سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نگاهی به بیانیه‌های آقای موسوی - محمود راسخ افشار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : جیج غانی

عنوان : وارطان جان؟!
هم میهن گرامی آیا حال شما خوب است؟
برادر من این چه بحثی است که چه بخواهیم و چه نخواهیم آقای موسوی رهبر "جنبش" است؟
کاش آقای موسوی یا هر ابولبشر دیگری رهبری این جنبش عظیم "حق" رای را در دست داشت!
اینجانب بر این باورم که این جنبش بسیار از موسوی ها و کروبی ها فراتر رفته است. در این جنبش عظیم، آقای موسوی از نظر من نمایندهء آن بخشی است که به "احیای" جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش می اندیشد، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش!
آقایان موسوی ها هرگز نمایندهء کل جنبش آزادیخواهانهء مردم ایران و در محور آن مردمی که خواهان دین-دولت-جدائی (لائیسیته) در سراسر ایران می باشند و در زندان ها همین امروز در حال مقاومت در زیر وحشیانه ترین انواع شکنجه ها می باشند، نیست.
قبائی را که شما بزور بر تن آقای موسوی می فرمائید از نظر من اصلا برای قامت ایشان دوخته نشده است. می گوئید نه روند تحولات تاریخی ایران از نظر من این امر را در مقابل چشمان جهانیان در حال صیغل دادن است. زودتر و یا دیرتر "سرسپیدان"ی چون شما و خود آقایان موسوی ها هم پایان این فصل سرد را خواهید دید و رهبری این "جوونا"ی سر سیاه را چه در خیابان و چه در حاکمیت مستقیم بر سرنوشت خویش خواهید پذیرفت.
به امید آن روز.
۱۷۶۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : Reza Salari

عنوان : بحثهای کهنه شده
ن. م. محترم: من مرید هیچ کسی نیستم. شما هم نباش. من مرید عقل و خرد خود هستم، شما چطور؟ من، دراین شرایط که باید کم هزینه ترین گزینه سیاسی بکار رود، یعنی همان چیزی که مردم ایران انتخاب کرده اند و در همان خط مبارزه میکنند، موافق بحثهای کهنه شده لجن مال کردن مخالفان اصلاح طلب امروز، و بقول نویسنده و شما همان جانی های دیروز، نبوده و حاضر نیستم بهیچ کس تهمت، انگ مرسوم مجرم و یا جانی بودن، قبل از اثبات کاملاً کارشناسانه، بزنم. شما چطور؟ حداقل صد سالی میشود که این روشهای تند همواره بکار برده شده و همواره جز تفرقه انداختن و هدر دادن نیروهای مخالف رژیم وقت، و در نتیجه پیروزی بسیار آسان رژیم بر مخالفان و اجرای سرکوبهای شدیدتر، کارائی دیگری نداشته. اگر داشته، لطفاً بنده را روشن بفرمائید. شما در خانواده خود با کسی که قبلاً موافق شما فکر نمی کرده و از نظر شما گمراه و یا حتی دشمن بوده ولی الان تغییر کرده و موافق شماست چه کرده ویا چه میکنید؟
۱۷۶۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : ن م

عنوان : لباس شخصی های خارج نشین
نطرات را در این صقحه خواندم و متعجب که چقدر جان نثار خمینی در خارج وجود دارد. ما را بگو که فکر کردیم بسیجی و لباس شخصی تنها در داخل اند و ما در خارج از گزند آنها در امان. یکی از این "الله" ها الهیاری ، همانند رهبرش موسوی میگوید که در سالهای ۶۰ چون مخالفان خارج از نطام منفور اسلامی بوده بنابراین کشتارشان لازم بوده (حال با خجالت حرف میزند، اسلامی گونه، تقیه میکند) آن یکی آرش که بی سبب نام ایرانی برخود گذارده و بهتر بود روح الله نامیده میشد. همانند دستگاه های امنیتی رژیم آمار های نجومی میدهد و ادعا دارد اکثریت قریب به یقین مردم از موسوی حمایت میکنند. باباجان برو برای پیک نت بنویس تا یک پولی هم گیرت بیاد
یکی دیگه وکیل سازمان ملل شده و از آقای راسخ میخواهد که اول ابلاغیه کار از سازمان ملل را بایشان نشان دهد تا ایشان اجازه دهد درباره موسوی حرف بزند.
حال خودتان فکر کنید که اگر موسوی با این مریدان نفس کش طلب بقدرت برسد چه دماری از این ملت درمیاورد و همانطور که خمینی و موسوی سالهای ۶۰ روی شاه را سفید کردند، موسوی سال ۸۸ با این جانثارانش، روی خمینی و موسوی سالهای ۶۰ را سفید خواهند کرد. باز بگویید، مسلمین ناب محمدی مادرزادی عاشق کشتار و نابودی مخالفین نیستند
۱۷۶٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : Reza Salari

عنوان : مهم این نیست که میگوید؟ مهم اینست چه میگوید؟
مهم این نیست که میگوید؟ مهم اینست چه میگوید؟ لطفاً به موسوی، کروبی وحتی منتقدان مقاله شما در همین سایت اول خوب گوش بدهید. شما نمی توانید پا فراتر از قوانین و عرف اکثریت گذاشته و همه را بصرف شکست وبحران اجتماعی امروز با پیشداوری های ثابت نشده و نا معین محاکمه کنید، مگر اینکه سازمان ملل به شما بعنوان یک متخصص حقوقی جهانی مأموریتی این چنینی داده باشد، که بنظر نمیآید چنین باشد. قبل از اینکه بنویسیم، بد نیست از خود بپرسیم چرا و برای کی و با چه منظور و حدفی مینویسیم، این را اول مقاله با صراحت تمام بیان کنیم، تا شاید منظور شما با ترجمه ای که خوانندگان شما دارند تطبیق بیشتری پیدا کند. واقعیت اینست آمار روشنگران و روشنفکران جوامع مختلف ما هنوز خیلی پایین است! ما هنوز صدها گنجی ها، سروش ها، عباس میلانی ها، بهنودها، همایون ها، موسوی ها، کروبی ها و حتی رفسنجانی ها کم داریم. منتقدین محترم توجه داشته باشند که جنبش فعلی نمیتواند هدف وبرنامه قالبی چهار ساله و یا بیست ساله مانند دولت ها داشته باشد، که بتواند بعد از یک دوره معین کار خاصی انجام دهد، مثلاً بعد از بیست سال یک دولت کاملاً سکولار و مردمی سر کار بیاورد. برعکس، کار و عمل جنبش بسیار به روز، متغیر و تابع شرایط اجتماعی و سیاسی روز است. منتها با هدف بزرگ رسیدن هر چه زودتر به سکولاریزم، ولو اگر لازم باشد و مجبور باشیم از رفسنجانی هم حمایت کنیم. بنابراین شاید بد نباشد، درکنار این نوشتن ها و برخورد های روشنگرانه ولی حاشیه ای، به آینده وهدف مردم خود نیز قدری فکر کنیم، به اینکه چه کنیم که بابا سکولارزیم ما زودتر و پیروزمند بیاید و بداد این ملت آزادمنش برسد. چه کنیم تا جوامع متضاد خودمان را، که هنوز برایندی چشمگیر در جهت ضد اصلاح و تغییر داره، کاهش داده و در عوض جوامع روشنتر و هماهنگ تر و اصلاح طلب خودمان را افزون کنیم و به شور اجتماعی جنبش برخواسته کنونی کمک کنیم.
۱۷۶٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : بیژن کمالی

عنوان : از کوزه همان برون تراود که دروست
نظرات آقای محمود راسخ نظرات یک مارکسیست ناب است که چهل سال در آلمان زندگی کرده و به اینجا رسیده که خوانید! بپذیزید که احمدی نژاد و خامنه ای هم از سر ما زیاد است. اگر مملکت دست امثال راسخ بود تا حال مثل رژیم پُلپوت نیمه مردم را سر به نیست کرده بود.
۱۷۶٨۰ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : احمد الهیاری

عنوان : مردم انتظار نداشتند موسوی و کروبی برایشان انقلاب کنند.
آقای راسخ با اطمینان میر حسین موسوی را خطاب میگوید:

[شما در آن زمان کجا بودید و چه می‌کردید؟
در آن دوران نیز همان کارهایی با مخالفان و زندانیان می‌شد که امروزه با زندانیان و مخالفان می‌شود. منتها در آن دوران مخالفان محدود بود به مخالفانِ بیرون از نظام و امروزه بخشی از مخالفان، مخالفان درون نظام، اصلاح طلبانند‌!]

* من از جناب راسخ می پرسم که آیا در بعداز انقلاب چند حکومت همزمان وجود نداشت ؟ شادروان بازرگان از همان ابتدا این موضوع را با مردم در میان گذاشت .غیر از این ست ؟ هنوز همین همیطور ست

آقای راسخ ادامه میدهد:

[ شما در سراسر آن دوران در مقام‌های مختلف و برای چندین سال در مقام نخست وزیرِ نظام در مقامِ عامل اجراییِ جنایت‌های خمینی عمل می‌کردید.
کشتار سال ۶۷ در زمان نخست وزیری جناب شما انجام گرفت. کجاست سند اعتراض شما به آن کشتارها؟]

*من از دوست عزیز راسخ می پرسم :
مگر اعدام های اول انقلاب بر بالای پشت بام مدرسه ی رفاه همزمان با بخست وزیری دولت موقت بازرگان صورت نگرفت ؟ آیا می توان آن جنایات را بحساب بازرگان ، فروهر و سنجابی گذاشت ؟

آقای راسخ با سماجت تمام ادعا می کند :
[ شما موافق و پشتیبان آن کشتارها بودید. اگر این طور نبود و جرات هم نداشتید مانند منتظری جلوی خمینی بایستید، استعفا که می توانستید بدهید.
اصولاً یک سند یا مدرک نشان دهید که شما زمانی، جایی و به مناسبتی با ستمگری‌ها، قانون شکنی‌ها، جنایت‌ها و اعدام‌ها و کشتارهای این نظام مخالفت کرده‌اید یا صدای اعتراضی هر چند آهسته و نرم و در گوشه‌ای، بلند کرده‌اید.]

* آقای راسخ ! این از آن ادعاهای بسیار غیر منطقی ست و فقط دادگاههای صالحه می توانند آقای موسوی و هر شخصی را بر اساس شکایت محکمه پسند به اتهام موافقت و پشتتیبانی از آن کشتارها به دادگاه فراخواند. برخورد شما فقط احساسی ست.

نوشته های فرج سرکوهی نمونه ای از بسیار شواهد زنده از جو سنگین و پلیسی آن سال هاست که حتی هیچ مخالفی قادر به اطلاع رسانی نبود چه رسد به اعتراض !

واقعا نمی دانم چرا آقای راسخ چنین عصبی واقعیت ها را در نظر نمی گیرید:
[ آخر یک شبه و تنها به این خاطر که خامنه‌ای، همان رهبرتان که شما اجازه‌ی شرکت در انتخابات را از او گرفتید، تصمیم بر ریاست جمهوری شما نداشت و سر شما را کلاه گذاشت و از همان اول تصمیم به ریاست جمهوری احمدی نژاد داشت، نمی‌شود که آزادیخواه و دمکرات و طرفدار قانون و حق اعمال حق حاکمیت مردم شد! آقای موسوی شما هنوز هم دروغ می‌گویید.]

* نه ! آقای راسخ چنینی نیست که شما مرقوم فرموده اید !
ما در هیچ زمانی این ادعا را از میر حسین موسوی نشنیدمیم که او آزادیخواه یا دموکرات باشد.

تمام برخورد های قبل از انتخابات ایشان موجود ست . او خود را اصلاح طلب اصولگرا معرفی کرد !
همه هم تعجب کردیم غیر از این ست ؟
ناراحت نشوید و با کمال تاسف باید گفت شما در باره ی موسوی دروغ می گوئید !

حرف آخر:
کسانی که جو اختناق بعداز اعدامهای دهه ۶۰ و انفجارات حزب جمهوری و کاخ ریاست جمهوری را با بمبارانهای صدام حسین بخاطر می آوردند ، مشخصا سال ۶۲ که خامنه ای رئیس جمهور و موسوی نخست وزیر بود. باید بدانند که انجمن های اسلامی در سراسر ایران یا اطلاعاتی های سپاه و دادگاههای انقلاب برای خود حکومتی مقتدر تر کابینه ی موسوی داشتند.

هزاران تکنوکرات ، کارشناس ، متخصص با حمایت تیم موسوی تا حدود زیادی از گزند حزب الهی ها در محیط کار خود مصونیت یافتند و گرنه معلوم نبود مسئله ی مهاجرت و فرار مغزها به کجا ختم شود.
کسانی که که در آن سالها بنحوی دستی بر آتش داشتند بمروز جانانه از موسوی حمایت می کنند.
فراموش نکنید که اکثریت مردم در تمام جوامع نه چپ هستند و نه دموکرات و نه حتی سیاسی !
شما خیلی تند میروید ! مردم که یک شرائط تاریخی به آقای موسوی و کروبی روی آوردند تا از شر احمدی نژاد خلاص شوند.
مردم انتظار نداشتند موسوی و کروبی برایشان انقلاب کنند.

تعجب انگیز ست که شما نمی توانید واقعیات زنده که همه در این چند ماه دیدیم و شنیدم را بحث کنید و با ذهنیات خود دچار سردرگمی هیستریک گردیده که حداقل ضررش دامن زدن به چپ ستیزی ست . لطفا واقع بین باشید.
۱۷۶۷٨ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : محمد زاده

عنوان : بیله دیگ، بیله چغندر!
وقتی روشنفکر اروپا تحصیل کرده و مبارز با سابقه سیاسی ما ایشان باشند، باز می گوئید احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست؟
۱۷۶۷۱ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : آرش

عنوان : استراتژی "تغییر"
به گمان من آقای موسوی و رهبران اصلاح طلبان که اینجا مورد انتقاد قرار گرفته اند تا حد زیادی به این نتیجه رسیده اند که جمهوری اسلامی اخلاقن شکست خورده و قابل بازسازی نیست.

بنابراین فکر کنم هدف همه تغییر ج.ا است. اما تغییر با سرنگونی فرق می کند.
اکثریت قریب به اتفاق اندیشمندان و فعالان سیاسی و اجتماعی هم ، چه مذهبی و چه سکولار، بر این باورند که باید برای تغییر تلاش کرد نه برای سرنگونی.

دو دلیل اصلی آن ها:

۱) طی کردن یک فرآیند تغییر و رسیدن به یک تغییر واقعی،
۲) عملیاتی بودن (کمترین هزینه و احتمال زیاد پیروزی).

بنابراین اگر بپذیریم که استراتژی تغییر را برگزیده ایم، دیگر چرا بیخودی شلوغش می کنیم؟؟
آن هایی که استراتژی شان سرنگونی است، خب راه خود را ادامه دهند. چرا بیخودی به استراتژی تغییر گیر می دهند؟
و اما
و اما
و اما
برای پرهیز از قضاوت ها به سبک پارایم سیاه و سفید، باید به این نکته ظریف توجه کرد:
رهبران جنبش یا رهبران میانی جنبش که نمی توانند مثل من و شما "بی پرده" سخن بگویند. اگر بگویند عین "بی سیاستی" است.
فراموش نکنید ما با چه آدامخوارانی مواجه هستیم!
۱۷۶۶۹ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : بهرام ص

عنوان : قضاوت را به خوانندگان بسپارید
سلام! درارتباط بانوشته آقای راسخ من هم نظرم را نوشتم. به کسی توهین نکردم.برعکس اقای راسخ به میلیونها مردم ایران و به روشنفکران غیر مذهبی ایران که از جنبش سبز و آقای موسوی حمایت میکنند، توهین کرده و آنها را روانی نامیده.در صورتیکه که من هیچ نامی از ایشان نبرده و توهینی نکردم.فقط شیوه عمل کودتاچیان را برای تضعیف جنبش و رهبری آن توضیح دادم. شما گردانندگان این سایت بهتر است بجای سانسور و حذف نظرات امثال من که بدفعات انجام شده قضاوت را بعهده خوانندگان بگذاریدو به عقل و شعور خوانندگان اعتماد کنید. در زیر بازهم نظر مرا که حذف کردید میاورم. مرسی.
! همه میدانندکه کودتاگران شب وروز نقشه میکشند که بتوانند جنبش مردم را سرکوب واعتراضات آنانراخاموش کرده و آنها را نا امید روانه کنج خانه ها وافسردگی سازند.
کودتاچیان تا کنون نیز با زندانی و شکنجه اشخاص مبارز و مطرح تصور میکردند که مبارزان و مردم را ترسانده و به تسلیم در برابر کودتا وادار خواهند کرد. بارها و بارها نقشه بازداشت وزندان و قتل موسوی وکروبی و خاتمی را کشیده وبا صدای بلند اعلام کرده اند. اما آنچه باعث شده تاکنون دست دست کرده و تنوانند به مقصود خود نائل آیند، ترس از اوچگیری جنبش مردمی ودفاع سرسختانه مردم از رهبرانشان است. همین چندی پیش که عوامل مزدور کودتا در نمایشگاه به کروبی حمله و فحاشی کردند، هرکسی که در تهران از آن باخبر شد،سعی میکرد برای دفاع از کروبی خود را به محل برساند. حمایت مردم از رهبران و یاوران جنبش کودتاچیان را به بیچارگی کشانده و آنان را شدیدا عصبانی کرده است.
کودتاچیان فعلا تنها یک راه در مقابل خود میبینند. سعی میکنند با خراب کردن و لطمه زدن به اعتبار موسوی و خاتمی حمایت مردم را از انان ضعیف گرداندند. بهمین دلیل به مزدوران خود در دررسانه ها دستور داده اند که با پوشیدن لباس ضد نظام جمهموری اسلامی و با چهره آرایش کرده اپوزیسیونی به موسوی وکروبی و خاتمی بتازند. کودتاچیان خوب میدانند که از چهره های رسوایی امثال شریعتمداری در کیهان، برای فریب مردم کاری چندان ساخته نیست. این است که با تطمیع عده ای به ظاهر اپوزیسیون هدف خود را دنبال میکنند. این چهره های اپوزیسیونی به مردم به دلیل مقاومتشان در برابر کودتا توهین میکنند. مردم را ابله قلمداد میکنند که چرا به دنبال موسوی راه افتاده اند. مردم را کور و احمق حطاب میکنند. موسوی از همان روز اول کاندیداتوری هدف خود را دفاع تمام و کمال از قانون اساسی ودفاع از حقوق مصرح مردم در قانون اعلام کرده بود. نه به کسی قول سرنگونی جمهوری اسلامی را داده و نه وعده ماهی ۷۰ هزار تومان به هرایرانی داده بود. مردم دقیقا با علم به همین مواضع به ایشان رای دادند.نه موسوی کسی را فریب داده و نه مردم ایران فریب خورده اند. فریب کار و احمق کسانی هستند که اگاه یا نا گاه آب به آسیاب کودتاچیان میریزند.بدبختانی هستتند که آینده ای ندارند.در این بدبختی باید از عصبانیت به خود بپیچند. بدبخت تر از مزدوران کودتا کسانی هستند که از سر نا آگاهی وبی جیره و مواجب در بوق کودتاچیان میدمند و با آنان همصدا میگردند.
۱۷۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : احمد رادیان

عنوان : حرفهای کهنه
آقای راسخ عزیز
با سلام مطلبی که نوشته ای سراسر ناسزاست. هدفتان اثرگذاری بر کیست. من با پاسخگو بودن در قبال اعمال گذشته موافقم. همه باید در محدوده مسئولیت خود پاسخگو باشند. موسوی هم به عنوان نخست وزیر دوران اول جمهوری اسلامی، استثنا نیست. با وجود این، مطلب شما و لحن گفته شما و فرهنگ برخوردتان را امروزی نمی دانم. کهنه است. به سالهای اولیه دوران کودکی چپ برمی گردد. این همان فکر آن دوران است که در این سالها فریزری شده و امروز یخش باز شده است. شما روشنفکر را تاریک اندیش لقب داده اید. فراتر، مخالفان نظری خود و بخشی از روشنفکران را روانی دانسته اید. مگر در دوره استالین با مخالفین با همین فرهنگ برخورد نمی کردند. طبیعی است که با دیگران و با موسوی هم با این زبان حرف بزنید.موسوی را هم اعمال دیروزش و هم ایستادگی امروزش ساخته است. نمی شود تمام نابکاری های جمهوری اسلامی را به کیسه موسوی ریخت اما ایستادگی امروزش را مشتی حرف بی مالیات دانست. او و هر کس دیگری را نباید تنها با یک دوره اش قضاوت کرد. ولی به نظر می رسد مشکل شما بیش از اینهاست. مشکل از طرز فکر و فراتر از آن، از خود فکرتان است و به نظر نمی رسد خواهان درسی از این تاریخ باشید. احتمالا خود شما هم، دیروز درست گفته اید و هم، امروز خوب عمل می کنید و هم برای فردا نسخه تان در جیب آماده است. یادتان هست که در همین انتخابات اعلام نمودید که شرکت در آن به رژیم مشروعیت می دهد. آیا این شرکت مردم به رژیم مشروعیت داد؟ اگر حکومت با شرکت مردم نامشروع تر شد لطف کنید همین را بگوئید بعد از موسوی انتقاد کنید. شما هم در قد و اندازه خود یک موسوی هستید. یک موسوی چپ و مارکسیست. اما او امروز از گذشته اش در عمل فاصله گرفته اما شما از گذشته خود نه در حرف و نه در عمل فاصله نگرفته اید. امیدوارم چشم خود را باز کنید و از زاویه جنبش مردم به نقد بنشینید.نقدی پخته، متین و مدرن. هم نقد خودتان و افکار گذشته تان و هم نقد موسوی. نمی شود شما از همه دنیا طلبکار باشید. آیا در این جنبش کسی و یا جریانی هست که شما طلبکارش نباشید؟ بعید است که رفقایتان در شورای موقت هم مورد تائیدتان باشد. حتما تیغ انتقادتان هم به تن آنها خورده است. آقای راسخ گرامی شما خود چه کرده اید؟
۱۷۶۶۶ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست