عنوان : من معذرت می خواهم!
می خواستم از حمید سوأل کنم . قرارم سوخته! دلم می خواست از او سوآل کنم، می خواستم احساس انسان بودن داشته باشم؛ وظیفه داشتم به آقای بهنود بگویم معذرت می خواهم. من معذرت می خواهم.

اشپیگل : شما در این سالها چیزی درباره ی گذشته نگفته اید. فرزندانتان در سنین بزرگسالی و هنگامی که در اروپا بودند، فهمیدند که مادرشان در جنبش اعتراضی فعال بوده است. چرا این همه سال سکوت کردید؟
.....................
لافرنز: نمی خواستم از درونش چیز بزرگی در آید. در آلمان پس از جنگ همه به دنبال افرادی مثل خانواده ی شل بودند، آمریکایی ها هم به دنبال افراد نمونه ی آلمانی می گشتند و پیدا نمی‌کردند . به همین دلیل افسانه‌ای از قهرمانان ناب ساختند و آن‌ها را تبدیل به شمایل کردند. ببینید آنقدر کتاب و فیلم در مورد سوفی شل وجود دارد که آدم می‌تواند فکر کند او رهبر گروه بوده در حالی که حتی یک اعلامیه هم به قلم او نیست.

اشپیگل: با این همه امروزه خیابانها، مدرسه‌ها و موسسات زیادی به نام اوست
...............................
لافرنز : حقش است. در این مورد شکایتی ندارم. چیزی که به نظرم مشکوک می‌رسد این ست که او و هانس را به قهرمان و ابر انسان تبدیل کرده‌اند، به مقدسین. به این ترتیب دیگر لازم نیست هیچ انسان آلمانی از خود بپرسد که چرا او کاری انجام نداده، چون سوفی و هانس شل صاف و ساده خیلی بزرگ‌تر و بهتر بوده اند. اینکه آن‌ها هم تحت تأثیر هیتلر بودند، آن‌ها هم ضعف‌های خودشان را داشتند، آن‌ها هم آدم‌هایی بسیار شجاع و در عین حال سهل انگاری بودند و شاید به دلیل اعتقادات شان جان بعضی‌ها را هم به خطر انداختند، جایی در این میان ندارد.چون این‌ها آن حماسه را نابود خواهد کرد. باعث خواهد شد که آن‌ها تبدیل به انسان شوند و به این ترتیب همه باید با گناهان خود روبه رو شوند. هیچ کدام از ما مقدس نیستیم و هر کس می‌توانست این کار را بکند. من اعلامیه پخش می‌کردم و این دراصل کار کوچکی بود.

اشپیگل: یکی از زندانیان سابق در مورد اتفاق مونیخ آن وقت که در اردوگاه کار بود می‌گوید :« وقتی در مورد اعلامیه های مونیخ شنیدیم، همدیگر را در آغوش گرفتیم و برایشان دست زدیم. یعنی با این همه هنوز در آلمان انسان وجود داشت.»
................................
لافرنز:انسان بودن، معنایش چیست؟ به عنوان مدیر یک مدرسه بچه‌های عقب‌مانده از من سوال می‌شود که این کار چه فایده‌ای دارد. من پاسخ می‌دهم می‌خواهم کمک شان کنم که احساس انسان بودن داشته باشند و به مشکلات غلبه کنند. برای بعضی همینکه خود را بشویند کافیست، برای بعضی غذا خوردن با کارد وچنگال، برای دیگری دیدن یک تابلو، خواندن داستایوفسکی و یا صاف و ساده به ندای وجدان گوش کردن. هر کسی باید وظیفه ی خود را انجام دهد.

اشبیگل: گفتگو با « تراوته لافرنز» آخرین بازمانده -ی « رُز سپید» . ترجمه گلناز غبرائی- عصر نو - دوشنبه ۹ مهر ۱۳۹۷
٨۶۷٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۷       

عنوان : بهزاد و بهنود
بهزاد عزیز! باور کنید اصلا روشن نیست شما چه چیزی را میخواهید در مورد بهنود اثبات کنید؟ اینکه هرگز انقلابی نبوده؟ دهها برابر این نوشته شما بهنود در باره محافظه کار بودن و دوری خودش از مرام و مسلک انقلابی یادداشت و مصاحبه دارد. هر بار در اشاره به شرح زندگی اش از شازده بودن خود و دوری اش از مرام پدر توده ای و تأثیر پذیری اش از خاندان مادری می گوید. اینجا هم که هم خودش این را گفته و شما هم تکرار کرده اید. نه گفته همفکر و همراه حمید بوده و نه اهانتی به حمید کرده. خوب یکباره بگو بهنود لیبرال حق ندارد به خاطراتی که از انقلابیون دارد مراجعه کند؟ آقا عجب داروغه ای هستید شما!
٨۶۷٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۷       

عنوان : خلاصه چی؟
تمام مطلب را (با این نثر عجیب) زیرو رو بکنیم خلاصه نخواهیم فهمید گناه و تقصیر آقای بهنود چیست؟ اینکه گفته اند چند ماه از حمید اشرف بزرگتر است؟ اینکه در BBC بررسی مطبوعات میکند؟ اینکه اصلاح طلب است؟ اینکه از حمید اشرف یاد کرده؟ ...

آقای کریمی معلوم است برای گرفتن یقه آقای بهنود -بهر دلیلی- مدتها منتظر بودند و فکر کردند ایندفعه جایش را پیدا کردند، ولی متاسفانه باز هم اشتباه کردند.
٨۶۷٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣۹۷       

عنوان : نقدی غیرمنصفانه
به نظر من، نقد آقای کریمی اصلا منصفانه نیست و خود قابل نقد است. درواقع ایشان هیچ نقد جدی ای بر سخنان بهنود وارد نکرده اند. (به جز تناقضی که درباره زمان شنیدن خبر مرگ حمید اشرف ذکر می کنند.) مثلا یکجا می گویند اینکه بهنود زمان تولد خود را چند ماه جلوتر از حمید اشرف اعلام کرده حتما یک منظوری داشته که این واقعا از آقای کریمی بعید است! درواقع چکیده نقد آقای کریمی ناظر به این است که چون بهنود از ما نیست و ما نقدهای جدی به او داریم، لذا حق ندارد درباره حمید اشرف صحبت کند. واقعیت این است که بهنود در این کلیب کوتاه به نیکی و با احترام از حمید اشرف یاد کرده است. به نظر من باید از این امر استقبال کرد، حتی اگر با گوینده مخالف باشیم.
٨۶۷۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۷       

عنوان : حمید اشرف چریک فدائی خلق
سخنان ناموثق و بی پایه واساس بهروز کریمی که نشان از بی اطلاعی ایشان درمورد فعالیت سیاسی آقای بهنود مورخ ونویسنده خوش قلم معاصر دارد٫ انگار بهزاد کربمی خودش را ذیحق برای ابراز نظر در مورد رویداد های مهم تاریخی می داند ٫ خودش وحزب چپی که فرسنگ ها از افکار وایده های حمید اشرف فاصله گرفته است .
٨۶۷۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣۹۷       

عنوان : این توصیه را لطفا به فرخ نگهدار هم بکنید
مگر رفیق خود شما فرخ نگهدار بارها از آشنایی خود در دبیرستان و دانشگاه با حمید اشرف خرج نکرده است؟ تازه مگر هم او با همین بهنود مدتها دوستی نزدیک ندارد و اگر او می تواند به خرج حمید اشرف برای خود اعتبار بخرد چرا این یکی نتواند؟!
شما اکثریتی ها سالها است که یک بند انگشت با حمید اشرف مورد مشترک ندارید و هنوز نان "فدایی" را می خوردید اما نه "چریک" را قبول دارید و نه "مارکسیسم" را؟ از قدیم گفته اند یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگران!
٨۶۷۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣۹۷       

عنوان : نقدی بسیار ضروری
نقدی بسیار ضروری؛ درعین حال منصفانه؛ متمدنانه؛ و متین.
دستت درد نکند
٨۶۷۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣۹۷