سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

انقلاب اسلامی ارتجاعی - پرویز دستمالچی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : فریدون بی بیان

عنوان : گذشته چراغ راه آینده است
نگارنده در مورد ۲۲ بهمن ۵۷ که آیت الله خمینی با «انقلاب اسلامی ارتجاعی» به قدرت رسید تردیدی ندارد. با این وجود چند نکته را بعرض دوستان میرساند که شاید مفید باشد.

ـ کاش از بعداز مشروطه و بخصوص بعداز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در باره ی نیروهای ارتجاعی و مترقی عمیق تر برخورد می شد.
ـ کاش حکومت های دیکتاتوری وقت ، با دفاع از حقوق فردی و اجتماعی مندرج در قانون اساسی مشروطه به چالش کشیده می شدند و نیروهای سیاسی برای انتخابات آزاد و علیه تقلب و اعمال نفوذ پافشاری می کردند.
ـ کاش در سال های ۵۶ و ۵۷ نسبت به حوادث جهان ، منطقه و ایران حساسیت بیشتری نشان داده می شد.
ـ کاش نیروهای سیاسی خارج از کشور با بهره گیری از آزادیهای موجود در مورد منشور جهانی حقوق بشر و نکات فوق الذکر به نیروهای داخل ایران پیام رسانی میکردند.

امروز هم اگر به نکات مذکور توجه نشود تاریخ به شکل دیگری تکرار خواهد شد.
مهم این است اگر امروز دوستان و دشمنان خود را درست تشخیص دهیم و از گذشته عبرت بگیریم. در سال ۵۷ فقط چند نفر علیه عواقب «عروج» خمینی روشنگری کردند که در میان غوغا ها خاموش شد.
٨٨۱۴۱ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣۹۷       

    از : امیر ایرانی

عنوان : روشنگری ها لازم
آقای دستمالچی گرامی با نگرش افشاگرانه و روشنگرانه خاص خودش به تحولات سال ۵۷ پرداخت و آنرا یک انقلاب دانسته و با توجه به شرایط آن وقت و حتی شرایطی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد که علیه زنده یاد دکتر مصدق انجام گرفت و شرایطی که محمد رضا به بهانه امپراطوری سازی بامحوریت شیعه در کشور ایجاد کرده بود و دست مذهبی ها را باز گذاشته بود آن انقلاب می بایست اسلامی از نوع شیعه گریش می بود.
این تائید انقلاب از طرف ایشان،می تواند پاسخی به تمام آنانی باشد که در پی نفی انقلاب هستند و یا با اما و اگر در پی تعریف های دیگری هستند.
اگر از درست بودن یا نادرست بودن نگرش آقای دستمالچی بگذریم و پرسشی چنین داشته باشیم :
پذیرش وجود انقلاب اسلامی چه تاثیری در روند تحولخواهی کشور، آنهم گذر از شرایط فعلی و برای رسیدن به آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی خواهد داشت؟
باید گفت برجستگی روش مفید آقای دستمالچی، خدمت به گذر از شرایط حال است :
افشاگری ها و روشنگری های آقای دستمالچی بگونه ای در خدمت گذر از ریشه های وجودی روح استبداد خواهی و استبدادپذیری است که این روح در دو نهاد به نام نهاد شاهی و نهاد شیخی در سرزمین ما تعریف شده اند.
اگرچه ایشان روی نهاد شیخیت تمرکز دارد و افشاگری های خاص را انجام می دهد اما از آنجا که این دو نهاد در این سرزمین از هم تفکیک ناپذیرند نفی شیخیت یعنی نفی شاهیت که این نفی ها یعنی حرکت کردن بسمت تحقق آزادی ودمکراسی.
اما حرکات مشکوکی که از طرف استبداد خواهان- چه از نوع شاهی آن و چه از نوع دیگرش- نمایان می شود اینست:
نفی شیخیت را می خواهند به نفع خود مصادره کنند که حرکات آنان دیگر پرسش برانگیز می شود و نیاز به تقابل با آنهاست!
٨٨۱۰۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۷       

    از : کیا

عنوان : کدام جهت!
تعریف انقلاب را من اینطور یاد گرفتم که قدرت از طبقه ای به طبقه دیگر انتقال مییابد.
حال طبیعی است که جهت این انقلاب با طبقه تعیین میشود .
طبقه کارگر را طبقه مترقی تعریف میکنیم،حال اگر طبقه سرمایه داری باشد انقلاب را عقببرنده،ضد انقلاب،پس برنده میتوان شناسایی کرد.
در مورد انقلاب ایران چه گذشت!؟
در ابتدا طبقه پایینی در کار بود ولی چندان نتوانست "یکی دو سال" دوام بیابد و ضد انقلاب با تغییر چهره و خزنده دست آورد ها را پس گرفت و خود را در فرم ولایت فقیه با شدت بیشتری جانشین کرد.
خیلی ساده در مبازره موفقیت این و یا آن طبقه یا ساده تر نبرد که بر که کاست روحانیت و کاست ارتشیان جدید حکومت را مهار کردند ولی هنوز در زیر خاکستر نبرد ادامه دارد.
٨٨۰۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۷       

    از : سیامک رهگذر- از آلمان

عنوان : انقلاب اسلامی فاجعه ای که نبایستی در ایران رخ میداد!
با تشکر فراوان از جناب دستمالچی بزرگوار با این نوشته بسیار خوبش که تحلیل و
ارزیابی درستی از انقلاب ۵۷ میکند و تا حدودی موفق شده ریشه یابی کند چرا
به فاجعه حکومت اسلامی رسیدیم. با توجه به برخی حرفهای درستی که جناب
دستمالچی میزند ولی باز جای سوال باقی میماند که چطور یکسری زمینه پذیرش
چنین خرافات اسلامی حتی بعنوان روشنفکر مذهبی را دارند؟ این مرتجعین با ماسک اسلام و غیره با اولین چیزی که بیش از هرچیز مخالفند مدرنیسم است. خصوصا مسخره تر که با وقاحت تمام حرف از "آزادی" هم میزنند! که منظورشان "آزادی" در خرافه پرستی و عقب ماندگی ذهنی است! با توجه به شناخت قبلی که از خمینی دجال قبل از انقلاب ۵۷ وجود داشت جای تعجب است که چطور شاه که هنوز فرصت داشت و همه رسانه ها هم زیر فرمانش بودند سعی نکرد ماهیت ارتجاعی افکار خمینی را در بین دانشجویان و مردم ناراضی افشا کند و جلوی بدتر از بد خودی را بگیرد؟ جناب دستمالچی اما من معتقدم که انقلاب ۵۷ با بیرون کشیدن خمینی مار یکهو از آستین آمریکا و انگلیس و فرانسه "دزدیده" شد تا مانع قدرتگیری نیروهای چپ طرفدار اردوگاه کمونیسم و نفوذ شوروی همسایه در ایران شوند. بدون چراغ سبز آمریکا و انگلیس و کمک فرانسه امکان نداشت گذار حکومت از شاه دیکتاتور به خمینی مستبد و مرتجع بوقوع بپیوندد. نقش عوامل خارجی دخیل را در ارزیابی تان نادیده گرفتید! چونکه دعوا بر سر بالا بردن قیمت نفت توسط شاه بود که شرکتهای بزرگ نفتی که سندش هست که بدنبالش به شاه گفتند ریشه ات را میزنیم و موفق هم شدند و یکسری از چپهای خوش باور هم راه افتادند دنبال خمینی مرتجع در حالیکه هر چپی بایستی خوب میدانست که با اسلام ارتجاعی مگر میشود به دمکراسی و آزادی و عدالت رسید؟ بقول زنده یاد احمد کسروی: "ملت ایران یک حکومت به آخوندها بدهکار است، هرچه زودتر این بدهی را بپردازد زودتر از شرّ آن آسوده می شود." ولی دردناک است که بعد از چهل سال حکومت ناب اسلامی ملایان در ایران هنوز مردم ایران نمیتوانند از شر چنین حکومت ضد مردمی و ضد ایرانی خلاصی یابند همانطور که جناب کسروی وعده اش را داد! از این فاجعه حکومت اسلامی چه آموخته‌ایم؟ هرچه به پایان عمر کابوسی به‌ نام جمهوری اسلامی نزدیکتر می‌شویم این سوال مقدر که سرانجام از این فاجعه‍ی دردناک چه آموخته‌ایم، بیشتر مطرح می‌شود.تجربه زیانبار حکومت دینی بدون شک از خاطره‍ی تاریخی ملت ایران به این زودی‌ها محو نخواهد شد و لطمات ناشی از آن سالهای سال دامنگیر نسلهای آینده هم خواهد بود. اسلام گریزی شدید و رو به رشد جوانان ایرانی جای امیدواری میدهد که بزودی به کابوس ج.ا. پایان داده شود. ممنون از زحمات شما جناب دستمالچی!
٨٨۰۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۷       

    از : مبهوت

عنوان : انقلاب ارتجاعی
انقلاب بهمن ۵۷ یک انقلاب ارتجاعی بود. تمام خصیصه های یک انقلاب کامل را داشت، در زمینه های تعویض و جا به جایی در قدرت سیاسی، دگرگونی های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی، اعتقادی، بین المللی، شکل و نام و ساختار حکومت و .. و در عین حال ارتجاعی بود چون در کلیه این زمینه ها جهش بزرگی بود به عقب (جز در یک کلمه "جمهوری" که از روی خدعه به نام حکومت چسبانده شد).
این تصور که هر انقلابی حتما یک گام به جلو است و مترقی است یک پندار سراپا خطا است. انقلاب تنها نشان و فرایندی در جهت یک تغییر بزرگ است. تغییری که می تواند رو به آبنده داشته باشد یا رو به گذشته. سرنوشت و ماهیت انقلاب اسلامی در مقابل چشمان ماست.
عده ای بر این باورند که گویا انقلاب ۵۷ سرشتی مردمی و ماهیتی دموکراتیک و ضد امپریالیستی داشته و به وسیله ملاها به سرقت رفته است. سرشت یک انقلاب یا کلا" یک جنبش سیاسی را چه چیزی تعیین می کند؟ آیا حضور من نوعی، من ضد امپریالیست، من دموگرات، من آزادی خواه، یا تشکیلاتی که با این مشخصات عضو یا طرفدار آن هستم در این جنبش یا انقلاب ماهیت آن را مشخص و تعیین می کند؟
این چنین تصوری، اگر جنین ذهنیتی داریم، به معنی ذهنی گری (سوبژکتیویسم) مطلق است.
به گمان من، ماهیت هر انقلابی را عوامل زیر تعیین می کنند: ماهیت رهبری آن، شعارهای آن، جهت گیری عمومی و سیر تحول آن، برنامه ریزی ها، زد وبندها، نیروهای شرکت کننده و وزن سیاسی هر کدام، توازن قوا بین این نیروها، هدف های اعلام شده کوتاه مدت و دراز مدت ...
در انقلاب بهمن ۵۷ نقش کاریزماتیک خمینی به عنوان رهبر معنوی و سیاسی انقلاب اساسی بود و تشکیلات گسترده روحانیت هژمونی جنبش را در دست داشت. توده های مردم در اکثریت مطلق خود این رهبری را پذیرفته بودند و زیر پرجم اسلام و شعارهای اسلامی گرد می آمدند. سایر نیروهای سیاسی: چپ ها و ملی ها، هم از نظر تعداد در اقلیت بودند و هم نفوذ بسیار کمتری در بین مردم داشتند. بخش مهمی از همین نیروها هژمونی خمینی و اسلام گرایان را پذبرفته و دنباله رو آنها شده بودند. بعضی ها کاسه داغ تر از آش شده "خط ضد امپریالیستی امام" را بدعت گذاشته و به تثبیت ارتجاع همت گماشتند. آیا این مشارکت نیروهای سیاسی غیر خمینیستی یا حتی مخالفت خشونت بار چند گروه مسلح می توانست ماهیت این انقلاب را عوض کند و آن را از پدیده ای ارتجاعی به پدیده ای مترقی تبدیل کند؟
اضافه شدن چند نخود نامتجانس به آش اسلامی دست پخت خمینی و ملاها نمی توانست و نتوانست ماهیت این انقلاب ارتجاعی را تغییر دهد. امیدوارم آنهایی که بر این تصور واهی هستند که انقلاب بهمن ۵۷ مترقی بوده و به سرقت رفته، دست از این برداشت نادرست بردارند و اگر هم با نیات پاک و آزادی خواهانه در آن جریان شرکت داشته اند- این قبیل انسان ها فراوان اند- ذهنیت خود در آن یا این دوران را ملاک قضاوت قرار نداده و به عنوان ناظر بیرونی بار دیگر کلیه جوانب و عوامل منتهی به انقلاب ۵۷ را بررسی و تجزیه و تحلیل تمایند.
٨٨۰۵۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹۷       

    از : سوسن مرادی

عنوان : ما خود بخشی از مشکل هستیم
با تشکر، و با اجازه آقای دستمالچی من جانمایه نوشته ایشان را ساده میکنم: جمهوری اسلامی نه نتیجه فهم ما از دمکراسی و حقوق بشر در سال ۱۳۵۷، که وجه دیگری از خود ما بود.
انتظار دارم آقای دستمالچی بگوید؛ اشکال کار در کجا بود که تا مقطع انقلاب در فرهنگ ما ایرانیان و به طریق اولا در جامعه روشنفکری ما دمکراسی و حقوق بشر جایی نداشت؟
و باز انتظار دارم آقای دستمالچی بگوید؛ آیا امروز یعنی در آستانه دهه ی دوم قرن بیست و یکم دمکراسی و حقوق بشر بخشی از فرهنگ ما و به طریق اولا فرهنگ فعالین سیاسی ایران شده است؟ اگر پاسخ مثبت است، چگونه است که در میان نیروی اپوزیسیون ایران هیچ اتحادی در چشم انداز نیست و همچنان ما درگیر واگرائی بر اساس تز غیر دمکراتیک و ضد حقوق بشری »خودی و غیرخودی« هستیم؟
٨٨۰۴٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست