سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چرا جمهوری اسلامی شعار ما نیست؟ - سعید قاسمی نژاد

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : باخته

عنوان : از جمهوری ایرانی نترسید این شعار در مقابل "جمهوری اسلامی" معنی دارد
از جمهوری ایرانی نترسید این شعار در مقابل "جمهوری اسلامی" معنی دارد
برای مثال: آلمان ها همیشه با آن تاریخ سیاه هشان جمهوری آلمان گفتند و می نوشتند. Deutsche Demokratische Republikدر آلمان شرقی , و در آلمان غربی هم می گفتند و می نوشتند و می نویسند.
Bundesrepublik Deutschland. واژه Deutschland یعنی آلمان همیشه ذکر شده.
در حالی که در کشور سیستم "جمهوری فدرال متحد آلمان " حاکم و موفق است. من مقاله آقای قاسمی نژاد را خیلی خوب تشخیص دادم.
۱۷۴۶٨ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : نرگس مست

عنوان : ممنون از پاسخ خانم سیما
سیما عزیز ممنون از توضیح مفصل شما. بسیار خشنودم که یک تن به جامعه مخالفین "اصلاح طلبان" اضافه شده. من کاملا حرف های شما را میفهمم ولی با اجازه شما با آن موافق نیستم. تجربه صد ساله اخیر کشورمان و دنیا بمن آموخته که زمانی که تفاوت اندیشه و راه و روش انبوه هست، هیچگاه، حتی تاکتیکی هم که شده ذره ای از اندیشه و راهم کوتاه نیایم. من با سبز های اسلامی نه تنها هیچ نقطه مشترکی ندارم بلکه ریشه ای با آنها مخالفم. آنها ۳۰ سال همفکران و یاران مرا اعدام، شکنجه کردند و تجاوز. آنان ۳۰ سال فقر را برای اکثریت مردم وطنم بارمفان آوردند و هزاران دختر ریر بیست سال برای امرار معاش تن فروشی کردند و بعد اعدام شدند (آخرینش سهیلا قدیری) آنان ۳۰ سال کودکان طبقات پایینی جامعه را از درس خواندن محروم کردند و به خیابان ها فرستادند تا گدایی کنند و آدامس فروشیو دهها هزار را کارتون خواب. آنان میلیارد ها دلار را به کانادا، اروپا و آمریکا فرستادند همراه با زن و بچه هایشان تا در لوکس ترین خانه و در گرانقیمت ترین دانشگاه درس بخوانند. آنها همگی کماکان خمونخوار قرن، خمینی را امام و رهبر خود میدانند و خواهان ادامه حیات ننگین حکومت اسلامی هستند. من و من نوعی با این جماعت حتی یک ثانیه نمیتوانیم همراه باشیم.
من قصد درس دادن به شما عزیز را ندارم ولی تجربه بمن نشان داده که برداشتن قدم اول در همکاری با هر آدمخواری نتیجه اش حرکت حزب توده و اکثریت میشود. باور کنید که بسیاری از اعضای این دو تشکیلات ذره ای به این وحوش اسلامی توهم نداشتند ولی همین کوتاه آمدن مقطعی (بقولی تاکتیکی) آنان را به جایی کشاند که امروزه بسیاری از آنها سرافکنده دوستان و خود هستند.
زباده گویی نمیکنم. ایکاش جنبشی نیمه دمکرات و غیر مذهبی متولد میشد تا من هم همراه شما میشدم. روزهایتان خوش و روزگارتان خجسته باد
۱۷۴۶۲ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : سیما س

عنوان : بن بست
خانم نرگس عزیز،
با کمال احترام، اجازه می خواهم که درک خود را از بعضی از مسائل مطروحه باختصار و اقتصار بیان کنم. من گرایش چشمگیری نسبت باصلاح طلبان ندارم توجه من بانها بیشتر از سر استیصال است تا گرایش.
من انتقادات بسیار بنیادینی تا حد دادگاهی شدن و نفی کامل، به افرادی مثل آقایان موسوی، کروبی ، خاتمی، محسن رضایی، رفسنجانی و ..... همه ی اصلاح طلبانی که مسئولیتی حساس در وزیم داشتند ( ودارند)دارم. این آقایان در تمام مصائبی که در ظرف سی سال گذشته دامنگیر وطن ما گردیده مستقیم سهم بوده اند. مناصبی کلیدی داشته اند که حرکت آنها و کارکرد آنها گردش این دستگاه نکبت را تسریع کرده است، و بسیاری از آنها هنوز هم یکی از بزرگترین جنایتکاران تاریخ بشری یعنی خمینی را رهبر آرمانی خود می دانند و اینجا و آنجا از ادو "کد" می آورند که هم انتساب خود به او، هم "صحت" نظرات خود را اثبات کنند.
خانم نرگس عزیز، این مشت نمونه ی خروار است در باره خانمها و آقایان اصلاح طلب. نه تنها من بلکه ملیونها تن از مردم ایران می دانند که با طناب آقای موسوی و کروبی نمی شود هیزم جمع کرد، این طناب پوسیده است.
آقای قاسمی نژاد در مورد انتخابات می نویسندمی نویسند:
بحث بر سر این بود که حال که مجبور به زیستن زیر دست همین موجود ناقص الخلقه هیولا صفت هستیم بهتر است کسی بر سر قدرت باشد که زندگی در این زندان بزرگ را کمی قابل تحملتر کند ،دقیقا همین :کمی قابل تحملتر".

صمیمانه می گویم وقتی که مردم ایران با اعتنا به افسارگسیختگی و توحش رژیم، برای پرداختن حد اقل هزینه ها و خسارت ها و ضایعات جانی، بصورت ملیونی در ساختار جنبش سبز به مبارزه دست می زنند و بقول رفقای سوسیالیست با تحلیل مشخص از شرایط مشخص، برای یک زندگی " کمی قابل تحملتر" مناسب ترین و موفق ترین مبارزه را با همان رهبران متزلزل و منتخب رژیم آغاز می کنند، من موقتا از آرمانهای خود - یا برنامه های دراز مدت - یک قدم عقب نشینی می کنم. این عقب نشینی فقط یک تاکتیک است. زیر پاگذاشتن آرمانهای آزادیخوهانه نیست.
ببینید عزیز، یکطرف قضییه رژیمی خونخوار ایستاده است که در کارنامه اش جز کشتار، تجاوز، دروغ، وابستگی، تقلب و تمام صفات مذموم دیگر از این دست چیزی ندارد. این رژیم حتی جنبش سبز را با به صورتی که دیده ایم و شنیده ایم سرکوب می کند. طرف دیگر مردمی ایستاده اند، که نه رهبر واحد دارند، و نه تشکیلات منسجم. متحد هم نیستند. به مشکلات دیگر اشاره نمی کنم که ملال آورتراست. تازه پشتی بانان آنها هم در خارج هرکدام سازی می زنند. من فقط می پرسم دوستان چه بکنیم. من می گویم ما دریک بن بست قرار گرفته ایم . از شما که جنبش سبز را نفی می کنید { خانم نرگس روی سخنم با شما نیست ) تقاضا می کنم رهبر مناسب تری که کارنامه ی بهتری داشنه باشد و بتواند مردم را بسیج کند و این حرکت را یک قدم پیش ببرد معرفی کنید. من هم شما و هم او را ستایش خواهم کرد.

من با آقای قاسمی نژاد با تمام "اختلاف نظرهای عقیدتی" در نکات زیر هم نظرم. این نوشته ی ایشان است.

""جمهوری اسلامی در شعارهای ما جایی ندارد چرا که جمهوری اسلامی برجمجمه انسانها بنیان نهاده شده است. جمهوری اسلامی در شعارهای ما جایی ندارد چرا که جمهوری اسلامی با نقض گسترده حقوق بشر وآزادیهای اساسی پیوند یافته است.جمهوری اسلامی درشعارهای ما جایی ندارد چرا که به جای برابری تبعیض را مژده می دهد : تبعیض میان مسلمان و غیرمسلمان،میان مومن و کافر،میان زن و مرد،میان شیعه و سنی،میان باورمند به ایدئولوژی اسلام سیاسی و مخالف ایدئولوژی اسلام سیاسی ،میان روحانی و غیرروحانی ...""

من فقط نیمی از نوشته های آقای قاسمی نژاد را نمی خوانم، همه ی آنرا می خوانم و خطوط را میخوانم با قصد دستیابی به اندیشه ی ایشان، نه با این پیشداوری که مثلا ایشان باور مذهبی دارند یا اصلاح طلبند پس حرفی برای گفتن ندارند. ایشان هم مثل من در صدد پیدا کرده راهی برای برون رفت از ایتن بن بست هستند.

دولت مورد نظر من جمهوری ایرانی است نه جمهوری اسلامی و می دانم که آقای موسوی آنرا نمی پسندند، اما وضعیت فعلی با همین رهبر متزلزل از وضع پیشین که مردم فعالانه در صحنه اند بهتر است.

اگر در باره ی نیرو، رهبر، هزینه، تجهیزات و غیره برای گذار انقلابی از این بن بست سوال می کنم، هیچ نقشه ی کار آگاهانه ای پشت حرفهایم نیست. اینها را جنبش سبز در حد توان خود تدارک دیده است، این تدارک با آرمان های ( آرمان نه به معنای ایدئولوژی، من ایدئولوژی شرقی -غربی -اسلامی و غیره ندارم) من تفاوتهایی بسیاری دارند.
خلاصه ی کلام اینکه آقای قاسمی نژاد می گویند در این مرحله از تاریخ ما، اصلاح طلبی به معنی شناخته شده ی آن تاکتیکی است که عناصر و نیروهای غیر اصلاح
طلب، انرا آگاهانه برای پیشبرد جنبش و قابل تحملتر کردن رزیم استفاده می کنند.
من با این نظر مشکلی ندارم.
۱۷۴۵۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣٨٨       

    از : نرگس مست

عنوان : اصلاح طلب و انقلابی
اقای قاسمی نژاد مطلبی را باز کرده اند و یک "توضیح کوچک" هم داده اند که بسیار بحث برانگیز است. ایشان انقلاب و رفرم را بواقع دو روی یک سکه میدانند که تنها در تعداد چرخ زدن در هوا (روش) با هم اختلاف دارند والا با هم هم زمان به هوا پرتاب میشوند و هم زمان (هدف) به زمین میرسند. بنظر نمیرسد اقای قاسمی نژاد انسان نا آگاهی باشند بنابراین ناآگاه بودنش را کنار میگذارم و این میرسد که ایشان یا خواننده گان را نا آگاه میپندارد یا سعی در مخدوش کردن مسایل دارد. اگر به تاریخ حداقل صد ساله جامعه بشری و بخصوص ایران نگاه کنیم، اصلاح طلبان (از حزب توده گرفته تا نهضت ازادی تا مصدق و جبهه ملی ها) تنها و تنها خواهان برقرای سیستم موجود بوده و هر عمل یا حرکتی که انجام داده اند برای "نیامدن سیل" بوده والا هموراه "باران" خواسته اند. آنچه که آقای قاسمی نژاد نمیگویید (حال خواسته و یا نا خواسته)این است که اصلاح طلبلن بهیچوجه خواهان دگرگونی در ساختار جامعه بقصد برقرای عدالت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نیستند و چنانپه در جایی مجبور شوند که در این مورد پاسخگو باشند. برقرای عدالت را به زمان بی نهایت (بقول مذهبی ها با آمدن مسبح، مهدی یا موسی) میدانند.
در این مورد خانم سیما هم مثل کاراگاه های خبره سوال میکند که اگر قرار است انقلاب شود با کدام اسلجه، کدام هزینه، کدام رهبر، از کجا، چگونه و .... یعنی هر جایی از دنیا انقلابی شده (حال به نتیجه رسده یا نه) طرفداران انقلاب باید در یک روزنامه رسمی به تمامی این سوال ها پاسخ داده باشند و بعد با اجازه خانم سیما به انقلاب دست بزنند. حال پرسیدنی است که خانم سیمای اطلاح طلب چرا به سوالاتی نظیر هزینه و افراد و رهبران حرکت خود (حال چه خود چه جنبش وابسته اش) پاسخی نمیدهد؟ مگر در همین ۴-۵ ماه اخیر هیچ یک از اصلاح طلبان کشته شدند؟ به هیچکدامشان تجاوز شد؟ جملگی که به بلبل زبانی افتادند (اگر زیر شکنجه بوده باید قبول کنیم که به جوانانی که تجاوز شد و هیچکدام به تلویزیون نیامدند اصلا شکنجه ای داده نشده) چرا وقتی به اصلاح طلبان میرسد از مردم خرج کردن درست هست و بقدرت رسیدن به مماشات گران و در بالا صد وبند کننده ها درست ولی طرفداران سرنگونی رزیم نکبت اسلامی باید به هزاران سوال پاسخ دهند؟؟
۱۷۴۵۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣٨٨       

    از : سعید قاسمی نژاد

عنوان : توضیح کوچک
وقتی از رفرم صحبت می کنیم منظور تغییرات ساختاری به صورت گام به گام است.رفرمیستها و انقلابیون عموما در هدف مشترکند و در روش متفاوت.از این نظر هر تغییر جزئی و کوچکی به معنای رفرم نیست.کسانی که خواهان تغییراتی کوچک با حفظ ساختارند معمولا کانفرمیست خوانده می شوند.بسیاری معتقدند که جمهوری اسلامی ظرفیت رفرم ندارد ولی از طرف دیگر گروههای سیاسی و مردم مجبور به فعالیت و زندگی در همین فضا هستند در حالیکه پیش از انتخابات هیچ افق روشنی برای تغییران بنیادین وجود نداشت بسیاری تصمیم گرفتند برای بهبود اندک وضع در انتخابات شرکت کنند.این گروهها به به بهبود وضع امیدوار بودند اما به امکان رفرم معتقد نبودند.به نظرم تفاوت ظریفی بین رفرمیست بودن و کانفرمیست بودن وجود دارد که بهتر است مورد توجه قرار بگیرد.ضمن اینکه باید توجه کنیم که با توجه به اینکه ظرف ۳۰ سال اخیر انقلاب نرم،انقلاب مخملی یا اصقلاب آزموده شده و موفق بوده دیگر نمی توان شرکت در انتخابات را به معنای قبول داشتن امکان اصلاحات در یک نظام سیاسی فرض کرد.انتخابات در بسیاری مواقع فرصت مناسبی برای براه انداختن یک انقلاب مخملی یا در وضعیت حداقلیش بوجود آوردن حاکمیت دوگانه است که می تواند بحران سلطه ،بحران کارآمدی و بحران همبستگی را در حکومت بوجود بیاورد و زمینه را برای گذار به دموکراسی از طریق انقلاب یا انقلاب مخملی فراهم کند.
با احترام
۱۷۴٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨٨       

    از : سیما س

عنوان : پرسش
شادی جان تجزیه و تحلیلت بسیار غم انگیز است. نوشته های ما شخصیت و آگاهی ما را نماینگی می کنند. خواهش می کنم نوشته ات دوباره بخوان و با آنچه که آن هموطن دیگر آقای نظری نوشته اند مقایسه کن.
این حدسیات، تقیه ی مارکسیستی روسی ، درو رویی و نفاق افکنی را از کجا آورده ای. اینها هیچ ربطی به نوشته ی آقای قاسمی نژاد ندارد.

بجای این حرفها کاش می نوشتی گه تو چه نوع دولتی را می پسندی، یا چرا شعار این شعار از آن شعار بهتر است
من آقای قاسمی نژاد را نمی شناسم و این اولین نوشته ای است که از ایشان می خوانم. بنظر می رسد که ایشان انسانی متدین و اصلاح طلب باشند. من با مذهب میانه خوبی ندارم، ولی اگر از دولت جدا شود، می شود باورهای خصوصی مردم . دیگر به من ربطی ندارد. ایشان هم که همین را می گویند، پس تا اینجا با آقای قاسمی نژاد و من و میلیونها نفری که دنبال آزادی هستند مشکل اساسی نداریم. مساله راه سبز واصلاح طلبی بخش دوم باور ایشان است، شما اگر آنرا هم نمی پسندید، نظرتان بازهم قابل احترام است، هزاران نفر دیگر هم هستند که این راه را دوست ندارند. بجای این حرفهابهتر است بگویید گه چگونه می خواهید انقلاب کنید! نیرویش را از کجا می آورید، هزینه ی جانی اش را که می پردازد. اسلحه از کجا می آورید؟ رهبرش چه کسی می خواهید باشد؟ و....
من واقعا می خواهم کسانی که به یک انقلاب دیگر برای بیرون رفتن از این بن بست فکر می کنند، مرا راهنمایی کنند. البته پرسشهای دیگری هم در این زمینه دارم.
شادی عزیز، خوشحال می شوم اگر بدانم شما از کجا می دانید که آقای قاسمی نژاد عملگرا هستند و به بازرگان و بنی صدر و... فحش دادند؟
این عین نوشته ی شماست:
""خوب اگر عملگرا هستید و دنبال اصلاحات تدریجی پس چرا در این سی سال از بازرگان و بنی صدر فحش دادید تا نوری و کروبی و سروش و گنجی ؟""
هم میهن عزیز من، در تاریکی نشستن و بحث های ارزان کردن در شان یک انسان آزاده و آزادیخواه نیست، هزاران نفر این نوشته را می خوانند، ممکن است هیچکدام از آنها شما را نشناسد ولی خودتان چی؟
مولوی می گوید:
آدمی مخفی است در پشت زبان
شما ببنید کجا مخفی شده اید و آقایان قاسمی نژاد و نظری کجا! شما ببینید با حدسیات بی پایه چه شخصتیی از خود تصویر می کنید و دیگران چه شخصیتی.
برای خودتان و دیگران احترام قائل شودید. منتظر پاسخ شما میمانم.
نمیدانم کجا خواندم که: برای تغییر پذیری دنیا باید تغییر را از خود شروع کرد!
۱۷۴٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨٨       

    از : shadi

عنوان : یک بام و دو هوای شما بوی روسی میدهد
شعار جمهوری اسلامی شعار من هم نیست ولی نباید شعار جمهوری ایرانی داده شود!
به این کار می گویند تقیه مارکسیستی روسی !
دو رویی !
نفاق واقعی !
پدر جان سی سال است ریش گذاشتید و از خلخالی تا خاتمی و بعد موسوی حمایت کردید۰ حاصلش همین احمدی نژاد است که می بینید۰

خوب اگر عملگرا هستید و دنبال اصلاحات تدریجی پس چرا در این سی سال از بازرگان و بنی صدر فحش دادید تا نوری و کروبی و سروش و گنجی ؟
۱۷۴٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨٨       

    از : ali nazari

عنوان : شعار من هم نیست
با عنوان مقاله من هم موافقم و مطمئنم جمهوری اسلامی حتی خواسته نود درصد اهالی جنبش سبز نیست.از طرفی بر این باورم حتی طرح این عنوان و تاکید بر آن از سوی محوریت فعلی (نه رهبریت) یعنی موسوی به نوعی مجوزی برای پافشاری بر مطالبات مردم در چارچوب قانون اساسیست.اما در محتوای مقاله جز در یکی دو مورد مختصر با بقیه نظرات نویسنده موافقم.در مورد خط اول نظر من چنین است بله به جرات میتوان گفت نه تمام اما اکثریت قریب به اتفاق مردم با این تفکر در انتخابات اخیر شرکت کردند که جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است.والا ما چه دلیل منطقی بر حضور گسترده مردم میتوانیم داشته باشیم.غیر از اینست که مردم با این فکر به پای صندوق رفتند که با انتخاب یکی از کاندیداهای اصلاح طلب اندکی از فشارهای وارد بر خود از طرف حکومت بکاهند.اسم این را چه میتوان گذاشت مگر اصلاح شرایط موجود در جهت قابل تحمل کردن وضعیت.البته خود نویسنده در چند سطر پایینتر به همین اشاره کرده و بنظرم جواب خود را داده.اما در اینکه اعتقاد بر اصلاح پذیر بودن این نظام با دادن شعاری مغایر با جمهوری اسلامی منافات دارد, خیر چنین نیست و با نویسنده موافقم.مردم برای اصلاح آمدند و وقتی رایشان دزدیده شد و با جنایات و سرکوب مواجه گشتند طبیعیست که جمهوری اسلامی نه تنها خواسته شان نباشد بل سرنگونیش را بخواهند.پس میبینیم مردمیکه به امید اصلاح و اندکی بهتر شدن آمده بودند اکنون خواهان نظامی غیر از اسلامی هستند.اما به اعتقاد من ان عده از سبزها که بگویند:اگر نظامی غیر از اسلامی میخواستید چرا در انتخابات شرکت کردید؟" بسیار اندکند و نویسنده به خوبی جواب این دسته را داده.نکته پایانی و بنظرم مهم اینست که آیا دادن شعار سرنگونی بجاست یا به ضرر جنبش است؟البته نویسنده با ظرافت از طرح این پرسش خودداری کرده و اظهارنظری در این مورد نکرده.بنظر من که بارها و در جاهای مختلف نیز در اینباره اظهار نظر کرده ام اینست که در این برهه شعار مناسبی نه تنها نیست حتی میتواند به صف مردم و جنبش ضربه بزند.از آوردن دلایل خودداری میکنم چون احتمالا خود از این مساله آگاهید و به کرات در جاهای دیگر اشاره شده.با درود
۱۷۴۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست