از : آرمان شیرازی
عنوان : تاریکِ پیرامون, زِ یک سنگر به آندیگر, اگر واپس نشست, نِی از شرمِ درونِ او, که از رزمِ دم-افزاینده ی خورشید بود!
تاریکِ پیرامون, زِ یک سنگر به آندیگر, اگر واپس نشست, نِی از شرمِ درونِ او, که از رزمِ دم-افزاینده ی خورشید بود!
هم میهنِ گرامی, خانمِ مهینِ میلانی, درود و سپاس بر شما برای گشایشِ این گفتگوی بهنگام و گیرا. امیدوار باشیم که خانمِ مهرانگیز کار آنرا پی بگیرد و داد و ستدِ اندیشه ها این پهنه از مبارزه ی اجتماعی را روشنتر کند.
گرچه با بیشترِ نوشتارِ خانمِ مهینِ میلانی میتوان موافق بود اما با این گفته که "اخلاق ... در بسیاری مواقع ناشی از مذهب است" نمیتوان همراه بود. چرا؟
اخلاق, هم فراورده و هم بِهسازِ زندگی اجتماعی انسان است. بگفته ی دیگر, اخلاق مجموعه ای از ارزشهای سنجیده و از-پایین-پذیرفته (دمکراتیک) است که از مناسبات همزیستانه ی انسانها بر میخیزند. هرچه جامعه انسانی تر باشد, قوانینش بیشتر بازتاب دهنده اخلاقیاتِ انسانی ست. در چنین شرایطی, "قانون", در بیشینه موارد, "اخلاق" است که جامه ی "باید"ی را بر تن کرده ست که تار و پودش از نیازمندیهای زندگی اجتماعی برگرفته شده ست.
مذهب اما مجموعه ی باورهای نابخردانه, آزارنده و بی برهان است که از "بالا" بر دیگران تحمیل میشود و درست به همین دلیل بیگانه با اخلاقِ انسانی-اجتماعی ست. لازم به یادآوریست که مذهب پاره ای از قوانین و اخلاقیاتِ برآمده از زندگی اجتماعی انسان را برمیگیرد و بنام خود "جا میزند." این وام-گیری (اقتباس) از قوانین و اخلاقیات در اصل "آرایشی" ست که زشتیهای چهره ی مذهب را می پوشاند.
شایسته ی جامعه ی اخلاق-مدارِ انسانی نیست که کسی ناگزیر از برداشتنِ پوششِ خود-گزیده اش شود و یا انسانی وادار به نهادنِ پوششِ خود-ناگزیده.
مفهومِ "باید" غیرِ اخلاقی و غیرِ انسانی ست. پذیرشِ قوانینِ اجتماعی در افراد را, نه بر پایه ی زور, که بگونه آزادانه و پس از آموزشهای مناسب و لازم میتوان انتظار داشت.
٨٣۲۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹۶
|