سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

واقعیت تاریخ ایران و دیدگاههای شما آقای بنی طرف - پییر دو ماربوف

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : مینا ملکی

عنوان : دو کلمه حرف حساب
جناب آقای وفایعمایی، مقاله شما بسیار جالب و تکاندهنده بود و برای خود من حاوی نکات جالب و جدیدی بود. کرونیک سلسه های حاکم بر ایران بسیار جالب بود. همچنین پاسخ های شما و جناب آمویی. واضح است که برخلاف شعار و هوچی گری کار شما تحقیق و تفکر است. خسته نباشید و تا میتوانید در سایت های پر خواننده کار های خود را چاپ کنید. من خود ریشه کردی دارم. بزرگترین بدبختی ما اقلیت های قومی این است که مریضگونه دچار "دلسوزی برای خود" میشویم و قدرت تعقل و استدلال و راه حل از ما سلب میشود.
از صمیم قلب برایتان موفقیت آرزو میکنم. یک سوال جنبی دارم. در کتاب دوقرن سکوت یک پیش درآمد از آخوند مطهری درج شده. البته من کتاب را که خواندم ربط آن را به مزخرفات مطهری نفهمیدم. چون کتاب دقیقا نشان میدهد که برخلاف دروغ ملاها، ایرانی ها هرگز با آغوش باز به استقبال اسلام نرفتند. نمیدانم زرین کوب از اجبار این مقدمه را بر کتاب خود آورده یا چه. اگر اطلاعی دارید لطفا بفرمایید.
۵۲٣٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۱       

    از : ‫البرز

عنوان : قرنهاست در پس هر جنبش آزادیخواهانه ای، از یک استبداد به استبدادی دیگر رسیده ایم
‫با تشکر و سپاس فراوان از سایت محترم اخبار روز جهت نشر افکار مختلف پیرامون نوشتار آقای یغمائی، و نیز سپاس از آقای یغمائی برای شرکت در بحثها. سپاس فراوان از دوستان آدی باتمیش، عدنان شیخ، سیاوش ایرانی، سرابچی، امیر آمویی، علی ایرانی، آ.پارس، کیوان ش، احمد که با گذاشتن یادداشت بر غنای ‫این نوشتار وبحثهای پیرامون آن افزوده اند.
وقتی به نوشته های گوناگون دوستان نگاه میکنم، قلباً احساس و درک میکنم که تمامی‫ دوستان بدون استثناء، ‫درد مردم و میهن دارند.‫ اما بحثها قدری آشفته شده، پاره ای از دوستان سئوالاتی مطرح میکنند، پیرامون مسائل جدیدتری مینویسند، که گاها ‫بی جواب‫ گذاشته میشوند.
‫به عنوان مثال، من، به عنوان یک ترک تبار، گمان میکردم، ستم ملی در حق من این بوده و هست، که من قادر نبودم و نیستم مقامات محلی‫ خودم را، خود انتخاب کنم، بل این حکومت مرکزی بوده و هست،‫ که تصمیم میگرفت و میگیرد که چه کسی استاندار، فرماندار و شهردار من باشد، من نمیتوانستم و نمیتوانم به آموزش و آموختن زبان ترکی در کلاس درسم بپردازم.
‫ولی از خلال بحثهای مطرح شده در اینجا، دریافتم،‫ که پاره ای از دوستان بر این عقیده اند، صحبت و آموزش‫ به زبان فارسی در، مثلاً ‫آذربایجان یک نوع ستم ملی است. اگر ما همه، جدای از تبار و زبانهای محلیمان، خود را ایرانی میدانیم، باید زبانی فصل مشترک ما باشد.‫ زبان فارسی در طول قرنها فصل مشترک و راه ارتباط اقوام مختلف ایرانی بوده است.
‫یا پاره ای از دوستان به لطیفه هایی اشاره کرده اند که اقوام مختلف ایرانی راجع به یکدیگر میسازند، و این لطیفه ها را نوعی ستم ملی قلمداد کرده اند. در دموکرات ترین ممالک جهان مردم دائم مشغول ساختن لطیفه برای یکدیگرند، اما در این ممالک بواسطه وجود قوانین دموکراتیک و سیستم قضایی تا حدود بیش از هشتاد یا نود در صد مستقل، کسی جرعت اهانت و توهین به دیگری را به خود نمی دهد.
‫به گمان من، ستم ملی بر تمامی اقوام ایرانی روا میشود. علت این ستم نیز، خود ما ایرانیها هستیم. ما ایرانیها بواسطه عدم پذیرش وجود و حضور‫ یکدیگر، قرنهاست در پس هر جنبش آزادیخواهانه ای، از یک استبداد به استبدادی دیگر رسیده ایم. قرنها زندگی در سایه استبداد، استبداد را در فرهنگ ما مردم ایرانی نهادینه کرده. برای رهایی از ستم ملی، ما ایرانیان چاره ای جز اعتراف به موجودیت یکدیگر و پس از آن گرد هم آمدن برای نوشتن منشوری مشترک برای ایران امروز و فردا نداریم.
۵۲٣۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۱       

    از : سیاوش ایرانی

عنوان : نکته ی مثبت مقاله
باسلامی دوباره خدمت استادیغمائی عزیز،میدانم وقتتان زیادنیست ولی برای اطلاع ازوضع روشنفکری جامعه فارس زبان مقاله «زبان وقدرت»ازفرهیخته روشنفکرفارس زبان مقیم المان ،۲صفخه، را
http://www.iranglobal.info/node/۱۳۰۶۷
بخوانیدتا مقام زبان رابط راازدیددیگریزرگان فارسی زبان بشنوید.نوشته های اقای اسذسیف رااگریک غیرفارس درموردزبان فارسی بنویسدحتمآچماقداران« زبان ملی ،مشترک،تاریخی وعامل وحدت فارسی» حسابش رارسیده وترتیبش راخواهندداد.شما بدرستی ازوجودقوم /ملیت فارس نوشتیدچون جدیدآ شونیست های حاکم ودرشبه اپوزیسیون وجود ملت/قوم فارس راباعوام فریبی نفی میکنندتا زبان مادری خودرافراملی بچپانند.جنا ب یغمائی چون جواب ندادیدمجبورم تکرارکنم چرا به ترک زبان بودن خامنه ای بدون سرسپردگی اوبه سیستم حاکم فارس تاکیدکردیدولی ترک بودن خانم مریم رجوی(عضدانلو )رانام نبردیدلابد باتعریف شما درمورد
خامنه ای پس مجاهدین هم یک سازمان ترکی است ومنافع ترکهارادرنظرداردوباراک حسین اوباماهم چون مسلمان است ویا چون سیاه است منافع مسلمانان یاسیاهان رارهبری میکند؟منطقتان رامی بینید؟
جناب شاعرعزیززبان ملی همان طوریکه ازاسمش پیداست زبان یک ملت میتواندیاشدوزبان خودراباتحمیل بدیگرملل چپاندن،اسمش شونیسم است،فارسی زبان ملی فارس زبانان عزیز است وبس وزبان مشترک فارس زبانان سه کشورتاجیکستان وافغانستان وفارس زبانان ایران!فارسی درایران زبان رابط اجباری تحمیلی وقدرت دولتی است. تمام ملیت های ایرانی زبان ملی خودرادارند. طبق گفته بنیدتوگروچه ایتالیائی،تاریخ واقعی تاریخ معاصراست.تاریخ نوشته شده ی توسط حاکمان پان فارس حاصلش همین است.مگرشما اززبان وادبیات غیرفارس زبانان درایران و درکشورهای مجاوربااطلاعید؟عربی وترکی صاحب جایزه نوبل اند،فارسی در۱۰۰۰سال اخیریک تولید علمی نداردودراین رابطه دوستان فارس زبان اطمینان بخودواعتمادبنفس رازدست داده اندووجودخودیعنی وجودملت فارس رانفی میکنند.
۵۲٣۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : سرابچی

عنوان : بحث ناصحیح
متأسفانه علیرغم تمایل نویسنده بحث مخدوش ارائه شده و بالاخص بحث های تکمیلی تند پانویسی راسیستی جناب آقای آموئی و نهایتأ توضیحات تکمیلی نویسنده به غلظت احساسات تند ملی می افزاید
مشکل نویسنده و همراه پرخاشجویش در این است که در عوض مراجعه به بیمار در مقام پزشک حاذقی نشسته برای بیماری که نمی شناسندش نسخه می پیچند
اینکه ترکان کی آمدند و چند صد سال حکومت کردند مسئله امروز ملت های محصور در مرزهای ایران نیست. اینکه اعراب در ایران بودند یا کی آمدند مسئله نیست. مشکل در این است که از زمان تأسیس دولت متمرکز فاشیستی رضا شاه پهلوی تا امروز سعی دولت مرکزی در ایجاد فرهنگ رسمی بر اساس مرکزیت تهران و زبان فارسی و فرهنگ فارسی به قیمت محو و تحقیر فرهنگهای دیگر بوده است. قضیه در این است که با تحقیر دیگران گربه را نمی توان حفظ کرد. اینکه زبان فارسی دوران پر شکوه سپری شده ای داشته مبین برتری آن بر زبان های دیگر در حال حاضر نیست.
مشکل در این است که جناب یغمائی موضوع جوک های جنایتکارانه تحقیر آمیز نبوده است مشکل در این است که من ترک زبان در چند دهه اقامتم در این مرز پرگهر مورد سرکوب روزمره درد آور فارس زبان ها بوده ام. اگر شک دارید سری به میلیون ها جوک راسیستی مبادله شده بین تحصیل کرده های فارس زبان بیاندازید. ترکه... عربه...لره ....کرده ....همه احمق و عقب مانده اند مگر ناناز های سانتیمنتال تهرانی که فارسی را کج کج تکلم می کنند. اصولأ چنین فرهنگ سخیف تحقیر آمیزی را در جای دیگری از این گیتی به من نشان دهید؟
اینکه من ترک زبان ناچارم زبان دوم میرائی را بیاموزم که در نهایت برای زیستن شرافتمند در مرزهای جهانی ناچارم آنرا با انگلیسی معاوضه کنم نشانه بی توجهی شما به ارزش وقت و عمر من است
شما دوست گرامی به آتش نا خواسته دامن می زنید
با احترام
۵۲٣۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : امیر آمویی

عنوان : برای اتحاد همه ایرانیان و ایجاد دموکراسی سکولار بکوشیم
دوست ارجمند، جناب آدی باتمیش

پدر بزرگ مادری بنده و مادر بزرگ پدری بنده هردو ترک تبار بودند. خودم در طفولیت مدتی در قوچان و بجنورد و اورمیه زندگی کرده ام. از دوران کودکی با زبان ترکی آشنایی داشتم. در منزل ما گاه به زبان ترکی صحبت می شد. خودم همسر ترکزاده دارم و مدت زیادی در مراغه و زنجان زندگی کرده ام. زبان ترکی را خوب می‌فهمم و در حد متعارف صحبت می‌کنم. "سرافراز" را برای رعایت احترام به شما و تا حدی در ارتباط با معنای کلمه‌ی "باتمیش" به کار برده‌ام. کاربست گیومه برای جلب نظر شما به آرزوی قلبی من بوده و صمیمانه آرزوی سرافرازی شما و همه‌ی ایرانیان را دارم- "بدون استثنا". امیدوارم توضیح روشن باشد. اگر روشن نیست لطفا به فرهنگ ترکی به فارسی رجوع کنید.
در مورد برهان خلف: چشم؛ در اولین فرصت پس از درک اهمیت اتحاد همه ی مردم ایران برای ایجاد دموکراسی سکولار در ایران از سوی آقایان بنی طرف، هیئت، اوبالی و براهنی و پرقیچی‌های آنان و ناامید شدن امپریالیزم، حتما این کار را خواهم کرد، هرچند که در مدرسه آن را آموخته ام. اما چشم دو باره خواهم خواند.

در مورد گفتار بجای نویسنده هم بجاست که در به معنای عمیق آن توجه کنید و استدلال ایشان هم از نظر من پسندیده و درست است.

سرافراز، سربلند، آزاد، آسوده و شاد باشید.

آمویی
۵۲٣۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : عدنان باباشیخ

عنوان : حق ملیتها با فکر خزعل و مزعل و مشعشع داده نمیشود
با سلام و درودها به تمام که به دقت و مسئولیت این بحث خطیر را دنبال میکنند و نظرات خود را مینویسند. در فاصله درج مقاله جناب بنی طرف و پاسخ جناب یغمائی چند نوشته وزین دیگر نیز درج گردید از جمله مقالات وزین و روشنگر، قوم چیست و ملت کدامست؟ و مقاله یابوی چموش قومگرایی و عصبیت قومی یوسف عزیزی بنی طرف، همچنین امروز سایت اخبار روز بحق هشدار داد و تحت عنوان،هشدار «اخبار روز» نسبت به رودر رو قرار دادن مردم ایران، توجه همه را جلب نمود که چه خطراتی به بهانه ستم ملی مردم را رو در رو قرار دان همه را تهدید میکند.بحثها بسیار روشن و مسئولانه و بخاطر منافع تمامی ملیتهای شریف ایران هست و کسانی که باید بفهمند و حجاب عصبیت قومی و تفکر عقب افتاده ملیت گرائی شوونیستی فارس یا ترک را ندارند می فهمند و فهمیدند. در این میان نویسندگانی چون آقایان یا خانمهای آتمیش و پارس گویا با هیچ منطقی رضایت نداده و هرچه توضیحات منطقی و تاریخی داده میشود گوشهایشان بدهکار نیست و با عصبیت و توهین سعی می نمایند نویسندگان دلسوز را از صحنه به در نمایند. خوانندگان عزیز مقایسه کنن نظرات مستدل و منطقی دوستان مدافع واقعی ملیتهای ایران را با این اشخاص که معتقدند مرغ بجز یک پا ندارد و ملیت فارس جنایتکار میباشد و زبان فارسی را باید ریشه اش را کند .خود این مقایسه نشان میدهد که این اشخاص چه منطق و فکر ناراحتی دارند و جز بر کرسی نشاندن حرف خود فکر دیگری را تحمل نمی کنند. این بحثها با مقاله آقای بنی طرف شروع شد. به نظر من که تا حدی از افکار و اندیشه های آقای بنی طرف با خبرم و می دانم چرا ایشان فکر عربستان را در سر خود دارد و از کسانی چون
مشعشعیان و شیخ خزعل و مزعل دفاع میکند منجمله این می تواند باشد که ایشان طلب قوم طی یا قوم بنی طرف را که اجداد ایشان باشند و با پیوستن به محمد مشعشع به منطقه هویزه حمله کردند و با کشتار مردم به حکومت رسیدند طلب مینمایند. حقوق ملیتها را باید به ملیتها داد وریشه ستم ملی را باید کند و سوزانید ولی با علم کردن پیشینه ارتجاعی تاریخی و امثال مزعل و خزعل برادر کش و خدمتگذار استعمار انگلیس که حدود صد زن در حرمسرای خود داشت وخون برادر خود مزعل را بر سر قدرت ریخت و چماق خزعل و مزعل وحکومت ارتجاعی آخوندهای شیعه مشعشعی را بر سر فارس زدن حق ملیتها داده نمیشود. با تشکر از سایت محترم اخبار روز و نوشتجات ارزشمند تمام دوستان.ع. بابا شیخ
۵۲٣۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : اسماعیل وفا یغمائی

عنوان : لطفا راه حل را مفصل بنویسید
دوستان آتمیش و پارس من منتظرم نظر شما را در باره حل مشکل ملیتها مفصل بخوانم و استفاده کنم. لطفا نظرات خود را دقیق و مفصل بنویسید و نشر دهید. سپاس
۵۲٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : آدی باتمیش

عنوان : برهان خلف آقای امیر آمویی
آقای امیر آمویی مفهوم برهان خلف را در یک کتاب خوب ریاضی/منطق بخوا نید تا نقد من در خصوص مقاله آقای اسماعیل وفایغمای را وارونه استنتاج نکنید. در آن نقد نوشتم عوض دلیل وبرهان نباید به مثال کلیشه وار متوسل شد. نظر شما را غیر علمی و احتمالا متاثر ازنظرات محمود افشاریزدی و ... می دانم. شاید به خاطر احساسات ناشی از این افکار نوشته اید سر افراز باشید. منتها داخل گیومه. چرا داخل گیومه؟؟ برهان خلف را دو باره مرور کنید.
۵۲٣۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : Ali irani

عنوان : nazar
باسلام
اول از همه باید عرض کنم که من شمالی هستم و اگر بطور دقیقتر بگم مادرم گیلک و پدرم اذری بودند و ما هم گیلکی و ترکی صحبت می کردیم و هیچوقت هم مشکلی نداشتیم و از همان دوران طفولیت با( شوکت و ربابه مراداوا و زینب و تیمور مصطفی اف و رشید بهبود اف و الی اخر و از این طرف هم با خوانندگان گیلی وذفارسی و الی اخر بزرگ شدیم) حالا پرسشم از قوم پرستان اینه که هویت من چیست ؟ من ترکم یا گیلکم و یا فارسم و نصف مردم گیلان ترک زبان هستند و همچنین در تهران هم اینطور است و چنانکه همه می دانند( اذری ها ترک نیستند و ترکی حرف زدند یک بحث دیگری است). بهرحال الان مد شده و همه از ستم ملی حرف می زنند والله این ستم ملی چیست ؟ ما که نفهمیدیم اگر ستم ملی منظور اینه که اقلیتها در حاکمیت نقشی ندارند در ایران خوشبختانه چنین نبوده و هیچوقت هم نخواهد شد(در شوروی حیدر علی اف رقیب گور باچف بود ولی چون غیر روس بود انتخاب نشد و گور باچف انتخاب شد ایا ایران اینطور استت؟ قدرت اقتصادی و سیاسی چه در زمان شاه و چه زمان اخوندها در دست کیست؟ )
اما اگر منظور از ستم ملی تحقیر کردن قومهای دیگر است فکر می کنم حق ما شمالیها از همه بیشتر است از سال ۴۷ و ۴۸ به بعد تا همین حالا رکیکترین جوکها و تحقیرترین توهینها در باره شمالیها زدند و می زنند. حال ما پرچم در دست بگیریم که می خواهیم جدا شویم. این هم شد کار؟ زنهای شمالی از همان زمانهای قدیم در بیرون از خانه کار میکردند ومی کنند و در شا لیزارها از ساعت ۵صبح تا ۸ شب و تا زانو توی اب کار می کنند برای همین احتیاج به سرخری به نام شوهر که تو سرشش بزند ندارند و طبیعتا مرد شمالی هم میفهمه که باید خفه شود این شد جوک که بله شما لیها بیغیرت هستند و زنهاشا ن بله. خوشبختانه با امدن خمینی مردم ایران فهمیدند نه بابا زنها هم ادمند. بهر حال یک روشنفکر تضادها را کشف و به سمت وحدت و تعالی مردمش استفاده می کند نه اینکه تضادها را بیشتر شعله ور کند ایران نه تجزیه می شود و نه حتی کسی جرئت چپ نگاه کردن به ایران را دارد این را گذشته ثابت کرده و در اینده هم اثبات خواهد شد

موفق باشید
۵۲٣۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱       

    از : آ پارس

عنوان : به کجای این شب تیره ........ ׳
آقای یغمائی، رسوبات فکری فارسیسم طی۸۷ ساله حکومت شاه وشیخ چنان ریشه در افکار شما و دوستانتان نفوذ کرده ،که با
این بحثها متاسفانه راه به جائی نخواهد رسید.حل مشکل ملیتها خیلی ساده می باشدو نیازی به رفتن به گورستان تاریخ نیست .به
جای محکوم کردن آقای بنی طرف ، ای کاش یک شعر برا ی خلق ستمدیده عرب ایران می نویسیدید ،ای کاش یک مقاله در
حق ملت مظلوم سیستان و بلوچستان به نگارش در می اوردید ،کجاست حس انسان دوستی شما و همفکرانتان ،ظلومی که به
ملت تورک ازربایجان می شود به ملت فارس نمی شود چونکه همه چیزدر خدمت زبان و تاریخ فارسستان می باشد،حال اقتصاد
بحث دیگریست . زبان رسمی را ملتهای داخل جغرافیای ایران انتخاب می کنند، نه دولت فارسگرای مرکز ............... من شخصأ
برا ی شما متاسف هستم چون همانطورکه خودتان قید نمودید معلم فکری شما همان ،به قول خودتان استاد ارجمند ایرج افشار
پسر﴿ محمود افشاریزدی ﴾ پایه گذارمکتب پان فارسیسم می باشند................... ׳
۵۲٣٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست