سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

احمد شاملو، گواه آگاه تاریخ بی قراری ما - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : بختیار ع

عنوان : رفع یک تفاهم برای سوتفاهم
آقای قراگوزلو بعد از نوشتن چند کتاب و تعدادی مقاله و سخنرانی در دانشگاه ها در خصوص نقد شعر - که انصافا در غیاب منتقدان ادبی شاخص خیلی بموقع بود- ناگهان دیگر نقد شعر ننوشت. نقدهای او در گوهران بخصوص زمانی که به منوچهر آتشی تاخت که چرا شاملو را به جایزه شعر حکومتی فروخته و چرا رفته جایزه چهره ماندگار را گرفته و نقد پنج گانه های منچهر آتشی در زمان خود مثل توپ صدا داد و البته دوستان شاملو با آن نقدها خیلی حال کردند. اما نقد قراگوزلوی عزیز به شاهنامه که بنوعی در دفاع از احمد شاملو هم بود دوستان فراوان فردوسی را آزرد و خیلی ها بر قراگوزلو خرده گرفتند که پس از شاملو او نباید وارد این مهلکه می شد. _ منظورم مقاله تابوی فردوسی در بوته نقد است) ببعد از آن قراگوزلو یکی دو نقد نوشت. یکی درباره شاملو تحت عنوان خار چشم اصلاح طلبان که به نظر من بجا بود. چرا که مستقیما هفته نامه نولیبرال شهروند امروز را هدف گرفته بود که سابقه شان در تخریب شاملو و کانون نویسندگان طولانی و " مشعشع " است و یکی هم در توصیف شعر فروغ که آن هم از منظری تازه بود.
اما درباره چپ بودن شاملو باید به یک نکته باریک که از دید دوست گرامی و نکته سنج جناب آقا یا خانم " اهل فن " مکتوم مانده توجه کرد. ببینید قراگوزلو از " چپ " بودن شاملو سخن می گوید. نمی گوید شاملو کمونیست بوده است. چپ مفاهیم بسیار متنوعی دارد که دوست اهل فن آن را درنیافته است. در همین مقاله قراگوزلو جمله ای از لنین را به نقل از شاملو آورده است. شما یک شاعر ( از کسرائی مثلا
گ کمونیست " تا اخوان و ابتهاج ) به من نشان دهید که از لنین فاکت آورده باشند. در این صورت آدرس بدهید تا من یک مجموعه آثار شاملو را به نشانی تان حتی اگر آن سوی مرزها باشد بفرستم. بنظرم کمی در کامنت دوست اهل فن نا آشنائی با ( فن ) دیده می شد.
٣۹۰٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۰       

    از : سیروس ذکائی

عنوان : شاملو و دوم خرداد
دوست عزیز ما اهل فن نکات قابل توجهی را مطرح کرده است اما برای جلب توجه ایشان و نشان دادن نظر دقیق و قطعی شاملو درباره دوم خرداد نظر این عزیز و سایر عزیزان را به نوشته آقای مسلم منصوری در سایت سینمای آزاد جلب می کنم. اگر شاملو با دوخردادی ها موافق بود حداقل یک مصاحبه با روزنامه هایشان انجام می داد. تورو جان مادرتات شاملو را دیگر خاتمی چی نکنید. در ضمن نظر و نقل قول خانم بهبهانی با همه احترامی که برای او قائل هستم در این مورد برای من ملاک و معتبر نیست. ایشان و امثال آقایان دولت آبادی و سپانلو و دیگران مشابه ایشان به هاشمی رفسنجانی در مقابل احمدی نژاد و البته صریحا به میرحسین موسوی رای داده اند. سخنرانی آقای دولت آبادی در ستاد آقای هاشمی و ستاد آقای موسوی که هنوز در روزنامه ها موجود است. ما چگونه قسم حضرت عباس ایشان و دم خروس را باور کنیم. آقای دولت آبادی بعد از گاف حمایت از هاشمی گفتند دیگر وارد عرصه سیاست نخواهند شد و اشتباه خود را پذیرفتند اما در انتخابات ۸۸ به ستاد موسوی رفتند و او را ستودند.
من با نظر قراگوزلو موافقم و این ربطی به دفاع کورکورانه از مواضع ایشان ندارد.شاملو با قدرت نبود. بر قدرت بود.
٣۹۰٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۰       

    از : اهل فن

عنوان : چند نکته ی اجتناب ناپذیر
با وجود بعضی حساسیت های جناب قراگزلو که می تواند منتقدین بدون سوء نیت و بدون بددلی را هم شامل شود و ایشان را آزرده خاطر سازد، و با وجود مکتب «مرید و مراد» ی غیر عادی و عجیبی که در مورد ایشان رواج وافری در اینترنت دارد، و با وجود احترامی که بر خلاف مخالفتم با نگاه از نظر من دگماتیستی ایشان به مقوله ی سوسیالیسم، برای ایشان قائلم، نمی توانم از اشاره به چند نکته ی «کوچک» زیر اجتناب کنم:

۱ ـ شاملو را با هیچ معیاری نمی شود آنگونه که ایشان نوشته اند در «منتهی الیه چپ» هر دور و زمانه ای از حیات او در همان دور و زمانه (و اصلاً در هیچ دور و زمانه یی) دانست.
این موضوع برای کسانی که با شاملو و یا شعر او و یا هر دو آشنایی لازم دارند آن قدر بدیهی است که فکر می کنم ذکر دلایلش شبیه ذکر دلایل دو ضرب در دو مساوی است با چهار باشد...

۲ ـ افراد مختلفی، در کشور هایی مثل ایران، به مقوله ی حفظ «هویت فرهنگی» مردمانی پرداخته اند که احساس خود کم بینی در برابر دستاورد های تکنولوژیک و علمی پیشرفته ی غرب، به اضافه ی تلاش کلنیالیسم ِ بدل شده به امپریالیسم ناب در نفی هویت فرهنگی آن مردمان و جایگزینی آن با هویت فرهنگی خودش، آن ها را از خود بیگانه ساخته بود و یا می خواست بیگانه بسازد. اما این افراد مختلف، الزاماً از یک زاویه ی مشترک و با یک نقطه ی نظر مشترک، با این ماجرا برخورد نکرده اند.
به عنوان مثال، برخورد عکس العملی و عصبی و عُصیانی جلال آل احمد را با این مقوله، نمی توان با برخورد علی شریعتی یکی دانست...

۳ ـ شکی در این وجود ندارد که شاملو با آن شعر بسیار درخشانش در رثای جلال آل احمد، با عنوان «سرود، برای مرد روشن که به سایه رفت» نشان داد که با علم بر مواضع آل احمد که قطعا در موارد متعددی با مواضع او یکی نبودند، احترامی بسیار عمیق، و اگر تمام شعر را با دقت بخوانیم می شود گفت در حد عشق، نسبت به آن عزیز قائل است.

۴ ـ بر خلاف بعضی حرف ها، شاملو «خار چشم اصلاح طلبان» نبود، و اساساً او را باید فارغ از مقولاتی از این دست، و باید ورای اینگونه مقولات، نگاه کرد.
یک «اصلاح طلب»، احتمالاً به همان اندازه می تواند خودش را در شعر های شاملو بیابد که یک «انقلابی»، و یا یک فرد غیر سیاسی.
شاملو، شاعر انسان بود. و من البته می دانم که آقای قراگزلو و همه ی کسانی که به نوعی مثل ایشان می اندیشند، با این اصطلاح «شاعر انسان» خیلی مشکل دارند. ساده ترین آن، انسان را طبقاتی دیدن و طبقاتی تعریف کردن است. اما من نظر خودم را گفتم، نه نظر آن ها را.

۵ ـ شاملو به هنگامی که در زمان رفسنجانی می خواستند با اجازه ی تجدید فعالیت دادن به کانون نویسندگان، بر اختناق خود سرپوش بگذارند، به شدت با تجدید فعالیت کانون در چنان مقطعی مخالفت کرد؛ ولی در زمان خاتمی با تلاش های شهدای سرفراز اهل قلم، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، و یارانی چون عزیز از دست رفته ی ما هوشنگ گلشیری، برای تشکیل کانون نویسندگان و طی کردن سلسله مراتب اداری آن در نزد مقامات مربوطه، رو در رویی نکرد؛ بلکه بهترین روابط را هم با آن ها حفظ کرد، و حتی اگر اشتباه نکنم پیامی هم برای کانون نویسندگان جدید فرستاد.
بعضی ها که اهل غرض و مرض هستند، موضع گیری شاملو در برابر بحث تجدید فعالیت کانون در زمان رفسنجانی را عمداً طوری نقل می کنند که گویا این موضع گیری، مربوط به دور بعد بوده است. البته این نکته ی پنجم، ربط مستقیم به مقاله ی جناب قراگزلو ندارد، اما ربط غیر مستقیم چرا. (من هرگز به چنین موردی در نوشته های جناب قراگزلو بر نخورده ام و طبعاً منظورم ایشان نیست.)

۶ ـ درست است که شاملو به خاتمی رأی نداد و اصلاً دو خردادی نبود. اما کسانی که روایت سیمین خانم بهبهانی، غزلبانوی ایران را که در همان دو خرداد، بعد از رأی دادن به خاتمی، با انگشت جوهری به ملاقات شاملو که بستری بود رفته بود خوانده اند می دانند که شاملو با اشاره به انگشت جوهری خانم بهبهانی (نقل به مضمون، و از حافظه) چنین گفت:
این شرکت وسیع مردم در این انتخابات [برای رأی دادن به خاتمی علیه ناطق نوری]، پیامی روشن به حکومت است.
من البته اصلاح طلب نیستم. و به طریق اولی، خاتمی گرا و دو خردادی هم نمی توانم باشم. این را برای رعایت عدالت و انصاف نوشتم. به خصوص با توجه به شرایط سیاسی کنونی جامعه و مابقی قضایا.

۷ ـ نظر شخصی من این است که بهتر است جناب محمد قراگزلوی گرامی، به هر چیزی و هر کسی، از جمله شاملو، در چهارچوب اموری که بر آن ها به اندازه ی کافی مسلط هستند بپردازند، و موضوع را در همان چهارچوب تخصص خودشان بررسی کنند؛ نه مثلاً در زمینه ی مسائل تخصصی دیگری مثل شعر. آن هم شعر غول های بی بدیلی مثل شاملو و اخوان و فروغ.

ضمناً هیچ کدام ار مواردی که در بالا بر شمردم از ارزش کار های ایشان و نکات مثبت قابل توجهی که در این مقاله آمده است چیزی کم نمی کند.

برای ایشان در عین حفظ اختلاف نظر هایم با ایشان آرزوی موفقیت دارم، و صمیمانه از این راه دور، به ایشان سلام می کنم.
٣۹۰۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۰       

    از : شهلا ل

عنوان : فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه
این آیه ی قران که بر سر در بسیاری از مراکز نشر دولتی جمهوری اسلامی نشسته یک عوامفریبی تمام عیار است. کتاب در مورد شاملو آن هم از نویسنده ای نام آشنا و مشهور و شناخته شده که در همین رژیم ده بیست جلد کتاب چاپ کرده است حقانین مواضع میرحسین موسوی را نشان می دهد که در جواب احمدی نژاد به این ناهنجاری حمله کرد. و جالب این که احمدی نژاد که حرفی برای گفتن نداشت تسلیم شد. عوامفریبانه. حالا معلوم می شود عوامفریبی تا کجا عمیق بوده است. آخر چرا نباید کتابی تاریخی و نقد ادبی آن هم کتابی که به حوزه انقلاب اسلامی هم وارد نشده توقیف شود.
به امید روزی که کتاب بدون اجاره وزارت ارشاد منتشر شود. و کتاب آقای مکارم شیرازی در کنار کتاب من درد مشترکم قراگوزلو و هر کتاب دیگری منتشر شود
٣۹۰۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۰       

    از : بهمن ستوده

عنوان : به مسعود دیبا در باره آل احمد
جنا آقای دیبا
استاد احمد شاملو در مصاحبه با ناصر حریری و محمد محمد علی به صراحت گفته است که شعر " سرود آن کس...." یا دریا به جرعه یی که .... را در سوگ آل احمد نسروده است. شاملو تاکید کرده که البته او جسارت آل احمد را می ستوده اما در جلال آن اندیشه ارجمند و والا را نی دیده که برایش بنویسد که ما در کتاب تو می شکوفیم.
در یک پرسش و چاسخ در دانشگاه برکلی که نوار هشت قسمتی تصویری آن در یو تیوب موجود است شاملو بر این امر صحه می گزارد و با صراحت می گوید اگر می خواهید به عمق روشنفکر ستیزی جلال پی ببرید بروید و کتاب در خدمت و خیانت را بخوانید و با طعنه و طنز از کتاب غرب زده گی و یاوه های آن یاد می کند.
با پوزش از استاد قراگوزلو که مجبور شدم بجای ایشان جواب دوستی را بدهم و رفع شبهه کنم. چونکه می دانم جناب استاد برای خواندن کامنت ما بدبخت ها وقت نمی گزارند!!
در هر صورت مقاله جالبی بود که در موقعی مناسب منتشر شده است. در سایت کمیته مرگزی راه کارگر خواندم که محمد محمد علی هم به سانسور اعتراض شدید کرده است. من مطمئن هستم که در آینده ای نه چندان دور همه این کتاب ها به قول استاد قراگوزلو مثل سال ۵۷ به صورت جلد سفید منتشر خواهد شد.
٣۹۰۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۰       

    از : مسعود دیبا

عنوان : جلال آل احمد
آقای قراگوزلو اگر چه تند و شتابزده اما خوب و ماهرانه پنبه آل احمد را زده است. سوال من و یک در خواست این است
آیا ممکن است شما نقد مستقلی درباره آل احمد و احمد فردید بنویسید؟
شاملو در یک مراسم به نمایندگی از آل احمد شرکت کرده و چایزه فروغ را از فریدون فرخزاد در موسسه اطلاعات گرفته است . ممکن است بگوئید که اگر شاملو با آل احمد مشکل داشت این مساله چگونه حل میشود؟
شاملو در یک شعر از آل احمد ستایش کرده است
"دریا به جرعه ای که تو از چاه خورده ای حسادت می برد"
حال چگونه ممکن است شاملو که برای آل احمد و درگذشت او و در رثای او شعر گفته است با آل احمد در گیر هم بشود؟
٣۹۰۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣۹۰       

    از : گلاله ب

عنوان : شاملو و دوم خرداد
شاملو بی شک نماد و نماینده روشنفکری تاریخ معاصر ایران است. او در سال ۱۳۵۸ بدرست انتخابات آری یا نه به جمهوری اسلامی را تحریم کرد . در شرایطی که احزاب سیاسی شعار می دادند که سپاه را سلاح سنگین مسلح کنید شاملو برای توماج و واحدی و شهدای ترکن صحرا و فواد مصطفی سلطانی شعر نوشت.
شاملو دوم خرداد را مضحکه میدانست و هرگز در دام دوم خرداد و اصلاح طلبان اسیر نشد. اما متاسفانه جماعتی به نام "روشنفکر " که یکی از آنان در این مقاله نامش آمده است با آن همه سابقه فرهنگی و قدمت در داستان نویسی فریب کمپین موسوی را خوردند و در دام او افتادند و در مناظرات انتخاباتی نیز مورد هجو آقای کروبی واقع شدند. تفاوت شاملو با دیگران بیش از این هاست. فقط یک نفر شاملو می شود.
آه
اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
همچون گلوگاه پرنده ای
هیچ کجا
دیواری فرو ریخته
برجای نمی ماند
٣۹۰۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣۹۰       

    از : سیاوش سعادت

عنوان : شاملو روشنفکری برای همه فصول آوانگاردیسم
وقتی که شاملو از نیما به عنوان شاعری یاد میکند که شعرش از سوی خسرو گلسرخی به " کارگران انقلابی را پیدا می کند" ( در همین مقاله ) می توان او را علاوه بر شاعر آزادی ، شاعر کارگران انقلابی هم خواند. چرا که او بیش از نیما و بمراتب بیش از دیگران در ستایش از زحمتکشان شعر سروده است.
دست شما درد نکند برای این مقاله زیبا
٣۹۰۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست