سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

«قسم به عزت و قدر و مقام آزادی» - احمد مجد

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ایران ایران ایلخانی.

عنوان : به سیامک رهگذر،بی عدالتی پاشنه آشیل حاکمیت سرمایه است.
۱۳شهریور ۱۳۹۶ذیل مطلب «آقای تابان»دولت رفاه،کامنتی* برای شما گذاشتم،«تحت عنوان اسارت توام با عدالت،آزادی مطلق است» که متاسفانه از سوی شما یا خوانده نشده است،یا پاسخی به آن نداده اید.
امروز ناگزیرم که بگویمتان که عدالت فونداسیون آزادی است و برآیند عینی و ملموس آزادی مورد نظر شما،حاکمیت آن یک درصدی است که نیمی از ثروت جمعیت جهان را تصاحب نموده است و گوش و هوشش بدهکار جنبش اشغال وال استریت و افشاگری ویکی لیکس و اسنودن و داد و فریاد و شعار و معترضین نشست رهبران G۲۰ نیست؛
بنابراین از شما انتظار می رود که حرف بی اساس نزنید،چرا که آزادی از نان شب واجب تر نیست،چون کسی که نان ندارد،دغدغه اش آزادی نیست و اولویت اولش نانی است که ندارد،چراکه عدالت مثل پا می ماند و آزادی مثل کفش،کسی که پا ندارد،بی هیچ شک و شبهه ای با فریاد زدن صاحب پا نمی شود،ولی با برقراری عدالت حتم به یقین پایی مصنوعی برای خود فراهم می کند.
از ایران ایلخانی گفتن بود که گفت:حتما شنیدی که مسافر کشیِ برای یافتن لقمه ای نان داد میزد:آزادی و زرشک فروشی در کنارش داد میزد: زررررررشک.

*http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=۸۱۸۲۱
٨٣٣۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱٣۹۶       

    از : امیر ایرانی

عنوان : سخنی
مبنای وجودی این سایت و سایت های مشابه، چه بخواهند و چه نخواهند، به سرزمین و کشور ایران بستگی دارد؛
و چنانچه هر تفکر یا ایدهِ عام انسانی و یا اجتماعی داشته باشند، نگرش و تفکرشان در چارچوب سرزمین ایران مشروعیت می یابد؛ در غیر این صورت تفکر و ایده عامشان در صورت ارائه شدن، ارائه ای در خلاء خواهد بود. بگذریم.
براساس پذیرش روحیه تکثرگرائی، هر فردی در انتخاب کارپایه ای برای تحلیلش در مورد وقایع رخ داده شده و یا برای ارائه نظراتی در مورد وقوع رخ دادهایی در آینده مختار و آزاد است؛ و براساس پذیرش روحیه آزادی خواهی و دفاع از آزادی بیان و اندیشه، از حق انتشار تحلیل و نظرات خود برخوردار خواهد بود؛ اما در همین دنیای آزادی اندیشه هر تحلیلی با هر کارپایه ای در زیر تیغ نقد خواهد رفت؛ آنهم نقدی با خرد نقاد بی رحم یا عریان. بگذریم.
وقتی هدفِ مبارزاتی، تحقق آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی باشد در این هدف اختلافات زمانی بروز می کند:
۱) در معنی کردن هرکدام از مفاهیم دخل و تصرفات خاصی رخ دهد؛
۲) در پذیرش هر سه مفهوم با هم اختلاف نظر رخ دهد؛
۳) وجود سه مفهوم با هم پذیرفته شده اما در تقدم و تاخر آنها اختلاف نظر است.
البته ممکن است گفته شود فرد مبارز برای این سه مفهوم مبارزه نمی کند
در مورد این ادعا می توان گفت:
در اینجا بحث بر سر سه مفهوم آزادی ودمکراسی و عدالت اجتماعی است که این سه مفهوم، حق مبارزه گری دیگر مبارزین را به رسمیت خواهند شناخت
و بر اساس پذیرش تکثرگرایی و آزاد اندیشی هر تفکر مبارزاتی می تواند مطرح شود اما با حق نقادی از روش ها و ایده های آنان. بگذریم.
اگر بخواهیم مطالب آورده شده در نوشتار آقای احمد مجد را مورد توجه قرار دهیم و در خصوص نگرش ایشان و یا امثال ایشان مطلبی آورد می توان گفت:
ایشان از آزادی و عدالت اجتماعی سخن گفته است که این روش را می توان در بیشتر نظرات کسانی دید که متوجه شده اند:
فقط دفاع کردن از عدالت اجتماعی، می تواند
آنان را به دفاع از هر دیکتاتوری که مدعی بر قراری عدالت اجتماعی است وا دارد
که تجربه تاریخی گفته، نتیجه کار دیکتاتورها چه بوده.
وقتی سخن از دمکراسی نمی شود پرسشی مطرح است:
چگونه می خواهند آزادی و عدالت اجتماعی را تحقق ببخشند و از آنها دفاع کنند؟
یافتن پاسخ را می توان در دو علت جُست:
۱)مفهوم دمکراسی نزد این افراد نادیده گرفته شده؛ که با یاد آوری شاید از غفلت خارج شوند
۲)مفهوم دمکراسی را قبول ندارند چون برای خودشان یک جایگزین برای برقراری آزادی و عدالت اجتماعی قائل شده اند و تعریف کرده اند؛ در این صورت، تحلیل این نوع افراد از ارزش تحلیلی خارج می شود فقط یک اعلامیه تبلیغی خواهد بود.
حال باید دید نوشتار آقای مجد، مصداق کدامیک از دو حالت بالاست! بگذریم
٨٣٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۶       

    از : اسد غیاثی

عنوان : تفتیش عقاید و انگیزیسیون؟!
ویراستار محترم اخبار روز(در نوشته قبلی دقت نکرده بودم و اسم مجید را مجیدی نوشته بودم. در این ارسال تصحیح کرده ام)
قابل توجه آقای مجید
به عنوان یک هوادار اندیشه مارکسیستی و خبرنگاری که در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه بر سر مسائل ایران و جنبش اخیر با بسیاری از ناظران و تحلیگران مستمرا گفتگو دارم، نکاتی که آقای احمد مجد در این نوشته مطرح کرده مبتلابه جنبش جاری مردم ایرانند و به خصوص مسأله رهبری و هژمونی جنبش چنان که بسیاری فعالان نیز گواهی می دهند و نگران آنند، اساسی ترین مسأله است.
احمد مجد را نه شخصا و تنها از روی نوشته هایش می شناسم و به نظرم یکی از کسانی است که به یک نحله مشخصی فکری در میان فعالان سیاسی تعلق می یابد نحله یی که نمونه های کلاسیک آن در دهه های اخیر مثلا شکرالله پاکنژاد و مصطفی شعاعیان(با همه تفاوتهای فکری و سیاسی شان) بوده اند و علاقمندی و تلاش به وحدت نیروهای مبارز شناخته می شده اند.
اما تعجبم از این است که آقای مجید چرا مسائل متعددی که در این نوشته مطرح شده را رها کرده و به هویت سیاسی احمد مجد و پیوستگی یا نزدیکی سیاسی احتمالی او به مجاهدین خلق پرداخته است؟
گیرم که حدس و گمان آقای مجیدی درست باشد.
احمد مجد حق اظهار نظر و تفسیر و تحلیل و بیان دیدگاه خود را ندارد؟
در پیشانی کدامیک از ما نوشته اند که ما و فقط ما «چپ» هستیم؟
با چه معیاری می گوییم که احمد مجد حق ندارد درباره چپ صحبت کند؟
آیا «چپ» بودن در انحصار افراد و گروههای مشخص سیاسی یا فکری است؟
من از کجا بدانم که آقای مجیدی خودش به جرگه چپ تعلق دارد؟ (نیازی ندارم و نمی خواهم بدانم به محتوای مشخص سیاسی و برخورد او توجه دارم)
این شیوه برخورد ربطی به رعایت آزادی بیان دارد؟ با چنین روش و شیوه برخوردی می توانیم چپ نامیده شویم؟
بدون شرکت در نقد ملاحظات مشخصی که احمد مجد مطرح کرده، او را به عنوان یک فرد وابسته به مجاهدین خلق نامیدن و تکرار انگ «فرقه» به مجاهدین خلق که وسیعا مورد استفاده رسانه ها و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم است برای من و شما که خود را «چپ» می نامیم شایسته است؟!
آقای مجید شما به کدام بخش از این نوشته نقد دارید؟
مساله محوری جنبش که در نوشته احمد مجد رهبری یا هژمومی عنوان شده نادرست است؟ آیا مسأله محوری دیگری مورد نظر آقای مجید است؟ چرا مطرح نمی کند؟
آیا آزادی پوشش یک خواست عمومی مردمی و بخشی جدای ناپذیر آزادیهایی که مردم ایران برایش مبارزه می کنند هست یا نیست؟
دیگر نکاتی که در این نوشته مطرح شده نباید مورد بررسی و نقد قرار گیرند؟
عیب و ایراد نوشته آقای مجید هر چه باشد، به نظرم محتوای نوشته و نقد احمد مجد را به صورت یک مثال و نمونه به اثبات می رساند که امر «آزادی» و همه آزادیها برای همه نیروها و حتی برای همه «فرقه» های فکری و سیاسی، مورد عنایت و حمایت «چپ» ها در ایران هست یا نیست؟
اگر کسی مجاهدین خلق را فرقه نداند، چپ نیست؟ اگر نامشان را بدون فحش و مارک و انگهای رایج در نوشته اش بیاورد، دیگر نمی تواند «چپ» نامیده شود؟
این که ما از احمد مجد یا هر نویسنده دیگر پیش از محتوای نوشته اش بخواهیم که وابستگی فکری و سیاسی و تشکیلاتی خودش را روشن کند و نوشته ها و محتواهایش را پیچاندن بنامیم، بیشتر به یک هوادار آزادی بیان شباهت داریم یا به یک پیرو تفتیش عقاید و انگیزیسیون؟
یادمان رفته است که هزاران زندانی سیاسی ما فقط به دلیل هویت سیاسی شان و مثلا مارکسیست بودن یا نماز نخواندن قتل عام شدند و بسیاری دیگر تنها به این دلیل که حاضر نشدند به جای مجاهد خودشان را منافق بنامند، به همین سرنوشت دچار شدند؟
آنگاه با همه انتقادهایی که هر کس و از جمله خود من به مجاهدین خلق داریم، آیا حق داریم مثل مصطفی تاجزاده بگوییم که نظام جمهوری اسلامی در میان همه اعدامیان دهه ۶۰ باید از سایر قربانیان عذرخواهی کند، جز قربانیان وابسته به مجاهدین خلق؟! این چه تصفیه حسابی است و بر سر چه چیزی؟
توجه داریم که با این شیوه برخورد خود را به دامی که همین رژیم پیش پایمان گشوده پرتاب می کنیم؟
متأسفم که یادداشت آقای مجید به جای دامن زدن به یک بحث واقعی و عینی و نقد و بررسی جدی، به چیزی و چیزهایی دامن می زند که مسأله هیچ فعال سیاسی و مبارز جدی در راه آرمان مشخصی نیست.
مجاهدین خلق هر که و هر چه باشند(یک نیروی ضد رژیم و فعال سرنگونی این رژیمند)، اگر پرداختن به آنها برایمان ضروری تر از پرداختن به رژیم و جنایتهای آن و قیامهایی که علیه آن برافروخته شده می نماید، نباید از خودمان بپرسیم که در کجا ایستاده ایم؟
در کنار تاجزاده و تاجزاده ها؟
سرانجام چون بنا به الزام شغلی ام، بیش از کاربران معمول با بازتابها و اخبار در شبکه های اجتماعی سر و کار دارم، جهت اطلاع آقای مجید عرض می کنم که از سه نمونه مشخصی که آقای مجد مطرح کرده و نقد جدی هم به آن کرده، یکی از آنها متعلق به یک کاربر توییتری است که محتوای توییتهایش هیچ تردیدی در هواداری او از مجاهدین خلق باقی نمی گذارد(حق نویسنده و یک مراعات اخلاقی و حرفه یی از جانب او بوده تا نام و نشان آنها را که اکانت فردی دارند نیاورده و تنها از یک رسانه شناخته شده نام نویسنده را ذکر کرده و کارش درست بوده اما برخورد آقای مجید درست نیست)
٨٣٣۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣۹۶       

    از : بهروز

عنوان : پیشبینی سوسیالیزم
اقای مجد

همه نوشته شما در تضاد با این جمله اخر قرار دارد.{بدون وجود آزادیهای فردی و اجتماعی که بتوان در آن نیروهای اجتماعی را آگاه کرد و آموزش و سازمان داد نمی توان به آستانه سوسیالیسم گام نهاد.}... اگر قرار بر رای ازادانه مردم باشد پیشبینی سوسیالیزم بیشتر به ارزوهای نیک میماند...مگر با اراده و زور متوسل شد... با رای ازادانه مردم نمیتوان پیشبینی کرد
٨٣٣۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣۹۶       

    از : مجید

عنوان : رجوی؟
آقای مجد، چرا مسائل را می‌پیجانید. چرا بدون تعارف و صریح از مجاهدین و "رئیس جمهور برگزیده مقاومت"تان دفاع نمی‌کنید؟ یک جوری جنابعالی وارد می‌شوید انگار می‌خواهید به همه درس بدهید و جاده را صاف کنید تا یک سر از فرقه سر درآوریم. اصطلاحات چپ را ول کنید و کمی درباره مهمانان هر ساله پاریس و عهد و پیمان "رهبری مقاومت" با آنها صحبت کنید.
٨٣٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣۹۶       

    از : سیامک رهگذر - از آلمان

عنوان : «آزادی از نان شب واجب تر است» هرچند که آزادی شکم را سیر نمیکند و نان را میچسبند!
جناب مجد نوشتید:"به گمان برخی، «چپ ها» یا برخی از «چپ ها» این حق و آزادی را ندارند که بین عدالت و آزادی ارجحیت قائل شوند." بنظرم چرا میشود بین آزادی و عدالت ارجحیت قائل شد؟ اگر چپی عاقل و سنجیده باشد باید ابتدا خواهان آزادی باشد چونکه در یک آزادی میشود فریاد زد که عدالت نیست. عدالت بدون آزادی غیر ممکن است و حرف مفتی است چونکه آزادی است که عدالت را بر جامعه حاکم میکند وقتیکه مردم یک جامعه آزادی بیان داشته باشند تا از کم و کاستی های جامعه خودشان برای برقراری عدالت اعتراض یا انتقاد بکنند آنوقت عدالت هم در جامعه حاکم میشود. وگرنه هر رژیمی میتواند برای اینکه نشان دهد طرفدار عدالت است دست به کمی رفاه اقتصادی حداقلی بزند مثل دادن یارانه ها به مردم بی بضاعت و عوامفریبی بکند که مردم از نظر اقتصادی تامین هستند و اینکار را یقناً رژیم ضد مردمی ملایان هم خواهد کرد اگر ببیند که خطر سرنگونی رژیم جدی شده. فعلا شورش کم شمار مردم ناراضی را جدی نمیگیرند و راحت قابل سرکوب میدانند و موفق هم شدند!
در جای دیگر میپرسید:"آیا بدون سرنگونی این رژیم و در مسیر تحقق آن، آزادی پوشش شدنی است؟ - اگر در حمایت از آزادیها (بی تعارف همه آزادیها) جدی باشند؛"به گمانم این همان اشتباه برخی روشنفکران سیاسی ایرانی است که خیال خام میکنند با حضور اسلام در ایران و بدترش حکومت اسلامی در ایران حتی کوچکترین رفرم یا اصلاحگری ممکن باشد. آمدیم رژیم ملایان خودش را در تنگنا دید و همین فردا حجاب اسلامی اجباری را برداشت ( که داوطلبانه عمراً چنین کاری نمیکند بخاطر فشار اصولگراها و راستهای مذهبی فالانژ و فاشیستهای مسلمان که قدرت اصلی را در دستشان دارند و حاضرند برای دفاع از آن حتی حمام خون راه بیاندازند و میلیونها ایرانی را به قتل برسانند! ) آیا مشکلات جامعه ایران و ایرانی حل خواهد شد؟ هرچند قدمی مثبت برای بیرون آمدن زنان از زیر بردگی اسلامی و زورگوئی مرد سالارانه باشد.به نظر من همه مشکلات جامعه بر سر جای خود باقی خواهند ماند تا زمانیکه اسلام سیاسی بر سیاست کشور حاکم باشد و دین از سیاست جدا نشود! چطور چنین چیزی ممکن است که کشوری که بر آن حکومت اسلامی حاکم است آنوقت زنانش بدون حجاب اسلامی توی خیابانها بگردند؟ برای همین بدون سرنگونی یا براندازی رژیم ملایان این قبیل خواسته های زنان مثل آزادی پوشش نه تنها غیر قابل اجرا و شدنی است بلکه غیر ممکن است و تنها راه نجات زنان و رسیدن به حقوق دیگر خود گذر از یک جامعه اسلامی است. مشکل دیگر اینست که با حجاب اسلامی در جامعه جا انداختند که با آن وسیله حجاب ناموس زنان حفظ و تجاوز به آنان غیر ممکن یا کم میشود و این به نفع نه تنها مردان جامعه بلکه خود زنان هم است و چه بسا خیلی از زنان حتی با آزادی پوشش تن به این سمبل اسلامی بدهند به اختیار خود! خیلی باید کار فرهنگی بشود تا آثار تخریبگر اسلام را از جامعه ایرانی پاک کنیم!
جناب مجد گرامی مگر خود همین زنان قبل از انتخابات همیشه جعلی نمیدانستند یا نمیدانند که با شرکت خود در انتخابات همیشه جعلی به حاکمیت مشروعیت میدهند تا برایشان سیاستهای ضد زنان اتخاذ بکنند؟ پس وقتیکه در انتخابات رژیم شرکت کردند یا میکنند و بعنوان اعتراض حداقل به آن نه نمیگویند انتظار دارند که سران رژیم سیاست شان را در مقابل زنان تغییر بدهند یا اینکه اینقدر ساده لوح تشریف دارند که فکر میکنند یک ملا مثل شیخ حسن روحانی برایشان آزادی و حقوق های بیشتری بیآورد؟ وقتیکه زنان ایرانی درنیابند که هرگونه حکومت اسلامی بر اساس ارتجاع اسلام عقب مانده ضد زن بنا شده که نقش زنان در آن توسری خوردن و بردگی است دیگر شرکتشان در انتخابات نمایشی رژیم ملایان را واقعا نمیشود فهمید؟ یعنی خودشان هم مقصرند! متاسفانه زنان ایران بزرگترین گروهی هستند که مدتهای زیادی است تسلیم حاکمیت شدند در حالیکه بزرگترین قدرت تغییر جامعه را در دستشان دارند ولی بدان یا آگاه نیستند و یا پراکنده و غیر متحد و برای همین با چنین آکسیونهای تک نفری روی سکوئی رفتن و روسری را برداشتن چند زن در بین میلیونها زن ایرانی قطره ای است در دریای زنان. ولی از قدیم گفتند قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود و به امید آنروز که این حرکات قطره ای زنان ایرانی روزی موج دریا شود تا ابتدا اسلام را گور بگور بکنند که باعث بدبختی زنان و مردان ایرانی شده! شعار بعدی باید باشد: اسلامو وسیله کردید، ایرانو ویران کردید! به اسلام پیله کردید، مردمو بدبخت کردید! در نبرد خود در براندازی رژیم اسلامی پیروز باشیم.
٨٣٣۵٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست