سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بورژوازی باصطلاح ملی را بهتر بشناسیم!-مسعود امیدی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ل پ

عنوان : درک از رده خارج مرحله ملی و دمکراتیک و یا همان عدم درک این مرحله
به دنبال درج نوشته ای از جانب بنده(در زیر مقاله ای تحت عنوان" بورژوازی ملی را بهتر بشناسیم"، به قلم آقای مسعود امیدی) نویسنده مقاله، مطلب دیگری را در واکنش به آن چند خط کوتاه من ارائه فرمودند که در سایت اخبار روز در بخش نظرات منتشر شده است.
در اینجا ذکر چند نکته در متن ایشان را ضروری یافتم:

آقای مسعود امیدی بورژوازی ملی را در عصر نئولیبرالیسم اساسا ملی و استقلال طلب نمی بینند. ایشان معتقدند که زمانی سرمایه دار ملی در کشور های تحت ستم و استعمار به دلیل تضاد منافع شان با تسلط امپریالیسم از ویژگی های ملی برخوردار بوده است. اما امروز این طبقه یعنی سرمایه دار ملی فاقد خصوصیات استقلال طلبانه است و این ناشی از نحوه تقسیم کار بین المللی در عرصه اقتصاد جهانی است. در حالیکه این از واضحیات است که بخشی از سرمایه داری کشور ما که بطور مثال از نمایندگی های فروش صنایع و خدمات کشور های خارجی برخوردارند و از روش تجارت "برند" یک موسسه تولیدی خارجی در پی کسب سود می باشند، پیوند و وابستگی جدایی ناپذیری با تجارت جهانی دارند و با سرمایه های بی وطن خود را از رده سرمایه دار ملی خارج ساخته اند. اما بخش دیگری از سرمایه داران ملی هنوز در تضاد با سیاست تجارت آزاد و مشی جهانی سازی قرار دارند و حامی مصنوعات داخلی می باشند. اقتصاد وارداتی کار و کسب آنان را کساد کرده است و آنها تولید داخلی خود را در مقابل شکل نئولیبرالی تولید جهانی می بینند. بدین خاطر نیز انتقال سرمایه را از خارج به داخل از ضروریات کار قلمداد می کنند.

هرچه جهانی سازی با سرمایه ملی و اقتصاد داخلی در تضاد است، مانعی برای جلوگیری از اقتصاد رانت خوار حکومتی نیست. جهانی سازی اقتصاد ملی را هدف قرار داده است و از تسلط دولت بردرآمد مشمول بر مالیات می هراسد و ضد قانون و مقررات عمل می کند. اما سرمایه های رانت خوار نیز از رعایت همین قوانین ملی می پرهیزند و امکانات و امتیازات اقتصاد ملی را می بلعند و به انحصار خود درمی آورند.
در زمانی که طبقه کارگر و زحمتکش در پی اخذ بیمه درمانی، حقوق بازنشستگی و یا مسائل تامین اجتماعی خویش است، تمایز سرمایه دار ملی با رانت خوار غیرملی برای او امری است دشوار. چرا که مبارزه در راه احقاق حقوق طبقه کارگر یک ضرورت طبقاتی است. آنچه عینی است آن خواست طبقاتی است، احقاق حق او و آنچه ذهنی است مسائلی است که شاید از نظرش در درجه دوم قرار گیرد. مثلا آیا کارفرما لابی گر، رشوه خواراست و یا سرو سری با حکومت دارد یا خیر. اما شرایط بحران ناشی از رانت خواری چنان برای یک جامعه سنگین تمام میشود که این آشفتگی و بی قانونی را به یک بحران ملی مبدل می سازد. زیرا عملکرد اجتماعی رانت خواری به فروپاشی یک جامعه در تمام سطوح آن منجر می شود. بحران رانت خواری بخاطر در آمد های خارج از فعالیت مولد اقتصادی و با بهره گیری از قدرت و نفوذ سیاسی موجب فساد اداری می شود، فاصله غنی و فقیر را دوچندان می کند و مبارزه با آن اتحاد و هشیاری همه اقشار و طبقات را مطلبد.

و اما نویسنده مطلب به نکته دیگری نیز اشاره فرموده اند و آن شکست انقلابات در عصر جهانی سازی بدون رهبری طبقه کارگر است. شاید واقع بینانه تر این باشد که ما در مرحله کنونی از یک تحول ملی و دمکراتیک سخن گوییم تا انقلاب طبقه کارگر.
آیا ملی مذهبی ها، دانشجویان، معلمان، دهقانان و زحمتکشان شهری همه باید تحت رهبری طبقه کارگر قرار گیرند تا حرکت شان به نتایج مطلوب رسد؟
آیا رهبری طبقه کارگر برای جنبش های اجتماعی و مدنی تنها شرط پیروزی است؟ آنهم در مرحله ملی و دمکراتیک؟
آیا آنکه واقعیات را می بیند و با خواست ملی و مصلحت عمومی خود را همراه می کند، پا به پای مردم حضور دارد و در تعمیق جنبش نیز می کوشد، سست و بی بنیان است و از مبانی فکری و نظری چپ سر در نمی آورد؟
و آنکه نافی واقعیات غیر قابل انکار و برنامه ریز افق های غیر قابل دسترس است، دوست طبقه کارگر است؟
٨۰۹٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱٣۹۶       

    از : مسعود امیدی

عنوان : درک از رده خارج از مرحله ملی دموکراتیک
نگارنده مقاله این اظهار نظر را در همان روز اول انتشارش مشاهده نمود اما با توجه به ضعف اساسی در منطق استدلالی ، تناقضات ساختاری و محتوی سطحی آن ، نیازی به پاسخگویی به آن احساس نکرد. اما اینک به توصیه برخی از دوستان پاسخی به آن در اینجا درج می گردد :
۱- نویسنده مقاله بر خلاف شما که نگاهتان در مورد وجه ملی و دموکراتیک مبارزه به عصر انقلابات بورژوا دموکراتیک برمی گردد و بورژوازی داخلی کشورهای تحت استعمار به دلیل تضاد منافع با استیلای امپریالیستی از ویژگی ملی و استقلال طلبانه برخوردار بود ، این نیروی اجتماعی را در عصر نئولیبرالیسم و جهانی سازی اساساً نه تنها ملی و استقلال طلب نمی بیند بلکه لایه های بسیار اندک باقیمانده از آن را نیز در جستجوی وابستگی و پیوند با سیستم سرمایه داری جهانی و ایفای نفش در تقسیم کار بین المللی می بیند و از این رو آن را فاقد پتانسیل استقلال طلبانه و ملی به معنای واقعی و مانند دوران جنگ های آزادیبخش و ضد استعماری می داند. از این رو آگاهانه با نگاه سنتی و نامعتبر و از رده خارج شما به بورژوازی ملی که دورانش به نوعی سپری شده است ، فاصله دارد.
شاید مصداق واژه هایی چون "دگماتیسم" و...را که به صورتی شعاری و به راحتی در دیالوگ مورد استفاده قرار داده اید، در اینجا بهتر بتوان یافت!
۲- علی رغم تصور شما بورژوازی ملی نه تنها مشکلی با رانتخواری ندارد ، بلکه به قول معروف اگر هم گاه از آن می نالد مصداق ضرب المثل معروف ایرانی است مبنی بر اینکه "گربه دستش نمی رسه به گوشت ، می گه بو میده". به استناد فکت های بسیار فراوان بخش های مختلف همین بورژوازی باصطلاح ملی که شما آن را دارای پتانسیل مخالفت با رانت خواری می دانید، از بسیاری رانت های آشکار و پنهان در وضعیت کنونی برخوردارند و اگر هم اختلافی با بخش رسماً رانت خوار حاکم دارند، دعوی سر سهم شان از رانت هست.
۳- اگر آن گونه که اعتراف نموده اید تک تک استدلال های مطرح شده در مقاله مورد بحث درست اما نتیجه گیری آن نادرست است، شما ببینید با این فکت های درست اگر نخواهید به صحرای کربلا بزنید، به چه نتیجه گیری دیگری متفاوت با آنچه ارائه شده است، می توان دست یافت و با کدام منطق و کدام استدلال و کدام تحلیل؟ از نتیجه گیری ای صحبت می کنم که بر همین فکتها مبتنی باشد نه بر پیش فرض های کلیشه ای ذهنی شما مبنی بر"نقش ملی و ترقی خواهانه بورژوازی ملی در انقلاب ملی دموکراتیک" که زمانی می توانست معنی دار باشد.
مشکل آنجاست که شما نوعی "سمت گیری سیاسی" را پسندیده اید و انتظار دارید که نویسنده مقاله از این فکت های درست به همان سمت گیری مورد نظر شما دست یابد اما از آنجا به صورت منطقی نمی توان از آن فکت ها به این نتیجه مد نظر جنابعالی دست یافت، برآشفته شده و ترجیح می دهید با ادبیات غیر مودبانه و انتساب عباراتی چون "بیمارگونه" به نویسنده در واقع خود را تسکین دهید.
۴- انقلاب ملی و دموکراتیک در عصر نئولیبرالیسم و جهانی سازی اساساً نمی تواند دارای جهت گیری سرمایه دارانه باشد و بر همین اساس نیز بورژوازی نه تنها از آن استقبال نمی کند، بلکه ترجیح می دهد برای در امان ماندن از "شبح سوسیالیسم" دقیقاً در برابر آن و در کنار سرمایه جهانی و امپریالیستی قرار گیرد. این در واقعیت مناسبات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی ایران و بسیاری دیگر از کشورهای "پیرامون" به صورت آشکار مشاهده می شود. باید به این مسئله توجه شود که برخی ها چه منافعی در ندیدن این واقعیت دارند و بدتر از آن خاک پاشیدن در چشم دیگران برای استتار این واقعیات و ممانعت از آگاهی توده های کار و زحمت به آن؟!
۵- با توجه به جهت گیری غیرسرمایه داری و در واقع سمت گیری سوسیالیستی انقلابات ملی دموکراتیک در عصر جهانی سازی ، بدون رهبری طبقه کارگر چنین انقلابی نمی تواند موفق گردد. بر این اساس و با توجه به موارد فوق می توانید متحدین طبقه کارگر در انقلاب ملی دموکراتیک در عصر نئولیبرالیسم و جهانی سازی را با توجه به ساختار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه ایران شناسایی کنید که در برگیرنده کارگران ، زحمتکشان شهری ، دهقانان و زحمتکشان روستا، اقشار گسترده مزدبگیران چون معلمان، پرستاران ، کارکنان مزد بگیر بخش های دولتی و خصوصی، اقلیت های ملی و مذهبی ، جوانان و دانشجویان ، زنان، جریانات فرهنگی و دانشگاهی ترقی خواه و آزادی خواه، احزاب، گروه ها و محافل سیاسی ملی، آزادیخواه و عدالتخواه ، کسبه ، صنعتگران و تولید کنندگان و پیمانکاران بخش خصوصی و...همه نیروهایی که اهداف حداقلی مدون شده در قالب برنامه تحول ملی و دموکراتیک را بپذیرند و نه تنها از اتحاد با طبقه کارگر نهراسند و از آن استقبال کنند بلکه کنش سیاسی و اجتماعی خود را تحت رهبری این جنبش دنبال نمایند.
نئولیبرالیسم و جهانی سازی شرایطی ایجاد نموده است که سبب گردیده است نیرومندتر از همیشه بتوان بر این باور تاکید نمود که بین انقلاب دموکراتیک و سوسیالیستی هیچ دیوار چینی وجود ندارد.
۶- نوشته اید "کارگران برای دفاع از منافع طبقاتی خویش با سرمایه دار ملی بر سر میز مذاکره می نشینند و چانه زده و از آنان امتیاز میگیرند." شما از کدام کشور ،کدام سرمایه دار ملی و کدام کارگر و کدام میز مذاکره سخن می گویید ؟ اینها را در کجا باید یافت ؟ آیا یک عقل سلیم می تواند این سرمایه دار و کارگر و فضای فانتزی مذاکره فی مابینی را که تصویر می کنید با ادعای شما در باره درست بودن تک تک فکت های مقاله در تناقض نبیند؟ اگر فرض را بر صداقت شما در تایید درستی تک تک فکت های مقاله بدانیم، آیا می توان چنین فضای مذاکره ای را که شما تصویر می کنید، واقع بینانه دانست یا در واقع باید آن را نشانه نوعی توهم و یا بدتر از آن تلاش برای فریبکاری دانست؟
۷- شما نیز به همکاری سرمایه داران ملی با رانت خواران اعتراف نموده اید اما تلاش کرده اید با عباراتی چون "زیر فشارهای مالی " و "ناچار" و... آن را به نوعی ماست مالی کنید . و ترجیح داده اید در این مورد به توصیه های اخلاقی مبنی بر پرهیز از چنین همکاری هایی به منظور رسوا نشدن آنها متوسل شوید و به طبقه کارگر توصیه می کنید به جای مبارزه با این بورژوازی باصطلاح ملی و افشای همدستی آن با سرمایه رانت خوار حاکم، برای پیشگیری از رسوا نشدن این بورژوازی ، آن را هدایت نموده و از این همکاری برحذر دارد و این را امتیازی معرفی نموده اید که طبقه کارگر باید آن را از بورژوازی طلب نماید و... !
فقط برای اینکه مانند جنابعالی به استفاده از ادبیات غیر مودبانه متوسل نشوم ، از به کار گرفتن نام و عبارات درخور این ادعاها اجتناب می کنم.
۸- شما با اینکه می دانید موضوع این مقاله محدود چیست و ادعای یک تحلیل جامع اقتصادی و اجتماعی در باره وضهعیت ایران را ندارد، نوشته اید در این مقاله از رانتخواری سخنی به میان نیامده است و آن را ضعف مقاله معرفی نموده اید. و در ادامه ضرورت یک اتحاد ملی علیه رانت خوارها را با مشارکت سرمایه داران ملی توصیه می نمایید. از یک سو سرمایه داران ملی را تحت فشارهای مالی و به ناچار در همکاری با رانت خواران نشان می دهید و از سوی دیگر به آنها می گویید برای شما خوب نیست و رسوا می شوید ، بیایید با هم با رانت خواری مبارزه کنیم ! شما به طبقه کارگری که به قول خودتان تک تک فکت های مقاله در مورد روابط کار ارتجاعی تحمیلی از سوی همین بورژوازی باصطلاح ملی به آن درست است ، توصیه می کنید تا در جستجوی همکاری با آن برآید و آنگونه که از ادبیاتتان برمی آید ، خود را چپ نیز می دانید!
بی تردید این تناقضات نظری و این مبانی فکری سست و بی بنیان شما هیچ ارتباطی با مبانی فکری و نظری چپ ندارد !
۹- موضوع این مقاله همانگونه که از عنوانش پیداست، کمک به شناختن ماهیت بورژوازی باصطلاح ملی، نقد اقدامات غیر قانونی و نقض گسترده حقوق نیروی کار از سوی این بورژوازی علی رغم الزامات قانونی و سوء استفاده از فضای آزادسازی بازار کار و ...و مجموعه سیاست هایی است که همان بورژوازی ملی(بخوانید نئولیبرال) مورد حمایت شما بسترهای اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی آن را فراهم نموده است. قرار نیست هرچیزی که به شرایط اقتصادی و سیاسی کشور مربوط است ، در آن به بحث گذاشته شود.
شما چنانچه علاقمند به مقاله ای در مورد رانت خواری و ضرورت و راههای مبارزه با آن و هر موضوع دیگری از این نوع هستید، می توانید آن را جستجو نمایید و پیرامون آن به اظهار نظر بپردازید. اساساً چرا خودتان اقدام به نوشتن آن نمی کنید تا دیگران ازفرصت نقد شما برخوردار باشند و شما در موضع پاسخگویی قرار بگیرید تا مشخص شود که چند مرده حلاجید؟!
٨۰۹۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣۹۶       

    از : نامی شاکری

عنوان : نظر خانم لادن پیرنیا
عدم درک مرحله ملی و دمکراتیک درمقاله مندرج در اخبار روز

این فکر که میان رانت خوار و سرمایه دار ملی تفاوتی قائل نشویم بسیار انحرافی است. معمولا تمام فاکت های نویسنده مقاله زیر، آقای مسعود امیدی بطور تک تک درست به نظر می آیند. اما ترکیب این فاکت ها و نتیجه گیری کلی از آنها و اتخاذ یک تصمیم در سمت گیری سیاسی ایشان ناکامل به نظر می آید و حتی به چپ روی بیمارگونه ای شباهت می یابد. می توان از ایشان سئوال کرد که اصولا جناب آقای امیدی با چه قشری، چه طبقه ای به جز طبقه کارگر و زحمتکش به اتحاد و همکاری برای اهداف کوتاه مدت و تاکتیکی معتقد است. چه شخصیت ملی که از سوسیالیسم عملی فاصله داشته باشد (آنهم آن سوسیالیسمی که در حیطه درک ایشان است)، به جایگاه دوستی موقت با روشنفکران چپ نظیر ایشان پذیرفته می شود و اصولا ملی گری که در تمام سطوح طبقات متوسط و سرمایه داران کوچک و حتی سرمایه داران موفق داخلی وجود دارد، نقشی در تعمیق جنبش، نزدیکی و اتحاد با طبقه کارگر دارد یا ندارد. آیا سرمایه دار ملی که هیچ، حتی افراد آزادیخواه و شخصیت های وطن پرست غیر سرمایه دار جرات دراز کردن دست همکاری با افرادی نظیر ایشان که به گونه ای انتزاعی طبقه کارگر را از همه اقشار اجتماعی جدا می کنند و برایشان خط مشی بین الملل اول را تعیین می کنند، دارند و یا دستشان در هوای سیال دگماتیسم معلق خواهد ماند.
آنچه مسلم است اینکه بحث بر سر این نیست که رانت خوار و یا سرمایه دار ملی هردو سلاخ منافع طبقه کارگرند و یا باید و یا نباید به سرمایه دار ملی بیشتر از رانت خوار بها داد. بحث اصلی این است که طبقه کارگر و مدافعان راستین این طبقه باید تفاوت این دو دسته، منظور سرمایه دار ملی و رانتخوارغیر ملی را به خوبی تشخیص دهند و این دو را از هم کاملا متمایز سازند. سرمایه دار ملی باید به رسمیت شناخته شود و طرف مذاکره با طبقه کارگر قرار گیرد. کارگران برای دفاع از منافع طبقاتی خویش با سرمایه دار ملی بر سر میز مذاکره می نشینند و چانه زده و از آنان امتیاز میگیرند. اما کارگرآگاه، رانت خوارکارفرما را به رسمیت نمیشناسد. رانت خوار باید از جانب کارگران طرد شود. زیرا که هویت قانونی ندارد و مجرم و جرثومه فساد است و مسئول به تباهی کشاندن اقتصاد داخلی است. سرمایه داران ملی که برای کسب امتیاز بیشتر و یا حتی زیر فشارهای مالی ناچار به همکاری با رانت خواران می گردند نیز باید در مقابل هشیاری اجتماعی از چنین همکاری هایی بپرهیزند تا خود رسوا نگردند. این هم از همان امتیازاتی است که طبقه کارگر از سرمایه دار ملی مطالبه خواهد کرد. طرد رانت خواران یک نیاز ملی است و مستلزم همکاری طبقه کارگر با سایر اقشار و طبقات اجتماعی می باشد. عدم به رسمیت شناختن تفاوت سرمایه دار ملی و رانت خوار و تبلیغ چنین نظریاتی اگر انحراف نباشد اشتباه محض است.
هرچند در این مقاله از رانت خواری سخنی به میان نیامده است، اما دقیقا ضعف مقاله در همین عدم پرداخت به مشکل کنونی اقتصاد داخلی و پتانسیل تشکیل یک اتحاد ملی علیه رانت خوار هاست که سرمایه داران ملی نیزدر آن از توانانی مشارکت برخوردارند.
٨۰۵۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست