سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آوازه‌خوان نه آواز
شرم رقیه دانشگری و مسئولیت فردی
- مهدی اصلانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : حافظ طاهری

عنوان : مردانگی در نقد گذشته
با سلام به آقای اصلانی,
لطفا یک بار دیگر به این جملاتی که نوشته اید دقت کنید :
"جان‌مایه‌ی این نوشته خودخالی کردن و تطهیر خود است. در مقابلِ متن دانشگری خلع سلاح نمی‌شوم، اما تکلیف با کادری قدیمی که در رده‌ی اعضای اصلی اکثریت بوده و امروز خود را اکثریتی نمی‌داند چیست؟ تکلیف با سیاست‌ورزی که جوانی به نازِ سازمانی بخشیده که با عفونتِ خمینی و شقاوتِ قدرت هم‌بستر شده چیست؟ و آن همه معصومیت‌ که کنار دست‌مان پرپر شد؟ "
اگر هنوز از نوشتن این جملات پشیمان نیستید پس من نظر خودم را می نویسم:
منظور شما از "خود خالی کردن" چیست. من از خود خالی کردن برداشت دیگری که ربطی به سیاست ندارد, دارم.
منظور شما از "تطهیر خود" چیست؟ مگر خانم دانشگری مذهبی هستند که خود را تطهیر کنند؟
منظور شما از "خلع سلاح نمی شوم" چیست؟ مگر قرار است که با نقد گذشته کسی کسی را خلع سلاح کند؟ مگر شما مسلح هستید که نگران خلع آن شوید؟ و تازه این چه سلاحی است که با یک نوشته از بین می رود؟
منظور شما از "تکلیف با کادری قدیمی که امروز خود را اکثریتی نمی داند چیست" چیست؟ مگر شما و یا خانم دانشگری و یا هر کس دیگر, وکیل یا آخوند هستید که تکلیف معین کنید؟ مگر این کادر قدیمی عقل و شعور ندارد که خودش آینده اش را رقم بزند؟ مگر قرار است دیگران اشک حسرت بریزند؟
منظور شما از "سیاست ورزی که جوانی به ناز ..." چیست؟ مگر قرار است که رمان بنویسید؟ این ها چیست که سر هم بندی کردید؟ مگر شما بالای منبر نشستید که اینگونه کلماتی بی ربط و بی معنا و احساسات برانگیز مطرح می کنید؟
و اما سوال اصلی من از شما: اگر شما جای خانم دانشگری بودید چه می کردید؟ خود را با جرثقیل حکومت اسلامی در میدان آزادی به دار می آویختید؟ آیا در خانه هر فدائی را می زدید و سنگی به وی می دادید تا در میدان شهر شما بایستید و ایشان سنگی به سرت پرتاب کنند. آیا منظورتان این است که خانم دانشگری می بایست از شما می خواستند که برایشان توبه نامه بنویسید؟ و یا چه؟
این چه فکر بی معنی و خشم آلود و بدور از هر انصاف و مروت انسانی است که شما بخورد ملت میدهید؟
همه انسانهایی که به سیاست وارد می شوند و وقت و عمر و جوانی و و و و خویش را در این راه بی مزد و مواجب می گذارند, اشتباه هم می کنند. آنانی که به اشتباهشان پی می برند و اعلام می کنند, دو چندان قابل احترامند. اعتراف به اشتباه خصلتی است مردانه. رفیق دانشگری مردانگی کرد و نوشت. مردانگی شما کجا رفته است؟
۶۱۱٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : اسماعیلی

عنوان : مهدی اصلانی حق دارد.
مشکل کل ایرانیان است که اشتباه و جنایت را مثل هم می بیند. چپ رادیکال ایران با هر اشتباهی که داشت از تداوم انقلاب قهرمانانه دفاع کرد و فداکاری کرد، خون داد. شکنجه شد، زندان رفت. توده و اکثریت فدای را نباید چپ دانست آنها با رژیم در سرکوب انقلاب شریک شد. شریک جنایت بود.
۶۱۱۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : مهدی حکیم

عنوان : خدمت اصلانی ها ،دانشگری ها...
دوستان عزیز، شما مشکلتان اینست که زیادی به خودتان وزن و نقش میدید و به همین خاطر سی چهل سال پیش اشتباه کردید که به سازمان ییوستید تا قهرمان شوید و امروز نیز با تیغ زدن به خود قهرمان سازی می کنید. به عنوان عضو کوچکی از خانواده بزرگ فدایی که در دوران انقلاب با ۱۵،۱۶سال به آن پیوستم و بعد ده دوازده سال فعالیت حرفه ای با خلوص نیت بدون هوچیگری با آن در خارج از کشور خدا حافطی کرده و به دنبال درس و مشق خود رفتم، هنوز هم بعد گذشت بیش از ۲۰ سال دوری از عالم سیاست افتخار می کنم و خوشحالم که فدایی و اکثریتی بوده ام! نه از مردم طلبکارم نه رهبران رامقصر میدانم. خودم انتخاب کردم و هر روز بیشتر از روز قبل باور دارم که در شرایط آن دوره ایران و جهان بهترین ، سالم ترین و صادقترین راه را انتخاب کرده بودم و به آن افتخار می کنم! از سازمانم و از رهبرانم در آن سالها بسیار متشکرم که امروز زنده ام و زندگی شرافتمندانه ای دارم و در گذشته نیز با شور جوانی گرفتار ماجراجوی و آوانتاریسم نشدم و اگر خدمتی هم به مردم و کشورم نکرده باشم صدمه ای هم به آن نزدم. این دوستان چه در آن سالها و چه در این سالها از یک چیز رنج می برند...
۶۱۱۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : الف رستمی

عنوان : دشمنی
نوشته رقیه دانشگری مبارزه علیه دیکتاتوری و ارتجاع را گسترش نداد، عمق هم نبخشید. تنها دشمنان این سازمان را جری کرد و خوشحال. تشخیص تاکتیک در سیاست عملی پیچیده است، اما تشخیص اینکه چه کسانی را شاد می کند و چه کسانی برایش کف می زنند، کار سختی نیست.
هیچ تضمینی نیست که باز هم اشتباهاتی تکرار نشود. نوشته دانشگری بر علم مبارزه سیاسی و نحوه شرکت در مبارزه و سازماندهی آن چیزی نمی افزاید که از این اشتباهات دوری جوییم.
گوستاو فلوبر پدر رمانیسیسم گفته ای دارد مخصوص فرزانگانی که می خواهند دامنشان آلوده ی سیاست نشود، که جدا قابل تامل است. او می گوید :
به میان اجتماع می روید، کاندومی بر روی روح خود بکشید.
۶۱۱۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : مجید الوند

عنوان : شفافیت
امروزه سیاست شفافیت طلب میکند و سیاست میدان بازی و تفریح سالم نیست. وقتی که وارد ان می شوی بخواهی نخواهی زیر ذره بین دوست و دوشمن هستید. سیاست مدار یا فعال سیاسی که در سطح هدایت جریانی مشغول است ، ادم بی وجدانی نیست. ولی در تصمیم گیری کلان عاطفه و غیره برایش جایی ندارد. وقتی خانم دانشگری که اکنون سالها از عرصه عمل سیاسی دور است، مطلبی درباره دورانی می نویسد که خود از رهبران بوده است، طبیعتن برخورد سیاسی(چه در تأیید ای چه در رد ان) با او را باید انتظار داشت.
اصلانی اینجا چه می گوید، به نظرم دنبال شفافیت است با ان کلام صریح و قاطع خود که میشناسیم. القاب بازجو و غیره برای او ناعادلانه است. اوردن بحث شرایط سیاسی جامعه و موقعیت نیروی چپ و غیره در برخورد با نوشته اصلانی همه با هر نیتی که باشد دنبال شفافیت به هر دلیلی که باشد، نیست. شفافیت مورد نظر فکر میکنم حق مردم است. به جای حملات شخصی به شفافیت کمک کنیم.
۶۱۱۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : محمد براتی

عنوان : خودرازیرزره بین بردن شهامت میخواهد که خیلی این شهامت را ندارند،
جناب آقای اصلانی،
بیشترنوشتــه های شما را دراین سالهای اخیرخوانده ام،خیلی دلسوختــه می نمایی! اما، بدان که خانم دانشگری جزء اولین هاست که به خطاهای خود اعتراف کرده!
البتــه من عضوهیچ سازمانی نبوده ونیستــم وبه همین دلیل هم این بانو را خوب نمیشناســم ودرجریان مبارزات ایشان هم نبوده و نیستم ،ولی تعریف های کسانی را که میشناسمشان برایم کافی است تا اورا بانوی مبارز خطاب نمایــم، ضمن اینکه صداقت و رشادت درسخنان ایشان کاملا" هویداست،
اما،بهرحال درهمین مملکت بوده ،هستیــم وزندگی میکنیــم وکم وبیش درجریان اتفاقات بوده وهستیــم، به عنوان یک شهروند ساده ناظر براعمال سازمان ها ازجمله سازمان چریک های فدایی خلق بوده وبراین باورم، حزب توده ایران بخاطر افکارش و نیز با بودن سازمان جوانی همچون"چریک های فدایی خلق" هرکزنمی توانست عضــوگیری کنــد و بر وزن اش بیافزایــد. لذا،به همین دلیل درفکر جذب این سازمان شــد...درنتیجــه این سازمان چنــد شقــه شد که بزرگترین آن بنام های اکثریت و اقلیت مطح بودند، طبیعی است هرسازمانی که درآن انشعابی رخ دهد، ضعیف وتا اندازه زیادی کارآمدی خود را از دست خواهــد داد! وبراین باورم همــه ی آن مطالبی که این بانوی شجاع در سخنرانی اش بیان کرده وآن مطالبی را که ایشان نتوانسته بگوید ویا به احترام همرزمان اش نخواست بگوید ازجملـــه همدست نظام ضداستکباری شدن، همدست نظام ضداکپریالیستی شدن برای از بین بردن رقبایی همچون جبهــه ملی، نهضت آزادی، روشنفکرانی با گرایش ملی گرایانه، مجاهدین خلق و... وحتی پیــداکردن وآدرس دادن خانه های تیمی مجاهدین و... همــه ی اینها دستورات حزب توده ایران بوده برای ازبیــن بردن رقبای خود، چون این حزب پیش خود فکرمیکرد که با بودن این احزاب بهرحال دین باور نمی تواند قدرتی جــذب کنــد وبه همین جهت در نابودی شان نهایت تلاش را کرد وسازمان چریک های فدایی خلق (اکثریت) هم دستورات حزب توده را اجراء کرد... به شخصــه امیدوارم جناب آقای فرخ نگهــدار خلـق باور! روزی همــه ی اینها برای خلق ایران ونیز برای تاریخ نویسان از خود بجای بگذارد، بهرحال چــه بدتان بیایــد ویا نه، ما مردم اینگونه فکرمیکنیــم،.
۶۱۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : نقد گذشته
نقد گذشته از آنجا ضروری است که حال محصول گذشته است. بحث بر سر این نیست که اکثریت و حزب توده و حتی حزب رنجبران با حمایت از جمهوری اسلامی به اعتبار کمونیسم در ایران لطمه های جبران ناپذیر وارد کردند. مسئله این است که این فرایند اپوزیسیون سازی جمهوری اسلامی است که جریانات اپورتونیست را در صف مقابل خود نگه میدارد وگرنه کیست که نداند اگر حکومت گوشه چشمی به اکثریت، حزب توده (بماند که حزب توده را بیشتر باید شیئ در موزه تاریخ سیاسی ایران دانست نه چیز بیشتر) همین الان نشان دهد آن ها هروله کنان به سوی آن روان خواهند شد. همین الان اگر چنین اتفاق بیفتد حزب توده و اکثریت نیروهای چپ انقلابی و رادیکال که برای سرنگونی مبارزه می کنند را این بار با عناوین دیگری مورد حمله خود قرار نمی دهد؟ اگر دیروز به نام مبارزه ضدامپریالیستی به اعدام هزاران فعال چپ لبخند زدند امروز به بهانه دفاع از قانون و اصلاحات و حرکت آرام به سوی دمکراسی تحت زعامت رهبران جمهوری اسلامی همان برخورد را به شکل دیگری مباح نخواهند دانست؟ من در گفتار فرخ نگهدار به عنوان پدر معنوی اکثریت هنوز این گستاخی و دهن کجی به جنبش انقلابی مردم ایران را به عیان می بینم. خرد کردن گذشته ای چنین سخت و رسوب گرفته با شمشیرهای چوبین و نقدهای آبکی ممکن نیست هر چند و با همه اینها اقدام رقیه دانشگری را مثبت میدانم.
۶۱۱۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : پروین کرد

عنوان : کسی که ۳۰سال عزلت گزیده وسکوت کرده وفقط امروزبقول حضرتتان زبان (بتطهیر و خودخالی )کردن میگشایدر ا، نمیباید بیش ازین آزرد!
، خانم دانشگری را میباید بحال خودگذارد چرا که رنج بسیار برده است و امروز از خطا ، اشتباه و با عرض بس وبس پوزش، از حماقت و باز هم بیش از حمافت ،جوانی و پر شوری باصطلاح (انقلابی)،،، ابراز ندامت میکند ، پس دیگر محاکمه ی مجازی تلویحی وبا ( آرزوی اسف ناک ) که دادگاهی که شاید هرگز برقرار نشود!!! از جانب حضرتتان ، سودی ندارد . این آرزو ی (دادگاه عادلانه ی !! جر ثقیلی ) مرا نا خواسته باین برداشت وامیدارد که نکند حضرتتان در کنار (امام مسعود) ، پیش از محاکمه و به جر ثقیل سپردن قاتلین انسان (درحکومت جنایتبار اسلامی) ، هلهله کشان نادان ، الکی خوش و دل به الم شنگه ی (((انقلاب))) سپرده را به جرثقیل بسپارید !! از حصرتتان بس بعید است،،، من هرگز عضو هیچ حزب و گره و سازمانی در ایران نبوده ام، جز از نوجوانی ام که آرامآرام به قدیمی ترین حزب سیاسی چپ ایران دل بسته شدم و بی عضویت ، و تا ابر سیاه الم شنگه ی حقوق بشر غربی که بر سر ایران باران نکبت بارید و من احساس اش کردم . جزو هیچ بنگاه زنانه و حقوق بشری (مد روز) هم نیستم ، اما دلم میخواهد خانم دانشگری را که فقط پس از ۳۰ سال این سلامت و شهامت و جرآت را یافته و خودرا ازنو پیدا کرده است را مورد الطاف سیاسی ، رفاقتی ، سازمانی وووووو قرار داده نشود ، سی سال عمریست دراز و هرانسا ن و در هر هییتی ممکنست به هزار و یک درد مبتلا گردد تا به بخود آید . در تمامی جهان و با تآسف، احزاب و سازمانها و گروههای سیاسی این بد شانسی و بدببختی را دارندو خواهند داشت که نک فقط به اشتباه ، نادانی ، حماقت و از خود بیخوشدن که حتی به حقارت در غلتند ، چه رسد به ایران که کل نیروی های سیاسی اش تا مغز استخوان ، چه بخواهند و چه نخواهند مبتلا به مذهب حاکم است و تعجب هم ندارد ، ما اینیم دیگه و نه بیش و اینرا به کمال و لااقل در سوار کردن زباله آخوندی بنام رهبر((((انقلاب))) نشان دادیم و شرممان باد و شرممان باد! و هنوزهم بعضآ اصرار به نشان دادنش داریم و چه پیسی ای ازین والاتر، مگر نه !!آنانکه به خانم رقیه دانشگری چه از لجاظ سیاسی و از چه لحاظ رفاقت انسانی نزدیکترند بهترست با ایشان همدلی ای دوستانه و انسانی داشته باشند ، تا به به و چه چه سیاسی و گاه انتقادات سیاسی و غیره ،، لطف نموده و اجازه ی خود بروز دادن را به آدمها بدهند و شرایط نحس و نگبت بار زندگی در غربت( اگر چه ساق و سم لخت وزبان دراز و معترض و گاه پرخاشگر)را داریم ، اما بریدگی از همه چیز وهمه کس که افاقه ای نمیکند، لا اقل به پر و پای مستغفر یکدیگر سعی کنیم که نپیچیم و نپیچیم ،،،
۶۱۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای اصلانی
نوشتید : « من نه دادستان هستم نه قاضی و نه عضوی از هیئت‌منصفه‌‌ی دادگاهی که احتمالاً هیچ‌گاه تشکیل نخواهد شد، و اساساً تشکیل چنان دادگاهی موضوعیت ندارد، اما وجدان تاریخی ما درگیر سیاستی است که حیثیت عمومی را خدشه‌دار کرده است. سازمان اکثریت آئینه‌ی تمام‌قدِ تزلزلی ارزشی در میان نیروهای سیاسی است. »
با برخوردهای شمای نوعی سالها آشنا هستم ٫ در این سه دهه اخیر چه کار مثبتی برای کشور انجام داده اید ؟ الف : خواهید گفت افشا گری اعمال حکومت با نوشتن مقاله و شرکت در سالگردهای مختلف . دستتان درد نکند که مردم را از بیخبری درآوردید چون بدون شما لابد از اعدامها و ترورها بی اطلاع میماندند ٫ اولأ افکار عمومی هم زودتر از من و شما باخبر بودند و هستند دومأ از ابعاد آن نیز بیش از من و شما ٫ هزاران سند وجود دارد که بخواهید میتوانم برایتان بفرستم. ب : خواهید گفت افشاگری بشکل انشا نوشتن علیه فدائیان خلق اکثریت ٫ در این کار باید بگویم درس خوبی از دوران بازجوئی گرفتید و همان فرم بازجوئی از خود را ٫ روی دشمن انتخابی خود اعمال میکنید. در حقیقت شما کارتان شده بازگوئی اعمال رژیم که همه میدانند و تخطئه مخالف خود. از کیسه جنایات و ایراد گرفتن هم میشود برای خود مرتبه و مقامی درست کرد اما شما روند جامعه را نمیبینید و در همان جزم اندیشی و ذهنی پردازانه دهه پنجاه ماندید و فکر میکنید با این منش و گفتار میتوانید در تحولات رو به جلو جامعه نقش مثبت ایفا کنید بجای ایراد گرفتن های انشائی و آبکی ٫ برنامه و راهکار اجرائی آن را بنویسید برای مثال : بفرمائید اکثریت در دهه ۶۰ چکار باید میکرد آیا کپی مجاهدین خلق باید عمل میکرد ؟ یا چی ؟ اینکه آب به آسیاب ولایت ریخت و غیره ٫ غیر از نوشتن انشا و خود را منزه جلوه دادن است و خریدارانش محفلهای خودی و گپ زدنهای بعد از نشست خودی و صرف چائی و آسوده خوابیدن و ارضای خود که خوب مچ فلانی را گرفتم. اگر فکر میکنید که مردم از فلسفه این گفتمانها بی اطلاعند اشتباه میکنید.
شما زیاد دلخوش نباشید که گفتید : « ... دادگاهی که احتمالاً هیچ‌گاه تشکیل نخواهد شد، و اساساً تشکیل چنان دادگاهی موضوعیت ندارد.. » من روند جاری و رفتار جامعه را که نگاه میکنم به احتمال زیاد ضرب المثل ( آسیاب به نوبت ) عمل میکند و در حال اجراست . آیا حتی یکبار از خود سوال کردید که چرا افکار عمومی با وجود اینکه مخالف استبداد و دیکتاتوری و خواهان آزادی است اقبالی به حرفهای ما نشان نمیدهند ؟ برخی هم از گذار باثبات و گام به گام جامعه وحشت دارند که مبادا روزی جوابگوی پرونده خود باشند. پس چه بهتر فروپاشی و از بین رفتن جوابگوئی خود و همه فجایع و بدبختی ها را سر سرنگون شده ماست مالی کردن. بله اکثریت هم مانند خیلی ها سیاست های نادرست اتخاذ کرده است و میکند و نقد ریشه ای ( علل آنرا ) باید دید نه انشا نوشت و مانند شما گفت : « شما و سازمان‌تان متاسفانه در جرم معاونت داشته‌اید » شما با بازجوئی از امثال آقای تابان چه هدفی دارید که مشتاق نقش آقای نگهدار هستید ؟ اگر به حرف خود باور دارید که گفتید : « سازمان اکثریت آئینه‌ی تمام‌قدِ تزلزلی ارزشی در میان نیروهای سیاسی است » دغدغه شما چیست؟ من مطمئن هستم که دلتان میخواهد اکثریت چنان باشد و وقتی میبینید چنین نیست عوض پیگیری علل آن بدنبال بازجوئی هستید. کمی هم فکر فردائی باشید که در ایران دیکتاتوری نیست و تمامی نیروها آزادانه فعالیت میکنند آنموقع باید بجای ایراد گرفتن و اتهام زدن باید برنامه خود را در معرض انتخاب جامعه قرار دهید یا اینکه مثل مجاهدین وزرای کشور در اشرف تعیین شده اند و فقط منتظر ورود به کشور میباشند.
۶۱۱۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : مجید أ ژنگ

عنوان : ایا خطاها از سال۶۰ اغازشد؟
مهدی جان من در تعجب ام که چرا همه اش سعی داری که تاریخ انحراف را بگردن انانی بیاندازی که از از ۱۶ اذر ۶۰ به بعد در رهبری اکثریت قرار گرفتند ؟ ایا این بگونه ای تحریف تاریخ نیست ؟ مهدی عزیز شما که در رهبری نبودید اما چرا تمامی انانی را که از پلنوم ۵۸ به بعد در خط اکثریت قرار گرفته و زمینه های انشعاب بزرگ (سال ۵۹ و دو پارچه شدن سازمان به اقلیت و اکثریت ) را فراهم اوردنند سخنی بمیان نمی اوری ؟ مگر اینکه بر این باور باشی که تمامی خطا ها و اشتباهات تالتیکی و استراتژیکی ( اگر از واژه هایی نظیر خیانت چشم پوشی شود ) اکثریت از همان روز بعد ان بیانیه ۱۶ اذر اغاز شده باشد که البته با توجه به اوج کشتارهای بعد از خرداد ۶۰ بعید بنظر می رسد که چنین اعتقادی داشته باشید ، اما گذشته از تمامی اینها باید براین مهم انگشت گذاشت که این انتقاد از خودها همانگونه که بدرستی اشاره کردی فقط خود فریبی هست و بس و هیچگونه ارزش کارامد ندارد ، زمانی این گونه انتقاد از خود ها و شرمندگی ها ارزش مند بود که جنبش عظیم فدایی با انبوه بیشماری از هوادران جان برکف را می شد مجدا سازماندهی کرد ان نیروی جوان و با اندیشه را به چندپاره گی نمی کشاند و باز هم میشد زیر یک سقف ادامه حیات داد .
۶۱۰۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست