سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خانه ی کلنگیِ مادری و این معاملات ملکی گردنه گیر - مارال سعید

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : peerooz

عنوان : نفی مطلق
جناب بی بیان,
گفتگو بر سر جمله «از دل هیچ جنگی یک نظام دمکراتیک بیرون نیامده و نخواهد آمد» میباشد. متاسفم که یا شما معنی نفی مطلق را نمیدانید و یا من نمیدانم. باقی بقایت.
۹۰٣۵۷ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹٨       

    از : فریدون بی بیان

عنوان : سوء تفاهم پیروز
نمی دانم بر اساس کدام بخش از یادداشت بنده به آقای سفیدکوهی چنین برداشتی کردید هرگز هرگز در مخیله ام ام نیز به خانم مارال سعید زادیه نداشتم ، بحثم برای آقای سفیدکوهی بود که بگویم تمام جنگ افرینان دو جنگ جهانی و کشورهای مقابل آنها و در راس همه آلمان دنیال منافع خود بودند حتی شوروی در جنگ دوم جهانی .....در آن زمان هم داستان« بد و بدتر » صادق بود . بهمین دلیل عرض کردم فجایع نازیسم و فاشیسم کشور های متفقین را «روسفید» کرد. شما حتما معنی این حرف ها را می فهمید . آمریکا «مجوز» گرفت که بر سر مردم ژاپن بمب بیاندازند، انگلیس و فرانسه به غرت استعماری خود بیشتر ادامه دهند . فلسطین را نابود کنند ، جنگ کره راه بیاندازند ، کودتای ۲۸ مرداد سازمان دهند ، فاجعه الجزایر ، جنگ ویتنام ، تمام فجایع دوران جنگ سرد و ادامه اش تا امروز که در راسش پوپولیست های جهان قرار دارند. کدام دموکرات؟
۹۰٣۴۴ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : عجله, کم دقتی و نفی مطلق
جناب بی بیان,
شما طوری سخن میگوئید که انگار خانم سعید نمیداند و یا نمیدانست که پس از جنگ جهانی دوم آلمان و ایتالیایی فاشیست و امپراتوری نظامی متجاوز ژاپن به کشور های ظاهرا دموکرات نظیر فرانسه و انگلیس و آمریکا و غیره تبدیل شدند. مسلما ایشان اینها را میدانست و میداند, و تنها دلیل بیان چنین جمله ای, عجله در عمل و کم دقتی در بخاطر آوردن تمام امکانات موجود و نفی مطلق بود. خرابی و مصیبت های جنگ گرچه در این جمله نیامده است ولی احتمالا تمام توجه نویسنده را به خود جلب کرده بوده است. گفتگو بر سر محتویات این جمله است نه آنچه در آنجا نیامده است. اگر ایشان نمیدانست و نمیداند, وای بر ما.
۹۰٣٣٨ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹٨       

    از : فریدون بی بیان

عنوان : دو روی سکه ی جنگ افروزی
آقای غلام سفید کوهی محترم ، در مقالاتی از این دست نویسنده نمی تواند تمام زیر وبم جهان بینی خود را ضمیمه ی نوشته کند و خوانندگان نیز با انواع سلیقه ها و آرزوها نوشته را دنبال می کنند. در زیر بعضی مقالات اخبار روز کامنتی دیده نمیشود ولی در زیر بعضی دیگر بفراخور تعدادی کامنت دیدیه میشود و کاهی سر به فلک میزند. البته نبودن کامنت در زیر مقالات ذرّه ای از ارزش نوشته ها و نویسنده ها نمی کاهد و تعداد بالای کامنت ها نیز به معنی اهمیت نوشته نمی باشد. نگارنده نمی تواند در مورد چرائی این امر داوری کند.
این ها نوشتم که برایتان عرض کنم که در تاریخ بجا خواهد ماند که در جهان سرمایه داری حداقل در جنگ جهانی اول و دوم آلمان در صف بندی سیاه و مخربی قرار داشت . در جنگ جهانی اول با خلافت عثمانی و اطریش متحد شد تا سهم بیشتری از استعمارگران روسیه ، انگلیس و فرانسه بگیرد و در غارت جهان از آنها عقب نیفتد. این به معنای تبرئه روسیه ،انگلیس و فرانسه نیست.میلیونها نفر از بین رفتند و مردم میلیاردها دلار خسارت دادند در ایران خودمان که اعلام بیطرفی نموده بود بخاطر اشغال قوای دو طرف جنگ قحطی و بیماری تشدید شد که در تاریخ بی سابقه بود.
بعداز جنگ جهانی اول روسیه تزاری به اتحاد جماهیر سوسیالیستی فراروئیده بود و امپراتوری یا خلافت عثمانی منحل و تیکه تیکه شد در مورد جنگ جهانی اول همه جور مدرک و فیلم و عکس و تحلیل سیاسی موجود ست و همین چندی پیش بخاطر صدمین سال پایان جنگ اول همه دوستان و دشمنان شروع کنند ی جنگ در پاریس جمع شدند تا عکس یادگاری بگیرند !
در جنگ جهانی دوم نیز فاشیسم هیتلری با متحدانش ایتالیا و ژاپن نه تنها استعمارگران فرانسه و انگلیس را «روسفید» کرد بلکه دیکتاتوری دهشتناک ژوژف استالین نیز در سایه قرار گرفت و امپریالیسم آمریکا نیز با ریختن بمب های اتمی بر سر مردم هیروشیما و ناکازاکی برگ جدیدی به پرونده ی خونین و نکبت بار سرمایه داری اضافه کرد.
بعداز پایان جنگ نیز ، « روز از نو و روزی از نو » تغییر نقشه جغرافیائی جهان »تولد» پاکستان اسلامی در شرق ایران و تقسیم سرزمین تحت الحمایه ی فلسطین تنها سرزمینی که بعداز جنگ جهانی اول تا پایان جنگ جهانی دوم هنوز به استقلال نرسیده بود. از این ظالمانه تر و از این بی شرمانه تر هم حکایتی وجود دارد؟
جناب سفید کوهی ، اگر یک پاکستانی مسلمان از مزایای جنگ جهانی دوم صحبت کند تعجب نمی کنیم.اگر یهودیان اسرائیل از تشکیل کشور خود بعداز جنگ جهانی دوم تعریف کنند حق دارند. اعراب عراق ، اردن ، سوریه ، لبنان و...هرکدام به میزانی از انحلال خلافت عثمانی و برسمیت شناختن هویت عربی خود به لورنس عربستان ارج می نهند. ولی بسیاری از اقوام و اقلیت ها دیگر در سراسر خاورمیانه و در راس آنها فلسطینی ها و کردها از دو جنگ جهانی آسیب های جبران ناپذیر خوردند.
این ها را نوشتم که توجه جنابعالی را به عفریت جنگ بیشتر جلب کنم در حالیکه از عجوزه حکومت اسلامی مثل همه ی دوستان به اینجا به پناه آمده ام.
مبارزه علیه جنگ افروزی و طرفداری از صلح هرگز به معنی کمک به ارتجاع اسلامی نیست .جهان سرمایه داری اسلامیست ها را برای جنگ افروزی آورد و نگاه خواهد داشت . هوشیار باشیم
۹۰٣٣۰ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : اتفاقعن
جناب سفید کوهی با زیرکی و به درستی با یک جمله از مقاله سرکار خانم سعید "کمی مشکل پیدا کرده"اند که دقتی قابل تقدیر است ولی بعضی از خوانندگان نیز با یک کلمه در این کامنت کمی مشکل پیدا کرده اند که تجزیه و ترکیب آن قابل تقدیر نیست.
۹۰٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹٨       

    از : غلام سفیدکوهی

عنوان : بله از دلِ جنگِ جانانه علیه نازیسم/فاشیسم اتفاقعن دولتهای دمکراتیک حاکم شدند
در نوشته اخیرِ خانمِ سعید(خانه ی کلنگیِ مادری و...)آمده:
«از دل هیچ جنگی یک نظام دمکراتیک بیرون نیامده و نخواهد آمد».

با این جمله کمی مشکل پیدا کردم٫ زیرا:
مگر سرکوبِ فاشیسم-نازیسم و ژاپن در انتهای جنگِ جهانیِ دوم توسطِ بخشِ عمدهء هنوز هار نشده سرمایداری و سوسیالیسمِ آنموقع٫ جنگ نبود و اتفاقن از نتیجه اش حداقل در آلمان و ایتالیا و ژاپن دولتهای بقولِ معروف دمکراتیک حاکم شدند و شوربختانه در بخشِ شرقی اش برعکس.

از شما این استدلالِ ضعیف را انتظار نداشتم با توجه به نوشته های قبلیتان. هرچند درک میکنم که وطن دوستی و خارجی پرستی از حد و مرزِ انساندوستی بطورِ عام خارج شده٫ باعثِ بروزِ جنگهاست.
غلام سفیدکوهی
۹۰٣۰۹ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣۹٨       

    از : peerooz

عنوان : محمد مرسی
ازکامنت های این مقاله چنین بر می آید که ایران جزیره ای تنها در آب های اقیانوس های دور و فارغ از کنش و واکنش های دور و بر میباشد. نه, چنین نیست و ایرانی نمیتواند و یا لا اقل نمی توانسته است از این تاثیرات بر کنار بماند.

افغانستان تا زمان ظهور مجاهدین و طالبان کشوری چنین مذهبی نبود. رضا شاه اقلا برای ۲۰ سال دست مذهب را از ایران کوتاه کرد تا آنکه پسرش به تبعیت از "کشتیبان امپراتوری را سیاستی دیگر آمد" عنان مذهب را رها کرد که خمینی نتیجه آن بود. صدام در ابتدا "سکولار", با مداخله نظامی جای خود را به حکومت شیعه داد و تقلا جهت جانشین کردن حکومت "سکولار" سوریه با داعش تاکنون بی نتیجه مانده است.

همین "کشتیبان" که ۲۰۰ در صد حامی حکومت وهابی ست, در مصر, اخوان المسلمین را چنان میکوبد که اولین رییس جمهوری انتخابی مصر - در هفت هشت هزار سال تاریخ - مانند حیوان وحشی در قفس سیشه ای و در انظار عمومی "به درک" واصل میشود و در تمام تمدن غربی جز نوشته اخیر روبرت فیسک خبر نگار انگلیسی خاور میانه ذکری از این ماجرا نمی رود.

میشو آرزو کرد که ما سرنوشت را به دست خود بگیریم ولی باید چهار چشمی مراقب همسایگان دور و نزدیک هم باشیم. کد ارسالی هم عجم ش آمده است.

The West’s Disgraceful Silence on the Death of Morsi
https://www.counterpunch.org/۲۰۱۹/۰۶/۲۴/the-wests-disgraceful-silence-on-the-death-of-morsi/
۹۰٣۰٣ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣۹٨       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : تا دین از حکومت جدا نشود این وطن وطن نشود !
مشکل آقای خارج نشین «عصبی» و «سیاسی » نیست.
در کشور های اروپائی که ما در آن ها زندگی می کنیم و مردم و آرای آنها نقش اصلی و تعیین کننده در تدیون قانون اساسی ، انتخاب نمایندگان پارلمان و رئیس جمهور دارد . اغلب به سکولاریسم پای بند هستند.
بر طبق قانون قانون کلیسا و کشیش ها و در کشور های مشروطه پادشاهان از دخالت در امور سیاسی ممنوعند. اما می بینیم مثلا در آلمان ، حزب دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی همیشه م قتدر و با حمایت مردم روبرو بوده اند. با این وجود اگر یکی از نمایندگان این احزاب در مجلس یا اعضای کابینه از این احزاب بخواهد مبانی مسیحیت را با سیاست در آمیزد با واکنش شدید رسانه ها و دیگر احزاب روبرو خواهند شد.
نگارنده مانند بسیاری دیگر معتقد است که هنوز به زمان بیشتر نیاز است که حتی در اروپا با وجود رنسانس ، روشنگری و انقلاب کبیر اکتبر مردم در اقشار مختلف از کهنه پرستی و باور های تعصب آمیز فاصله بگیرند. مثلا در مورد سقط جنین و موارد دیگر که در این یادداشت نمی گنجد. کسی بفکر کفن کردن مسیحیت نیست. مردم آزادند به هرچه میخواهند باور داشته باشند و ابراز کنند.
بهمین دلیل هیچ انسان متفکر ، خردمند و آزاده در اروپا دوستداران مسیحیت که به کلیسا میروند را تمسخر نمی کند که به دینی که از خاورمیانه آمده است باور دارند . ولی ما ایرانیان بدون توجه به شرائطی که در کشورهای امثال ما وجود داشته و نهادهای دربار و روحانیون دست در دست یکدیگر ۱۴۰۰ سال حکومت کرده اند علت بدبختی ها را عمیق و همه جانبه به چالش نمی کشیم.
ما چه بخواهیم چه نخواهیم مردم حتی از اعتقادات کهن بزور دست بر نمی دارند هر چند در اقلیت هم باشند. ایران پر از چنین باور مندان رنگارنگ ست .
اگر نمایندگان واقعی مردم از تمام اقشار و اکناف ایران مانند گذشته ی نه چندان دور بتوانند بدون حضور و نفوذ حکومت ولایت فقیه زیر یک سقف بنشینند و با توجه به تجربیات و شکست های بعداز انقلاب مشروطه ، کودتای ننگین ۲۸ مرداد و انقلاب ۵۷ اصل را بر آزادی ، استقلال ، پیشرفت ،رفاه ، آبادانی و سربلندی مردم ایران بگذارند و حول قانون اساسی جدیدی در راستای این اهداف زمینی جمع شوند.
دموکراسی در ایران متولد خواهد شد و از نقطه ی صفر بحرکت در خواهد آمد.
نگارنده فکر نمی کند اکثریت مردم ایران متعصب و حامی روحانیون و شریعتمداران خواهند ماند. در مورد آنهائیکه مثل رهبران حکومت کنونی و حامیان آنها حاضر به جدائی دین از حکومت نیستند اکثریت مردم به اشکال مختلف از جمله با یک همه پرسی باید به کار این حکومت بشکل مشالمت آمز پایان دهند. دیگر فاجعه ی همه پرسی «جمهوذی اسلامی آری یا نه ! » تکرار نخواهد شد.
تا دین از حکومت جدا نشود این وطن وطن نشود
۹۰۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣۹٨       

    از : سوسن مرادی

عنوان : راه حلی ساده و بسیار سخت
جناب آقای خارج نشین، میتوانم عصبیت شما را درک کنم. اما نمی توان درک کنم چرا عنان اختیار از کف داده اید و آرزوهای غیردمکراتیک می نمائید!
فرض را بر این بگذارید که جمهوری اسلامی سرنگون و شما خود بعنوان اولین مسئول اجذائی مملکت انتخاب شوید. لطفاً بفرمائید با فرهنگ عقبمانده!! اکثریت مردم ایران چه میکنید؟ (خواهشاً منطقی پاسخ دهید نه احساسی)
من نه مسلمانم و نه ادعای طرفداری از ادیان را دارم، ولی بایست به این بیندیشم چند درصد مردم همچون من فکرمیکنند. اگر بپذیریم که در اقلیت هستیم و در واقع هم چنین است، خب اگر قرار باشد چون قدرت و عنان قوه-ی قهر را به چنگ آوردیم آن کنیم که شداد نکرد، پس فرق من و شما با خامنه ای چیست؟!
راست آنکه آقای خارج نشین "دمکراسی" آخرین و بهترین دستآورد بشر است. اما همه میدانیم همین "دمکراسی" بدین معنی نبوده و نخواهد بود که آنچه منطقی و علمیست همیشه در جامعه جاری خواهد بود.
شما در نوشته تان گوشه چشمی به چین نموده اید. ۱- نسخه-ی هیچ کشوری را نمیتوان عیناً برای کشوری دیگر تجویز کرد ۲- آواز دهی شنیدن از دور خوش است. نبایست مدرنیزاسیون را با مدرنیته اشتباه گرفت. ۳- مشکل اساسی جامعه-ی ایران نبود آزادیها و دمکراسیست ۴- ایران سرزمین فقیری نیست ولی تنها اگر یک سیستم سالم در یک شرایط دمکراتیک برآن حاکم گردد میتواند به سرعت و راحتی راه مدرنیزاسیون را طی کند.
جناب خارج نشین کلیه-ی حکومتهای دیکتاتوری چون مشروعیتشان را از سرنیزه و غل و زنجیر میگیرند در نهایت فاقد ابزار لازم برای رفاه مردم و شکوفائی کشورشان هستند. نباید گول آن را خورد که چین مقام اول در تجارت جهانی را دارد باید دید این مقام را به چه قیمتی بدست آورده و استاندارهای زندگی در آنجا در چه سطحیست.
امیدوارم کمی آرام شده و بیندیشید آیا ساده ترین راه آن نیست که من و شما و دیگران بنشینیم و یک راه حل میانه پیدا کنیم تا بتوانیم در صلح و آرامش در کنار هم زندگی کنیم. البته حق با شماست همین اندک به این آسانی که من می گویم بدست نمی آید. آنهم به یک دلیل ساده؛ ما هرکدام تک تک فکر میکنیم همه-ی حقیقت نزد ماست و دیگران باید آنچه "من" میگویم را بپذیرند. و لاجرم حاضر نیستیم حتی با هم گفتگو کنیم.
۹۰۲۶۹ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣۹٨       

    از : از یک آقای خارج نشین!

عنوان : در جواب به جناب مجتبی کریمی
آنچه شما در بند ۱ و ۲ آوردید نظر من هم است و برای همین معتقدم همانطور که یک حکومت فاشیستی ( یا دیکتاتوری علی خامنه ای با حکومت اسلامفاشیستی اش!) را فقط میشود با فشار اقتصادی یا خشونت نظامی خارجی یا مبارزه مسلحانه مردم داخلی سرنگون کرد و سابقه ندارد که دیکتاتوری یا رهبر فاشیستی داوطلبانه یا با حرف و نصیحت دست از قدرت بکشد چونکه پای منافع یکسری درمیان است. حرف شما درست است که مذاهب دیگر حتی مسیحیت و یهودیت همیشه در خدمت طبقه حاکمه بودند و میباشند و بعنوان آتئیست معتقدم اصلا همه مذاهب خصوصا اسلام عقبمانده تروریست پرور را باید ممنوع کرد چه برسد اجازه فعالیت داشته باشند! ولی دلیل موفقیت اروپا را نگاه بکنید از چه زمانی شروع شد پی میبرید با رنسانس( تولدی دوباره) در قرون وسطا وقتیکه نفوذ مسیحیت ارتجاعی جنایتکار از قدرت سیاسی کم شد یا به حکومت مطلق پاپهای اعظم و کشیشها پایان داده شد فصل نواندیشی و روشنفکری غیر مذهبی آغاز شد و باعث رشد و شکوفائی اروپای امروزی شد! چیزی که با حضور اسلام عقبمانده و زورگو در ایران غیر ممکن است چونکه مانع هرگونه نواندیشی و ترقی خواهی است! اسلام رفرم پذیر و قابل اصلاح شدن هم نیست وگرنه تا حالا در طول ۱۴۰۰ سال از عمر اسلام ارتجاعی گذشته یک مارتین لوتری پیدا میشد که این دین عربها را باز زمان امروز کمی جلو بیاورد! جنابعالی میگوئید:"اگر بتوان انواع فرهنگهای مذهبی و ایدئولوژیک را در محدوده-ی خصوصی نگاه داشت و اجازه نداد دین و ایدئولوژی بازیگر میدان سیاست در ایران شود، شاید بتوانیم ما نیز چون اروپائیان بی دغدغه-ی دین و ایدئولوژی، آزاد و دمکرات در کنار هم زندگی کنیم." مشکل ما ایرانیان در همان "اگر" است! اگر ادیان در حریم خصوصی هرکسی باقی میماند اینهمه جنگهای مذهبی نداشتیم چونکه در کتب این ادیان از جنگ و قتل و غارت بارها بعنوان ابزار برتری ( فاشیستی!) استفاده شد و میشود که در اسلام بدترین و خشن ترین فرمش را شاهد بودیم و هستیم از تهاجم اعراب صدر اسلام به ایران گرفته تا به امروز که ملایان اسلام اعراب را در ایران با زور اسلحه نمایندگی میکنند! اسلام عقب مانده خودش را دین کامل میداند و حتی شده با زور اسلحه هم در زندگی مردم دخالت میکند و با اجبار خودش را بر مردم تحمیل میکند از اجبار حجاب زنان گرفته تا ممنوعیت های مختلف نوشیدنی و خوراکی و پوشاکی و سکس و غیره! به نظر من حضور غده سرطانی بنام اسلام باعث شده که ایران ۱۴۰۰ سال هم در بستر بیماری خوابیده و مغز مردمش را مثل مواد مخدری از کارائی و اندیشیدن انداخته همانطور همه روشنفکران چپ ایرانی هم همیشه خوب آنرا هدف گرفتند و میگیرند! شما چطور میخواهید مانع استفاده ابزاری از دین شوید وقتیکه یک طبقه ای با آن کاسبی راه انداختند؟ در چارچوب یک جامعه با آزادی بیان و حداقل نیمه دموکراسی میشود با روشنگری به آگاهی دهی مردم پرداخت تا از دینداری دست بردارند یا فاصله بگیرند چیزیکه اما حاکمان دینی مثل ایران به هیچوجه اجازه اش را نمیدهند چونکه میدانند آفت دین علم و دانش و آگاهی بیشتر مردم است! حال جای تعجب است که شما یا خانم مارال سعید بر بستر چنین فرهنگ بیمار و مذهب زده اسلامی حتی با جدائی دین از سیاست میخواهید به آزادی و دمکراسی برسید برایم یک معما باقی میماند؟ توجه کنید که اسلام از ایران یک جامعه مردسالار ساخته و هرگونه دادن حقوق برابر به زنان با مردان مسلمان فوراً مقاومتشان را بر میانگیزد و این در قاموس مرد ایرانی خصوصا مسلمانش نمیگنجد که شما حتی در یک سکولاریسم بدان برسید چونکه همیشه مقاومت اقشار ارتجاعی اسلامگرا را سر راه خود خواهید داشت! شما هروقت توانستید در یک مرداب گل سرخ پرورش بدهید در ایران با حضور اسلام ضد دمکراسی هم میتوانید به شرایط دموکراتیک و آزاد برسید! مشکل دیگر اینست که ملت ایرانی در تسلیم شدن خودش به اسلام زورگو و تحمیلگر رضایت داده به غیر از چند میلیون ایرانی که تن به سازش و تسلیم به حکومت اسلامی ملایان ندادند و راهی خارج شدند و مهاجرت را به جان خریدند! حرف شما زمانی درست است که"مشکل دین و باورِ مردم نیست مشکل استفاده-ی ابزاری از این دین و باور است." و دو مثال میآورید که مورد تائید من هم هستند ولی فراموش میکنید چین کمونیستی نسبتا پیشرفته با یک و نیم میلیارد جمعیت حتی بکاربردن کلمه خدا را ممنوع کرده چونکه به خرافه پرستی و نفوذ ادیان نباید میدان داده شود چیزیکه حاکمیت ایران و اکثر ایرانیان داخلی اسلام زده هنوز حاضر و آماده نیستند دست از خرافه پرستی بردارند! خوشحال میشوم اگر بدبینی مرا نسبت به حال و آینده ایران با حضور اسلام نکبتی پذیرا باشید!
۹۰۲۶۴ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣۹٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست