سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

از بازارچه نایب گربه تا بیت رهبری - فرهنگ آبتین

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : حافظه تاریخ

عنوان : ارازل و اوباشان همواره نان را بنرخ روز میخورند.
جناب ناشناس دوباره آفتابی شد و مجددآ سعی در وارونه نمودن داده های تاریخی مهین ما ایران را دارد.از شعبان علی جعفری" یا "شعبان خان" یا همان "شعبان بی مخ ویا شعبان «تاج بخش» نقل قولی موجود است «اون موقع من هر کاری می‌خواستم تو تهرون بکنم می‌تونستم.» حرفه اصلی وی زورگویی، بدمستی، باج‌گیری، چاقوکشی و آدم‌کشی بود و بهمین خاطر هم از توبره (آخوند و روحانیت)) میخورد هم از آخور (دربار). ودر کودتای ننگین ۲۸ مرداد شرکت مزدورانه ای داشته و همراه با دگر همپالگی های خود مثل اسماعیل کیجای (رشتی) مورد تفقد همایونی قرارگرفت. رژیم متجاوز اسلامی حاکم در ایران همانند رژیم پهلوی با استفاده از عقب مانده ترین و ارتجاعی ترین لایه های اجتماعی که متشکل ازاین قبیل «بی مخها» است، حکومت وحشت خودرا «مشروعیت» میدهد.اگر در آندوره شعبان جعفری باریش و کلاه مخملی در کنار آیت الله«پهلوی» نشسته بود،ما امروزه بارها و بارها شاهد نوچه گری این قبیل موجودات با «ته ریش» و پیراهن یقه باز زیر پا و رکاب «آیت الله..» دیگری هستیم. استبداد شه و شیخ محیط مناصب و مطلوب پرورش، و فعالیت بیحدضدانسانی «بی مخها»ست. ارتکاب جنایات و تجاوزات در زندان کهریزیک بدست همان قبیل ارازلی صورت گرفت که در دوره رژیم پهلوی بسر زندانیانی بیدفاع وارد میشد. شعبانهای «تاج بخش» به شعبانهای « عمامه بخش» مبدل شدند تا استمرار استبداد و نظام غیر قانونی را «پاس» دارند. باشد که دیگرشیوه تفکر و عمل «بی مخها» در حیطه مبارزان راه آزادی و استقلال ایران راه نیابد.
٣۲۲۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨۹       

    از : بهروز

عنوان : شریعتی
با تایید نظر دوستان، سال ها قبل علی اکبر اکبری کتابی در نقد شریعتی نوشت و گفت شاخ و برگ نظرات شریعتی را که بزنی آن چه می ماند همان آموزه های روحانیت سنتی است. البته شریعتی گفته هایش را با رنگ و لعاب سوسیالیسم ارتجاعی و انقلابیگری آبکی اش می پوشاند و با لفاظی آن را برای برخی جوان های دهه ۵۰ جذاب می کند. نوشته های شریعتی ملغمه ای شیعه گری افراطی تا لیبرالیسم ابتر غربی است، و دیرگاهی است که جامعه ما شریعتی و ورژن های جدیدش را پشت سر گذاشته است.
٣۲۲۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨۹       

    از : نیاز

عنوان : فیلمی در پرستش لمپنیزم
مقاله جالبی بود. راستش من هم از نسل پیش خیلی تعریف و تمجید راجع به این فیلم قیصر شنیده بودم اما وقتی آن را دیدم حالم بهم خورد. نمیدانم سوژه این فیلم چه جذابیتی دارد. تماما در ستایش لمپن بازی و حماقت است. بخصوص جای تعجب بیشتر اینکه کسانی چه چه و به به برایش میکنند که اصلا موقعیت اجتماعیشان ربطی به قهرمانان این داستان ندارد و کثر شانشان میشود با افرادی نظیر قهرمانهای این فیلم حتی سلام و علیک داشته باشند. گیریم که بهروز وثوقی و ملک مطیعی خوب بازی میکنند و فیلم چند تکنیک خوب داشته باشد. اما اینها فیلم و پیام آن را توجیه نمیکند. بیخود نیست که نویسنده ای اخیرا گفته بود در وجود همه ما ایرانی ها یک کم احمدی نژاد وجود دارد....
٣۲۲٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨۹       

    از : م بیدار

عنوان : اسلام و لمپنیزیم
آقای فرهنگ آبتین مقاله ای بسیار مستدل و زیبا از اتحاد دو نیروی عمده ارتجاع (مذهبیون-لات ها) کرده و با دلیل و مدرک حرف هایش را به روی کاغذ آورده و این برای کسانی که دل از خرافات و جهل اسلام نمیکنند، بسیار دشوار آمده. ارتجاع مذهبیون تنها و تنها با آخوند ها معرفی نمیشود. مگر "دکتر" دباشی، "دکتر" احمدی نژاد، "دکتر" کدیور، "دکتر" شریعتی هزاران هزار دیگر از این قماش زبان و عملشان حکایت از جهل و خرافات و جهالت و در مورد دو نفر اول لمپن گرایی، نمیکند؟ کدام نوشته شریعتی نشانی از بی خردی و جهل ندارد؟ اقای همنشین بهار که گویا در نشست شریعتی و کیمیایی حضور داشته که این چنین بدون مدرک، سخنان اقای ابتین را رد میکند، میتواند ۲ نمونه بیاورد که نوشته های شریعتی حکایتی از شعور و دانش قرن ۲۰ ام را داشته نه جهل بادیه نشینی ۱۴۰۰ سال پیش. مشگل جامعه ایران وجود لات ها، عربده کشان و چاقو کشانی که از مقام های بالای رژیم هستند (از ابتدا تا کنون) و وجود آخوند ها نیست، مشگل مشگل کسانی هست که با تیتر و عنوان های زرق و برق دار جهل و خرافات را ترویج میدهند. آیا اگر حکومت "عدل علی" شریعتی بقدرت میرسید، اوباش و لات های دروازه قزوین و میدان تره بار از مسولین لشگری و کشوری نمیشدند. آقای یک لات و اوباش فیلم سازی همچون کیمیایی بجای مخملباف و ده نمکی ، قیلم ساز رسمی دولت عدل علی نمیشد؟ آخر تا به کی باید سیاه را سفید و تاریکی مطلق را همانا روشنایی جا زد و بیضه اسلام را استوار نگاه داشت؟
٣۲۲۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : در خدمت قدرت;دولت ملی و دموکراتیک دکتر محمد مصدق،
بدنبال واقعــهء ۱۴ آذر ۱۳۳۰ و مضروب و مجروح شدن بسیاری توسّط عوامل شعبان جعفری و حملــهء آنان به روزنامه های مخالفِ مصدّق، در جلســهء یکشنبه ۱۷ آذرماهِ مجلس شورای ملّی، تعدادی از نمایندگان، دولت مصدّق را مورد انتقادات شدید قرار دادند و جمال امامی، نامــهء استخدام شعبان جعفری در ادارهء شهربانی را برای نمایندگان مجلس قرائت کرد که بر اساس آن، شعبان جعفری «با ماهی سه هزار ریال حقوق از اعتبار محرمانه»، در خدمت شهربانی دولت دکتر مصدّق بوده و در ضرب و شتم مخالفان مصدّق، نقشی فعّال داشته است.

شعبان جعفری در آن دوران از احترام و حمایت بسیاری از سران جبهــهء ملّی برخوردار بود بطوریکه در مراسم «گُلریزان» (افتتاح ِ باشگاه «شعبان جعفری»، بسیاری از سران و رهبران جبهــهء ملّی نیز حضور داشتند و سخنرانی کرده بودند. روزنامهء باختر امروز ِ (دکتر حسین فاطمی) در این باره در شمارهء ۹۱۴، شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۳۱ گزارش داد:

ضمن سخنرانی، از دکتر مصدّق و آیت الله کاشانی از طرف ورزشکاران و حُضّار، تجلیل خاصی بعمل آمد و کودک ۷ ساله ای سخنرانی کوتاهی ایراد و او نیز با فریادِ «زنده باد مصدّق» به سخنرانی خود خاتمه داد. سپس مراسم ورزشیِ بی سابقه شروع شد و بعد، مهندس حسیبی سخنرانی مُهیّجی دربارهء ورزش و تندرستی و تشویق ورزشکاران بعمل آورد و مقارن ساعت ۱۰، این جشن ورزشی که در نوع خود جالب توجّه بود، پایان یافت و نمایندگان جبهــهء ملّی – بخصوص دکتر شایگان، حائری زاده، مُشار، دکتر مُعظّمی و مهندس حسیبی- از این پیشرفتِ باشگاه شعبان جعفری، اظهار قدردانی نموده و امیدوار بودند که بزودی، باشگاه آبرومندی به کمک ورزش دوستان تشکیل که خدمات ورزشیِ این باشگاه توسعه یابد.»
-------------------------
بخش مهّمی از یاران معروف دکتر مصدّق (مانند مکّی، آیت الله کاشانی، نریمان، حائری
زاده، مُشار، دکتر بقائی، اخگر و ...) به سبب مخا لفت با لایحهء اختیارات مطلقه و تمدید آن، در صف مخالفان جدّی دکتر مصدّق قرار گرفتند.
تقاضای اختیارات فوق العاده، در حالی صورت می گرفت که مصدّق – قبلاً – رزم آرا (نخست وزیر) و داور (وزیر دادگستری) را بخاطر چنین اختیارات و اقداماتِ به قول او «خلاف قانون اساسی»، مورد انتقادات شدید قرار داده بود. مصدّق – در آن زمان – دادن این اینگونه اختیارات «حتّی به دولت مورد اعتماد جامعه» را، «مغایر قانون و مایهء تزلزل حکومت ملّی می دانست». (همان، ص ۲۱۴ به نقل از: موحّد، ج ۲، ص ۵۶۳).

تقاضای اختیارات فوق العاده از طرف دکتر مصدّق، آن نقطهء طغیانی بود که کاسهء صبر نمایندگان مجلس (از جمله نمایندگان جبههء ملّی) را لبریز کرد:

حسین مکّی (نمایندهء اول تهران و یارِ غارِ مصدّق) گفت: « با این وضع، از این مجلس استعفا می دهم …». و استعفای خود را روی میز تریبون گذاشت و طی مصاحبه ای مطبوعاتی، مصدّق را به هیتلر تشبیه کرد و گفت: «مصدّق، مرتکب اشتباهی می شود که زیان های فاحش و جبران ناپذیری برای ایران دارد».

حسین مکّی معتقد بود:

«منظور مصدّق، ایجاد یک حکومت دموکراتیک نبود، اختیاراتی که گرفته بود، چرچیل هم در دوران جنگ جهانی دوم نداشت» (همان، ص ۳۱۰ به نقل از: مکّی، ج ۱، ص ۱۹۷)

آیت الله کاشانی، دکتر بقائی و حائری زاده و بعضی دیگر از یاران نزدیک مصدّق نیز مخالفت خویش را با اقدامات خودسرانهء مصدّق ابراز کردند آنچنانکه حائری زاده ( از بنیانگذاران جبههء ملّی) در نامه ای به دبیر کُلّ سازمان ملل، دکتر مصدّق را به پایمال کردن اعلامیهء حقوق بشر متهم نمود که « هیچگونه آزادی عمل و عقیده ای برای هیچ کس باقی نگذاشته و در سایهء قدرت پلیسی و نظامی، مخالفین خود را زندانی و مطبوعات آزاد را توقیف کرده است».
مصدّق به دو دلیل به فکر انجام رفراندوم افتاده بود:

۱- حسین مکّی به عضویّت هیأت نظارت بر اندوخته‍ی اسکناس برگزیده شده بود در حالیکه مصدّق – به علّت نبودن درآمد نفت، با چاپ محرمانه‍ی ۳۱۲ میلیون تومان اسکناس اضافی- می ترسید که مکّی این راز را برملا کند.

۲- اینکه مصدّق می دانست که در مجلس، اکثریت ندارد و اگر کار به استیضاح برسد، با رأی منفی (عدم اعتماد مجلس) روبرو خواهد شد.

دکتر سنجابی از یاران نزدیک مصدّق در این باره می گوید:

«پس از انتخاب مکّی به عضویّت هیأت نظارت بر اندوخته‍ی اسکناس، نزد مصدّق رفتم و او را در حال عصبانیّت و آشفتگی مطلق دیدم. به من گفت: آقا! ما باید این مجلس را ببندیم … این مجلس مخالف ماست و نمی گذارد که ما کار بکنیم، ما باید مجلس را با رأی عامّه ببندیم … بنده (سنجابی) گفتم: جناب دکتر! من با این نظرِ شما مخالف هستم، شما امروز از جهت انتخاب آقای مکّی ناراحت هستید … من با بستن مجلس مخالفم و دلایلم را هم مفصّلاً خدمت تان عرض می کنم … افکار عمومی را شما دارید ولی افکار عمومیِ امروز با افکار عمومیِ دو سال پیش تفاوت دارد. این افکار عمومی، زیاد مورد استفاده قرار گرفته و خیلی خسارت و آسیب بر آن وارد آمده است: اختلافات در میان ما افتاده، دو سال بیشتر است که مسئله‍ی نفت حل نشده، بین شما و شاه اختلاف بروز کرده، توده ای ها نیرو و قدرت گرفته اند، همه‍ی این ها باعث تشویش مردم شده است … شما (اگر) مجلس را ببندید، در غیاب آن، ممکن است با دو وضع مواجه شوید: یکی اینکه فرمان عزل شما از طرف شاه صادر شود، دیگر اینکه با یک کودتا مواجه شوید، آن وقت چه می کنید؟ (مصدّق) گفت: شاه فرمان عزل مرا نمی تواند بدهد و بر فرض هم بدهد ما به او گوش نمی کنیم، امّا امکان کودتا؛ قدرت حکومت در دست ماست و خودمان از آن جلوگیری می کنیم … (همان، صص ۳۵۳-۳۵۴، به نقل از: سنجابی، صص ۱۳۴-۱۳۶)
٣۲۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨۹       

    از : همنشین بهار

عنوان : مسعود کیمیایی می خواست از «آری این چنین بود برادر» (اثر دکتر شریعتی) فیلم بسازد
به آقای فرهنگ آبتین، نویسنده محترم این مقاله سلام می‌کنم:
شما نوشته اید: «به گفته مسعود کیمیایی کارگردان فیلم، علی شریعتی از تئوری پردازان اسلامگرا که نفوذ قابل توجهی بین دانشجویان و طبقه متوسط مذهب گرای آن روز جامعه ایرانی یافت، این فیلم و گرایش آن مورد تایید الگوهای اسلامگرایی بود.»
===
«فیلم قیصر و گرایش آن مورد تایید الگوهای اسلامگرایی بود.» ـ سخن کیست، کیمیایی یا شریعتی ؟ اگر شریعتی، پرسش مشخص این است:

از کجای سخن دکتر شریعتی استنباط شده که «فیلم قیصر و گرایش آن مورد تایید الگوهای اسلامگرایی بود» ؟
آیا می خواهیم القا کنیم که چون درونمایه ی فکری فیلم قیصر ارتجاعی است و در برابر جامعه‌ای شهری با مظاهر مدرن، به اخلاق سنتی (فئودالی) تکیه میکند پس، دکتر شریعتی با آن همخوانی داشته و گفته «فیلم قیصر و گرایش آن مورد تایید الگوهای اسلامگرایی بود» ؟!
===
به نقل از مسعود کیمیایی کارگردان فیلم قیصر، آمده: یادم هست دکتر شریعتی «قیصر» و «گاو» را دیده بود و می‌گفت بین این‌دو، فیلم مورد نظر ما «قیصر» است. چون معتقد بود «قیصر» فیلم «نر» و «پرحرکتی»‌ از کار درآمده است.»
***
اصل داستان چیست؟
دکتر شریعتی به کار دکتر غلامحسین ساعدی ، بازی مشایخی و نصیریان و انتظامی... و فیلم گاو،‌ ارزش بسیار زیادی قائل بود و بیان انسانی فیلم گاو را (که به نوعی به مسئله ازخود بی خود شدن و الیناسیون اشاره دارد)، بارها برجسته کرد.
موضوع از این قرار بود که مسعود کیمیایی می خواست از «آری این چنین بود برادر» (اثر دکتر شریعتی) فیلم بسازد و پرسش وی این بود که آیا باید مثل فیلم گاو ، تمی آرام داشته باشد و یا داستان بردگان مصر و اهرام (که در این چنین بود برادر آمده) باید همانند آنچه قیصر نمایش می‌دهد، خروشان و چابک و شتابان باشد؟
دکتر شریعتی پاسخ می‌دهد بین این‌دو، فیلم مورد نظر ما «قیصر» است. اگر آری این چنین بود برادر شور و حرکتی را که قیصر دارد به همراه داشته باشد، داستان آن بردگی...تاثیرگذارتر خواهد بود.

یادآوری کنم که با اسارت دکتر شریعتی، کیمیایی فقید هم بازخواست شد و نتوانست فیلم مزبور را بسازد.
با سلام و احترام به آقای فرهنگ آبتین و تشکر از مقاله خوب از بازارچه نایب گربه تا بیت رهبری
همنشین بهار
٣۲۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨۹       

    از : خسرو صدری

عنوان : شاهنشاه "مصلح" نیز هم لومپن نواز بود و هم وامدارشان
-"کودتا" و ۲۸ مرداد را نمی توان از هم جدا کرد، مگر قصد تحریف حقیقتی در کار باشد.
- کاش عکس اعلیحضرت را هم در"خدمت" و محضر "شعبان بی مخ تاجبخش" ، پس از کودتا چاپ می کردید تا خدای ناکرده این سوء تفاهم پیش نیاید که قصد داشته اید "چاقو کشان در بار" را هم با استفاده از فرصت، به ریش جمهوری اسلامی بچسبانید.
٣۲۲۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست