سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آسیب شنایی روابط عشقی خارج از ازدواج در فرهنگ ما


شاهرخ رئیسی


• در محیطی که سرکوب و سانسور، ممنوعیت قانونی و مجازات، فضولی و قضاوت مردم حاکم است، کمتر رابطه ای می تواند علنی و باز تجربه شود. آدم ها کمتر می توانند رابطه ای برقرار کنند که از نظر کیفیت و کمیت ارضاشان کند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۹ آبان ۱٣۹۵ -  ۱۹ نوامبر ۲۰۱۶



از جمله تفاوت هایی که درین سال های زندگی در آلمان، بین فرهنگ ایرانی و فرهنگ اروپایی یافتم، معنا و مفهوم رابطه ی دوستِ پسر-دوستِ دختر است. رابطه ی دوست پسر-دوست دختر-ی در اروپا(کلن غرب) با آنچه ما در ایران می شناسیم بسیار متفاوت است. چرا؟
ترس از بازداشت توسط نیروهای امنیتی و بسیج، ترس از قضاوت مردم، کمبود جا و مکان، وحشت از بدنامی، احساس گناه درونی ناشی از تربیت سنتی و...
اینها معمولن سایه انداخته بر رابطه های سکسی میان دو نفر در داخل کشور. منظورم روابط خارج از فرم قانونی و عرفی (نامزدی، عقد یا ازدواج و صیغه) است. وقتی با رابطه های خارج کشور در محیطی به نسبت آزادتر قیاسشان می کنم، می بینم خیلی متفاوت هستند.
در ایران دو نفر به فرض آخر هفته یواشکی قرار ملاقات می گذارند. کاملن هدفمند و با برنامه ریزی برای سکس. می روند در کوهی، دره ای ,زیر پلی، یا خانه خالی باهم سکس می کنند. کمی وقت می گذرانند و از هم خداحافظی می کنند تا هفته بعدی.
رابطه به این شکل شبیه روابط با تنفروشان می شود. درش همه چیز خلاصه می شود به سکس. درحالیکه در یک رابطه نوازش، گفت و گوی حضوری و آغوش خیلی مهم است. گذاشتن برنامه مشترک مثل رفتن به سینما یا تاتر یا حتی رستوران و بار یا سفر مهم است. در رابطه گذاشتن برنامه مشترک با دوستان و رفقا نیز اهمیت دارد. چون دو نفر یکدیگر را در وضعیت های متفاوت و مختلف می توانند بشناسند. با این تجربه های مشترک است که صمیمیت و نزدیکی بالا می رود. رابطه عمیق می شود و حتی سکس هم لذتبخش تر.
فرهنگ رابطه ی دوست پسر-دوست دختری یا پارتنری میان دو انسان(فرای گرایش جنسی) یعنی مجموعه ی اینها.
در محیطی که سرکوب و سانسور، ممنوعیت قانونی و مجازات، فضولی و قضاوت مردم حاکم است، کمتر رابطه ای می تواند علنی و باز تجربه شود. آدم ها کمتر می توانند رابطه ای برقرار کنند که از نظر کیفیت و کمیت ارضاشان کند.
انگار آدم در یک اردوگاه کار اجباری اسیر است و با زندانی دیگری مخفیانه رابطه گرفته است. انگار آدم در زندانی بزرگ با صدها هزار دوربین مخفی شبانه روز کنترل می شود. دوستی در اسارت، دوستی نیست.
به همین دلیل می بینیم روابط دوست پسر-دوست دختری در ایران با رابطه ی عشقی مثل نامزدی خیلی تفاوت کیفیتی دارد. درحالیکه در کشوری به نسبت باز و آزاد چنین نیست

رابطه درین حالت و با شرایط بالا که توصیف کردم، به همراه خود آسیب های روانی و فرهنگی ایجاد می کند. آن احساس سرخوردگی درونی که فروغ از آن به عنوان «فصل های خشک تجربه های عقیم دوستی و عشق» نام برده به نظرم همین است.
آدم ها رابطه های متزلزل، سطحی و ناپایدار را تجربه می کنند و هربار سرخورده تر از قبل می شوند. از طرفی نوعی پنهانکاری، بی صداقتی و چندچهرگی وارد فرهنگ عمومی جامعه و روابط شخصی آدم ها می شود.
در یک فضای باز و به نسبت آزاد دو نفر دست همدیگر را در روز روشن در دست می گیرند و رابطه عشقی خود را همه جا نشان می دهند. در این حالت هر یک مسئول انتخاب خودش است و فرهنگ رابطه به این شکل در کسی ایجاد می شود. انتخابی خوب یا بد اما آنرا به تمام و کمال می آزماید و هزینه اش را پرداخت می کند. به این طریق پس از یک رابطه بهتر می تواند بفهمد که چه می خواهد و چه نمی خواهد.
وقتی رابطه ای ضد قانون و عرف باشد، مانند روابط بزهکاری زیرزمینی می شود. کمتر کسی احساس مسئولیت می کند در قبال انتخاب و عمل خودش. کمتر کسی درک می کند که هر انتخابی هزینه ای دارد.ملاقات عشقی دو نفر مثل معامله ی جنسی قاچاق می شود. هر یک در اضطراب و وحشت است که دیگری بر سرش کلاه نگذارد. شاهدی جایشان را لو ندهد، ماموران دستگیرشان نکنند. انگار گانگسترهایی که مواد مخدر رد و بدل می کنند و درین بین برخی هم کشته می شوند.
آدم ها چندچهره می شوند. همزمان مخفیانه رابطه های پنهانی موازی برقرار می کنند. دروغ گفتن و مخفیانه زیستن بدل به امر عادی می شود. بدل به ارزش می شود.
عجیب نیست که رابطه ی ازدواجی را در ته دل جدی تر می گیرند.
مشکل اینجاست که چون آسیب های آن سبک زندگی درشان نهادینه شده، چیزی جز آنرا نیز در رابطه ای رسمی چون ازدواج نمی توانند اجرا کنند. از ابتدا بنیان و تداوم رابطه خود را بر نقش بازی کردن، می گذارند.
بسیاری از مهاجران ایرانی با هجرت همین فرهنگ درونی شده را با خود تا سال ها حمل می کنند. اغلب حتی خود برش واقف نیستند. در جامعه ی جدید آنرا در روابطشان بازتولید می کنند.
درآمدن از یک کشور به معنای خارج شدن از فرهنگ آن کشور نیست. می توان در شهرستانی دورافتاده در سنتی ترین جای ایران زیست اما مدرن و نو اندیشید. برعکس می توان در قلب اروپا در کلانشهری مدرن بود اما افکار کهنه و قدیمی داشت.
آنچه تا اینجا شرح دادم درباره ی رابطه ی به اصطلاح هتروسکشوال میان مرد و زن بود. پر واضح است که رابطه ی هوموسکشوال میان دو همجنس در داخل کشور به دلیل بار مضاعف هوموفوبیا بسیار بحرانی تر می تواند باشد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست