سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نکاتی در باره "چرا تبریز تب نکرد؟!" آقای بهزاد کریمی - یاشار گولشن

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : Y Azerbaycan

عنوان : معنی همزیستی مسالمت آمیز
ببینید اگر آقای بهرام خراسانی را نمونه روشنفکر فارس زبان و مرگزگرا در نظر بگیریم خواهیم دید که چقدر فاصله بین یک روشنفکر تورک زبان مثل آقای یاشار گولشن و روشنفکر فارس زبان آقای بهرام خراسانی است . احقاق حق و حقوق ملی ملیتهای غیر فارس زبان را اصلا بگذاریم کنار ، ایشان تا آنجا بخود اجازه میدهد که برای من تورک هویت درست کند تاریخ مینویسد حتی چه کسی بود ه ام کی هستم و چه کسی خواهم بود را ایشان و امثالهم برای میلیونها انسان تورک آذربایجانی دیکته میکنند و حتی تا آنجا پیش میروند که منکر نام یک کشور مستقل که از طرف سازمان ملل متحد و خود ایران برسمیت شناخته شده را نفی میکند و بجای جمهوری آذربایجان از کلمه آران استفاده میکند و درست در همین نکته است که باید گفت حضرات اجازه دهید ما خودمان در رابطه با هویتمان تصمیم بگیریم حداقل باندازه شما هم سواد خواندن و نوشتن را داریم هم اینکه هوش و ذکا ومیلیونها تورک آذربایجانی و میلیونها عرب ، کورد ، بلوچ و تورکمن به وصی قیم احتیاج ندارند . اگر شما معنی همزیستی مسالمت آمیز را در آقا بالا سر بودن فارس زبانهامیدانید « تشکیل دولت ایران توسط انگلیسها و زبان رسمی و امثالهم که با روی کار آورده شدن رضا قزاق عملی شد » دیگر زمانش گذشته و هیچ جوان تحصیل کرده دوران ماهواره و اینترنت به تاریخ جعلی و در آورده شده از شاهنامه یک قیران ارزش قائل نمیشود تو فارس من تورک آن عزیزان عرب ، کورد ، بلوچ و تورکمن با حفظ هویت و زبان خود و با استفاده برابر از امکانات است که میتوانیم بشکل مسالمت آمیز در کنار هم زندگی کنیم و از شر رژیم خلاص شویم و گرنه من تا صد سال دیگر نه به تو هموطن میگویم و نه در کنار تو بر علیه رژیم مبارزه میکنم و جریان سبز ها و اعتراضات دیماه مثال خوبی میتواند باشد
٨٣۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۶       

    از : منصور رضوانی

عنوان : آدرسهای دروغین
متاسفانه نویسندگان مقالاتی از این دست سعی میکنند بجای بیان حقایق موجود در میان اقوام ایرانی با تئوریزه کردن ملیتها در قالب شعارها و قالبهای کلیشه ای منفعل بودن بخشی از این اقوام را درعدم همراهی و مبارزه مردم تهدیدست و بجان آمده دیگر شهرهای ایران را لاپوشانی و زیر نام ستم ملی و مرکز گرا و.... توجیح و رفع و رجوع نمایند ! بعنوان یک ایرانی آگاه و داشتن ارتباطات بسیار با هموطنان تبریزی داخل و خارج ایران چند نکته ای را لازم میدانم جهت یاد آوری و بیدار شدن بعضی از ایرانیان یاد آور گردم ، اول اینکه وضعیت جامعه شهری در شهرهای آذربایجان از منظر اقتصادی در قیاس با مردمان دیگر در استانهای دیگر ایران از نظر آماری در وضعیت مناسبتری بسر میبرند ، و باز از منظر طبقه متوسط و بقول رفقای چپ خرده بورژوازی اکثریت مردم تبریز بنا بر آمارهای موجود در منابع داخلی ایران از قبیل وزارت بازرگانی و صنایع و معادن و جهاد کشاورزی و.... نسبت به حتی اصفهان و خراسان با کمی پیشی از آنها جلوتر و بنا بر آمارهای سازمان تامین اجتمائی و بهداشت و بهزیستی حتی از تهران هم به لحاظ آماری جلوتر میباشند ، و در مجموع وضعیت معاش و زندگی مردم تبریز خوشبختانه از خیلی استانها مثل کرمانشاه بمراتب بهتر و در صد فقر بسیار پائینتر میباشد . البته طبیعی است با معیارهای استاندارد بین المللی بسیار پائینتر است و امید به روزی که به آن حد برسد . اما متاسفانه بسیاری از مردم جوان زیر ۴۰ سال در تبریز یا دیگر شهرهای مهم در آذربایجان در اثر بمباران اهریمنی نظام فقاهتی شیعه و تنگناها و محدودیتهای اجباری رژیم با دیدن و رفت و آمدها به آذربایجان شمالی ( آران) و همینطور کشور ترکیه و دیدن پیشرفت و آزادیهای اجتماعی و شخصی بخیال خود گسستن از کشور مادری و بنوعی پیوستن در اردوگاه شمالی و یا ترکیه را راه بی درد سری و بدون ریسک و راحتی یافته اند برای توجیح خود در پا بمیدان نگذاردن و همراه شدن و خطر کردن و.... واقعیات امروز نسل جوان در آذربایجان و آرمانهایش بسیار دور از آرمانهای آزادی طلبانه و مبارزه برای رهایی از جهنم نظام ولایی میباشد . کسانیکه حد اقل سالی یکبار برای تعطیلات به ترکیه میروند و آنجا احساس خودی به آنها دست میدهد و آرزوی یکی شدن با آنها را در ضمیر نا خود آگاه خود را دارند چه بهانه ای بهتر از بهانه ستم فارس ، مرکز گرا ، زبان مادری و.... ؟! خودمان را گول نزنیم این نسل برای توجیح منفعل بودن خود به بهانه های کهنه و نخ نما شده ملیتها متوسل شده و در چندین شورش و قیام مردم ایران در شهرهای دیگر فرصت طلبانه انتظار دارند تا دیگر مردمان و جوانان با دادن کشته و مبارزه بی امان رژیم را سرنگون کرده و در فردای پیروزی آزادی انتخاب برای این مردم عطا کند ! در حالیکه همین بقول خودشان تورکها بیشترین نفرات را در تمامی اندامهای این رژیم دارا میباشند و همیشه هم خود را طلبکار محسوب میکنند . همراهی نکردن تبریز اینبار در جنبشهای داخل ایران را بیشتر باید از دید کاسب کارانه تبریز دید تا شعارها و تحلیلهای گمراه کننده که فقط سعی در بازی با کلمات دارند .
٨٣۲۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۶       

    از : بهرام خراسانی

عنوان : نظر شما چیست؟
جناب آقای یاشار گولشن
با سلام
من پیشتر نوشته‌ی آقای کریمی با نام "چرا تبریز تب نکرد؟" را خوانده بودم و شاید به این دلیل که با به گفته‌ی شما "تاریخ رسمی پان ایرانیستی در مورد زبان "آذری" به تاریخ آذربایجان نگاه میکنم، با نوشته‌ی آقای کریمی و نگاه او به پیشینه‌ی تاریخی مردم آذربایجان و روند دگرگونیهای زبانی این مردم ایرانی تبار دراز پیشینه نیز همسویم. با دیدن نوشته‌ی شما، بسیار خرسند شدم که شاید بتوانم به آگاهی بیشتری درباره‌ی آنچه آقای کریمی نوشته است دست یابم، و نوشته‌ی شما را خواندم و پنهان نمیکنم که از آن سود بردم. نوشته‍ی شما برای من، هم آگاهی بخش بود و هم بر پرسشهایم افزود. آگاهی بخش و خرسند کننده بود زیرا در آن هیچگونه ناسزاگویی به دیگر ایرانیان که زبان آنها ترکی نیست یا به زبان فارسی سخن میگویند ندیدم. پرسش برانگیز و نومید کننده به این دلیل که شما شاید به درستی آقای کریمی را نکوهش کرده اید که چرا از پان ترکیسم نام برده و آن را تعریف نکرده است. اگر کانون و درونمایه نوشته‌ی آقای کریمی پان ترکیسم بود، البته این نکوهش نیز بجا بود. اما تا جاییکه من دریافته ام، کانون گفتارنامه (مقاله)ی ایشان پان ترکیسم نبود. هدف ایشان در آن نوشته، پافشاری بر همبستگی همه‌ی ایرانیان در سراسر کشور برای پیروزی بر فساد و خودکامگی چیره بر ایران امروز بوده است. از سوی دیگر، با این نکوهش شما از آقای کریمی درباره‌ی نپرداختن به پان ترکیسم و هویت ترکهای آذربایجان، من چشم به راه آن بودم که برای آگاهی همگان، خود شما چنین کاری را بکنید، و ما را با این مفهومها آشنا سازید. اما شما از همه چیز و همه و همه کس و همه جا سخن گفتید، جز کیستی تاریخی و کنونی مردم آذربایجان. یعنی چه چیزی شما شهروند آذربایجانی را از یک شهروند خراسانی یا گیلانی یا لرستانی و یا ترکمن یا بلوچ و کرد جدا میسازد. آیا شما دشمن فارس زبانها هستید، و یا فارس زبانها دشمن شما هستند؟. اگر به گفته‌ی شما "فارسها" بدند و ستمگرند، بلوچها یا کردها خوبند چون فارس زبان نیستند؟
جناب آقای یاشار گولشن، شما چندین بار واژه‌ی "اتنیک" را به کار برده اید بی آنکه آن را تعریف کنید، اما آقای کریمی را نکوهش کرده اید زیرا او گفته است: پان ترکیسم "در پی تعریف هویت خود در تعارض با هویت های دیگر است". شما چه میگویید؟. از نگاه خود شما اتنیک یعنی چه و کدام واژه‌ی ترکی یا فارسی را برابر آن میدانید؟ من خراسانی آن را هم معنا با" قوم" یا "گروه قومی" میدانم و البته آن را هم معنا با" ملت" نمیدانم. شما چگونه می اندیشید و معیارتان برای این مفهوم اتنیک چیست. من خراسانی فارس زبان، همه یا یکی از بنمایه های: خون یا نسب، خاک یا جغرافیا، و زبان و فرهنگ را معیارهای اصلی شناسایی یک گروه اتنیکی از دیگر گروههای اتنیکی میدانم. شما چه میگویید. من برپایه منابع تاریخی، آذربایجان و اران و برخی کشورهای دیگر را از چندهزار سال پیش بخشی از خاک یا جغرافیای ایران میدانم، شما پیشینه‌ی آذربایجان را چگونه میبیند. من روند دگرگونی زبان مردم آذربایجان را همانگونه میدانم که آقای کریمی میداند. شما آن را چگونه میبینید؟. من تبار و نیاکان مردم آذربایجان را نه از نسل مغول میدانم و نه از نسل ترکان غز. شما چگونه میبیند؟ آیا شما از نسل سلجوق بن دقاق هستید؟ آیا از نسل اوغوز پسر قراخان پسر دیب یاوقو خان هستید؟
جناب آقای یاشار گولشن، شما از آقای کریمی رنجیده اید زیرا او "هویت ترکها را در بطن اصطلاح "آذربایجانی" نهفته، و بکرات آنرا با مفهوم هویت ائتنیکی بکار میبرد". شما چگونه میاندیشید؟ آیا شما آذربایجانی نیستید؟ آیا شما ایرانی نیستید؟ آیا میخواهید از ایران جدا شوید؟ آیا میخواهید به سرزمین اران یا ترکیه بپیوندید؟. البته من چنین نمیاندیشم. همچنین، شما از آقای کریمی رنجیده اید زیرا او به گفته‌ی شما، از "تاریخ رسمی پان ایرانیستی" در باره پیشینه‌ی مردم آذربایجان بهره گرفته است. شما از کدام روش تاریخنگاری برای این کار بهره میگیرید؟ آیا شما میدانید که فاروق سومر، و. بارتولد، وارن هاستلر و رنه گروسه بزرگترین ترک شناسان جهان هستند؟ آیا شما میدانید معتبرترین منبع این پژوهشگران کتابهای فارسی تاریخ جهانگشای عطاملک جوینی و جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله، تاریخ گزیده حمدالله مستوفی و دیگر فارسی زبانان بوده است؟ آیا شما میدانید کهنترین منبع ترک شناسی خود ترکها یعنی دیوان لغات الترک محمود کاشغری هزار سال عمر دارد، و آن هم در زمان خودش به زبان عربی نوشته شده است؟ آیا میدانید محمود کاشغری که خودش فارسی زبان بوده اما به دلیل وابستگی به عربهای یورشگر به ایران با زبان فارسی دشمنی کرده، و عربگرا بوده است. اگر شما منابع دیگری میشناسید؟. از شما سپاسگزار خواهم شد که آنها را به من نیز بشناسانید. همچنین، بسیار خرسند خواهم شد که پاسخ این پرسشها را هم به من و هم به مردم آذربایجان بدهید.
بهرام خراسانی
دهم بهمن ماه ۱۳۹۶
٨٣۲٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۶       

    از : علی

عنوان : وارونه و عاری از حقیقت
نوشته آقای کریمی نشان می دهد که تا چه اندازه مرکزنشینان از واقعیت های روز دور هستند. تمامی نوشته پر است از فانتزی و تزهای اشتباه و من در آوردی. ایشان یک دشمن خیالی با اسم پان ترک می تراشد و تا جایی ک می تواند به آن می کوبد. نوشته آقای کریمی گمراه کننده است و هیچ کمکی برای ساختن آینده ای درخشان نمی کند. تمامی تئوری های ایشان همانند داستان کبوتر چند سال قبل در استادیوم که ایشان آنرا وارونه جلوه دادند وارونه و عاری از حقیقت است.
٨٣۲٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۶       

    از : Y Azerbaycan

عنوان : رژیم هنوز سر کار است
ضمن تشکر از آقای یاشار گولشن امیدوارم آقای بهزاد کریمی و یا هر کس دیگری که بخواهد جواب این مقاله را بنویسد چون بنظر من یکی از مهمترین و مبرم ترین مساله جامعه بالخص حقوق ملیتهای غیر فارس باید بحث شود و گرنه هیچ راه حلی پیدا نخواهد شد کما اینکه تابحال با به تاخیر انداختن و کم اهمیت دادن به حق و حقوق ملیتهای غیر فارس و یا با انکار آن کار بجائی برده نشده رژیم هنوز سر کار است و نه فارس زبانها به تنهائی میتوانند رژیم را سرنگون کنند و نه دیگر ملیتها و جریان سبز ها و اعتراضات دیماه بزرگترین تجربه تنها بودن است و بزرگترین برنده رژیم خونخوار ایران است و در ضمن آقای بهزاد کریمی اکثریت فعالین حرکت ملی آذربایجان در خارج کشور از اعضا و کادر های مجاهد - فدائی و امثالهم بودند و کلی در داخل طرفدار عدالت اجتماعی هستند منتها با جریانات باصطلاح چپ « مرگزگرا و فارس گرا » فاصله گرفته اند و این بهیجوجه بمعنی ضد چپ نباید تلقی شود بلکه این به معنی آگاهی ملی و مبارزه برای احقاق حقوق ملی محسوب میشود .
٨٣۲٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست