سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تاریخ را درست بخوانیم

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : پرویز مرزبان

عنوان : تاریخ را درست بنویسیم "۲"
آقای نوشادی ، بنده در مورد این نوشته از محمود طوقی بیشتر و مفصل تر از آن نوشته‍ی سریع حذف شده‍ی او در سایت دیگری نوشتم.
اگر کسی بیاید در باره واقعه ۱۹ بهمن در سیاهکل بر خلاف تمام اطلاعات تا کنونی توسط فدائیان و حکومت گذشته از خودش سناریوئی جدید بنویسد، مثلا بگوید: این واقعه در ۱۹ بهمن اتفاق نیفتاده بود ... و آن مردان دلیر آنطور که در باره ی آنها گفته شده است نبودند و چه و چه ( البته میدانید که فرهنگی امنیتی ها چون نادری و قوچانی و مهرنامه و پویا چنین اند)
خوب معلومه با توجه به شهرت واقعه سیاهکل کسی به این نوع دانستان سازی ها اهمیت نمیدهد .
اما در مورد موضوع پرویز صدری ، مصطفی شعاعیان ، بهزاد نبوی چنین نیست ...وظیفه نگارنده این یاد داشت و هرکس که اشکال و کمبودی در این قبیل مطالب می بیند است که توجه دوستان عزیز را به نکته ای که می شناسند جلب کنند. که ماجرای این گروه در خرداد ۱۳۵۱ همزمان با ورود نیکسون رئیس جمهور آمریکا در کمیته مشترک ساواک و شهربانی ثبت شد. این را از این جهت تاکید کردم که صد ها دانشجوی دانشگاه تهران و صنعتی شریف (آریامهر) هنگام عبور اسکورت نیکسون از رویروی دانشگاه شریف در خیابان آزادی ( آیزنهاور) و پشت خوابگاه داشگاه تهران مشرف به بزرگراه پارک وی به سوی اتومبیل نیکسون سنگ پرتاب کردند بسیاری دستگیر شدند که در زندان کمیته ساواک شهربانی با رضا عسگریه که خود را به ساواک معرفی کرده بود با شک و تردید نگاه میکردند مگه میشه ذوب آهن را منهدم کرد؟ گروه جدیدی متولد شد که قبل از عملیات تسلیم شد..

دوستان عزیز تمام کسانی که بخاطر رضا عسگریه توسط ساواک در خرداد ۵۱ دستگیز و در اوین و قزل قلعه بازجوئی و شکنجه شدند. شمول بهزاد نبوی ، پسر عموی مسّن نبوی ، یاران قدیمی شعاعیان و صدری از جبهه ملی و جامعه سوسیالیست ها امیدوارم هنوز زنده و خوشبخت باشند . آنها میدانند که چگونه در سالهای قبل از ۱۳۵۱ زندگی می کردند و به چه جریان سیاسی گرایش داشتند و بعداز تسلیم رضا عسگریه بر آنها چه گذشت..... هیچکس نمی تواند جریان های مختلف را بمیل خود مخلوط و مخدوش کند.

کتاب رمانتیسم انقلابی ، مصطفی شعاعیان نوشته انوش صالحی نشر باران ـ سوئد . با جمع آوری اسناد و مدارک ، مصاحبه با دوستان و اقوام و شخصیت های سرشناس سیاسی و فرهنگی پیشینه ی شعاعیان و پرویز صدری بعداز کودتای ۲۸ مرداد تا کشته و ناپدید شدن شعاعیان و صدری را پیگیری کرده است .
خواننده همزمان و موازی با این دو یار قدیمی نگاهی دارد به سایر نیروها که بعداز کودتای ۲۸ مرداد در صحنه ی مقاومت و مبارزه بودند. از جمله بیژن جزنی و حسن ضیاء ظریفی..
وهاب زاده و طوقی هردو داستان جدیدی از زندگی شعاعیان و صدری در قبل از ۱۳۵۱ ساخته اند که با واقعیت ها زندگی اینها مطابقت ندارد.
طوقی همان حرفهای وهاب زاده را فقط تکرار می کند. حتی کتاب انوش صالحی که در پاسخ دورغ و تحریف های نادری دو کتاب جداگانه در باره شعاعیان و سیاهکل نوشته است را رونویسی و دست کاری کرده اند تا تاریخ جدیدی برای زندگی شعاعیان و صدری بسازند.
بحث نگارنده این است که اول زندگی این مبارزان را آن طور که دیدیم بنویسید بعد در باره اختلاف نظر های آنها با دلیل و مدرک بحث کنیم.
مطالب این نوشته از محمود طوقی چه از فکر خودش یا نقل قول از وهاب زاده مربوط به قبل از ۱۳۵۱ فقط روایت است شخصی است .
هنوز انوش صالحی با تمام منابعی که در کتابش جمع آوری کرده، کارش را ادامه میدهد.
ولی در اینجا بر آن کتاب هم سرپوش گذاشته شده است.
زندگی زنده یاد شعاعیان بعداز خرداد ۵۱ که بتدریخ با فدائیان هم پیوند میشود با قبل از لو رفتن گروه آنها بکلی متفاوت است.





نگارنده نویسنده‍ی مورد بحث را نمی شناسد. ولی با مقایسه متن های ارائه شده از او با منابعی که در زیر هر نوشته گذاشته است در یافتم که مطالب را رونویسی و تغییر میدهد.
در همین نوشته که در پای آن چندین منبع مستقل و دولتی را مشاهده می کنیم . بیتشتر به پیمان وهاب زاده و کتاب «پرویز صدری نمائی از یک زندگی سیاسی» پرداخته است.
نگارنده بنا بر دوستی قدیمی با پرویز صدری با پیمان وهاب زاده تماس گرفتم و در مورد اشکالات کتابش تعدادی را برشمردم که خوشش نیامد. ولی بهر صورت شخصتی است حقیقی و در دسترس .. جوان و جویای نام..

اما محمود طوقی کسی با چراغ خاموش آمده است ..
٨٣٨۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۶       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : اشاره ام به مطلب نویسنده ی نیست، سخن من کلی است و چون بسیار بسیار مهم می باشد، با اجازه ی
همه ی دوستان اینجا می آورم در پی نظر درستی که جناب «بهروز الف» نوشته. یعنی منگفت من به موضوع ربط دارد. فرازی از نظر ایشان: «متاسفانه نوع دوم در بین اغلب ایرانیان حتی کسانی که در دانشگاه های غرب درس روش تحقیق را گذرانده اند رواج دارد.»
جناب بهروز الف، این شیوه ی کار ربطی به دانشگاه رفتن و روش آموختن ندارد؛ این بخشی از برنامه ی سیاسی احزاب و گروه های حاکم است که آن افراد("محققین") به شکل دستوری یا با تمایل خود با پذیرش خلافکاری و نابکاری، به آن "نظرات"(دروغ پراکنی) به نام تحقیق تن در می دهند. این تن در دادن، ربطی به روش تحقیق ندارد، این یک نوع دستور پذیری و پیروی از خلافکاری های رواج یافته است. یعنی این ها می پذیرند که برای پیشبرد بعضی اهداف خود باید باند باز، دروغگو و از جمله یورشگر قلمی باشند. این پیروی گاهی هم از سادگی و زیبا اندیشه بودن افراد سرچشمه می گیرد؛ یعنی با کمال صداقت تصوری غلط از اوضاع دارند. به همین خاطر خطاب به جناب احمد پورمندی عزیز، نظرم را نوشتم؛ ولی کسانی هم هستند که وظیفه یافته اند سازمانی را به بهانه های دروغین "وحدت چپ" و یا ایجاد «حزب» در هم بشکنند تا در آینده هیچ اثر مردمی دیگر در آن نماند.
آیا اینجا فقط باند بازان، دروغگویان، فرصت طلبان و ... نقش دارند؟
خیر، نقش اصلی را کسانی در مرکزیت آن سازمان دارند که می دانند چرا عده ای "دلسوزِ چپ" وظیفه ی در هم شکستن سازمان شان را به عهده گرفت اند، ولی با سکوت خود(توطئه ی سکوت) در انتظار امکانات و پست و مقام در آینده ی آن سازمان اند.
این ها هیچ ربطی به تحقیق و یا وحدت چپ و ... ندارد. این ها بر می گردد به توطئه و توطئه ی سکوت(همکاری با توطئه گران)

آقای پورمندی عزیز، دارد مرا به آینده های دور حواله می دهد با برنامه های سوسیال دمکرات ها؛ خوب بیا همین امروز جلسه ای در کلن یا آخن بگذار تا من برایت بگویم در زمان حکومت خود، همین دوستان برنانه دارِ شما، دست به چه جنایاتی زده اند؛ جنایاتی که در جهان بی سابقه است و باور کردنی نیست.

حالا ببین انشا نویسان چگونه به شعور مردم توهین می کنند و از این موضوعات(جنایات بی سابقه در تاریخ بشری) با "زرنگبازی" و یواشکی می گذرند، زیرا آن ها به "کار های مهمتری" مشغول اند.* آیا این ها می توانند در خدمت بشریت باشند!؟
طبیعی است که نمی توانند؛ این ها را تاریخ جارو می کند؛ ولی انرژی و نیروی عظیمی را به هدر می دهند؛ این ها آن وظیفه آگاهانه را به عهده گرفته اند؛ به همین خاطر چون پورمندی عزیز را جز توطئه چی ها نمی دانم، با ایشان دوستانه سخن گفته ام و جواب بعضی ها را نیز نداده ام.

کوتاه: هرچقدر که شما و من و هر کسی زرنگ باشد، تاریخ یک روز دست اش را رو می کند و رسوایش می سازد. سقراط بزرگ و اخلاقدان می گوید: «همه ی راز ها زود و یا دیر برملا می شود.» بعد ها یک اخلاقدان فرانسوی(ژوزف ژوبِر) در قرن هژدهم گفته: «عدالت یعنی صداقت در کردار.» - که این روز ها بسیار بسیار کمیاب است.

محقق و خدمتگزار واقعی در لحظه ی تحقیق ملیت ندارد؛ گرایش ندارد؛ به پول و مقام نمی اندیشد؛ بلکه فقط برای یافتن حقیقتِ امور تلاش می نماید. یافتیدش، ما را نیز خبر کنید.
٨٣٨۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۶       

    از : حمید نوشادی

عنوان : نوشته آموزنده ای است
مطلب " تاریخ را درست بخوانیم" نوشته ی آقای محمود طوقی آموزنده است. این نوشته در نقد دو بررسی دیگر به راستی حرف های گفتنی دارد و روشنگر و منطقی است. اظهار نظر در مورد مطلب فوق بر اساس نوشته ی دیگری از آقای محمود طوقی کار شایسته ای نیست.
٨٣٨۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۶       

    از : بهروز الف

عنوان : علت چاپ نشدن نظرم؟
دیروز در پای این مقاله نظری گذاشتم دال بر اینکه ما با دو گونه تحقیق روبرو هستیم. یک آنکه علمی هست و پایان تحقیق و نتیجه گیری ابدا مشخص نیست. محقق با گردآوری مدارک معتبر و مصاحبه ها با افراد درگیر در موضوع تحقیق به نتیجه ای میرسد که میتواند با خواست اولیه محقق همخوان باشد یا بخشی از آن را در بر بگیرد و یا بطور بنیادی بر خلاف خواست اولیه محقق باشد. دو اینکه تحقیق میتواند از نوع مذهبی- فرمایشی باشد که نتیجه تحقیق حتمن میبایست با خواست محقق و یا کس و کسانی که محقق را بر اینکار وا داشته اند صد در صد همخوانی داشته باشد. متاسفانه نوع دوم در بین اغلب ایرانیان حتی کسانی که در دانشگاه های غرب درس روش تحقیق را گذرانده اند رواج دارد. بنا بر تمامی شواهد و نوشته ها کسانی چون خسرو شاکری، پیمان وهاب زاده، مازیار روزبه که به مخالفین رژیم مشخص شده اند و یا محمود نادری، مهدی پرتوی، شهبازی، و قوچانی که در خدمت رژیم هستند سخت به روش تحقیق مذهبی - فرمایشی دلبسته اند. برای آشکار شدن این مسیله خواهان آن شدم که در همین سایت اخبار روز بحثی را در این خصوص دامن زنیم تا زمانی که به نوشتن تاریخ دست میزنیم تحریف واقیع و جانبدارانه و مملو از تهمت و افترا حتی بدون یک مدرک معتبر ننویسیم و به تخریب شخصیت افراد و سازمان ها نپردازیم. نمیدانم این خواست و نظرم با کدام موازین این سایت همخوانی نداشت که از درج آن خوداری شد؟ امید مشکلات اینترنتی باعث این امر شده باشد
٨٣٨۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۶       

    از : امیر ایرانی

عنوان : خاطره گویی و خاطره نویسی
این نوع خاطره نویسی ها برای مبارزین جدید آیا سودی خواهد داشت؟
٨٣٨۰٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۶       

    از : احمد مجد

عنوان : عیب او جمله بگفتی هنرش نیز بگوی
توجه به نکات پرویز مرزبان
من محمود طوقی را نمی شناسم و نوشته اش درباره مسعود بطحایی را نخوانده ام.
با تردیدهای مرزبان نمی توانم همراه نشوم.
اما از دو نکته نمی توانم چشم پوشی کنم:
۱. این که نکته که طوقی نوشته پرداختن به شعاعیان و صدری نباید سنگری برای حمله به حمید اشرف بشود.
۲. این که تلاش و استدلال روشنی کرده تا این بازی کثیف رژیم کنونی که برای پراکندن جوانان و نسلهای نو از پیرامون نام و خاطره و انگیزشهای مبارزاتی پیشتازان مبارزه انقلابی، به جعل و دروغ دست می زنند را بر ملا کرده است.
این کار و استدلال و پژوهش به هرحال ارزنده است و تصحیح اشتباهاتش یا داده های نادرست آن از سوی آگاهان نه فقط برای روشن شدن تاریخ، بلکه برای احیای نسل نوینی که قدم به مبارزه می گذارند ضروری و یک وظیفه است.
امیدوارم آنها که مطلع هستند دریغ نکنند
٨٣٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۶       

    از : پرویز مرزبان

عنوان : تاریخ را باید درست نوشت !!
در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۹۶ مطلبی تحت عنوان «بازخوانی پرونده مسعودبطحائی» از همین همین نویسنده در سایت عصر نو درج گردید . مخلوطی از راست و دروغ نه فقط علیه مسعود بطحائی بلکه علیه تمام کسانی که از سال ۴۶ به بعد مبارزه کردند یعنی نیم قرن پیش .. داسان سرائی نویسنده مربوط به مسعود بطحائی از گروه فلسطین است در راه خروج از مرز آبی جنوب غربی برای ادامه مبارزه علیه دیکتاتوری شاه دستگیر شدند . ادبیات و ناشی گری و تحریفات «محمود طوقی » انگیزه ای شد برای اینکه یادداشتی برای آن نوشته بنویسم که در زیر آن گداشته شد. لینک آن نوشته کذائی را برای چند تن از یاران زندان فرستادم که امروز متوجه شدیم که آن نوشته از سایت برداشته شده است که تاریخ مصرفش دروغ پراکنی اش خیلی کوتاه بود.
در باره این نوشته ؛ از آنجائیکه گروه بهزاد نبوی ـ مصطفی شعاعیان ـ پرویز صدری بعداز اوج گیری مباززات مسلحانه فدائیان و مجاهدین در سال ۵۰، با اهداف خاصی به غیر از آنچه فدائیان و مجاهدین طرح کرده بودند فعال شدند ـ آنها مباززه با شوروی را به غرب ترجیح میدادند ـ البته از زمان پیام دانشجو شعاعیان حامل آن نظرات بود و لنین را بخاطر لشگر نفرستادن به میرزا کوچک خائن می شناخت و کتاب نوشت که در سال ۴۶ اجازه نشر نداشت . به «چپ آمریکائی » معروف شده بود. بهزاد نبوی که ملی و متدین بود و صدری ملی و مصدقی و ضد چپ ..
در تمام تبلیغات محافلی که بعداز انقلاب در ایران پشت این گروه تبلیغ می کنند سخنی از چگونگی تسلیم شدن یکی از اعضای این گروه در سال ۵۱ که در ارتباط با شعاعیان بوده نمی کنند او با پای خود به کمیته مشترک رفته بود . این موضوع را انوش صالحی در کتاب خود در باره مصطفی شعاعیان مفصل نوشته است. ساواک وقتی با اطلاعات شخص تسلیم طلب روبرو میشود که ادعا کرده بود میخواستند تاسیسات ذوب آهن اصفهان را شناسائی و منهدم کنند. حرف او را جدی نمی گیرند. بهر صورت بهزاد نبوی « چریک پیر» قبل از اینکه مخفی شود دستگیر میگردد تا انقلاب در زندان بود و همیشه با نیروهای مذهبی سنتی زندان بود. سازمان چریکهای فدائی خلق ایران به مصطفی شعاعیان علیرغم مواصع عجیب و پیشینه سیاسی او امکان میدهند و در شاخه مشهد سازماندهی میشودو مشاجرات و اختلافات او با رهبری سازمان را بسیاری خوانده و میدانند. ولی از پرویز صدری خبری نمیشود نه در زندان و نه در بیرون ... انوش صالحی در باره او در کتاب مصطفی شعاعیان هم بسیار نوشته است..
نکته‍ی اساسی این است که آن محافلی که میخواهند این سه نفر مذهبی ، ملی و چپ را به فدائیان به چسبانند آنقدر ناشی می باشند که خیال می کنند می توانند دروغ خود را بهمه قالب کنند. آنها هیچوقت نمی گویند در سال ۵۱ چه اتفاقی افتاد که بهزاد نبوی دستگیر شد؟ چرا شعاعیان مخفی شد ؟ در این نوشته « محمود طوقی » نیز سکوت کرده است . این اصل مطلب است ..
پرویز صدری بنا بر اطلاعاتی که خواهر و برادر او برای انوش صالحی و وهاب زاده نویسندگان دو کتاب در باره شعاعیان و صدری جداگانه تعریف کرده اند تا سال ۵۴ در شهر تهران دیده شده است.
در این نوشته نیز به ماجرای خنده دار انهدام ذوب آهن و آغاز دستگیری سال ۵۱ و فرار گروه نمی پردازد که ده ها نفر از دوستان دور و نزدیک این سه نفر که همیشه در فعالیت های علنی دانشگاه بوده اند توسط ساواک دستگیر شدند ولی از پرویز صدری خبری نبود. آنها اصلا نه علاقه ای به چپ ها داشتند و نه به فدائیان با این وجود مصطفی شعاعیان در مشهد سازمان دهی شد.
جالب این جاست که هفته پیش سوژه نویسنده مسعود بطحائی در سایت عصر نو
امروز شعاعیان و صدری و نبوی در اخبار روز
اصلا محمود طوقی کیست که تحریف می کند و نصیحت می کند «تاریخ را درست بخوانیم »
٨٣۷٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست