سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در آستانه برگزاری کنگره مشترک - بهروز خلیق

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : اصغر الهیاری

عنوان : آقای ایرانی ، این مسئله را نیز چپ ها باید حل کنند.
در باره کامنت گزاری و چرائی نحوه بر خورد سرکوهی ها با رسانه های اجتماعی و دنیای مجازی قبلا هم صحبت شده است.در تمام جهان در باره ی این دنیای مجازی جدید بحث و حدیث وجود دارد. باید راه حل سازنده پیدا کنیم...

در تمام دوران بعداز ۲۸ مرداد داستانهای عجیب و غریبی در باره حزب توده شنیدیم که مخلوطی بود از راست و دروغ و تحریف... فقط فرمانداری نظامی و بعدا ساواک و بوق های حکومت نبودند که بنا بر مصالح خود تمام جنبش چپ را بنام حزب توده یا «توده ای » زیر رگبار تبلیغات خود قرار می دادند.
انواع مبارزان و مخالفان کودتا و دیکتاتوری فردی شاه نیز در این ماجرا منقد و مخالف حزب توده و چپ ها بودند. در میان چپ ها نیز انتقاد به حزب توده همیشه وجود داشت.
تشخیص راست و دروغ کار ساده ای نبود. بنظر بنده هیچ یک از جریانات چپ غیر توده ای نتوانستند برخوردی جامع ، سازنده ، روشنگرانانه ، اساسی ، اصولی و مارکسیستی با برنامه ی حزب توده و عملکردش و خطاهایش در ارتباط با وظایف چپ در ایران آنزمان و ار تباط آن با « سوسیالیسم واقعا موجود» بنمایند انتقاد ها پراکنده و موردی بوده است که نتوانست حزب را تکان جدی بدهد تا توسط حکومت اسلامی «بیدار» شدند. آیا جزیان منقد خلیل ملکی استقلال مارکسیستی خود را حفظ کرد یا پراکنده و بخشی براست فراروئید؟ بعداز کودتای ۲۸ مرداد و بخصوص دهه ۴۰ نیز با انتقاد از حزب توده و « «سوسیالسیم واقعا موجود» به مانوئیسم یا دیگر جریانات چپ جهانی گرویدند. سازمان چریکهای فدائی خلق ایران بعداز انقلاب به بزرگترین سازمان سیاسی چپ تبدیل شد ولی حزب توده علیرغم تمام تبلیغات و انتقادات بعداز کودتای ۲۸ مرداد در صحنه سیاسی حاضر و متاسفانه تاثیرات مخربی در جنبش دموکراتیک ، آزادیخواهانه و عدالت جویانه مردم ایران گذاشت.
اگر چپ های غیر توده ای ایران شمول سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در حکومت گدشته توانسته بودند حزب توده و «سوسیالیسم واقعا موجود» را از جنبه های مختلف ایدئولوزی ، برنامه ای ، سیاسی و تشکیلاتی و.. مورد انتقاد قرار دهند و چپ نوینی مجهز به مارکیسسم علمی در آستانه ی انقلاب وجود داشت .طبیعتا علیرغم تمام سرکوبهای خونین قبل از انقلاب رهبری منسجم تر و پخته تری نیز دارا بودیم که می توانست در ارتباط با رهبر ی خمینی و روحانیون و سایر نیروها در سپهر سیاسی ایران بهتر عمل کند.( این به معنی آن نیست که سایر چپ های جهان توانستند مسائل مربوط به «سوسیالیسم واقعا موجود» و احزاب برادر بومی را بهتر از ما حل کردند فقط می توان گفت به مارکسیسم در همه جا کم توجهی شد)

امروز بعداز ۴۰ سال ترجیع بند مقالات سیاسی آقای سرکوهی دفاع بی چون و چرا از «چپ نو» در مقابل «چپ سنتّی » می باشد بدون اینکه تا امروز تعریفی از آن کرده باشد. سرکوهی حساسیت خاصّی به حرب توده و سازمان اکثریت دارد تو گوئی دیگر جریانات چپ پیش و بعد از انقلاب بی عیب و خطا بودند . آیا دیده اید که سرکوهی یک خط در باره ی دیگر جریانات چپ نوشته باشد ؟ آیا آنها مارکسیست اند؟ نه ! خودششان چنین ادعائی ندارند. پس دعوا بر سر چیست؟ چرا سرکوهی از توسل به مارکسیسم طفره میرود و به « چپ نو » آویزان میشود؟ چپ نو چیست؟
متاسفانه بی توجهی به آموزش ، تبلیغ و ترویج مارکسیسم بعنوان راهنما و تئوری اصلی نیروهای چپ که می تواند در خدمت شناخت واقعیت های جامعه ی طبقاتی در هر مرحله از تاریخ در سطح جهانی و ملی قرار گیرد تا سازمان ها و احزاب چپ بتوانند متناسب با آرایش نیروهای طبقاتی برای رسیدن به آینده ی سوسیالیستی؛ سازمانده استثمار شدگان در برابر اشتثمارکنندگان گردند.
نتایج این کم کاری ها را در از این شاخ به آن شاخ پریدن های چپ های ایرانی شمول فدائیان خلق می بینیم که مشحون از چپ روی ها و راست روی ها بوده است .
بهتر نیست که ما نیروها مدعی چپ برای کاربرد صحیح مارکسیسم کمی به آن مراجعه کنیم و با میزان مارکسیسم «چپ سنّتی» و «چپ نو» را مورد «سرزنش » یا «مرحمت » قرار دهیم. تقاوت ِ از زمین تا آسمان نیروهای چپ ایران فضیلتی محسوب نمی شود. بلکه پرونده ی سرکوهی ها و تمام کسانی که حداقل نیم قرن در صحنه سیاسی بعنوان چپ سر و کله زده اند را قطور تر می کند. چرا سرزمین ما مارکسیست ها چنین متفاوت جامعه طبقاتی را ارزیابی می کنند؟
فردا دیر است چون به محض گشایش هائی مثل سقوط حکومت گذشته و تللاشی ساواک که تمام چپ ها شمول حزب توده با همان روش های گذشته به فعالیت ادامه دادند. دیدیم که وانمود کردند هیچ انتقادی را قبلا نشنیدند. بنظر نگارنده همه انتقادات مطروحه را شنیده بودند ولی آن انتقادات مارکسیستی و تکان دهنده نبود.
نگذاریم بار دیگر پراکندگی های بیمار گونه ی چپ ته مانده ی انرزی ما و نیروی نسل جدید را هدر دهد. برای چپ سرمایه گزاری کنیم.
٨۴٣۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱٣۹۷       

    از : امیر ایرانی

عنوان : از دست بعضی بندگان خدا پناه می بریم به خود ظالمش
از عملکرد بعضی ها، آدم شاخ در می آورد!؟
یکی از این آدم های مبارز، آقای فرج سرکوهی است و جدیداً هم خانم هایده ترابی است و قبلاً هم کسانی دیگر و جدیداً هم کسانی دیگر.
آقای سرکوهی بخش نظرات خودش را می بندد اما اینجا وارد قسمت نظردهی می شود و هی نظر می دهد
خانم هایده ترابی یک تنه به جنگ آقای نیکفر رفته است: چون ایشان( خانم ترابی) برداشت کرده که نوشتارهای آقای نیکفر رنگ بوی ایرانی می دهند و ضد تجزیه طلبی هستند؛ اما بعد از کلی مطلب در نوشتارش، ایشان( خانم ترابی) خواهان بسته شدن قسمت نظراتش می شود؛
شاید خودش فکر کرده، خیلی نامربوط گفته و ممکن است مورد نقد بی رحم قرار گیرد.
بگذریم!
این را باید ناشی از ضد روحیه آزادی خواهی و ضد روحیه دمکراسی خواهی این نوع افراد دید کاری اش نمی شود کرد.
٨۴۲۹۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۷       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : خواستن، خواست، خواسته
جناب فرج سرکوهی عزیز، «خواسته»، اسم مفعول است از بُندار(مصدرِ) خواستن. یعنی هم بکارگیری خواست(اسم مصدر) و هم خواسته(اسم مفعول) درست است. آن بُندار از دیرباز این گَل آوَز های خود را داشته(گَل آوَز = مشتق شده). «خواسته» یعنی طلب کرده شده؛ و هم به معنی ثروت است. ولی معنی آن محدود به مال و منال نیست.

«خواستن - خواهش کردن، درخواست کردن و ... «خواسته»(اسم مفعول)، خواهش کرده شده، طلب کرده شده، و نیز به معنی زر و مال و ثروت است و ...»(واژه نامه عمید ص ۵۶۸)

کوتاه: سخن شما هم درست است، با این تفاوت که شما فقط به یک معنی آن توجه کرده اید.
٨۴۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۷       

    از : تقی اکبری

عنوان : خطا در قدم اول؟
آقای سر کوهی از نمایندگان بحق چپ ایران در عرصه فرهنگی و سیاست هستند. من همیشه از مقالات ایشان در دفاع از ارزش های چپ استفاده بسیار می برم. آخرینش در مورد "کی گند زِد" مناظره با آقای عمار ملکی.
آقای سر کوهی در کامنت کوتاه شان در زیر مقاله "در آستانه برگزاری کنگره مشترک" بهروز خلیق دچار چند اشتباه شده اند.
-آقای خلیق بعنوان یکی از مسوولین چپ دمکرات و فعال برای وحدت چپ از الزامات جامعه توسعه پایدار، آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی صحبت می کنند. اینکه چپ دمکرات باید از اینها و منافع و مطالبات کارگران و زحمتکشان و از خواسته های دمکراتیک طبقه متوسط ایران دفاع کند. صحبت از حزب دو طبقه نبود و اینها بدین معنی نیستند.
در تأمین توسعه پایدار (عادلانه، چرا که همتراز عدالت اجتماعی است.)، آزادی، دمکراسی و دفاع از محیط زیست طبقه کارگر منافع مشترکی با اقشار متوسط ودیگران دارد. تنها در عدالت اجتماعی است که طبقه کارگر رادیکال ترین خواست ها را دارد و تنها تاکید و پافشاری بر این رادیکالیسم تا آخر است که طبقه کارگر را از دیگران متمایز می کند. وادادن این رادیکالیسم سوسیال دمکراسی را به "لیبرال سوسیالیسم" و یا به لیبرالیسم رساند. البته رادیکالیسم طبقه کارگر نیز مر حله اَی و به عبارتی "رادیکالیسم بهینه " - متناسب با شرایط مشخص و واقعیت های عینی و ذهنی - است.خیلی از این مطالب را بصورت تفضیلی می توان در کتاب "در گذر از سرمایه داری" آقای سعید رهنما یافت.
طبقه کارگر و حزبی که منافع او را دنبال می کند، از هر گونه تماس ،همکاری و نزدیکی با دیگران هراسی ندارد. اینها همه حزب چپ را دو طبقه یا بی چهار نمی کند.
یکی از دلایل شکست انقلاب های قرن بیستم - علیرغم دستاورد های شان - بلانکی و سکتاریستی بودن آنها می باشد. علیرغم اینکه مارکس و انگلس نظریه انقلابی شان را بر اساس "جنبش خود آگاه و مستقل اکثریت عظیم" بِنَا نهادند. از موفق ترین انقلابات چپ قرن بیستم نیکاراگو ءه بود که بزرگ ترین اتحاد ها را بین اپوزیسیون دمکرات تشکیل داد. بعلاوه "طبقه کارگر تنها سوژه و عامل گذار از سرمایه داری نیست". اقشار و گروه های مختلف از سلطه سرمایه داری و نظام کنونی صدمه می بینند. به ویژه اقشار مختلف طبقه متوسط جدید که همراه با گروه های هویتی، زنان، گرایشات جنسیتی، أقلیت های ملی، نژادی ، مذهبی ، مسکینان جامعه و حتی بخشی از سرمایه داران کوچک و متوسط عاملین تحول اجتماعی اند. این ها را نیز به تفضیل می توان در مقالات آقای سعید رهنما و مصاحبه ایشان با اخبار روز به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر دنبال کرد.
- "کارگران و زحمتکشان خواست های دمکراتیک ندارند و این ها ملک طلق طبقه متوسط است". این تعبیر آقای سرکوهی از نوشتار آقای خلیق است که البته سوء تفاهم و سوء تعبیر است. چرا که چپ دمکرات طبقه کارگر را دمکرات ترین و پایدارترین نیرو برای تامین الزامات جامعه یعنی توسعه پایدار ، آزادی و دمکراسی می داند.
- در مقاله آقای خلیق از خواسته های دمکراتیک طبقه متوسط ایران صحبت می شود و نه به تعبیر آقای سرکوهی از " لإیه های میان در آمد رانتی جمهوری اسلامی" اما علیرغم همه اینها اینکه آقای سرکوهی، که وزنه بزرگ در میدان ادبیات امروز ایران است، به این موضوع پرداخته بسیار مثبت است. اینکه وحدت را خوب می داند و در باره وحدت حرف بیشتر می خواهد، احساس مسولیت زیاد او را در مورد سرنوشت چپ ایران نشان می دهد. او می خواهد چپ نخست هویت داشته باشد ولی این هویت باید متکئ بر تجربیات چپ در قرن بیستم باشد. این چپ باید با دو پا بر زمین قرن بیست و یک بایستد. به هدف (عدالت اجتماعی) پایدار بماند و از هر آنچه او را به اَین هدف نزدیک کند، نهراسد. در ضمن یک درد دل کوچک با آقای سرکوهی: ایشان گاهی در مقالاتشان از این صحبت می کنند که فداییان اکثریت حامی حکومت اسلام گرایان شدند، که صحیح است. ولی ناصحیح است وقتی گفته نشود اَین خطای بزرگ برای مدت معینی بوده بعد از آن در پیش از سی سال پیش این سیاست توسط کنگره آنها طرد و محکوم شده است و اتهامی ناروا و بی انصافی است که گفته شود "هنوز هم - حامی حکومت اسلام گرایان - هستند". این آخری را آقای عمار ملکی ادعا کرده و آقای سرکوهی با "حق با شماست" آنرا تایید کرده اند. آیا واقعا چنین است. آیا این فرهنگ ناسالم را در تبادل نظر و انتقاد رواج نمی دهد. در هر صورت امیدوارم در آینده هم همچنان از دفاعیا ت آقای سر کوهی از چپ و چپ گرایان که سعادت بشری و ایران را می خواهند، بهره مند شویم. با آرزوی مو فقئت برای کنگره وحدت تقی اکبری
٨۴۲۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۷       

    از : امیر ایرانی

عنوان : اقدامی هوشمندانه برای با هم شدن گروهی از چپ ها کشور
بایدگفت روندتحولخواهی کشور با ظهور پدیده ای بنام جمهوری اسلامی پیچیدگی خاصی یافته است که شور بختانه این ظهور خواسته یا ناخواسته یک تخریبگری وحشتناک اجتماعی را در پی داشته که اثرات این تخریبگری- در صورتِ تداومِ روش های خاص مخربش- برای مدتی طولانی بر روح و روان جامعه نمود خواهد داشت.
اما این ظهور را می توان بگونه ای دگر یک فرصت استثنایی برای آبدیده تر شدن و آزموده تر شدن نیرو های مبارز تحولخواه کشور دانست تا این نیرو های مبارز با آزمودگی بیشتر اهداف مبارزاتی که تحقق آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی هستند بصورت پایدار پی بگیرند و آنها را محقق کنند و در بُعد خارجی با استقلال در روش، منافع ملی را با نگرش انسانمدارانه پی بگیرند.
ممکن است پرسش شود: این پدیده مخرب جمهوری اسلامی چگونه فرصت استثنایی می باشد و یا شده است!؟
باید گفت می دانیم مبنای بیشتر حرکات جمهوری اسلامی براساس برداشت های فقاهتی از مذهبی بنام تشیع است و وقتی تاریخچه این مذهب را بررسی کنیم پی خواهیم برد که متوالیان و دکانداران آن تاکنون توانسته اند به اندازه تناژ باری یک تریلر هیجده چرخ بصورت نوشتاری حدیث و روایت بسازند که این احادیث و روایات کارکردشان چیزی نیستند جزء:
توجیه گری پدیده های موجود به نفع خودشان و یا توجیه گری در خدمت تخریب واقعیت های موجود؛ که توجیه گری ها را می توان شیادی و پلید اندیشی دید .
از همه مهمتر این مذهب، اصلی به نام تقیه دارد که خود همین اصل مجوز هر نوع فریبکاری را می دهد.
با توجه به شرایط حاکم برکشور و توان بالای حاکمان برای فریبکاری، قطعاً تحولخواهان کشور باید از هوشمندی خاصی برخوردار باشند و برخوردار بشوندو گرنه بازندگان اصلی خواهند بود و همچنین مبارزین باید شجاعت و شهامت لازم برای تصمیم گیری های خاص را داشته باشند تا بتوانند روشهای فریبکارانه حاکمان فعلی بر کشور را خنثی کنند( البته باید گفت آنهایی که کاسه گدایی را برداشته اند از این کشور و آن کشور طلب کمک کرده اند و می کنند و یا خواهان حمله نظامی می شوند در تعریف مبارزین ملی نمی گنجند بلکه آنان کاسبکارانی خاص بیش نیستند و...)

در کاویدن تجربیات بشری به نتایجی خواهیم رسید که آن نتایج خواهند گفت
برای خنثی سازی روش های فریبکارانه و پلیدانه حاکمان خاص باید مبانی و مفاهیم مبارزاتی خاصی را تئوریزه کرد و به عمل در آورد آن مفاهیم و مبانی مبارزاتی چه بخواهی و چه نخواهیم همه ذیل آزادی و دمکراسی مشروعیت می یابند؛ پس محوریت مبارزاتی براساس پذیرش روح آزادی خواهی و دمکراسی خواهی، و تحقق آنان ( آزادی و دمکراسی) می تواند بساط شیادان را - چه از نوع دینکاران و چه از نوع دیکتاتور منشان و دیکتاتور خواهان- بر چیند و اگر با بودن آزادی و دمکراسی و نهادینه شدن آنها ، شیادی به قدرت برسد این شیاد به راحتی در اقدامات بعدی به زیر کشیده می شود.
با توجه به مطالب بالا اگر بخواهیم اقدامات گروه و تشکیلاتی بنام چپ را که در پی باهم بودن برآمده اند را مورد توجه قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید
در صورت تحقق این با هم شدن، آنهم براساس محوریت هایی که آزدای خواهی و دمکراسی خواهی در آنها حرف اول را می زنند، یک هوشمندی را در عملکرد این مبارزان خواهیم یافت و خواهیم دید؛ که عمل آنان را می توان یک پاتکی دانست به اهداف پلیدانه تمامیت خواهان حاکم بر کشور.
در تحولات کشور، جامعه به یک حزب چپ ملی ایرانی نیاز دارد و اگر این حزب نباشد روند تحولات کشور به سرانجام درست نخواهد رسید.
قطعاً یکی از تشکیلاتی که می تواند محوریت تشکیل این حزب سراسری ملی ایرانی را داشته باشد، به دلایلی، تشکیلات ریشه دار چپی به نام فدائیان خلق ایران است.
اگرچه توده ای ها توان تئوریک بالایی دارند اما آن تشکیلات به دلایل تاریخی از آن مقبولیت وحدت آفرین برخوردار نیستند اما اینها(وابستگان به حزب توده) می توانند در بالندگی حزب سراسری ملی ایرانی چپ -که مبانی خاصی جدا از مبنا های قبلی دارد- اقدامات میهن پرستانه خود را نشان دهند.
٨۴۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۷       

    از : محمود از ایران

عنوان : جریان کهن و دیرپا هم می تواند اندیشه نو بیاموزد.
۱- پویایی مشخصه سه جریان می دانی و جریان نوپای برآمد سه جریان باب پذیرش اندیشه نو را باز می کند تا خود را با تحولات روز منطبق کند. مگر جریانات دیرپا و قدیمی سیاسی نمی تواند خصلت پذیرش اندیشه نو را نمایندگی کند. واقعیت تاریخی ثابت می کند هر جریان بالنده میل به تحول دارد و باب آشنایی با اندیشه های نو را باز می گذارد. مگر واژه فدائی شکل با قدمت اندیشه های نو نمی تواند باشد که در تغییر آن می کوشید. باید نام فدائی را در رابطه با اندیشه های نو حفظ نمود تا بدنبال آن تحول را در بر گرفت/ ۲- شما از عواقب جدائی ها و انشعابات گلایه داری بی آنکه نقش و سهم خود در جدائی رفقای گروه اشرف، اقلیت و ... را تعیین کرده باشی. همچنان که جدائی و انشعابات مکانیکی و اراده گریانه انجام شد. بنابراین غلبه بر جدائی ها و انشعابات از راه اتحاد مکانیکی میسر نمی شود/ ۳- شما ادعا می کنید در بین جریان های سیاسی کشور، نیروی چپ و به ویژه چپ دمکرات و سوسیالیست از چنین توانائی بالقوه برخوردار است. جریانات سیاسی کشور را بفرمائید کدامند؟ همچنین راه افزایش تاثیرگذاری چپ کدامست؟ سوسیال دمکراسی، سوسیالیسم دمکراتیک و ... در کجای دایره وحدت شما قرار داده می شوند/ ۴- کاش اعلام می کردی که تجارب برگرفته از جدائی ها و انشعابات کدامند و مشخص می کردید تا خواننده آنها را بشناسد. سالهاست از انشعابات در صفوف فدائیان فاصله گرفته شده و سالهاست شاهد نزدیکی شده ایم که فراروئیدن وحدت تجلی آن است/
٨۴۲۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۷       

    از : masoud memar

عنوان : وحدت برای کدام سیاستگذاری نوین ؟
کمیت هیچوقت ثابت و پایدار نمیماند و حزب موفق حزبی است که در روندی با استقبال بیشتری از سوی جامعه مواجه شود. انشعاب یا وحدت دلایلی دارند . اگر علت انشعابی به ساختار آن مرتبط باشد میتوان با تغییر یا اصلاح ساختار از بروز آن پیشگیری کرد اما اگر ریشه در نگرش سیاسی و به تبع آن سیاستگذاری داشته باشد تا نوع نگاهها و سیاستگذاری ها تغییر نکند حتی اگر ۱۰۰ درصد در آرمانها اشتراک وجود داشته باشد ٫ انتظار پیوند و همکاری موفق سرابی بیش نیست. تعاریف و تعارف هائی نظیر توسعه پایدار، آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی در کدام دکان یافت نمیشود ؟ از راست تا چپ همین ادعاها را دارند از جبهه پایداری بگیرید تا مریم رجوی. تأثیر گذاری در مبارزات و جنبش های اجتماعی ارتباط مستقیم با سیاستگذاری در تحولات و مسائل جاری و روز دارد٫ همچنین اعتماد جامعه به حزب سیاسی نقش تعیین کننده در مقاطع تاریخی دارد. برای احزاب نوبنیاد که بانیانش محبوبیت عمومی دارند یا ناشناخته هستند صرفأ سیاستگذاری روز نقش محوری دارد اما برای بانیانی که سابقه تاریخی دارند و فاقد محبوبیت عمومی ٫ صرف نوع سیاستگذاری کفاف نمیکند بلکه نخست تصفیه حساب تاریخی با کارنامه ضرورت دارد بدون بازنگری شفاف ٫ مثل بازی با کارت علامت گذاری شده بیش نیست هر چند کارت ها بارها بُر خورده باشند براحتی قابل رویت هستند.
ایران دارای احزاب شکسته خورده در حاکمیت و اپوزسیون است میتوان نقش فردی چه در حاکمیت چه در اپوزسیون در چند دهه گذشته را کاملأ دید. به باور من هسته سخت قدرت تهدید بالقوه ای از جانب اپوزسیون احساس نمیکند بلکه اولأ از نقش فردی از کادرهای سابق و فعلی حکومتی دارد و با حصر و حبس و حذف میخواهد آنرا خنثی کند دومأ از قطع روابط با بازار جهانی بخصوص اروپا وحشت دارد و همین دومین امر باعث شده است که با اعتدالیون فعلأ کژدار و مریز رفتار کند.
٨۴۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۷       

    از : فرج سرکوهی

عنوان : خطا در همین قدم اول
خلیق عزیز . وحدت خوب است و در باره وحدت بیش تر حرف خواهم اما قرار نبود از همین قدم اول کار به بی چهره گی کشانده شود . این حز ب دو طبقه که «از منافع و مطالبات کارگران و زحمتکشان و از خواسته های دموکراتیک طبقه متوسط ایران دفاع کند» از کجا امد ؟ چرا فکر می کنی کارگران و زخمتکشان خواست های ( خواست ها درست است و خواسته که نوشتی در فارسی به معنای ما و منال است به مثل فردوسی « بریزند خون از پی خواسته / شود روزگار بد اراسته ) دموکراتیک ندارند و این خواست ها ملک طلق طبقه متوسط است ؟ با چه معجزه ای می خواهی لایه های میان درامد رانتی جمهوری اسلامی را با تهیدستان و کارگران یکی کنی؟ چپ باید نخست هویت داشته باشد وبعد برود دبنال این کارها . این شیوه ها باز به همان بی هویتی می کشد که تا حالا کشیده است
٨۴۲٣۰ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۷       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : بهروز خلیق عزیز سلام بر شما. من مخالف وحدت نیروی چپ نیستم؛ ولی این وحدت نیست، با این به هم پیوستگی
کاملن مکانیکی بلبشویی ایجاد خواهد شد که دیگر کسی را توان ساماندهی آن نخواهد بود(بعضی ها همین را می خواهند). هنوز دیر نشده، با این پیوند مکانیکی سازمان اکثریت را از هم مباشید. وحدتِ چی؟ آدم کم داری؟ سازمان شما بزرگترین سازمان چپ میهن ماست و از نظر کیفی نیز افراد با استعداد، شریف و فداکار فراوان دارد؛ هنوز تالش ها وقتی رضا جوشنی املشی را یاد می آورند با نیک ترین الفاظ از او یاد می کنند. این خیمه شب بازی را فورن بر هم بزنید و به سازمان خود بپردازید؛ ارتباطات با داخل را تنظیم کنید. در یک کلام بجای ایجاد سازمانی هزار نظر، به خودتان بپردازید و درون را هرچه بیشتر سامان دهید تا قوی و شکوهمند در تاریخ بدرخشید. این است وظیفه ی بزرگ امروز شما.
تصمیم گرفته بودم دیگر دخالتی نکنم، ولی دلم برای شما، شخص شما می سوزد؛ سکوت کنندگان امروز، در آینده همه ی کاسه کوزه ها را بر سر شما می شکنند.
خلاف جهت گاه باید شنا کرد، از لازمات هستی بشری ست؛ ولی این خلاف جهت آن نیست که می پندارید. من به عنوان دوستی دلسوز دارم سخن می گویم و نه به عنوان یک سر زنش گر. حرف من این است که بیش از این باید ژرف بین بود.
این به اصطلاح "وحدت"(ضد وحدت) بزرگترین ضربه را به بزرگترین سازمان چپ میهن و منطقه خواهد زد(این است آرزوی بسیاری).
شما به اندازه ی کافی در درون مشکلات دارید، حالا نظرات بسیار بسیار گوناگونی نیز می آیند آن تو و در این شیر تو شیر، قبل از هر چیز اعتماد داخلی ها نسبت به خود را از دست خواهید داد. داخلی ها با نظرات گوناگون در داخل خود خو گرفته اند، ولی نظرات افراد جدید گاه در حد دشمنی گوناگون است و این پایدار نخواهد بود.
پیوند حزب توده ایران آن زمان با اکثریت یک پیوند مکانیکی نبود؛ هرچه بود، هر اِشکالی هم داشت، به وحدت نظر رسیده بودند؛ ولی اینجا وحدت نظری نیست؛ هدف انحلال سازمان شماست. تکرار می کنم: هدف انحلال و در هم شکستن سازمان شماست.

کوتاه: این خلاف جهت حرکت کردن نیست؛ این خود زنی را می مانَد، فورن به خود بیایید و مگذارید اعتماد نیروی بزرگ سازمان شما نسبت به شما ها سست شود. آن ها با این وحدت مکانیکی به جایی خواهند رسید که حتی شاید از ارتباط گیری با شما ها در آینده پرهیز کنند. یادتان نرود که حرف آخر را داخل می زند.
نیک بیندیشید و مگذارید این فاجعه بر علیه یکپارچگی بزرگترین سازمان چپ ایران و منطقه رخ دهد.
باور نمی کنید؛ به راه خود روید تا در آینده باز به این سخن خود برگردم با لحنی دیگر.
فعلن همین.
٨۴۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۷       

    از : کیا

عنوان : رنسانس در پیش است!
اتحاد و همکاری در هر گوشه وطن به یک الزام مبدل شده است ،اتحاد چپ در ابتدا خویش قرار دارد و میبایست حمایت و موفق شود.
بدون چپ متحد و کار ساز در منجلاب اغتشاش فرو خواهیم رفت.
٨۴۲۲٣ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣۹۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست