۴٨۲۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۱       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : حق تعیین سر نوشت می تواند اشکال گوناگونی داشته باشد. ما باید به نوع ایرانی آن بیندیشیم. وگرنه ...
آنچه امروز در جهان رواج دارد و نام اش را حیله گرانه حق تعین سر نوشت گذاشته اند، نام دیگرش همان تجزیه و یا به قول بعضی از دوستان استقلال است. ما که نمی خواهیم با کلمات بازی کنیم. مفهوم این کار یعنی باید در آینده ی نزدیک ایران بزرگ و قدرت مند که کسی دوست اش ندارد، به سی تا چهل کشور بدل گردد. و این یعنی اعلام جنگ بر علیه یکپارچکی ملتی کهن.
حال که این اعلام جنگ به ما داده شده، پس ما ایرانیان نیز حق داریم که برای دفاع آماده گردیم.

حق تعیین سر نوشت در ایران را باید مجلس ملی ایران تعیین کند و میزان اختیارات را نیز همان ارگان تعیین می کند که همه مردم ایران در آن نماینده خواهند داشت. ولی آنچه مسلم است این اختیار داران منطقه ای به هیچ رو حق داشتن ارتش، پرچم و نیروی انتظامی را نباید داشته باشند. همه ی اینها ملی و سراری است. ولی در اداره ی سیاسی و حل مشکلات اجتماعی باید دست مردم هر منطقه ای بازتر باشد تا بتوانند برای پیش برد امور فرهنگی، زبان، اقتصاد و ... نقشی فرا گیر و سازنده داشته باشند. خطوط کلی را همیشه باید مجلس ملی در پایتخت تعیین کند. در غیر این صورت باید آماده شد برای سی تا چهل تکه شدن.

هوشنگ اسدی عزیز حرف زیبایی را نوشته بود. نوشته بود: من نیمه کرد مازندرانی خود را صاحب ایران می دانم. در تالش کهن نیز دقیقاً همین برداشت را مردم دارند. یعنی خود را از فارس ایرانی تر می دانند. برای این اعتقاد خود دلایل کافی نیز دارند. ده ها مکان در تالش زمین با نام های شاهنامه ای آراسته شده است. و این در حالی است که این نامگذاری ها بعد از نوشتن شاهنامه ی جاودان از سوی اندیشمند بزرگ توس صورت نگرفته. بلکه ریشه در هزاره ها دارد.
کرد و دیگران نیز چنین تاریخی در ایران زمین دارند. ولی مسئله ی کرد فقط مسئله ی ملی نیست، بلکه زخمی بودن این هم میهنان عزیز ما نیز هست. ما باید دست در دست بر این زخم مرهم نهیم و برادری خود را به اثبات برسانیم تا آنها هرچه بیشتر خود را ایرانی بدانند. در کامنتی که ساعتی پیش در پای اطلاعیه ی جدید دو حزب کردستان ایران نوشتم، به این موضوع مهم - زخمی بودن - نیز پرداخته ام که دیگر اینجا تکرار نمی کنم.
تعارف نباید کرد. اینجا دو راه بیشتر وجود ندارد؛ یا چهل تکه شدن را باید بپذیریم و یا باید از یکپارچکی میهن خود دفاع کنیم. راه سوم همان اختیار دادن به مردم هر منطقه است از سوی مجلس ملی، بی ارتش، پرچم و ... که باید با جزییات، طرح، تصویب و اجرا گردد. باقی به نعل و میخ زدن ها تزویری بیش نیست برای پاشاندن یکپارچگی کشور عزیز و کهن ما به شکل گام به گام. تن دادن به این یعنی پایان ایران کهن. مباد هرگز چنان!
۴٨۱۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : علی کبیری

عنوان : آقای علی اصلی، دست مریزاد!
آقای اصلی آنچه را که باید گفته شود، گفت و بر اساس مثال "جانا سخن از زبان ما میگوئی" از زبان ما گفت که «من آنچه شرط بلاغست باتو میگویم/توخواه از سخنم پندگیر و خواه ملال» امیدوارم گوش شنوائی باشد. تاریخ گواه صادقی مبنی بر نا درستی این تبلیغات فراافکنی است. باشد تا زمانی دیگر.
۴٨۱٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : حق تعیین سرنوشت
جناب اصلی،
ممنون. کامنت شما فرضیه نیست حقیقت است . روند جریانات امروزه متابعت از جوکی است که در کلاسهای زبان در باره تجزیه و ترکیب جملات میگفتیم که تجزیه ات بد نیست ، مرده شور ترکیبت را ببرد.

احتمال اینکه در کردستان آزاد فردا مثلا کرمانشاه و یا ارومیه به خاطر عوامل داخلی
و یا خارجی و یا هردو ، خواستار حق تعیین سرنوشت شوند ، از ما بهتران فورا این دولت را به رسمیت خواهند شناخت همانطور که تا کنون در جاهای دیگر کرده اند.
اگر حق تعیین سرنوشت برسمیت شناخته شود تا آخرین جزء ذره اتم صادق خواهد بود. این تیغ از دو طرف میبرد.
۴٨۱٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : علی اصلی

عنوان : جالب!
ممنون از پیروز به خاطر کامنت و نقل جالب از عیسی صفا.
۴٨۱۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : علی اصلی

عنوان : آیا "حفظ استقلال و تمامیت ارضی" خانه/کاشانه/شهر/میهن = "خاک پرستی" است؟؟؟!!!!!!
از امکان بحث در اینجا من هم به نوبه خود بسیار سپاسگزارم و نیز امیدوارم که جز در موارد شدید و به وضوح موهن از سانسور استفاده نشود. با پیام کلی و روح حاکم بر سر مقاله ا-ر که دعوت به آرامش و بحث و دیالوگ و باز گذاشتن کامل این کانالها است نیز بسیار موافقم. اما مشکلاتی نیز در آن می بینم که در زیر اشاره ای بر آن می آورم.

در سر مقاله اخبار روز آمده است:

" وقتی «حفظ استقلال و تمامیّت ارضی ایران، سرآغاز هر کارپایه سیاسی» قرار گیرد، دموکراسی، عدالت و حقوق انسانی از این گونه کارپایه های سیاسی رخت بر می بندد و خاک بر انسان و حقوق آن مقدم می شود. "

من مانده ام که آیا نویسنده این خطوط واقعا خود به عمق و عواقب معنای سخن خویش اندیشیده است؟! چه دید و منطق و انصافی پایه چنین نظری می تواند باشد؟! شما در کجای دنیا دیده اید یا شنیده اید که احزاب سیاسی کشوری جا افتاده و با تاریخی بسیار طولانی دور هم جمع شوند تا به توافق و ائتلاف یا اتحاد در مورد رهایی کشور مطبوع خود برسند و در عین حال "حفظ استقلال و تمامیت ارضی" آن مملکت اولین اصل اجماع نباشد - یا کلا زیر سوال و شاید و باید و اگر و اما باشد؟!

آیا همین الان اگر فرض کنیم که کردستان عراق مستقل شده باشد - می توانید تصور کنید که احزاب کردی برای تصمیم گیریهایی دور هم جمع شوند و همزمان یکی دوتای آنها اعلام کنند که هیچ پیش شرط و التزامی به "حفظ استقلال و تمامیت ارضی " کردستان عراق ندارند و آن را "خاک پرستی" محسوب کرده و در عین حال خواهان همکاری و اجماع با بقیه احزاب باشند؟! فکر می کنید که در چنین حالتی بقیه احزاب کردی به آن دو حزب چه خواهند گفت و چه عکس العملی نشان خواهند داد؟! جواب آسان است.اما آیا تصور جواب مربوطه اینقدر برای نویسنده سطور بالا غیر ممکن و خارج از ذهن بوده است؟! آیا قبل از دست به قلم بردن - اندیشه در خور ورزیده و و سوالهای لازم پیرامون این مقولات را از خود پرسیده است؟ حتی در ممالک نیم بند جدید التاسیس استعمار ساخته هم کسی به این آسانیها چنین فرمایشات "جهان وطن" گونه را مثل آب خوردن جاری نمی سازد و حفظ خانه و کاشانه و سرزمین مادری را چنین بی خیالانه با "خاک پرستی" معادل نمی سازد.

واقعا نویسنده محترم سطور بالا تا چه حد به عبارات خود اندیشیده است و تا کجا با واقعیات سر و کار دارد؟ آیا قرار است جمعی اتوپیایی و جهان وطن دور هم جمع شوند و تصمیم بگیرند که مثلا چگونه رژیم ایران را سرنگون کنند و بعد هم به صورتی بسیار "دمکراتیک" فلان حزب فلان قوم هر کدام تکه ای از این میهن را به خاطر مقوله موهوم و بعضا مضحکی به نام "ستم فارسها" - یا تحت هر بهانه دیگری - در اختیار خود بگیرند - و بعد هم اسم این را بگذاریم "دمکراسی و عدالت و حقوق بشر ؟! بله - طنز آمیز به نظر می رسد ولی این است نتیجه بسط منطقی سطور بالا !


بدیهیست که در چنین حالتی به قول معروف سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. به اینها بیفزایید شرایط منطقه ای/جهانی را و نیز دخالتها و لشکر کشیها و توطئه ها و ترورها و قتل عامها و اشغالها و نسل کشیهای عیان و آشکار استعمار کهنه کار را - بنگرید بر کوهی از اسناد و طرحهای علنی شده استعماریان و اهداف و مقاصد آنها و سیاست فعلی بالکانیزه کردن مناطق و ملل و قصد کهنه "اربابان جهانی" برای زدودن هر گونه ناسیونالیسم و علایق میهنی و هویت ملی/انسانی در راه ایجاد جهنمی به نام "نظم نوین جهانی" و "حکومت جهانی" فاشیستی و ببینید محاصره آشکار میهن را و رژیم خائن و استعماری حاکم را.

حال در چنین حال و روزی چگونه ممکن است کسی به این راحتی ژست جهان وطنی اتوپیایی به خود گرفته و نسخه تجویز کند که اصل "حفظ استقلال و تمامیت ارضی مملکت" بواقع یک مانع و مشکل بر سر راه نجات مملکت است(!!!!!!) و "خاک پرستی است " و خطرناک و ضد دمکراسی و عدالت و حقوق انسانی و ضد تفاهم است - سوالیست که ما سخت در آن حیرانیم و شاید نویسنده مربوطه قادر به پاسخ به آن باشد.

ضمنا سطور بالا صحبت از قربانی شدن " دموکراسی، عدالت و حقوق انسانی " در صورت "خاک پرستی" - یعنی همان پیش شرط "حفظ استقلال و تمامیت ارضی" - را مطرح می کند. بسیار خلاصه می گویم که دوست گرامی - فراموش نکنید که "دموکراسی، عدالت و حقوق انسانی " و ارزشها و رفتار دمکراتیک شامل حال همه - منجمله ملت ایران - می شود و نه فقط گروه و قوم خاصی. یک بام و دو هوا نمی شود!به نظر می آید شما در این سطور دچار استانداردهای بعضا دو گانه شده اید. بله - در این میانه ملت ایران هم وجود حقیقی و حقوقی دارد و حق و حقوقی.پس ملت ایران هم حق دارد که برای خودش تصمیم بگیرد که تکه ای از خاک خود را از خود جدا کند یا نکند و این تصمیم بس عظیم را قرار نیست و نمی شود که فلان حزب یا گروه یا قبیله یا رفراندم محلی یا قدرت خارجی برای آنها بگیرد. در شرایط بسیار خطیر کنونی هم طبیعیست که اصل "حفظ استقلال و تمامیت ارضی" اتفاقا بیش از هر زمان دیگری مورد تاکید اکید اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران قرار گیرد.

در خاتمه باید بگویم که بسیار متاسفم که هنوز هم عده ای متوجه تفاوت میان ناسیونالیسم کور و وطن پرستی خاک محور و شعبان بی مخ گونه - با میهن دوستی انسانی و مترقی نشده اند. بسیار جای تاسف است.عزیز جان - من میهن دوستم و عاشق میهن و مردمم هستم در عین آنکه الفت و احترام و مهر فراوان نه تنها به انسان بلکه به همه زندگی دارم.ساکن این کره خاکی چرخان و متحرکم و میهنم - با همه بالا و پایینی ها و خوبیها و بدیهایش - سرای و خانه و محل اصلی امن و آسایش من و همه دوستان و اقوام و نیاکان من بوده است و "پرستنده" هیچ کسی هم به جز خداوند مهر و عشق و سرور نیستم. هر کسی هم "خانه" خود را پاس می دارد از گزند آفات و دشمنان و غصب و تصاحب و شقه کردنها و عدم استقلال و بردگی این و آن - و من و من ها نیز چنین می کنیم و صد البته اگر چنین نکنیم جای تعجب و نا امیدی فراوان خواهد بود و آنگاه از آوارگی و بی خانمانی و غربت نشینی خود نیز شکایتی نتوانیم کرد. تعجب آنجاست که کسی با یک کاسه کردنی بسیار حیرت انگیز و گسیخته از واقعیات نام اینها را بگذارد "خاک پرستی" آنهم بدون نیم نگاهی هر چند نیم عمیق به حال و روز و شرایط اطراف خود!
۴٨۱۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

    از : علی اصلی

عنوان : ترک و مازندرانی و فارسم و...
نوشته زیر کامنت من - با تغییراتی - ذیل مقاله آقای ابراهیم جهانگیری در صفحه اول است. فکر می کنم مناسب این ستون باشد :

http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=۴۷۷۱۲


ترک و مازندرانی و فارسم و...


واقعا معلوم نیست که چرا این جناب "تورک" و نیز بعضا جناب جهانگیری تا این حد از بعضی واقعیات بدورند - "رک" بگوییم - حالت اسکیزوفرنی عجیبی در این نوع نوشته ها به چشم می خورد. مثلا اینکه چقدر و چند صد سال "تورکها" زمام قدرت را در ایران بدست داشته اند ظاهرا برای جناب "تورک" ما اصلا کافی نبوده و نیست و زمامداری خامنه ای "تورک" هم ظاهرا اصلا وجود ندارد - اینکه چقدر "تورک" در تهران و سراسر ایران زندگی می کنند و از چه امکانات و قدرتهایی با وجود "فارسهای نژاد پرست" برخوردارند نیز ظاهرا برای این جناب "تورک" واقعیت عینی ندارند. اینکه ستمهای گران دو رژیم استعماری شاه و شیخ "سخاوتمندانه" شامل حال همه ما مردم ایران شده است نیز ظاهرا در عالم "واقعیات" این دوستان هیچ جایی ندارد.اینکه مثلا چون منی با بسا فارس و بلوچ و کرد و عرب و گیلک همدرد و همراه و همرزم و همزنجیر بوده ایم هم لابد جزو واقعیت نیست و اهمیتی ندارد. اینکه بسیارانی چون من همه ایرانیان را سخت دوست می داریم و با جان و دل و کلام آتشین پارسی همیشه سخت حتی بر دهان آنها که جوکی کریه و متعفن بر ضد هر قومی گفته اند تازیده ایم نیز لابد واقعیت نیست ! بسیار خوب ! وقتی واقعیاتی چنین واضح و پیش رو در نظر کسی وجود نداشته باشند و در دریافتها و قضاوتها و محاسبات او نقشی نداشته باشند - بدیهیست که نتیجه گیریها و راهکارها و شعارها هم به همان میزان ناپخته و ناقص از آب در می آیند. وقتی کسی بس ساده دلانه و محدود تنها به تکه هایی از واقعیت بیاویزد سپس ناگهان در این توهم نیز اندر می شود که مثلا تواند صد ایل در پی خود کشد! عجبا! و شاید تراژیک تر - شاید هم طنز آمیزتر - تهدیدهای دائمی مبنی بر تجزیه و جدایی هستند که یکی در میان بر زبان مبارک جاری می فرمایند !

آخر خود شیفتگی و خود پرستی و خود محوری هم حدی دارد...متاسفم دوستان - اما ظاهرا اطلاعات و شاید هم قوه درک و استنباط شما با مشکلات جدی و عدیده ای روبرو هستند. من ایرانی خود ترک و مازندرانی و فارسم و جمعی از نزدیکترین عزیزانم کرد هستند و اقوام و دوستانی دارم گرامی چون برادران و خواهران که لر و عرب و بلوچند. چه می گویید شما ؟! شما می خواهید ما را از هم جدا کنید ؟! چرا ؟! به چه حقی ؟! به چه قیمتی؟! از چه راهی؟! با چه شانس موفقیتی؟! به سوی کدامین دوزخ ؟!

متاسفم که شما تا این حد از درک مفهوم و زیبایی موزاییک ایران و ایرانی عاجزید. مطمئن باشید که با دوری از عقل و منطق و مهر و انصاف و واقعیات و احساسات پاک - و با تاختن بر مرکب احساسات تند و آتشین و ناپخته و کودکانه فردا جز حسرت و پشیمانی از خامیها و ندانم کاریها چیزی عایدتان نخواهد شد. درد ما ایرانیان درد مشترک است - درد سلطه و نفوذ چند صد ساله استعمار و ستمهای نوکرانشان و صد البته درد ضعفهای فرهنگی و فکری که دخالتهای استعمار شدت آنها را دو صد چندان کرده است - درد کشتن آزادی و عدالت و قتل عام آزادگان و متفکرین و درد حکومت جاهلین استعماری - چه شاهی و چه شیخی... درد کم فهمی ها و نفهمی ها و ساده دلی های "نخبگانمان" - درد جنگهای روانی دشمنان و و رواج ضد اطلاعات به جای اطلاعات واقعی .... درد بیشمار مردمان در جهان سوم و جهان اول و "چهارم" ...!

قربانی سیاست دائمی استعماری "تفرقه بینداز و حکومت کن" نشویم ... استعمار و نقش و تاریخچه آنرا را واقعا بشناسید و از آن غافل نشوید - دچار این توهمات و ساده دلی ها ی بس کودکانه نشوید که سران استعمار و "اربابان جهانی" شاید کوچکترین احترام و دوستی و علاقه ای برای "تورک" یا کرد و بلوچ و عرب - یا حتی برای آلمانی و فرانسوی و امریکایی و اسراییلی و ژاپنی و.... - یا هر کدام دیگر از مردم ما قائل باشند - یا اینکه خیال کنید که شما قادر به معامله با آنها و پیروزی در معامله بر علیه میهن و مردمی بس کهن باشید. هر قدر که ما بیشتر دچار تفرقه شویم و تکه تکه تر - مطمئن باشید که همه مان دچار ستم و فلاکت بیشتر و بیشتر خواهیم شد. اما ایران - با همه مشکلان و ضعفهایش هنوز هم بهترین نقطه اتکا و پناه و امید برای همه ایرانیان است بخصوص در پروژه "حکومت جهانی" آن "اربابان جهانی" که تک تک من و شما و همه ملل دیگر را جز در حد سوسک و حشرات و فوقش چارپایان "قابل مصرف" نمی بینند... همانها که منجمله پشت سر علم کردن دو جهانی بودند و با کشتار میلیونها انسان ککشان هم نگزید و تنها به تمرکز هر چه بیشتر قدرت برای خود و حرکت به سوی "نظم نوین جهانی" و سپس حکومت جهانی بسیار جهنمی و کذاییشان پرداختند و حالا هم - گر چه با ترس و لرزی فراوان از خلقها - خود را در یک قدمی انجام "کار بزرگ" می بینند ! قدری در اینموارد اندیشه کنید - مطالعه کنید - واقعیات را دریابید و فردا اگر خدای نکرده کارتان به پشیمانی کشید نگویید که به ما تذکر و هشدار بر سر راه این دام مخوف داده نشد!
۴٨۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۷٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست