سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حزب جدید، برنامه کهنه! - احمد آزاد

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : تبریزی

عنوان : در پیش گرفتن راه رویزیونیسم!
دوستان گرامی، به جای نقدها و بررسی ها و ارزیابی های دور و دراز درباره حزبی که نام چپ ایران - فدائیان خلق را به روی خودش گذاشته است بروید جستجو کنید! چه چیزی را جستجو کنید؟

بروید در همه گفته ها و نوشته ها و بیانیه ها و اعلامیه ها و اطلاعیه ها و آگهی ها و مرامنامه و اساسنامه و ..... این حزب واژه های کمونیسم و کمونیست را جستجو کنید! شما حتی یک بار نیز واژه های کمونیسم و کمونیست را در گفته ها و نوشته های این دوستان پیدا نخواهید کرد!

از یک سو این دوستان پاک کن به دست گرفته و با دقت صد درصدی واژه های کمونیسم و کمونیست را از گفته ها و نوشته هایشان پاک کرده اند و از سوی دیگر خود را بازمانده سازمان چریک های فدائی خلق ایران در زمان شاه می نامند که یک سازمان کمونیستی بود!!!

چرا حزب چپ ایران - فدائیان خلق از گفته ها و نوشته هایش واژه های کمونیسم و کمونیست را با دقت صد درصدی پاک کرده است؟ چون این حزب راه رویزیونیسم را در پیش گرفته است!

پرسش: رویزیونیسم چیست؟

پاسخ: دست کشیدن از کمونیسم و رفتن آرام و آهسته و گام به گام به سوی سرمایه داری رویزیونیسم است!

سخن کوتاه، اگر کسی با فهم این نکته که حزب چپ ایران - فدائیان خلق یک حزب رویزیونیستی است درباره این حزب داوری کند داوری چنین کسی ارزنده خواهد بود وگرنه با چپ دانستن حزبی که چپ نیست کسی راه به جائی نخواهد برد!
۹۰٣۶۶ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹٨       

    از : فرهاد بینام

عنوان : نقدی بر نقد شما
نقد برنامه سیاسی حزب چپ قطعا ضرور است و نقطه نظرها پیرامون آن شنیدنی ست.
اما این نکات در مورد نقد شما وجود دارد:
۱- نوشته اید:
«از زاویه ادبیات سیاسی هم، تحول یک نظام، یا رفرم و یا انقلاب است. اگر مسیر رفرم بسته باشد انقلاب ناگزیر است (البته فروپاشی نیز محتمل است آنجا که آلترناتیوی در مسیر تحول در مقابل نظم پوسیده و فاسد وجود نداشته باشد). به نظر میرسد که عدم کاربرد «سرنگونی» یا «تغییر» از سوی سند نویسان در برخورد به این واقعیت از این رو است که علیرغم پذیرش اصلاح ناپذیری نظام، اما هنوز حزب چپ از «امکان اصلاح رژیم از درون» دل نکنده است و از این رو است که استراتژی گل و گشاد «گذار از جمهوری اسلامی» را به استراتژی تغییر رژیم ترجیح میدهند.»
اول اینکه، «یا اصلاح و یا تغییر رژیم» در ادبیات سیاسی نیز به کهنگی بحث سوسیال دمکراسی ست. مقالات زیادی در همین سایت اخبار روز در مورد ترکیب انقلاب و اصلاحات در جنبش های اخیر در جهان نوشته شده که ظاهرا از ویژگی های تحولات در دوران امروز حکایت دارد و یکی از احتمالات پیش روی ما نیز هست.
دوم اینکه برای تحول مردمی از پایین باید نامی انتخاب شود که هم درک برنامه را بازتاب دهد و هم قابل پذیرش بر اساس روانشناسی اجتماعی موجودباشد. «تغییر رژیم » یا رژیم چنج نام پروژه‌ی ترامپ است و نمی تواند نام درستی برای هدف حزب چپ باشد.
۲- نوشته اید:
«سند نویسان با حرکت از این تحلیل، نه کلیت نظام که «ولی فقیه» را هدف نوک تیز حمله خود قرار داده و در بند «استراتژی سیاسی ما برای گذار از جمهوری اسلامی» می‍گویند «در گذار از جمهوری اسلامی، سمت اصلی مبارزه‌ی ما علیه ساختار سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه است.» دقت باید کرد که بر اساس این بند سیاست «گذار از جمهوری اسلامی» حزب چپ در گذار از ولایت فقیه خلاصه شده است و کلیت نظام جمهوری اسلامی مدنظر نیست. »
به نظر می رسد قطعیت نویسنده در مورد باور برنامه نویسان به ادامه اصلاح طلبی باعث شده خواست اندیشی به جای استدلال منطقی بنشیند. جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه چیست؟ آیا وقتی می گوییم بدون ولایت فقیه، چیزی به نام کلیت نظام جمهوری اسلامی باقی می ماند. مگر ولایت فقیه مسئله ای فرعی در این نظام است و این نظام بدون وجود ساختار ولایت فقیه هنوز جمهوری اسلامی است. این بازی با کلمات نیست؟ آیا براستی تصوری از نظام جمهوری اسلامی بدون وجود ساختار ولایت فقیهی ممکن است؟ تصور شما از آن چیست؟ چه کسی چنین برنامه و تصوری را داده؟ آیا چنین چیزی صرفا برای استدلال شما سر هم نشده است؟ حمله به اصل ولایت فقیه خالی کردن تیر در مغز جمهوری اسلامی ست.
۳- نوشته اید این نکته که گفته شده:
««اصلاح‌طلبانی که برنامه و دغدغه‌ شان ایجاد فضای باز سیاسی و گسترش آزادی‌های سیاسی و اجتماعی است، ناگزیر از انتخاب‌های سیاسی جدید هستند.» به معنی پذیرش استمرار وجود آن هاست... این دیگر واقعا عجیب است.
آیا اگر یک نیروی اصلاح طلب گزینه اش را تغییر دهد و مثلا انقلابی شود، باز هم حضورش در مبارزات اجتماعی پیش رو از نظر شما منتفی ست. خوب می خواهید با میلیون ها نفر رای دهنده به حسن روحانی که ظاهرا مهر این انتخاب اصلاح طلبانه روی شناسنامه هایشان تا ابد باقی ست چکار کنید؟ باید توبه کنند؟ باید بیایند جلوی تلویزیون اعتراف کنند یا به گفته‌ی برخی نیروهای هوادار «تغییر رژیم» دولت آمریکا دوباره محاکمه شوند؟
پیشداروی و خواست اندیشه روی نوشته شما سایه سنگینی دارد. سند ارائه شده توسط حزب چپ ایران قدمی به پیش نسبت به بحث های قدیمی تر است که باید از آن استقبال کرد و خواهان آن شد که در این مسیر باز هم پیش تر رود.
۴- نوشته اید:
«در سند عمده ترین مضرات سرمایه داری شمرده شده و تاکید میشود که حزب چپ با سرمایه داری مخالف است. سندنویسان همچنین معتقدند که «سرمایه داری آخرین نظام اقتصادی ـ اجتماعی و پایان شکل بندی تاریخی و محتوم نیست»، اما روشن نمیکنند که اگر سرمایه داری آخرین نظام اقتصادی – اجتماعی نیست، نظام جایگزین آن از نظر حزب چپ کدام است؟ تنها به این بسنده میکنند که «تلاش بشریت برای دست‏یابی به جامعهٔ انسانی و عاری از استثمار، ستم و تبعیض ادامه دارد.». باید گفت که دوستان سندنویس حزب چپ موفق به بهره گیری درستی از «اندیشه های کارل مارکس، میراث جریان های سوسیالیستی و اندیشه پردازان چپ» نشدند، چرا که میتوانستند نتیجه گیری غنیتری از این حکم فقیهانه!! داشته باشند.»
اول اینکه، تعریف شما از سوسیالیسم چیست؟ به نظر می رسد پس از فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم سابقا موجود، باید ابتدا تعریف جدیدی از برنامه‌ی عمل سوسیالیستی ارائه شود که نشده است. آیا سوسیالیسمی که حتما باید قید شود. همان نوع سوسیالیسم است، سوسیالیسم به روش چینی یا ویتنامی، یا کوبایی ست یا شکل دیگری مد نظر است؟
دوم اینکه، چرا باید یک جریان چپ در برنامه اش حتما اعلام کند که دنبال برقراری سوسیالیسم در جامعه است. این همه جریان چپ در دنیا وجود دارد که این کار را نکرده اند. اینکه بخشی از نیروهای چپ مارکسیست و مارکسیست لنینیست استقرار سوسیالیسم در برنامه شان را عنوان می کنند، باعث نمی شود یک «حکم فقیهانه» عام برای همه ی جریان های چپ اعلام کنیم. تازه بخش بزرگی از کمونیست ها هم برنامه شان فعلا در راستای یک انقلاب ملی دمکراتیک است و نه سوسیالیستی. آن ها هم روشن نکرده و نمی توانند روشن کنند این گذار از انقلاب ملی دمکراتیک به سوسیالیسم چگونه صورت می گیرد ، چون نمی شود روشن کرد و این موضوع امری مربوط به فرداست و نه امروز. کسانی که امروز بر آن پا می فشارند هم چیزی را روشن نمی کنند. متاسفانه شعار می دهند و اتفاقا با این شعارهای نا به جا منزوی می شوند.
و سرآخر هم با «جدیدالولاده» خواندن این حزب، بی باوری خود به این حزب و مسیری که می تواند و باید در پیش بگیرد را روشن کرده اید.
اینکه ما فکر کنیم دیگران باید درست مثل ما بیندیشند و عمل کنند و در نقد خود ظرفیت‌ها و واقعیت‌های موجود را در نظر نگیریم، به نظر من کار درستی نیست. ممکن است هم‌نظران ما برایمان کف بزنند، اما کمکی به پیشبرد مبارزه مشترک نمی کند.
۹۰٣۵۹ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست