از : برزویه طبیب
عنوان : نیمه پنهان ماه را هم روشن کنیم
اولا وجه افتراق صورت بندی های اجتماعی اقتصادی ازجمله سرمایه داری و سوسیالیسم ، در عرصه تولید و کنترل روند تولید ، قرار دارد.تاکید بر عرصه توزیع ، کاری که نویسنده میکند ،در نهایت به ترغیب خیرات و یا تصحیح سیستم مالیاتی منجر میشود که با اندیشه چپ بیگانه هستند.این شیوه تولید است که شکل خاص توزیع را می آفریند .زیرا هرچیزی که توزیع میشود میبایست قبلا تولید شده باشد و حتی قبلا ،مبادله نیز شده باشد..
با نظر نویسنده در رد قدرگرایی موافقم ولی انتخاب سوسیالیسم ، شبیه انتخاب آزادانه بین شکلات و یا بستنی نیست . انتخاب بین نوید تمدن انسانی و خطر بالقوه عصر بربریت است ، اگر این چنین انتخابی را رفیق نویسنده انتخاب آزاد مینامد ، معنای آن را کامل نمی رساند.
ثالثا ، در عین پذیرش لزوم همبستگی و یا بهتر بگویم همسویی طبقاتی در مقطع خاص تاریحی، باید تاکید کنم که مقطع فعلی ، عصر افتراق طبفات است . حتی حل معضلات ناشی از دشواریهای طبیعی از مسیر حل معضلات اجتماعی میگذرد. کافی است نگاهی به فاجعه نیروگاههای اتمی ژاپن ، بکنیم .
قرار دادن مفهوم دیکتاتوری پرولتاریا در برابر دموکراسی محض ، نیرنگی است که جامعه شناسان بورژوازی برای فریب کارگران بکار میبرند . بعید میدانم نویسنده از این حقیقت که دموکراسی محض وجود ندارد و همچنانکه خود اذعان کرده است ، هیچ آزادی وخلاقیتی در خلاء نیست و در درون اجتماع انسان ها وجود دارد ، واینکه دموکراسی موجود نیز همان دیکتاتوری بورژوایی است ، آگاه نباشد . اگر شکی هست ،کافی است تا به حمایت این دموکراسی از بمباران غزه نگاهی بکنیم.
با نظر نویسنده در مذمت ترک برخورد انتقادی از همه چیز، شامل خویشتن خویش ، کاملا موافقم . و صد در صد موافقم که چپ نه تنها باید نیروی انتقاد بلکه باید نماینده برنامه مثبت باشد وگرنه سوسیالیسم جز امیدی در هزاران سال بعد نخواهد بود.
شیوه برخورد نویسنده با مفاهیم گسست و پیوست با سنت چپ بسیار عالی است .و اینکه بایسته است که ، چپ خود را در تباین با راست اجتماعی تعریف کند ، کاملا درست است . و من بر لفظ اجتماعی تاکید میکنم . راست اجتماعی منحصر به راست آخوندی و یا راست سلطنتی نیست. راست اجتماعی منحصر به راست ضد غربی و یا طرفدار غرب نیست. راست اجتماعی ممکن است خود را طرفدار ملت تورک و یا سینه چاک وحدت ایران زمین بخواند وغیره. راست اجتماعی را ،با موضع گیری ان برعلیه جوهر سوسیالیسم ، یعنی گسترش وتعمیق مشارکت فعال مردم و تمام مردم در تعیین تمام وجوه سرنوشت خویش ، ، تعریف میکنم. این مشارکت گسترده و عمیق را جوهر سوسیالیسم میدانم.من برخلاف نویسنده وارد کردن عامل میزان برابری و یا عاذلانه بودن ،سهم بری افراد را از ثروت اجتماعی ، در تعریف سوسیالیسم صحیح نمیدانم.سوسیالیسم تامدتها و شاید همیشه ،جامعه ای نابرابر خواهذ بوذ.
علیرغم تاکید بعدی نویسنده بر نقش دموکراسی در زایش سوسیالیسم ، با توجه به طرفداری وی از صحت مفهوم دموکراسی محض ، و محدود کردن ضمنی مفهوم دموکراسی به نوع سیاسی آن ، این تاکید را نارسا میکند.از طرف دیگر نویسنده بر تعمیق خودآگاهی مردم ، اتکا میکند ، ولی این تعمیق ، با سد تحمیق فعال مردم، از طرف صاحبان زر و زور و تزویر و دولت آنها،مواجه است . ولی نویسنده دیکتاتوری پرولتاریا را که جوهر آن ،تخریب این سد و ممانعت از برپایی مجدد آن است ، رد کرده است. حال چگونه میخواهد این سد را ، جز از طریق انکار وجود آن ، با طرح مفهوم دموکراسی محض ،دور بزند ، من نمیدانم.
من نیز معتقدم که برای حزب ،البته نه برای دولت ،پراگماتیسم درعمل، بهیچوجه نافی داشتن منشور نظری نیست و نباید باشد ،ولی این ایدئولوژی اولا باید بیان نظری الزامات واقعی عملی ما باشد بنابر این علمی باشد ، و در ثانی جهت گیری اجتماعی آن به سوی ایده آل ما یعنی سوسیالیسم باشد ، بنابراین ،چنین منشور نظری ،نمیتواند جز سوسیالیسم علمی چیز دیگری باشد . البته سوسیالیسم علمی همان کتاب های مقدس مارکس وغیره نبوده بلکه رویکرد واقعگرایانه به جهان به منظور تغییر سوسیالیستی آنرا ، در نظر دارم.
من نیز اعتقاد دارم که انقلابی بودن سوسیالیسم ، نه از یکبارگی آن، که می باید از نوین بودن مداوم و به روز بودن همیشگی آن نشات بگیرد..ولی این روند نو شدن دایمی پیش از آنکه شروع به نفس کشیدن کند ، باید که زاده شود . کم و کیف این زایمان و نوع قابلگی آنرا ،نوزاد تعیین نمیکند ، بلکه تنگی مجرای زایمان و میزان انقباضات رحم مادر عامل تعیین کننده است. برزویه طبیب
۴۹۷۴۷ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱
|
از : همراه شما
عنوان : جای شما کجاست
بهزاد کریمی عزیزم
اینجا با اسم خودم با تو صحبت نمی کنم ، چرا که ما با هم دوستیم و نمی خواهم این گفتگو به دوستی ما لطمه وارد آورد . مدت هاست که می بینم شما عزیز دوست داشتنی ، از یک نگاه ماوراء جریانی در هر جا و هر زمینه ای وارد شده و اظهار نظر و وجود می کنی و بقول معروف خودت را از دسته نمی اندازی ، مثال می زنم که روشن تر باشد
قبل از گردهمایی بروکسل با شهریار آهی و خادم و فریدون احمدی و سازگار در مهمانی خوش و بش کردی و به بروکسل پیام دادی و آهی هم گفت چون حالت خوش نبوده در آنجا شرکت نکردی ، پیش از آنهم در کنفرانس استکهلم همین کار را کرده بودی . در جلسه جمهوریخوهان شرکت کردی و جوری وانمود کردی که هم صاحب خانه هاست و هم حاشیه نشین ، در مراسم شررافکندی عزیز شرکت کردی و پیام دادی و توری گفتی که انگار رفیق حمام و گرمابه او بودی از همان اولین روزی که از شوروی و افغانستان به اروپا رفته بودی . با چاپ ها نشست و برخاست می کنی و خودت را چپ چپ می خوانی و سر سفره لیبرال ترین محافظه کاران ایرانی خارج نشین هم می شینی و با آنها چنان نرد عشق می ریزی که نمی فهمم کجا ایستاده ای
عزیز دل من ، بهزاد نازنینم ، می دانی چرا کار چپ ما به پیش نمی رود ، درست به خاطر وجود افرادی مثل تو از یکطرف که چپ نمایی می کنند و با راست ترین جریانات ایرانی چون شهریار آهی و سازگارا و خادم گپ و دوستی می کنند و آدم هایی چون فرخ نگهدار که با آقا زاده های لندن نشین دل خوش کرده است و افتخارش نشستن در کنار سروش و مهاجرانی است ، که اولی در بستن در دانشگاه ها و اخراج چپی ها ، چه استاد و چه دانشجو علمدار بود و دومی در پرونده زندگی آقای خامنه ای هیچ لکه سیاهی پیدا نمی کند و به سلامت مالی و اخلاق او قسم می خورد
دوستان خوب من چرا چپ را رها نمی کنید ، شما واقعا مصداق کلام آن خدا بیامرز کیانوری هستید که به عده ای لقب ره گم کرده ها را می داد
شما دیگر چپ نیستید ، ولی هنوز از جیب و اعتبار چپ می خواهید بخورد
ایرادی ندارد که چپ نباشد ، هزاران و میلیون ها انسان بسیار خوب در این دنیا و ایران ما هستند که چپ نیستند و هیچ مشکلی هم نیست ، دنیا را و حتی یک دنیا خوب را حتما چپ ها نمی سازند حتی گاه چپ ها در جهان فاجعه هم آفریده اند ، ولی بگذار چپ چپ بماند و راست راست و میانه میانه . آدم تغییر می کند . تو و فرخ هم تغییر کرده اید و ایرادی هم نیست ، فقط همان باشد که هستید ، همه جا و در کنار همه کس نمی شود ایستاد و اصولی هم نیست .
با دوستی و احترام به تو عزیز
همراه
۴۹۷۲۴ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۱
|
از : رضا
عنوان : چپ دمکرات اما اینبارواقعا دمکرات
دوست عزیز
این نوشته گرچه دیر امد ولی خوش امد. این همان چپی است که جامعه بلا زده ما به ان نیازدارد.چپی که اداره جامعه را در همگرایی جامعه ؍ در تخفیف تضادها و در تقسیم و توزیع عادلانه ثروت ضمن احترام به حقوق همه جامعه در مقابل قانون میداند
رضا
۴۹۷۲٣ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۱
|
از : پرویز
عنوان : چند نکته
ایدهی "چپ آن است که خود که میگوید" و پذیرفتن هر کس که - به هر نوعی - خود را چپ میداند، اگر چه در زمانی مانند حال که جنبشی در کار نیست، به برقراری دیالوگ میانجامد و مفید است اما در شرایط و اوضاع انقلابی سبب آشفتگی و لزوم مبارزه با گرایشات غیرپرولتری آشکار میشود. از این گذشته آیا میتوان ۷۰ میلیون عضو حزب کمونیست چین را صرفا به خاطر کمونیست نامیدن خود یا هیلتر را به خاطر "ناسیونال-سوسیالیسم" چپ دانست؟
آنتاگونیسم طبقاتی یک واقعیت عینی درون جامعهی طبقاتی است و اختراع مارکس یا این و آن نیست که بشود آن را خود یا بد دانست یا تایید و رد کرد. نمیتوان دو طبقهی متضاد را با فرمان یا توصیهی اخلاقی به "همزیستی مسالمتآمیز" کشاند. آزادی بردهها تنها در گرو نفی "بردهدار"ی و نظام بردهداری بوده، به همین دلیل هم نمیتوان بورژوازی را با پرولتاریا برای "سرمایهداری یا سوسیالیسم؟" و طرحریزی جامعهی متعالیتر سر میز مذاکره نشاند.
در رابطه با "دیکتاتوری پرولتاریا"، به هر حال لازمهی لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و برقراری مالکیت اشتراکی و در کل گذار از سرمایهداری به سوسیالیسم و کمونیسم، تسخیر قدرت توسط طبقهی کارگر (اکثریت جامعه) است. درست است تحت نام "دیکتاتوری پرولتاریا" تجربههای تلخی روی داده اما شما آن را با "دیکتاتوری حزبی" همردیف قرار ندهید. بیتوجهی به محتوا و فقط نامها را تغییر دادن کسب و کار بورژوازی است! برای پیبردن به مفهوم "دیکتاتوری پرولتاریا" نزد مارکس و انگلس این مقاله فکر میکنم مفید باشد.
http://marxmyths.org/hal-draper/article۲.htm
با تشکر از رفیق گرامی
۴۹۷۲۲ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۱
|