سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

امکان یابی مکان دفن نئولیبرالیسم - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : به آقای ناصر شفقت

عنوان : ادب و تربیت
آقای ناصر شفقت، شاید شایسته باشد شما در زمینهء ادب و تربیت نیز کمی تمرین و ممارست به خرج دهید. شایسته نیست یک انسان آزاده دیدگاههای دیگران را صرفاْ به خاطر عدم انطباق با دیدگاههای خودش «جفنگیاتی ازین قبیل» بنامد، به ویژه که طرف «دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ی اقتصائد دانشگاه علامه» هم باشد!
٣۶۱۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹       

    از : صلاح رمضانی

عنوان : نو آوری
در پاسخ به نکته مورد نظر دوست گرامی صبوری عزیز باید بگویم که تا آن جا که من در آثار کالینیکوس ، هاروی ،پتراس،سوزان جرج،نائومی کلاین ، وحتا شخصیت برجسته ای مانند ارنست مندل مطالعه کرده ام این تنوع نقد به نولیبرالیسم در دیدگاه هایشان دیده نمی شود. وافعیت این است که هر کدام از منتقدان نولیبرالیسم از یک منظر خاص به نقد ایده ئولوژی حاکم بر سرمایه داری سی سال گذشته نگاه کرده اند. برای مثال خانم کلاین توجه خود را به نقد نظریه شوک تراپی میلتون فریدمن معطوف می کند و پروفسور هاروی به حرکتی که تاچر و ریگان علیه اتحادیه های کارگری آغاز کردند متمرکز می شود سوزان جرج کلاسیک است اما در مقالات جناب قراگوزلو کم یا بیش همه اینها لحاظ شده است اما مهم ترین بعد نگاه و نقد ایشان به نولیبرالیسم را در این محورها باید جستجو کرد
۱.نقد همگرای اقتصادی سیاسی نولیبرالیسم. یعنی نگاه مضاعف و چند جانبه به سرمایه داری معاصر ازین موضع که این سیستم کشنده در حوزه های اقتصاد و سیاست و فرهنگ و محیط زیست نقد میشود. این نگره متاثر از نقد مارکس در گروندریسه و بعد در کاپیتال است. به عقیده من نویسنده نه فقط این دو کتاب کلیدی را خوب و درست خوانده بلکه متدولوژی آنها را نیز تا آنجا آموخته که می تواند بکار ببرد.
۲ . البته سوسیالیسم به یک تعبیر نقد سرمایه داری ست اما جنبه اثباتی نیز دارد. صرف نظر از سوسیالیسم اتوپیک مساله غایب در نقدهای جناب دکتر قراگوزلو همان وجه اثباتی سوسیالیسم است. ایشان البته گاه به این مولفه وارد میشود اما شاید بدلیل موقعیت زندگی خود نمیتواند به تحلیل دقیق دست بزند. به بار من نطریه پردازی در حد ایشان صد در صد با این وجه سوسیالیسم نیز آشناست و می تواند ضمن نقد انواع و اقسام گرایش هاس سوسیالیستی درک خود از سوسیالیسم مارکسی (علمی ) را با توجه به تغییرات سرمایه داری ارائه کند
۳.نگاه جناب قراگوزلو به مولفه دموکراسی و تاکید بر آن در تمام مقالاتشان قطعا یکی از خصلت های ممتاز ی است که به نظریه پردازیهای او جنبه نو و خلاق می دهد. بی شک در آثار مک فرسون و پولانزاس نیز بحث دموکراسی آمده است اما نقد نو لیبرالیسم با آن تلفیق نشده است
۴. خلاقیت دیگر قراگوزلو را باید بر تبیین بحران در قالب نقد نولیبرالیسم دید. اخیرا در غرب چپ به این مساله پرداخته است اما کافی نیست
۵. توجه به بحران کشورهای جهان سوم از منظر نولیبرالیسم و نقد سیاستهای آی ام اف وجه بارز دیگر این خلاقیت است که اگر چه در نوشته های دیگران نیز هست اما تا این حد پر رنگ نیست
۶. ورود گاه و بیگاه نویسنده به نولیبرالیسم ایرانی بی نهایت ارزشمند است. لابد میدانید که چپ های غرب نسبت به این قضیه توهم دارند به همین دلیل نیز ترجمه مقالات ایشان برای صاحب نظران چپ غرب جالب خواهد بود
مساله اما تخصص در ترجمه است. من در بیرمنگام کار می کنم و زبان انگلیسی را خوب میدانم اما این کافی تیست. تجربه دانشگاه به من آموخت که زبان تخصصی به کل با صحبت کردن متفاوت است. به علاوه تخصص من حقوق است.
با این حال اگر دوستان فکر میکنند کاری از من ساخته است می توانند در این جا یا به نشانی دفتر حقوقی من در بیرمنگام (نشانی اش در دفتر راهنمای شهر موجود است ) خبر دهند. با احترامات بسیار. ص. رمضانی.
٣۶۱۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣٨۹       

    از : صبوری

عنوان : به آقای رمضانی
آقای رمضانی محترم، با تشکر از پیام شما. دوست عزیز، نتیجه با فرض کردن ها بدست نمی آید. باید با تماس و گفتگو با دانشگاههایی که شما به آنها دسترسی دارید به یک نتیجه قطعی رسید. قبل از آن مجموعه نوشته های آقای قراگوزلو درباره نولیبرالیسم باید ترجمه شوند و به دانشکده های اقتصاد مورد نظر شما برای نقد و بررسی فرستاده شوند. مطمئن باشید اگر نکات جدید و قابل تاملی در آنها پیدا کنند حتما علاقمند به دعوت از ایشان خواهند شد. شما می دانید که در علم و دانش دانشکده های اقتصاد در بند حرفهای بی بی سی و گاردین نیستند. شما و دیگر دوستداران اقتصاددان آقای قراگوزلو اقدامات لازم را بعمل بیاورید و نتیجه را با ما در میان بگذارید. شما عزیزان می توانید توجه دانشگاهها را به نکات تازه ای که آقای قراگوزلو بدان دست یافته و در کارهای تحقیقی دیگران دیده نمی شوند جلب کنید. این کمک فراوانی خواهد بود. تخصص من اقتصاد نیست ولی اگر بود من اینچنین می کردم.

یک خواهش از شما دارم. لطفا نکات جدیدی که در نوشته های آقای قراگوزلو درباره نولیبرالیسم می بینید را برای من و دیگران در اینجا بیاورید. با تشکر و ارزوی پیروزی برای شما
٣۶۱۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣٨۹       

    از : ناصر شفقت

عنوان : بدیل؟
من دانشجوی کارشناسی ارشد رشته ی اقتصائد دانشگاه علامه هستم و لاجرم با شهرت مستعار کامنت می گذارم. ابتدا بگویم که من کتاب بحران جناب دکتر را که سال گذشته منتشر شد خوانده ام و خواندن آن را به دوستان دانشجویم نیز پیشنهاد کردم و تقریبا اکثر بچه ها این کتاب را تهیه کردند و تا حد توان و دانش تئریک خود خواندند. اساتید ما که غالبن راست هستند در برابر کتاب موضع خصمانه گرفتند وقتی که من کتاب را به یکی از این مثلن اساتید نشان دادم او به محض مشاهده نام نویسنده گفت دوران شوروی تمام شده است و مردم حالا دموکراسی می خواهند نه دیکتاتوری به نام کارگر . جهان لیبرال برای مردم جهان سوم به یک رویا تبدیل شده است و.... جفنگیاتی ازین قبیل. بعد هم موقع خروج از کلاس گفت با خوندن این کتاب ها نمی تونی درست رو پاس کنی. چنین برخوردی با یک دانشجوی کارشناسی ارشد واقعا تعجب آوره و آدم رو یاد اکابر قاجاریه می اندازه همین مانده که چوب و فلک بگذارند. می خواستم بگویم که حتی در ایران نیز امکان نمی دهند آثار آقای دکتر به دانشگاه وارد شود و از استاد لیبرال تا محافظه کارش به ایشان حمله می کنند خدا وکیلی بازهم محافظه کاران که به شکل صوری هم که شده دو تا فحش نثار آمریکا و اسرائیل می کنند و به قول خودشون از استکبار بیزارند.
من و دوستانم جز تشکر و احترام به نویسنده چه می توانیم بگوئیم الا دو در خواست
اول اینکه اگر ممکنه ایشان در مورد سقوط بلوک شوروی مقاله ای مثل این مقاله یعنی مفصل با رفرنس و دانشگاهی بنویسند و دلائل سقوط یا شکست تجربه شوروی را توضیح دهند
دوم اینکه می خواهیم جناب قراگوزلو از نگاه به قول خودشان " امتناعی " کمی خارج شوند و بدیل نولیبرالیسم را نیز تفسیر کنند. البته این را هم بگویم که زمانی که ایشان در مجله خوب اطلاعات سیاسی اقتصادی قلم می زدند مقاله بسیار کاملی دراین باره نوشتند . متاسفانه حالا این مجله با اخراج آقایان قراگوزلو و نقیب زاده و بشیریه به یک مجله فانتزی مبدل شده و دانشجویان اقتصاد دیگر آن را نمیخرند.
از توجه به این کامنت متشکرم.
٣۶۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣٨۹       

    از : صلاح رمضانی

عنوان : کدام دانشگاه؟
من در یک دانشگاه انگلیسی درس خوانده و تا حدود زیادی با ساز و کارهای دانشگاه های آن کشور آشنا هستم. شکی نیست که درین کشور چپ هائی مانند کالینیکوس که تروتسکیست است به راحتی فعال هستند و می نویسند و مقاله می دهند و کتاب چاپ می کنند اما این هم واقعیت دارد که مدیاهای مختاف مانند بی بی سی از چپ ما چهره هایی در حد تروریست ساخته است و من تردید دارم که این دانشگاه ها درهای خود را به روی انسان هایی مانند محمد قراگوزلو باز کنند یا دولت های شان برای ایراد سخن رانی به ایشان ویزا بدهند. آقا یا خانم صبوری سرمایه داری را ساده لوح فرض کرده اند. از نظر این دولت ها چپ معقول یعنی فرخ نگهدار و مهدی فتاپور اما محمد قراگوزلو نه؟ نه !! هرگز......با این درجه از رادیکالیسم ضد امپریالیستی و ضد تاچریستس مقالات ایشان را حتی گاردین هم منتشر نخواهد کرد. حاضرم شرط ببندم.ببندیم؟
٣۶۱٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : در حاشیه مقاله
در تایید و تکمیل فرمایشات سرکار مهری خانم ، نگاه سریعی به ویکیپدیای انگلیسی نشان میدهد که مساله لیبرالیسم نو چیز تازه ای نیست و به تفصیل توسط موافقین و مخالفین مورد گفتگو قرار گرفته است. متاسفانه در ویکیپدیای فارسی فقط چند پاراگراف در این باره نوشته شده است. البته منظور از این تذکر کوچک کردن کارهای ارزشمند جناب قرا گوزلو نیست ولی زیره هرچند هم مرغوب باشد از نوع آن در کرمان فراوانست. به علاوه خود جناب قرا گوزلو با تسلطی که به زبان های بیگانه دارند اگر بخواهند بیشتر
صلاحیت دارند که به این امر بپردازند.
مقاله انگلیسی ویکیپدیا بسیار مفصل و ۱۱۵ رفرانس معتبر و لیست بزرگی برای مراجعه بیشتر دارد.
یک پراگراف از آنرا که راجع به ایسلند است برای نمونه میاورم که عصاره مطلب است :

Iceland began implementing neoliberal economic policies beginning in the late ۱۹۸۰s. As measured by the Economic Freedom of the World, it had the ۵۳rd "freest economy" in ۱۹۷۵ and it was one of the poorest countries in Europe.
In ۲۰۰۴,
it had the ۹th freest economy and it was one of the richest.[۵۷] However, by ۲۰۰۹, the country was bankrupt, a consequence that a number of observers have attributed directly to Iceland"s adoption of neoliberal economic policies.
٣۶۱۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣٨۹       

    از : صبوری

عنوان : نوشته های قراگوزلوی ما را به دانشگاههای معتبر جهان بفرستید.
چرا دانش آموختگان اقتصاد ما در برون مرز بویژه آنهایی که زمانی دانشجوی قراگوزلوی عزیز ما بودند کارهای او را به معتبرترین دانشگاههای جهان ارسال نمی کنند، نه برای دریافت جایزه و بزرگداشت بلکه برای ارزیابی و تدریس و یا حداقل بعنوان نمونه یک کار تخصصی از یک کشور خاورمیانه ای؟ با بازتاب خوبی که بی شک پیدا خواهد کرد، آقای قراگوزلو خواهند توانست بعنوان مهمان و سخنران دعوت شوند و دانشجویان کشورهای را با خطرات نولیبرالیسم آشنا کنند. همانطور که همه ما می دانیم این قشر دانشجوست که در جوامع همیشه پیشتاز است. با متقاعد کردن آنهاست که می توان در جهان تغییر ایجاد کرد. مطمئنا آقای قرگوزلوی ما چون در مبارزاتشان علیه سرمایه داری جهانی بطور کل جدی هستند هیچ مخالفتی که با این پیشنهاد نخواهند کرد بلکه بسیار خوشحال هم خواهند شد که هر از چند گاهی در دانشگاههای غرب حضور یابند و دانشجویان این منطقه مهم جهانی را به جمع مبارزین دعوت کنند. بی شک ایشان بیشتر از همه ما زندگی خود را در این مبارزه جانکاه گذاشته اند و ارزش حضور در میدان اصلی جنگ را می دانند. امیدوارم دانش آموختگان اقتصاددان برون مرزی ما این همت را بکنند و ایشان را به مراجع آموزشی غربی معرفی کنند. باید جدی بود و جدی عمل کرد چون حیف است که کارهای قراگوزلوی عزیز ما محدود در ایران بماند. شما چه فکر می کنید؟ چند نفر از شما آمادگی چنین کاری را دارد؟ با تشکر
٣۶۱۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨۹       

    از : علیرضا دالوند

عنوان : نولیبرالیسم یا...
می خواستم از جناب قراگوزلو تشکر کنم و بپرسم نولیبرالیسم درسته یا چنان که ایشان می نویسند نئولیبرالیسم. توضیحات ایشان در مورد لیبرالیسم جالب بود و البته تحلیلی که از ماهیت نولیبرالیسم کرده اند تقریبا با آن چه که در کتابشان نیز نوشته اند شباهت زیادی دارد. استفاده از گوشه یی از یک مقاله جناب مرتضی محیط هم ازین نظر جالب است که می دانیم جناب محیط هفته های متمادی جناب قراگوزلو را در تریبون یکطرفه خود هدف قرار دادند اما با اینحال قراگوزلو با این روش خود نشان داد که مباحث درست را از هر که باشد هم میپذیرد و هم به آن استدلال می کند و بر خلاف آنچه که جناب محیط می گفتند ایشان فردی خودخواه تک محور خودبین و مغرور نیستند..در پایان هم از اخبارروز تشکر می کنم که توانسته با مدیریت خوب جناب تابان به جائی برای درج آرا و افکار مختلف تبدیل شود و هم از نویسنده متشکرم که با تحمل بعضی کامنت های بی محتوا این سلسله مقالات را ادامه دادند. آیا باز هم ادامه دارد. یعنی در بخش بعدی باید منتظر چه مبحثی باشیم؟ سوال دیگرم این است که آیا پرینت و تکثیر این مقالات در میان دوستان دانشچو از نظر حقوقی و اخلاق کپی رایت مجاز است؟
٣۶۱۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨۹       

    از : محبوبه منتظری

عنوان : سانسور
با سلام
من دو بار زیر این مقاله کامنت گذاشتم . چیزی در حد کامنت صبوری اما شما سانسور کردید و پوشش ندادید. به هر حال متاسفم برای شما و خوش حالم که محمد قراگوزلو همچنان خروشان می نویسد و متاسفم که در سایت شما می نویسد و خوشحالم که محمد قراگوزلو نوشتن تئوریک را به خیلی ها آموزش د اده است و متاسفم که....
٣۶۱۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨۹       

    از : مهری ش.ح

عنوان : در حاشیه مقاله. به صبوری
گویا دوستانی که با کامنت های من آشنا هستند خوب می دانند که من از اقتصاد و سیاست چیز زیادی نمی فهمم .فقط می خواستم بگویم که معرفی محمد قراگوزلو و آثارش به نهادهای بین المللی پیش کش. در کشور او یعنی همین ایران خودمون آثار ایشان اجازه چاپ نمی یابد و تا آن جا که من می دانم سه کتاب ایشان حدود ۴ سال است که در نوبت دریافت مجوز است و کسانی که با نشر سر و کار دارند معنی این نوبت طولانی را می فهمند. یک نکته دیگر در سال ۱۳۸۰ یا ۸۱ محمد ما از سویانجمن روزنامه نگاران ایران به عنوان برترین روزنامه نگار سیاسی نویس سال انتخاب شد اما هرگز در مراسم انجمن که با حضور روزنامه نویسان غیر دولتی برگزار می شد شرکت نکرد.انجمن نیز یک ان جی او بود.در سال ۸۲ هم یک کتاب ایشان به عنوان نقد ادبی برتر سال انتخاب شد و با وجود جایزه نشبتا قابل قبول مادی باز هم محمد قراگوزلو به مراسم نرفت و تا آن جا که من می دانم حتی جوابی نیز برای برگزار کنندگان نفرستاد.او نهادهای بین المللی مانند پولیتزر و نوبل و غیره را به تمسخر می گیرد. درست مانند شاملو. پس صبوری نازنین هر گونه تلاش در این مورد با بی اعتنایی محمد جان یا خان ما رد می شود و به جائی نمی رسد. من مدت هاست که با ایشان چهره به چهره نشده ام اما با کمال معذرت و با همه علاقه یی که خودش می داند به او دارم به گمانم هنوز او در مورد کشورهائی مانند انگلستان و آمریکا و نهادهای جهانی و دانشگاه های غربی مانند دائی جان ناپلئون می اندیشد.
برای او سرمایه داری همیشه دشمن است .
وه ! که من چقدر ارین واژه دشمن بدم می آید
٣۶۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست