سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اعدام دگر باره خسرو گلسرخی
به بهانه دست یازی به انصاف سیاسی؟؟
- سیروس ملکوتی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : رضا اسدی

عنوان : ویژگی خسرو گلسرخی
این دفاعیات خسرو گل سرخی بود که در آن فضای اختناق ستم شاهی - و تسلط سازمان اطلاعاتی ساواک تا پستوهای خانه های مردم - تاثیرش را بر روند رو به رشد آگاهی مردم گذاشت. خسرو گلسرخی از ویژگی هایی برخوردار بود که توانست بدونه توجه به نوع اندیشه، ایدیولوژی و مذهبی که خود را متعلق بدان میدانست در جسم و روح ایرانیان حتی تا عمق ارتش و ادارات دولتی نفوذ نماید. اینجانب از جمله کسانی بودم که دفاعیات و عملکردهای بسیاری از مبارزین و مخالفین رزیم سلطنتی را دنبال مینمودم و هیچکدام از آنها نتوانست بمانند دفاعیات خسرو گلسرخی رویم تاثیر گذار باشد و من را به حرکت در آورد.
اگر انقلاب سال ۱۳۵۷ به این و یا آن دلیل به شکست منجر شده و یا هنوز هم به هر علت دیگر مورد طرفداری اقشاری از مردم قرار میگیرد و یا انبوهی دیگر مخالف شدید آن هستند ، دلیلی بر محکوم نمودن انسان هایی نمی شود که در جهت آگاهی مردم در مسیر توسعه و تقی اجتماعی و سیاسی تاثیر گذار بوده اند.
به حق آقای سیروس ملکوتی توانسته است تا با این مقاله پر بارش لپ کلام را بیان و حق مطلب را ادا نماید.
پاسخ کوتاه آقای امین موحدی در جواب ایشان را نیز چند بار مطالعه نمودم.
ژولیده سخن گفتن آقای موحدی در اولین جمله در پاسخ ایشان به آقای ملکوتی در آنجا که میگوید" آقای ملکوتی من قصد اعدام دوباره گلسرخی را ندارم اما به راستی‌ قصد دارم هر آنکه قهرمان ساز ناراست است را مورد پرسش قرار دهم " به وضوح نمایان است.
این چنین برخورد ستیزه جویانه در فرهنگ گفتمان میان دو روشنفکر محلی از اعراب ندارد.
البته میشود به همین ترتیب به نکاتی قابل بحث در ادامه مطلب ایشان توجه نمود که در حد یک کامنت، قابل انجام نیست.
۴۰۶۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۰       

    از : bahrami

عنوان : درخت اگر متحرک بدی ز جای به جا....نه رنج اره کشیدی نه زخم​های جفا
بعد از خواندن چند مقاله و مصاحبه از آقای سیروس ملکوتی این سوال برایم پیش امده بود که واقعا مخاطب ایشان کیست؟ قصد نویسنده از نوشتن مقالات پیچیده و گنگ چه میتواند باشد ؟یا هنگام مصاحبه فراموش میکنند که مصاحبه گر موفق هنرش را با طرح پرسشهای کلیدی و کوتاه برخ میکشد نه اینکه با طرح نظر و تحلیل خودش باعث سردرگمی شنونده و یا مصاحبه شونده شود و دیر یا زود یکی جواب دهد , عزیز جان پس چرا سراغ من امدی خودت سوال نیم صفحه ایت را بپرس و خودت هم جوابی نیم خطی را از جانب من بنویس .امروز با دیدن نظر بهروز باورم شد ک این تنها من نیستم که این شیوه پیچیده نویسی را دیگر قبول ندارم . امید که آقای سیروس ملکوتی لحظه ای به این نظرات فکر کنند از جهت بهتر شدن کار همین.چند خط از مقاله شما را شاهد میگیرم برای کاملتر و روشنتر نشان دادن نقیصه.
«رزوهای بر باد رفته و ارزوهای بر پا شده ، ارزوهای تسلیم یافته و کرنش پذیر، در یک نکته به اشتراک میرسند .»
«تا بدانجای که این اموزه نفرت از نظام پهلوی میتواند مقبولیت خود را در بیان جدایی از ان پیشینه در مهرورزی ولایی و شاگردان الیاژ سازش از عصر طلای توحش بیان اعتبار سازاند. این تفاهم و نقطه مشترک عاطفی- سیاسی خود عامل مهمیست در پذیرش لایه های گوناگون حاکمیت سیاسی معاصر در طرح همبستگی و گفتمانهای معاصر.»و.....مورد های معما گونه دیگر که کم نیستند.

در اینجا من سعی بر تایید نظر آقای موحدی دارم از منظری دیگر با بررسی فشرده ای از حوادث منجر به خرداد ۴۲ و تبعات آن.

اگر توجه کنید میبینید که حوادث منجر به خرداد ۴۲ و قیام عقب مانده ترین لایه های جامعه به رهبری خمینی و پشتیبانی نیروهای سیاسی مخالف روند مدرنیته در ایران یعنی [چپها، مذهبیها، ملی/مذهبیها و مثلا ملیها] بمخالفت با اصلاحات (شاه خواسته یا کندی خواسته) برخاستند.حال بد نیست اول نگاهی به چند بند از آن اصلاحات بفرموده !که مورد تنفر منورالفکرها و وجیه المله ها بود بیندازیم زیرا با بررسی این اطلاعات بهتر میتوانیم جامعه و شرایط ان دوران را درنظر مجسم کنیم و خطاها و صوابها برجسته تر میشوند.

**« دکتر الموتی در مورد رخدادهای ۱۵خرداد ۱۳۴۲ نوشته است»**
از روزی کـه دولـت علـم روی کـار آمـد [۲۸تیرماه۱۳۴۱] محمد رضا شـاه که از آغاز پادشاهی میخـواسـت برنامـه هایی را در جهت اصلاحات عمومی اجرا کند؛ فرصـت یافت تا آنها را یکی پس از دیـگری بمرحله ی اجرا بگذارد. نخستین اقدام دولت علم این بود که تصویب نـامه ای از هیئـت دولت گـذشـت که برای انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتـی، زنـان حق شـرکت درانتخابات را داشـته باشـند و منتخبین نیز در برابر کتاب آسمانی [و نه قرآن که تا آن زمان رسم بود] سوگند یـاد کننـد. ایـن امر موجـب شـد که تلگرافهایی بحضـور شـاه و دولت در مخالفـت با این تصویـبنامه مخابـره شود. از جمله تلگراف آقای خمینی حضـور شاه بود کـه نخستیـن تلگراف با عنـوان [حضـورمبـارک اعلیحضـرت همایـونـی] و با امضای [الداعی روح الله الموسوی الخمینی] بود که متذکر شـد: «دولت شرط اسلام را در رای دهندگان و منتخبیـن ذکر نکـرده وبه زنهـا حق رای داده و ایـن امرموجـب نگرانی علما و مسلمین شـده؛ تقاضـای حـذف تصـویـبنامه را دارد.»
*شـاه به تلگراف مزبور پاسـخ میدهد با عنوان «حجت الاسلام آقای خمینی» و یادآور میشود کـه: «ما بیش از هرکس در حفظ شعایر مذهبی کوشا هستیم و تلگراف برای دولت فرستاده شـد. ضمنـا توجـه شما را به وضعیـت دنیا و زمانـه جلب میکنـم.» *
*آقای خمیـنی دومین تلـگراف رابـرای شـاه میفرسـتد و تقاضـا میکنـد: «دولت را موظف فرمائیـد که از قانون اساسی که ضـامـن اساس ملیـت و سلطنـت است، تبعیت نماید!» *
*بـازهم پاسـخ شاه فقیـد نظیـر پاسـخ قبلـی بود؛ کـه سـومیـن تلگـراف آقای خمینی میرسـد مبنی برایـنکه: «آقای علـم تخلـف خود را از قانـون اساسـی اعلام و با تبـدیل قسـم به قـرآن مجید، میخواهد قرآن را از رسـمیت انداختـه و اوسـتا و انجیـل و بعضـی کتب ضالـه را جای آن قراردهـد.»
**ضمنـا در تاریـخ ۱۵ آبـان۱۳۴۱ آقای خمیـنی تلگـراف تندی به علـم نخسـت وزیر میفرستد. همیـن جریانات و اعتراضـات سایـر روحانیـون موجب شـد که بدسـتور شـاه اجـرای تصویـب نامه متوقـف شـد و آقای علـم اعلام کرد که: «مقررات انجمنهای ایالتـی و ولایـتی اجرا نمیشود» که این اقـدام موجـب تشکر آقای خمینی و سایر روحانیون میشود و تا مـدتی دیـگر از تظـاهرات و تلگـراف آنـان خبری نبـود.**
دکتـرارسـنجانی در مـورد اصلاحـات ارضـی بشـدت اقـدام میکنـد و مـالکیـن و فئـودالهـا را بشـدت مورد حملـه قرار میدهد که در نتیجه روز۲۲ آبان مـاه ۱۳۴۱ مهنـدس ملـک عابـدی رئیـس اصلاحـات ارضی فیـروزآباد کشـته میشـود.

بـا ابتـکار دکتر ارسـنجانی روز ۱۹ دی ماه ۱۳۴۱ کنگـره ی دهقانـان در تالار محمد رضا شـاه پهلوی با حضـور ۴۲۰۰ کشـاورز تشکیـل میشود که در ایـن کنگـره شـاه ضمن نطـقی انقلابـی اصـول شش گانـه ی زیـر را اعـلام میدارد:
**۱- اصـلاحات ارضـی-۲ - ملـی کردن جنـگها-۳- فـروش سهام کارخانه های دولتی-۴- سـهیم شـدن کارگـران در سـود کارخانـجات-۵ - ایـجاد سـپاه دانـش-۶ – اصلاح قـانـون انتخـابـات.
* از ایـنجا بـود که دامنـه ی نبـرد پنهانـی روحانیـون و مالکین و مخالفین رژیم ازیک طرف، و طرفـداران سلطنـت و انقلاب سـفید از سـوی دیـگر درگـرفت و شـاه اعلام کرد کـه بـرای تصـویب اصـول ششـگانه بـه «رفراندم» خـواهد پـرداخـت. کلمـه ی «رفراندم» مخالفیـن زیادی یـافت. در بعضـی از نقـاط کشـور مخصوصـا مناطق مـذهبی تظـاهراتی علیـه رفراندم شد و شـعار میدادند: «ما پیرو قرآنیم/رفراندم نمیخواهیم!» *
*درهمیـن جریانـات بود که روز ۸ اسفنـدماه ۱۳۴۱ یک کنگـره ی اقتصادی درکاخ سـنا تشـکیل شـد و شـاه ضمن نطقـی اعلام کـرد که از امـروز در ایران به زنان حق انتخـاب کـردن و انتخاب شـدن داده میشـود؛ تا این آخریـن ننـگ اجتماعی ما برطرف شـده و زنجیـر تحقیـر و اسارت از گـردن زنـان ایران برداشـته شـود»*
*روز بعـد زنـان به کـاخ مـرمر بـرای تشکر میروند و شـاه میگوید: «دیگر بانوان ما در ردیـف مهجـوریـن و دیوانـگان نیسـتند و میتوانند دوشـادوش برادران خـود در کـارهای مملکـت سـهیم و شـریک باشــند.»*
*خـرداد مـاه سال ۱۳۴۲ مصـادف بود با مـاه محـرم و شـب ۱۵ خرداد که با عاشـورا مصادف بـود؛ آقای خمینی در قـم به منبـر رفت و بشدت به دولـت و رژیم حمله کرد کـه طبـق دسـتور دولت در نیـمه های شـب ماموریـن انتظامی در قم بخانه ی آقای خمینی ریختـند و او را دستگیر کرده، به تهران آوردنـد و در پادگان نظامی قصر بازداشت کردند. *
روزنامه کیهان در روز دوشنبه ۱۶/۷/۴۱ نوشت که «طبق لایحه ی انجمنهای ایالتی و ولایتی که در دولت به تصویب رسیده و امروز منتشر شده، به زنان حق رای داده شد.» به گفته آقای دوانی، البته در آن تصویبنامه:
«۱- قید اسلام را از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان برداشته بودند.»
«۲- به جای قسم خوردن منتخَبین به قرآن مجید، کلمه ی کتاب آسمانی گذاشته شده بود.»
«۳-به جای کلمه ی ذکور «از شرایط منتخبین» کلمه ی «باسواد» گذاشته شده بود که اعم از ذکور و اناث می‏باشد. »
همان روز بعد از نماز مغرب و عشا، آقایان شریعتمداری و گلپایگانی و خمینی باهم اجتماع و مشورت کردند و قرار شد که هر یک از این آقایان تلگرافی را به شاه مخابره کنند و خطر این تصویبنامه را گوشزد و خواستار لغو آن شوند. بنا به نوشته ی آقای علی دوانی، روز ۱۷/۷/۴۱ نخست آقای خمینی تلگراف [۱] زیر را به شاه مخابره کرد:
بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

حضور مبارک اعلیحضرت همایونی

پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامه ‏ها منتشر است، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی «اسلام» را در رأی ‏دهندگان و منتخبین شرط نکرده؛ و به زنها حق رأی داده است؛ و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه‏ های دولتی و حزبی حذف نمایند، تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود. «الداعی روح‏ اللّه‏ الموسوی »
«سپس آیت الله شریعتمداری تلگراف زیر را به شاه مخابره کرد: »
«بسم الله الرحمن الرحیم، پیشگاه رفیع اعلیحضرت همایون شاهنشاه،‏ با ابلاغ سلام و تقدیم ادعیه، بطوریکه روزنامه ‏ها منتشر کرده ‏اند، دولت در ضمن تصویبنامه ی لایحه ی انجمنهای ایالتی و ولایتی شرط اسلام و شرط ذکوریت را در رای دهنده و انتخاب شونده الغاء نموده و ضمنا رای دادن و انتخاب شدن را به کلیه ی افراد ملت [اعم از زن و مرد] داده است. نظر به اینکه این تصمیم دولت مخالف با موازین شرعی و بالنتیجه مخالف با قانون اساسی است و صلاح ملک و ملت نیست، لذا خواهشمندیم که دستور اکید فرمائید دولت هم دو مورد مذکور را اصلاح نماید/ الاحقر سید کاظم شریعتمداری»‏
اعتراض مراجع تقلید و روحانیون و مردم بر علیه تصویب نامه ی انجمن‏های ایالتی و ولایتی حدود دو ماه طول کشید تا به لغو آن تصویب ‏نامه از سوی دولت منجر شد. مشروح آن قضایا در کتاب «نهضت دو ماهه ی روحانیون ایران» و جلد سوم کتاب «نهضت روحانیون ایران» نوشته ی آقای علی دوانی آمده است.
خوب توجه کردید شاهی که بعد کودتای ۲۸ امرداد برای نزدیک به ۱۰ سال با فشار امریکا یا با ایده شخصی بارها از ملیون دعوت به اقدام برای تشکیل دولت میکند و با طرح لوایحی که سوسیال دمکراتها سالها بعد مطرح کردند سعی در جذب متخصصین و روشنفکران جامعه میکند. اما جامعه ما فقط زرورقی روشنفکرانه دارد و تا مغز استخوان شیعه حسینی است و طرفدار عملیات کربلایی .مولایش علی است که اولین سوسیالیست دنیاست.بیچاره روشن فکری که ادعای وکالت ناخاسته مردم را داشت هیچ زحمتی بخودش نداده بود که نگاهی به کتابهای تاریخی مثل تاریخ طبری-بیهقی... بیندازد که در پشت ویترین کتابفروشیها گرد میخورد تا با چهره واقعی مولایش بهتر اشنا شود و سخاوت و مردم دوستی او را بهتر درک کند. یا ال احمد دیگر روشنفکرش که بعد از در امدن از چاله حزب توده اسلام پناه شده بود درد حکومت مداری صدر اسلام را داشت و به ذکر مضرات غربزدگی سرگرم .اما سینما برای تایید نظرم توجهتان را به چند فیلم مطرح جلب میکنم , ادعا شد سینما متحول شده با چه؟قیصر جواب بود بعد گاو /تنگنا /گوزنها/تنگسیر/ بلوچ....مثلا تنگسیر نماز و تبلیغات مذهبی از یک طرف از طرف دیگر تفنگ بازی یا بلوچ حاضر می‌شود ۱۲ سال به زندان بیفتد، همسر جوانش را تنها و بی‌کس‌‌ رها کند و در ‌‌نهایت او را در "نجیب‌خانه" بیابد، اما هر طور شده مرد شهری که به همسرش تجاوز کرده را به قتل برساند. اما چه باک باید انتقام گرفت. بعدش چه پیش میاید ؟خدا بزرگ است و یا گوزنها «قدرت» که چریک فراری است یک داش مشتی تمام است بدون کلاه و دستمال ابریشمی و چاقو حالا او مجهز به اسلحه شده بود. توصیه میکنم مروری داشته باشید بر فیلمهای مطرح ان دوران در you tube تا نفوذ مذهب را بهتر درک کنید و دلیل پیروزی حضرات را بهتر درک کنید ..ادبیات که دردی بزرگتر بود نویسندگان و شاعرانی که خودشان را ثقل زمین میدانستند و متخصص داستان نویسی برای «کودکان» یا بیست و چهار.....بیداری بود یا ماهی سیاه و یا حکایت ابشوران و یا......حال سوال اینجاست با وجود آن متفکرین روشنفکران الکی ایا آن دیکتاتور از سر جامعه انروزی ما زیاد هم نبود؟
بعد از گذشت نزدیک به پنجاه سال هنوز کسی شهامت نقد بلوای خرداد ۴۲ را ندارد چون با اعتراف به اشتباه در پشتیبانی از خمینی سوالات دیگری مطرح میشود که هیچ گروهی مایل به پاسخ دادن بدان نیست.
۴۰۶٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۰       

    از : یاور

عنوان : رژیم شاه گلسرخی را به قتل رساند
خسرو گلسرخی به اعتراف خودش تنها در یک محفل مطالعاتی با چند تن از دوستان خود به خواندن کتب مارکسیستی اقدام کرده بود و حتی میزان مطالعات مارکسیستی او و دوستانش بسیار اندک بود اما او اعلام کرد که مارکسیست می باشد و در ضمن از امام شیعیان یعنی حسین و علی به عنوان سمبل مبارزه در دادگاه خود یاد کرد.

اگر او کمونیستی بود که امام شیعیان علی‌ را الگوی خود می‌دانست این نیز موردی نبود که به او خرده گرفت. در هیچ جایی نوشته یا گفته نشده است که یک کمونیست نمی تواند اعتقاد به مذهب داشته باشد.

کمونیست به کسی اطلاق می شود که به انقلاب پرولتری کارگری اعتقاد دارد و معتقد است که نظام سرمایه سرنگون خواهد شد و بعد از دوران سوسیالیسم جوامع بشری به جوامع بی طبقه اشتراکی خواهند رسید.

کمونیست ها عموما به مذاهب به عنوان ابزاری نگاه می کنند که طبقات ستمگر برای ایجاد توهم در توده ها استفاده می کنند و همانگونه که معلم بزرگ پرولتاریا یعنی کارل مارکس مذهب را افیون توده ها دانست ما در ایران خود شاهد زنده این درایت تاریخی او می باشیم.

اگر کمونیستی در زندگی شخصی علاقه مند است که به مذهب اعتقاد داشته باشد و به آن عمل کند تا جایی که به حقوق دیگران مزاحمتی ایجاد نکند می تواند به اعتقادات خود وفادار باشد و تضادی با اصول کمونیستی که خواهان برچیدن نظام استثمار انسان از انسان می باشد ندارد.

خسرو گلسرخی به فرهنگ توده های ایران احترام می گذاشت و می دانست که بخش بزرگی از زحمتکشان و کارگران ایرانی معتقد به مبارزه امامانی مانند علی و حسین با ستمگران زمان خود بودند (حال درست یا نادرست) و او به احترام به توده ها و مبارزین مسلمان مجاهد خلق که در همان زمان مشغول مبارزه با رژیم دست نشانده و مزدور خائن پهلوی بودند از سمبل های مذهبی آنها یاد می کرد و این نمونه یک انسان شریف و مبارز بود که در اوج خفقان و ستم رژیم دفاع از مردم زحمتکش خود را به جان خرید.

رژیم جنایتکار شاه خائن با محاکمه و اعدام خسرو گلسرخی نشان داد که به عدالت مطلقا اعتقادی ندارد و برای حفظ رژیم مزدور و فاسد خود حاضر به ریختن خون انسانهای بیگناه می باشد.

بگذارید امروز کوته فکرانی که ژست روشنفکری می گیرند در خیال خود فکر کنند که به اعتبار و حیثیت گلسرخی می توانند صدمه بزنند اما تاریخ شاهد بود که عموم مردم ایران یاد و خاطره کمونیست انقلابی خسرو گلسرخی را در تاریخ خود گرامی داشته و خواهند داشت.

خسرو گلسرخی جاودانه شد و ننگ ابدی بر پیشانی رژیم خائن پهلوی زده شد.
نسل های آینده ایران خسرو گلسرخی را به عنوان یک ایرانی مبارز و انقلابی تحسین خواهند کرد و این افتخاری است که هر ایرانی نمی تواند آن را بدست آورد.
یاد خسرو گلسرخی گرامی باد!
۴۰۶٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۰       

    از : بهروز

عنوان : نظر
پاراگراف آخر٬ درخشان است.
آقای سیروس ملکوتی٬ مقاله بسیار خوبی نوشتید. بنظرم اگر ساده تر می نوشتید خوانندگان بیشتری آن را میخواندند. در آن سادگی می شد قلم خود را برای دوستانتان هم برنده کنید. آقای امین موحدی ٬ یک نه به جریان های سیاسی است که پهلوی ستیزی سرمایه زندگی شان است. این سرمایه را بسادگی نمی شود از دست داد. از این رو علیرغم آسیب شناسی درست شما متاسفانه من امیدی به کاربست چاره جویی های شما از طرف دوستانتان ندارم. گستره پهلوی ستیزی به پهلوی ها محدود نمی شود. دامن مشروطه خواهان را هم می گیرد. ۷۰ سال بهایی ستیزی با یک پوزش خواهی جمعی برطرف شد! تا ببینیم کار این یکی به کجا می رسد. اگر مقاله شما منتظر مقاله آقای موحدی چند دهه ای میماند و اعتنایی به ریشه یابی هیستری برخی سلطنت طلبان نمی شود٬ لابد تا بیداری دوستان زمان زیادی باقی است.
۴۰۶۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست