سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ایران، چگونه سربلند و پایدار خواهد شد؟ - بهرام خراسانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : بهرام خراسانی

عنوان : آسیب شناسی خودمان
تا کنون ۵ نفر زیر این نوشته من یادداشت گذاشته اند که ۳ نفر از آنها برای من ابراز تاسف کرده اند، یک نفر (آقای شیرازی) از من خواسته اند که بند ۷ نوشته ام را به آقای قدیانی نشان بدهم که نمیدانم چگونه این کار را بکنم، یک نفر هم (ناهید) کمابیش با من همسویی نشان داده است. من از همه‌ی کسانی که یادداشت گذاشته اند سپاس گزاری میکنم، و با اینکه بازهم کسی از من چیزی نپرسیده و دلیلی نخواسته است، اما چون پیشتر آقای شیرازی پاسخگویی و دلیل آوردن را به من پیشنهاد کرده بود، من در اینجا میخواهم پاسخ خود را در چارچوب یک آسیب شناسی کوتاه به خوانندگان پیشکش کنم. این آسیب شناسی، به روش واکنش برخی از اوپوزیسیون به هر فرد یا نهاد منتقد یا هر کسی برمیگردد، که آنها از نگاه خود او را غیر خودی میدانند. بی آنکه بیندیشد آن منتقد یا غیرخودی کیست، چه میگوید، چه میخواهد و چرا چنین میگوید و آیا آنچه را او میگوید من به درستی فهمیده ام یا نه. و چون ما در اینجا از جستارمایه های سیاسی و اجتماعی سخن میگوییم، ببینیم آنچه رقیب یا رفیق یا دشمن ما گفته است، به کدام هدف ما آسیب میرساند. یکی از نمودهای این آسیب شناسی آنست که بسیاری از ما، چنین میپنداریم که هرکسی که مانند ما نمیاندیشد و چیزهایی میگوید که ما نمیگوییم به ناگزیر یا نادان است، یا متوهم است، یا سرسپرده ولایت فقیه و مزدور است، یا دشمن طبقه کارگر و محارب با امام زمان است و به بنیادگذاران سوسیالیسم توهین کرده است. بر این پایه، تا هنگامی که قدرت سیاسی نداریم تنها باید به او ناسزا بگوییم و تحقیرش کنیم و اگر در زمان هرگز به قدرت سیاسی هم دست یافتیم، چون ما سیبری نداریم، او را به دورترین نقطه بی آب و علف کویر لوت تبعید خواهیم کرد. در آن نوشته، من به سه جستارمایه زیر پرداخته و از خوانندگان درخواست کرده بودم که چنانچه پیشنهادی درباره نظر من دارند، کاستیهای آن به من گوشزد کنند. این جستارمایه ها بدینگونه بوده اند:
۱) نخستین جستارمایه، بررسی جایگاه و خاستگاه طبقاتی اصلاح طلبان حکومتی و نقش آن در روندهای سیاسی کنونی کشور بود. گزینش این جستارمایه از آن رو بود که این گروه اجتماعی به درست یا نادرست، اکنون آماج و کیسه بوکس بیشینه‌ی نیروی اوپوزیسیون چپ است و دیگر آنکه چه ما و چه نخواهیم، این نیروی اجتماعی در جامعه وجود دارد و به نام نامی طبقه کار، نه این گروه اجتماعی و نه هیچ گروه و طبقه اجتماعی دیگر را نمیتوان از تاریخ کنونی ایران بیرون ریخت. فزون بر آن، چون بیشتر خوانندگان این نشریه خود را باورمند به مارکسیسم میدانند یا وانمود میکنند و میباید مناسبات طبقاتی آغازگاه آنها در بررسی روند دگرگونیهای اجتماعی باشد، چشم به راه آن بودم که خوانندگان نشریه، بیشتر به کاستیهای من در این زمینه بپردازند. اما گویی هیچیک از این خوانندگان، یا این پرسمان را که جانمایه‌ی این نوشته بوده نخوانده، و یا نفهمیده اند. چون هیچ چیز درباره‌ی این پرسمان کلیدی ننوشته اند.
دومین جستارمایه‌ی این نوشته، این بود که چنانچه حکومت جمهوری اسلامی راهی را برود که تا کنون رفته است، حتی اگر کسی یک سیب زمینی هم به سوی آن پرتاب نکند، فروپاشی آن ناگزیر است. در این پیوند با دلیلهایی که آورده بودم، بر آن بوده ام که از سه ساختار پایه‌ی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هر سامانه اجتماعی، هم اکنون دو پایه اقتصادی و اجتماعی آن در جمهوری اسلامی یا فروریخته و یا درحال فروریزی است، و ساختار سوم آن نیز چندان پایدار نیست. من یک مارکسیست غیرآیینی اصلاح طلبم که گرچه با سرنگونی هر سامانه فرمانروایی خودکامه و فاسدی و با هر روشی آنگاه که ناگزیر باشد همسو هستم، اما با هیچ انقلابی همانند انقلاب ۱۳۵۷ همسو نیستم و آن را زمینه ویرانی هرچه بیشتر کشور میدانم. اینکه تفاوت انقلاب یا اصلاح با سرنگونی چیست، در نوشتار پیشین گفته ام و کسانی که وقت گرانبهای آنها اجازه میدهد، میتوانند آن نوشته را دوباره بخوانند. هرچه هست، آن سه نفر کامنت گذار گویا در این زمینه نیز هیچ نظری نداشته و یا گویی چنین پرسمانی را بسی کم ارزشتر از آن دانسته اند که حتی به بهای یک ناسزا به آن بپردازند.
سومین جستارمایه‌ی این نوشته، به چگونگی گذار احتمالی از حکومت کنونی به حکومت پسین پرداخته است، و گویا چون رنگ آن بسی سفید و خشونت پرهیز بوده، خشم خشونت پرهیز آنها نسبت به من را بسی تیز کرده است. در اینجا گرچه از کم حوصلگی آن یادداشت گذاران آگاهم، اما با توجه به ارزش گفتمانی که آغاز کرده ایم (دست کم از دید من) پیشاپیش باید این را بگویم که برای شناخت یا اثبات هر پدیده، با سه واژه یا حکم منطقی "امکان"، "وجود"، و "ناممکن" یا ممتنع سر و کار داریم. احتمال نیز واژه یا حکم چهارمی است که جایگاه و حالت پدیده را در پیوستار میان ممکن و وجود نشان میدهد. امکان یعنی اینکه گرچه چیزی هم اکنون وجود ندارد و ما آن را نمیبینیم، اما به دلیلهای علمی، تجربی یا تاریخی، نمیتوان پدیداری آن را ناممکن به شمار آورد. مانند اینکه گرچه در سال ۱۳۹۶ هنوز در هیچ بخشی از خوزستان برف نباریده یعنی برف وجود ندارد، اما چون هنوز دو ماه به پایان سال مانده و در سالهای گذشته نیز در این فصل در برخی شهرهای خوزستان برف باریده، پس بارش برف در خوزستان تا پایان سال ناشدنی نیست، گرچه احتمال آن بسیار کم است. اما چون تا کنون هنوز و هیچگاه آب رود کارون بدون پمپ به سرچشمه های خود در کوههای زاگرس برنگشته و این با قانون جاذبه نیز ناسازگار است، بر این پایه میتوان گفت که برگشت آب کارون به سرچشمه، یا هرگونه سربالا رفتن آب در مسیر رودخانه، ناشدنی یا ممتنع است. در همین پیوند، میتوان گفت که گرچه بیشتر انقلابها، شورشها، فروپاشیها و سرنگونی دولتها همراه با خشونت بوده اند، اما گاه نه تنها دولتها که نظامهای سیاسی نیز میتوانند با راههای خشونت پرهیز سرنگون شوند. نمونه این فرایند در دنیای کنونی هم کم نیست، که روشنترین آن فروپاشی دولت اتحاد شوروی با همدستی گورباچف رئیس آن کشور و دیگر کشورهای اروپای شرقی و یا آفریقایی است. پنهان نمیکنیم که خشونت پرهیزی به معنای آن نیست که خون از دماغ کسی نیاید و همه با برگ گل با هم سخن میگویند. بلکه سخن بر سر آنست که نیروهای مردمی و دموکرات، باید از این روش پشتیبانی کنند و هیچ بهانه ای به دست خودکامگان ندهند. اینکه آن دولت خودکامه دست به این کار بزند، خودش باید گناه آن را بر گردن گیرد و هر گامی که آن حکومت در این راه بردارد، با آن گام جنبش مردم خشونت پرهیز نیرومندتر میشود.
۲) یادداشت گذاران مرا نکوهش کرده اند که گویا من به نظام جمهوری اسلامی و شخص آیت الله خامنه ای توهم دارم و در بند ۷ نوشتار خود، از او خواسته ام که این کار را بکند یا آن کار را نکند. در نوشته من نه چنین درخواستی هست و نه این نوشته هیچگاه به دست آیت الله خامنه‌ای خواهد رسید. من به خوانندگان تنها یک گزارش داده و خواسته ام بگویم که اگر کار به همین روال پیش رود، فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ناگزیر است، و گذار بی خونریزی بهترین گزینه گذار است. تنها راه این گذار آرام نیز یک آشتی ملی و پرهیز حکومت از سرکوب مردم است. بهترین کسی هم که بتواند این راه را باز کند شخص آیت الله خامنه ای است. من بر آن نیستم که ایشان این گزینه را برگزیند، اما در بازه‌ی امکان و وجود، احتمال آن را صفر نمیدانم و هر اندازه که این احتمال کم باشد، برای مردم بهترین گزینه پافشاری بر همین راه است. اینکه حکومت راه دیگری برود، او ست که عرض خود میبرد و زحمت ما میدارد. در پایان این سخن نیز گرچه میتوانم رنجش منفی بافان و همانند سازی مرا با این کس آن کس پیش بینی کنم، اما میگویم که در همین احتمال نزدیک به صفر، ایران در همسنجی با همه کشورهای منطقه، ساده تر از دیگران میتواند این راه را برود. یکی به این دلیل که با وجود همه انتقادها، ایران مدنی ترین، با تجربه ترین و سازمان یافته ترین کشور منطقه است، د همان حال پراکندگی و تضادهای درون سیستمی سامانه حکومتی ایران از همه کشورهای منطقه پیچیده تر است، و رهبران این سامانه فرمانروایی از رهبران همه کشورهای منطقه آگاهتر و سیاسی تر هستند و اندوخته های مالی آنها آنچنان بزرگ هست که به گاه نیاز به یک سازش بزرگ تن دردهند. این تنها یک احتمال بسیار کوچک است، و اوپوزیسیون مردمی (اگر چنین اوپوزیسیونی وجود داشته باشد، و یا جدا از اینکه چه کسی رهبر آن باشد)، نباید با سخنان بیجا خود را پیشگام درگیری و خشونت آفرینی وانمود کنند. من به عنوان یکی از بازماندگان نسل پیش از انقلاب ۱۳۵۷، آشکارا میگویم که پیش از انقلاب، اگر نیروی اوپوزیسیون نیرومند وجود میداشت، امکان یک سازش برد برد، وجود داشت. امروز هم اگر نخبگان سیاسی به جای فرقه گرایی و خود بزرگ بینی بپذیرند که دیگرانی جز آنها هم در این کشور بزرگ وجود دارند و ایران را دوست دارند، آنگاه با احتمال بسیار کم، شاید هنوز هم راه پیشگیری از یک فروریز بی برنامه و یا هدایت شده از سوی دیگران، وجود داشته باشد. البته روی سخن من در اینجا، نه تنها همه گروههای سیاسی و حکومت و کامنت نویسان این نوشته، که همه ۸۰ میلیون جمعیت ایران هستند. دوستان خشمگین یادداشت نویس، اندکی به دور و بر خود و نیروهای در اختیارتان نگاه کنید، آنگاه با چنین خشمی سخن بگویید. اگر به تنهایی قدرت سرنگونی برنامه ریزی شده جمهوری اسلامی و یا حتی انقلاب اجتماعی را دارید، آنگاه امروز بهتر از فردا است. و اگر ندارید، کمی بیندیشید، بر دوستان خود بیفزایید و از دشمنان خود بکاهید. اگر میتوانیم، برای مدت کوتاهی هم که شده به جای جنایتکار خواندن این و آن، به زبان منطق و سیاست سخن بگوییم و راهی روشن برای رسیدن به هدف نشان دهیم.
بهرام خراسانی
۲۹ دیماه ۱۳۹۶
٨٣۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۶       

    از : امیر

عنوان : نوشته گرامافونی
اقای خراسانی
جواب گرامافونی شما نشان میدهد که گرامافونی هم فکر میکنید....بقول اقای بهزاد کریمی در جواب شمانوشت :ًگاه با نزدیک شدن زیادی به روانشناسی اصلاح طلبان در جلد آنها می رویدً....... ولی در بهترین حالت شما عوامانه به فکر سزبلندی ایران هستید که اینهم اشکالی ندارد . وقتی کسی خامنه ای را که مسول جنایتهای بیشماریست با این جمله توصیف میکند: ً نهاد تصمیم گیری، همان مجلس خبرگان رهبری است که بیشینه‌ی آنها سالخورده تر از خود آیت الله خامنه ای هستند، و هیچیک از توانمندیها و هوشمندیهای ایشان نیز در آنها دیده نمیشود.ً......اقای خراسانی لطفا بفرمایید کدام توانمندی و هوشمندی در خامنه ای دیده اید....منصف باشید که گرامافونی از یک جنایتکار تعریف میکنید وضعیت فاجعه بار ایران زیر سایه ًهوشمندی خامنه ای بوده
است
٨٣۰۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۶       

    از : ناهید

عنوان : بحث بعد از مرگ شاه
آقای امیر، تنها با شعار مرگ بر...، ... نابود باید گردد و ... مشکل حل شدنی نیست. خطراتی که مردم و کشور را تهدید می کنند را نیز باید در نظر گرفت. هر نیرو و فعال سیاسی مسئولی باید در درجه اول همت خود را صرف گذاری مسالمت آمیز و تا حد امکان دمکراتیک کند. با هر ستمگر و مستبدی باید اتمام حجت کرد. باید راه حل های برون رفت از بحران را پیش روی او و نظامش گذاشت. اینکه وی گوش شنوا ندارد، یا اجرای راه حل ها را مرگ سیاسی خود می داند از اهمیت اولی برخوردار نیست. این توصیه و پیشنهادات در درجه اول آگاه سازی مردم و تشویق به گفتگو در جامعه و جستجوی راه حل است و در درجه دوم حفظ کشور از گزند مخاطراتی که دور آن می چرخند و نیز برای ثبت در تاریخ است.
فقط نیروهایی که راه حلی ندارند یا اگر به قدرت برسند همان کنند که آخوندها، از این نوع توصیه ها رو ترش می کنند. نمونه آن رضا پهلویست که اخیرا گفته ایران مناسب ترین کشور برای سرمایه های خارجی است! یعنی دقیقا همان حرفی که حسن روحانی یا رفیق دوست و قالیباف و احمدی نژاد و ... می زنند. به روی ملوکانه خود هم نمی آورد که سرمایه های خارجی در کشور زیر گوش ایشان، مکزیک، چه گلی به سر مردم آن کشور زده که بخواهد به سر مردم ایران بزند؟
نه عزیز! این گفتگو ها و پیشنهادات و توصیه ها صرفنظر از تایید صد در صدی اشان لازم و حیاتی اند. اگر دغدغه فردایی دمکراتیک برای میهنمان داریم.
٨٣۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۶       

    از : آرمان شیرازی

عنوان : پیش از آنی که آبادی این بوم به توفان بسپاری، بر پرس ک-از چه رو ویران کرد...
پیشنهاد من به آقای بهرام خراسانی اینست که "بهترین گزینه (خود) برای گریز از هرج و مرج و خونریزی (در کشور)" را به آقای ابوالفضل قدیانی عضو پیشین سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نشان دهد. آنچه آقای ابوالفضل قدیانی گفته (بند ۶)، گامی به پیش است و "بهترین گزینه" آقای بهرام خراسانی (بند ۷)، چندین گام به پس!
٨٣۰۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۶       

    از : سهیلا صادقی

عنوان : متاسفم
فقط می توانم با صدای بلند بگویم متاسفم جناب آقای بهرام خراسانی. متاسف . متاسف از توهم شما به ساخت و ساخت قدرت در جمهوری اسلامی و توهم شما به موقعیت و شخصیت آقای خامنه ای. من از سابقه سیاسی و اشراف شما به ساز و کارهای حاکم بر قدرت حاکمیت بی خبرم و فقط از روی این نوشته و فقط به استناد بند هفتم آن شک ندارم که جنابعالی از رجبعلی مزروعی نیز راست تر تشریف دارید. این چه توهم پراکنی است که شما انتظار دارید خامنه ای پیش از مرگ خود دست به چنان اصلاحاتی بزند؟ شما یا با رویه شدیدا خودمحور خامنه ای آشنا نیستید یا سیاست را نمی شناسید یا به « مقام معظم رهبری» توهم دارید و عامدانه یا ناآگاهانه این توهم خوش بینی ساده انگارانه را ترویج می کنید. برای جوانی که تازه وارد سیاست شده باشد فهم این مسأله که خامنه ای برخلاف شاه اهل مدارا و عقب نشینی و صدای انقلاب شما را شنیدم نیست. فقط امیدوارم این سیاهه نویسی ها ی شما ناشی از توهم شخصی تان باشد و پشت آن چیز دیگری نخوابیده باشد. لطفا بیهوده منتقدان خود را به « فحاشی » متهم نکنید و در صدد پاسخگویی بر آیید و توضیح دهید که جنابتان با کدام فاکت به آشتی ملی از سوی رهبر حکومت قانع شده اید
عزت مدام
٨٣۰۶۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹۶       

    از : جلیل ت.صحرا

عنوان : ممکن نیست
اقای خراسانی !قسمت اخر نوشته تان جای تاسف دارد که چطور این ظریفیت را در خامنه ای میبینید که برای " نجات کشور " یک چرخش ۱۸۰ درجه ای کند . مگر اکشور را باا ینهمه بدبختی هایش که جنابعالی هم قید کردید چه کسی بانی اش بود؟ چه کسی به این روز انداخت ؟اگر او ظرفیت اندکی برای اصلاحات جزیی را داشت کشور به این حال و روز نمی افتاد.چندی قبل جناب فرخ خان هم نامه ای نوشت به رهبر و او را نصیحت کرد که کمی هم لطفی بحال اصلاح طلبان حکومتی کند و طرف انها بایستاد ، رهبر ، به حرف او هم گوش نداد.او اعتقاد به ااین شیوه حکومت کردن را دارد وغیر از ان را نمیپذیرد.
٨٣۰۶٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹۶       

    از : بهرام خراسانی

عنوان : گرامافون شما کهنه است
جناب آقای امیر
با سپاس از توجه شما
چنین مینماید که شما گرامافونی کهنه و فرسوده دارید، با سوزنی کهنه تر از آن و صفحه ای پر از خش و خراش خوردگی. از اینرو، نمیتوانید صدای صفحه را به درستی و آنچتان که هست بشنوید. شاید بهتر باشد یا ابزار خود را بهبود بخشید، یا اگر میخواهید صدا را درست بشنوید، چندبار به صفحه گرامافون گوش کنید. با سپاس دوباره.
بهرام خراسانی
٨٣۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹۶       

    از : امیر

عنوان : سطح درک سیاسی شما
اقای خراسانی
براستی توصیه های امامزاده ای شما به خامنه ای در بند ۷ نوشته شما جای تاسف دارد . اول از همه برای سطح درک سیاسی شما از مناسبات قدرت در جمهوری اسلامی و دوم امیدواری شما که خامنه ای
ممکن است به این پیشنهادات ًدلسوزانهً واکنش نشان دهد.
٨٣۰۵٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست