سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"یه روز یه ترک... یه روز یه رشتی...!" - محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : مهدی سمندر

عنوان : عکس شهریار
من یک نکته جالب توجه ام را بیشتر از شعر جلب کرد. و آن هم عکس شهریار است!! به عکس که نگاه می کنی چنان زهرخندی بر لب دارد و چنان نگاه شماتت باری که تعجب آور است. انگار از این موضوع بد جوری دلگیر و رنجیده است. شهریار شاعر ایران دوست و میهن دوستی بود و حتما خیلی عذاب کشیده از برخورد آدم های ابله با لهجه ترکی و تبریزی بودنش. من زمان جنگ ایران و عراق سرباز بودم ما را که به جبهه اعزام می کردند شهریار که پیر شده بود آمد و در برابر چند هزار سرباز و بسیجی شعر خیلی خوبی خواند که ما همه به هیجان آمدیم و می خواستیم زود تر برویم جبهه و کار عراقی ها را یکسره کنیم. خیلی ایران دوست بود.
٨٨۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : رفیعه

عنوان : بگذارید دردها گفته شوند
دست شهریار عزیز شاعر برجسته ایرانی دردنکند که این شعر زیبا رانوشته وهم چنین دست اخبارروز دردنکندکه آن را چاپ کرده. سوال من ازکسانی که چاپ این شعر رادراین "برهه اززمان" صلاح نمی دانند این است که درکدام برهه اززمان چاپ این شعر را صلاح می دانستید؟
شهریار این شعر رااز روی عصبانیت هم ننوشته است وفقط بااستفاده از استعداد خود حرف دل هزارها آذربایجانی را به زبان شعر بازگو کرده است. باگغتن "سکوت را مراعات کنید" دردی دوا نخواهدشد.بجای روکش کشیدن برروی دندان عفونی بهتراست آن را درمان کردودرمان وقتی امکان پذیر است که درد گفته وشناخته شود. تهرانی های عزیز سال هاست که بر پیشانی آذربایجانی برچسب زده اند وازآن چه درهنگام دعوا وچه درمحافل دوستانه بعنوان جوک های به خیال خودشان خیلی بامزه استفاده کرده اند وهنوزهم می کنند و دوست ندارند کسی دراین مورد اعتراضی بکند.
ازتجربه خودم می گوبم که طعم تلخ مهاجرت رادوبارچشیده ام تمام کسانی که دردیار غربت زندگی می کنند با این تجربه آشنایی دارند ومن یکبارهم در دوران کودکی طعم مهاجرت ازتبریز به تهران راچشیدم وباید بگویم ازهمان روزهای اول که "پایتخت نشین" شدیم داغ برچسب را برروی پیشانی خود مثل هزارها آذربایجانی دیگر حس کردم وباید بگویم که درد زخم آن ازدرد مهاجرت به کشور اجنبی هم بیشتربودشاید به دلیل این که انسان ازخودی بیشتر ازغریبه می رنجد. به هرحال چندین سال طول کشید تا به سنی رسیدم که درک کردم که آن گونه گفته های مزخرف از ذهن های رشد نیافته تراوش می کرد ولی تاسف می خورم که بودند کسانی که آن گونه فکر و رفتار می کردند وهنورهم درقرن بیست ویک به همان گونه تفکر می کنند.
جای شکر بسیاردارد که زنده یادشهریار درجای امنی است. اگردرقید حیات بود احتمالا دوستان معترض ایشان را هم منافق می خواندند!
٨٨۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : ماندانا از لندن

عنوان : جاب من به ضحاک و آقای کبیری
سلام. ضحاک ماردوش عزیز. خیلی ممنون. دوباره نوشته ام را خواندم. شما درست می گویید. آن هم به شعر! چقدر شما خوب شعر می نویسید. فکر می کنم نعمت بزرگی است. سعی می کنم دیگر با لهجه تهرانی ننویسم. اما احساساتی شدم که آن طور نوشتم. زیاد تجربه نوشتن ندارم. ولی اصل حرف هایم را قبول دارم.

سلام آقای کبیری. من از حرف های شما قانع نشدم. فکر می کنم ما باید برای این قضیه ظلمی که به هموطنان ترک و کرد و...می شود فکری بکنیم. وقعا فرق هست بین فارس و ترک و کرد و عرب های ایرانی. نمی شود این قضیه را ماست مالی کرد. این ظلم وقتی شناخته بشود و تلاش شود تا به وسیله ایرانیان رفع شود بهتر است تا ترکیه و آمریکا و انگلیسو روس برایمان حلش بکنند. آن هم به وسیله یک عده مغرض و وابسته به خارجی ها که زبان و نوشته شان هزار بار از شهریار بد تر است. خوردن یک داروی تلخ بهتر است یا عمل جراحی با ریسک مردن؟ مرسی از جوابتان.
٨٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : ضحاک ماردوش

عنوان : منم ضحاک و ضحاکی کنم باز
الا ای ماندانا خوب بنویس
مکن تو فارسی را این چنین پیس

(بزارید) نیست ای جان سالم و پاک
(بذارید) است و بشنو این ز ضحاک

بذارید هم که (گافش) اوفتاده
از اول بوده (بگذارید) ِ ساده

زیان این نظرهای چپ و راست
ز ارزش های بی مرز زبان کاست

تو پیش از هر نظر باید دانی
که هر چه نادرست از دل برانی

چرا از یاد بردی جان بابا
نوشتن را به بنیان الفبا؟
٨٨۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : پوپک د

عنوان : کشور عمان را ببینید دکترو بیمارستان مجانی است
مهاجرت پزشکان ایرانی به کشورهای عربی


ایسنا: وزیر رفاه و تامین اجتماعی با خاطره‌ای از دیدارش با پزشکان و پرستاران ایرانی مقیم در عمان، علل رضایتمندی این افراد برای ماندگارشدنشان در آن کشور را بیان کرد.

عبدالرضا مصری گفت: اواخر سال گذشته با معاون سلامت وزارت بهداشت، در کشور عمان بودم که گفتند ایرانی‌های این کشور می‌خواهند در محل سفارت ملاقاتی با شما داشته باشند. وقتی کنار این افراد نشستیم؛ دیدیم آن‌ها پزشکان عمومی، متخصص و پرستاران ایرانی هستند که در عمان کار می‌کنند.

وی افزود: یکی‌ از این پزشکان در بیان مشکلاتشان گفت که از سوی وزارت بهداشت برای کار در این کشور به مدت سه سال مامور هستند و پس از پایان این دوره نیز باید بازگردند، این در حالی بود که برای ماندن در عمان بسیار راغب بودند.

وزیر رفاه با بیان این که داشتم، ترغیب می‌شدم که دلیل اصرار آن‌ها برای ماندشان چیست و حتما محل درآمد ثانویه دارند، پرسیدم مگر چقدر حقوق می‌گیرید؟ که پزشکان عمومی ۵/۱ میلیون تومان، پزشکان متخصص دو میلیون تومان و پرستاران نیز حقوق ماهانه خود را یک میلیون تومان اعلام کردند، این در حالی است که به گفته خودشان،۵۰ درصد حقوقشان را بابت اجاره مسکن صرف می‌کنند.

مصری ادامه داد: جالب آن بود که گفتند، حق نداریم بیشتر از هفت ساعت در روز کار کنیم و به هیچ عنوان کسی که در بخش دولتی کار می‌کند، ‌حق ندارد در بخش خصوصی فعالیت کند. همچنین در طول هفت ساعت اگر مسوولیتی در اتاق عمل داشته باشیم، تنها کار خودم را انجام دهیم. همچنین اگر در حین نوشیدن چای، بیماری مراجعه و قبل از معاینه وی، به نوشیدن چای ادامه دهیم، ‌جریمه می‌شویم.

وی افزود: به آن‌ها گفتم، با این حساب شما که در ایران درآمد بیشتری دارید، چرا اینجا مانده‌اید؟ که گفتند وقتی ایران بودیم، پس از پایان ساعات کار در بیمارستان به مطب می‌رفتیم و ساعت ۱۲ شب به خانه بازمی‌گشتیم، ‌اما با سیستم این کشور تازه یاد گرفتیم که چگونه زندگی کنیم.

وزیر رفاه به نقل از آن پزشکان تصریح کرد: همچنین گفتند، در عمان نسبت به سلامتی حساسیت دارند و اگر کادر پزشکی و پرستاری بیشتر از هفت ساعت در روز کار کنند، ممکن است به بیمار صدمه برساند، پس اجازه کاری بیشتر از ساعت یاد شده نداریم و چون بقیه ساعات روز را آزاد هستیم، زندگی می‌کنیم و به همین دلیل راغبیم اینجا بمانیم.

مصری با تاکید بر این که علاوه بر من دیگران نیز شاهد این گفته‌ها بودند، اظهار کرد: سیستم درمانی عمان این گونه است که مردم تنها پول ثبت‌نام می‌دهند و افرادی که وارد سیستم درمانی می‌شوند، در دریافت خدمات اعم از بستری، سرپایی و پاراکلینیک و تا زمان اعزام به خارج از کشورشان پولی نمی‌پردازند.
٨٨۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : علی کبیری

عنوان : من مخالف نظر شهریار هستم
هم میهن گرامی، خانم ماندانا

چطور شما از صغری کبراهای من سر درنیاوردید؟
در این برهه زمانی که همه ما ایرانیان به هم بستگی واتحاد برای مبارزه با رژیمی که حقوق انسانی همه ی ما را پایمال کرده است نیاز داریم، مطرح کردن شعری نظیر شعر شهریار، جز تون تابی وآتش بیاری معرکه اختلافات بین اقوام ایرانی و آب ریختن به آسیاب رژیم آخوندی نیست. اینکه شهریار آمده وتهرانیها را مورد سرزنش و نکوهش قرارداده، بسیار نگرش غیر علمی است. اول باید به بینیم که نامیدن اهالی شهری مثل تهران وپیوند دادن آن با فارس زبانها و فاشیسم فارسها، آیا منطقی است یا خیر؟ این تهرانی که شهریار از آن نام میبرد، مرکب از اهالی همه شهرها وروستاهای ایران است که به آنجا آمده ودرآنجا جمع شده اند. برمبنای چه مدارکی میتوان ثابت کرد که عده ای تهرانی اصیل بوده یا هستند؟ تازه، اکثر مردمی که در تهران زندگی میکنند، اکثرا از اهالی آذربایجان هستند که به زبان فارسی حرف میزنند. بنابراین، وقتی شهریار دارد از تهرانی نام میبرد، منظورش کدام تهرانی میتواند باشد؟ کردهای تهرانی یا ترکهای تهرانی یا ترکمنهای تهرانی یا خراسانیهای تهرانی یا اصفهانیهای تهرانی یا بلوچهای تهرانی یا عربهای تهرانی وغیره...؟ تازه حالا چرا انقدر استاد شهریار هم زبانان ترک خودش را مغبون وانمود میکند؟ اینها که ماشاءالله هزار ماشاءالله نبض اقتصاد تهران را هم دردست دارند. پس آقای شهریار بیخودی آشفته حال شده و به اهالی فارس زبان تهران تاخته است. تنها گناه این مخلوط اقوام ایرانی ساکن تهران اینست که به زبان فارسی صحبت میکنند. همین وبس. بنا براین کار ایشان کار نابجا وشعرشان غیر علمی وغیر منطبق با واقعیات بوده است.
دیگر اینکه اگر اخبار روز را مرتب خوانده باشید، هر چند وقت یکبار یک مقاله ای از شخصی را منتشر کرده ودرآن به فارسها حمله کرده وادعا میکند که فارسها حقوق سایر مردم ایران را پایمال کرده اند. تازه، نه تنها از اقوام ایرانی بلکه از «ملیتهای ایرانی» نام میبرد. من هم به نوبه خودم از آقای تابان سئوال میکنم که از کدام ملیتهای ایرانی هراز چند گاهی سخن به میان میآورند؟ این مردمی که ما امروز درایران می بینیم، مخلوطی از ترک ولر و کرد وبلوچ وعرب وقرقیز ومغول و هندی وغیره هستند. مگر امروزه حقوق همه ی ماها مدام از سوی این حکومت پایمال نمیشود؟ آیا زندانیهای سیاسی امروز ایران همه کرد یا ترک وبلوچ و عرب و غیره هستند؟ آیا تنها کردها وترک زبانها وعربها وبلوچها از ستم این رژیم به خارج از ایران مهاجرت کرده اند؟ اگر چنین ادعائی بکنیم، واقعا بی انصافی کرده ایم. امثال این ادعاها، مایه از بین رفتن هم بستگی ما باهمدیگر میشود وبنظر من پایان این گونه بحثها وحرفها جز به ناکجاآباد رسیدن نیست. من مخالف نظر شهریار هستم وگذاشتن این شعر را درنشریه اخبار روز که داعیه وابستگی به پیشتازان طبقه کارگر را دارد، کوششی در تحریک احساسات اقوام ایرانی برعلیه فارس زبانها میدانم. بر اساس گواهی تاریخ، نه همه ی ما از بیخ وبن فارس زبان هستیم و نه رگ وریشه آریائی داریم. پس بهتراست تا به سرنوشت وآینده مملکتمان و ملتمان فکر کنیم تا باز نگاری افکار و اشعاری که پایه وریشه در واقعیتها ندارند.
٨٨۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : محمد رضا معیر آذر

عنوان : این قصه سر دراز دارد
خوب یا بد این واقعیتی است که موجود است.تسلط زبان فارسی بر همه ی فرهنگهای اقوام مختلف ایرانی.بحث تهران و تهرانی را با مسایل ملی و فرهنگی خلط کردن از بیخ وبن نا روا و بیجا ست.تهرانی نه خود خواسته و نه عمدی دارد که در چنین ورطه متعفنی غوطه ور شود.این امر ناشی از همان تسلط بی چون وچرای زبان فارسی است که خواه نا خواه عصای دست هر ایرانی در راه و کوره راه.چرایی این امر نیز قصه یی است که ریشه در نحوه ی اداره ایران در اعصار مختلف دارد.شهریار هم برای بیان منظور و مقصود مثل هر ایرانی دیگری ،حتی ملای روم قونیه منزل ،غیر از این زبان مسلط سلاح دیگری نداشته و خیلی هم خوب از عهده ی مطلب برآمده.تازه خودش هم میدانسته است که اگر خواهد که مانا باشد باید فارسی بگوید.نه همه ی تهرانی ها آنند که شهریار میگویدونه همه ی ایرانی ها آنکه فلان و فلان گفته اند.باور کنید گر حکم شود که مست گیرند ،در شهر هر آنکه هست گیرند.از سر صدق و پاکی باطن بگویم این نگارنده در قصر و قزل حصار از این وطنپرستان بسیار دیده است،هم آذری اصیل،هم کرد،هم لر،هم رشتی،و هم الی ماشا اله... دیگر فرزندان وطن که با آن کردند که شمر با اهل صحرای کربلا،ولی من وامثال من که زخم آنروزگاران را بدل و جان داریم ومحال است که التیام پذیرد از هیچ قوم وقبیله یی گله نداشته و نداریم.افراد نماینده اقوام نیستند،و هر قوم وقبیله یی فضولات خود را داردواین خاصیت جوامع انسانی است.دست گردانندگان این نشریه هم درد نکند،بالاخره این شعر شهریار هم بخشی از فرهنگی است که به آن میگویند ایرانی.اینجا گفته نیاید جای دیگر خواهد آمد.درد سر ندهم: زایرانی اگر بر من رود زور/ من این زور آزما را دوست دارم.تا هست ایرانی سرفراز باد. ترک،عرب،فارس،کرد،بلوچ،گیله مرد،مازنی،ترکمن،و .......
٨٨۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : امیر /

عنوان : شعر "حق وتو" دارد!
در این که استاد شهریار ، که از مفاخر ادبی همه ایرانیان است، با عصبانت این ابیات را سروده است نباید تردید کرد. به نظر من ولی بهتر بود که از انتشار آن در دیوانش خودداری میکرد. تهرانی ها ی با فرهنگ هم فکر میکنم بخاطر آن که شهریار را از خود میدانند ، و نه کسی که با "قومیت " دیگر قصد اهانت به آن هارا داشته است ، با این اشعار مشکلی ندارند.
ما ایرانی ها یک ضعف بزرگ هم در این رابطه داریم و آن " حق وتو" قائل شدن برای "شعر" و کلام موزون است. نه فقط سر هر کوچه و بازار ، بلکه در بحث های جدی ( از نوع منبری اش که جای خود دارد)، با آوردن یک شعر یا ضرب المثل( که آن هم در زبان و فرهنگ ما بیشتر از اشعار گرفته شده است)، چه بساحرف ناحق خود را به کرسی می نشانیم .
شما برنامه های آقای الهی قمشه ای را حتما دیده اید و شاید هم از طرفدارانش باشید. به اعتقاد من تمام هنر او در حافظه خوبش و اشعاری است که مرتب به عنوان دلیل بیان میکند. اگر صحبت هایش را به یک زبان دیگر ترجمه کنید متوجه میشوید که حرف زیادی برای گفتن ندارد و این روح شعردوستی من و شماست که مجذوب گفتارش میشود. تازه در شعر هم این صنعت شعر است که در روحیه من و شما بیشترین تاثیر را میگذارد و نه محتوی . صد ها شعر و ضرب المثل معروف داریم که مثل نقل و نبات روزانه استفاده میکنیم و اگر دقت کنید میبینید که بسیاری از آن ها بی معنی و گاه بد معنی هستند و شاعر بلند آوازه ای هم ممکن است داشته باشند.
٨٨۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : ماندانا از لندن

عنوان : آقای کبیری
آقا علی کبیری من که از این همه صغرا کبرا چیدن های شما چیزی دستگیرم نشد. بزارید بگم که من و خیلی های دیگر درست خلاف نظر شما را به سیاست اخبار روز دارم. این روزنامه از سایت هایی است که شما خودتان هم می دانید خیلی با دقت و اخلاقی برخورد می کند. هر کس و هر چیز که خلاف نظر شما شد که اخ نیست. خیلی رو می خواهد که آدم اینقدر آسان تهمت بزند. امثال شما از حقیقت هایی که تلخ اند همیشه گریزانید. قبول کنید اگر شهریار واقعیت را گفته. البته من از کلمه تهرانی آن برداشت مردم اهل تهران را نمی کنم. منظور همان هایی هستند که به زبان و لهجه مردم می خندند و آن سیاست هایی که چشمشان را به حق و حقوق ترک ها و عرب ها و کرد بسته اند. شما هم بهتر است یا این واقعیت را قبول کنید و کمک کنید فکری برای آن بشود یا این که مثل کبک سرمان را توی برف فرو کنیم.
٨٨۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

    از : سیامک ش

عنوان : جوش
واقعا باعث تعجب است که چرا چاپ یک شعر که به وضعیت اسفناک مرم غیر فارس ایران توجه کرده است عده ای فارس افراطی را برآشفته کرده است. آقایان. خانم ها مگر نمی شنوید چه خبر است مگر این همه تبعیض و تحقیر و جوک و کوفت و زهر مار را نمی بینید؟ مگر نمی بینید ترک و کرد و عرب و ... خواستار برابری فرهنگی و زبانی و رفع تبعیض اند؟ مگر نمی بینید سرکوب می شوند؟ چه زبانی بهتر از این شعر شهریار می تواند رنج این مردم غیر فارس را نشان بدهد؟چرا با چاپ یک شعر اینقدر جوش آورده اید؟ بروید دنبال آن دلایلی بگردید که شهریار را وادار به سرودن این شعر کرد. شهریار هم روشنفکری غیر فارس بود و از خیلی از شعرای فارس معاصر هم بیشتر به زبان فارسی خدمت کرد. حالا بگذارید کمی هم از دست بعضی مردم نادان گله کند. یقه این آقای تابان بیچاره را ول کنید فکری به حال خودتون بکنید.
٨٨۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست