سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

باخت تیم ایران و خوشحالی ما! - یاشار گولشن

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : آ طهرانی

عنوان : تا کی،لاس خوشکه سیاسی ؟
سلام برآقای البرز همیشه در صحنه!!! شما مگر مقام امینتی هستید ، که اقای گولشن را س و ج می کنید ؟ شما بر مبنای کدام
منبع می گوئید که همه مردم ایران ، از ایرانی بودن خودشان استعفا نداده اند .با این تعاروف ها هیچ گونه مشکلی حل نخواهد شد. ׳
خانم اردلان می گوئید چون حالا در افغانستان وعراق مردم در اثر سیاست های رژیم های گذشته به قتل می رسند ،بس ملیتهای داخل ایران از خواستهای به حق خود صرف نظر کنند !!! به نازم به این بینش سیاسی ، مشکل به این سادگی نیست شما وجناب البرزمتاسفانه در اینجا ادرسه عوضی می دهید . تا انحلال کامل هژمونی فارسگرا درسیستم ایران هیج گونه مشکلی در ایران حل نخواهد شد. ׳
۶٣۱۹۵ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹٣       

    از : سلیم

عنوان : تنها
سالهاست ی پرشماریست که بر رنج و اندوه مردم عراق به ویژه تهیدستانش, ملیون ها آوارهایش, لشکر فحشای دختر بچه هایش در اردن و شیخ نشین های شوم , و برای جگر خونی مادران پر مهر همیشه گریانش, غم خورده ام. رنج گسترده ی مردم نکبت زده ی سوریه را از نخستین روز دنبال کرده ام....... اشک ریخته ام. پرگویی خالی از شناخت, پوک و دردنشناس انسان های مورد خشم شما را هم همیشه شنیده ام. خوانده ام. کردارشان را هم دیده ام. شاید به همین خاطر است که دلهره های سرکار را, به اندازه ی شما, برای آنچه ممکن است ایشان به سر مردم /مردمهای ایران بیاورند ندارم. عرض می کنم "دارم" اما چرا به اندازه ی شما ندارم.به گمانم :
-انسانهای مورد خشم شما,تنها در صورت هجوم نیروهای غیر ایرانی و تصرف "آنچه کشور ایران نام دارد" است که امکان فرود آوردن "هوا"پیمای افکارشان و پیاده کردن آمال درون آن را خواهند یافت. از بخت بد ایشان,امروز چنین نیرویی اگر هم بخواهد, اگر هم بتواند, طاقت و حوصله ی این نابکاری را ندارد.
- آنچه که هسته ی آتش خانمانسوز افکنده شده در منطقه را تشکیل می دهد, امروز در تفاوت با دیروز, بیشتر مذهبی می باشد تا اینکه قومی باشد. قاطبه ی آذری ها/ترکها در ایران نه تنها از مذهبی ترین شیعه های جهانند, نه تنها خود "بافندگان کمر بند شیعه برای نگهداشت قامت عرضی ایران بوده اند" بلکه در جمع روحانیان,نظامیان و دیوان سالاران حاکم بر این کشور پرشمار نماینده دارند. مردم شیعه- عرب همیشه ستم دیده ی جنوب ایران که در گذشته از سوی قوم گریان سنی مذهب عراق به شورش تشویق می شدند, امروز از بقداد تا بصره را (که تنها گامی آنسوی مرز است) زیر سلطه ی لشکر شیعیانی می بینند که پشت به نطام ایران دارند. آن بخش از کردستان ایران هم که مذهب مردمش تسنن است گرچه غیر مذهبی نیستند,قرابت چندانی اما با این جنبش "سنی" خوانده شده ندارند.مردم و حکومت کردستان عراق هم که خود درگیر با این جنبشند تمایلی برای درگیری با ایرانی که منبع بزرگ کسب و کار آنها شده است ندارند. خانم اردلان ,در پشت این جنبشهای مذهبی اگر در طبیعت خود محق هم باشند, شخصیتها, شیخ ها و امیران خلیجی/سعودیی ایستاده اند که انسانهای مورد خشم شما شجاعت تائیدشان و بیان تمایل همکاری با ایشان را لااقل امروز ندارند. خانم اردلان, انسانهای مورد خشم شما, به گمان من بسیار تنها,غریب و شور بختند, ماشاالله اما صدا و کاغذ و قلم دارند. خانم اردلان,ببینید فوتبال فریبا من, شما و جناب یاشار را به کجا آورد. من انشای ایشان را دوست دارم و آرزو می کنم که قلم ایشان روزی از غربت رها شده راوی شادی و اندوه راستین انسان اندوهمند سزاوار شادی شود, انسانی که پر شمار همه جا هست,همه جا اما دور از چشمان انسانهای مورد خشم شما.
۶٣۱۹۱ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : با این همه اجحافات مستبدان و وجود فرهنگ استبدادی در کشور
‫آقای گولشن گرامی، ضمن تشکر از شما و خانم اردلان گرامی به خاطر انجام این بحث اصولی و دور از جنجال،‫ سئوالی را که خانم اردلان از شما پرسیده مشخص و واضح است، ایشان از شما می پرسد، «...بر من معلوم نیست که شما خود را ایرانی می دانید، یا نه؟...»

‫نمیدانم چرا و به چه علتی شما از پاسخ دادن به این سئوال مشخص طفره رفته، و در کنار آن همه مسائل که در باب فرهنگ استبدادی غالب بر کشور و سوءاستفاده های مزورانه ج.ا از افتخارات کشور نوشته ای، نمی خواهی بنویسی ایرانی هستی یا نه

‫حداقل در این صد و اندی سالی که از تصویب اولین قانون اساسی کشور و تأیید رسمی مشارکت مردم در اداره امور کشور می گذرد، کشورمان جز مقاطعی بسیار کوتاه و آن هم به صورتی بسیار خام شاهد مشارکت واقعی مردم در اداره امور کشور نبوده است، اما با این همه اجحافات مستبدان و وجود فرهنگ استبدادی در کشور، مردم ایران در اقصی نقاطش از ایرانی بودن خود استعفا نداده اند
۶٣۱۹۰ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹٣       

    از : زهرا اردلان

عنوان : درد مشترک
جناب سلیم ! نگویید که من حوصله ی بسیار دارم . این بار ، از سر ِ ادب ، موظفم که به شما پاسخ گویم.
فرمایش تان بسیار متین و تفکر بر انگیز است. این درد مشترک انسان است که باید ما را به نوشتن و تأمل در حال و روز ِ اسفبارمان بر انگیزد. اما ، باور بفرمایید که من ، هر گاه ، تصاویر شهرهای مخروبه ، کودکان دست و پا از دست داده ، خانواه های از هم پاشیده و مظلومیت ملت های سوریه و عراق و لیبی و افغانستان و ... را می بینم ، از این وحشت که، همین مصیبت به سر ما بیاید ، به تشنج می افتم. کسانی ، این همه را می بینند و به همان راه ترکستان خود می روند ؛ و اگر در ایران هم ( همچون عراق و سوریه و ... ) جنگ داخلی راه بیفتد ، کک شان نمی گزد. برای آن ها راه باز است . مثل همیشه ، ملت بد بخت را ، در جهنمی که برایش تدارک دیده اند ، رها می کنند و در اروپا و آمریکا گوشه ی امنی می یابند و ... روز از نو و روزی از نو .
نمی خواهم پر گویی کنم. این نوشتن ها ، عکس العملی است در قبال ِ کج اندیشی و بی مسئولیتی این حضرات. گرچه این جنابان عزم خود برای ایجاد یک جنگ قومی تمام عیار در ایران جزم کرده اند و گوش شان به هیچ فریاد هشدار دهنده ای شنوا نیست. با این همه ، اشخاصی همچون من می نویسند ، باشد که وجدان های بیدار ، اندکی به خود بیایند . روز و روزگار به شما خوش.
۶٣۱٨۷ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹٣       

    از : یاشار گولشن

عنوان : بازهم در مورد کامنت خانم زهرا اردلان
خانم زهرا اردلان، در خصوص کامنت دوم شما چند نکته را در حد ظرفیت بخش کامنتها توضیح میدهم:
من از فرهنگ ایران با افزودن لفظ ”موسوم” نام برده ام. یعنی اینکه چیز تعریف شده ای بنام فرهنگ ایرانی وجود ندارد. منظورم البته رفتارهای مردم در روابط شخصی با همدیگر نبود که آن رفتارها اولا میتواند در مناطق مختلف ایران و همچنین در ارتباط با طبقات مختلف مردم فرق کند و دوما نمیتوان در مورد آن بصورت مطلق نظر منفی یا مثبت داد. منظورم از فرهنگ ایرانی آنچیزی است که در میان ایرانیان در حوزه سیاسی و هویتی مطرح است که یکی از ابعاد خود را در مساله حمایت از تیم اعزامی جمهوری اسلامی و شیوه تئوریزه کردن آن توسط روشنفکران ایرانی نشان میداد. اگر شما معتقدید که برداشت من از این فرهنگ ایرانی نادرست است و نیز این فرهنگ به حدی والا است که کسی حق برخورد به آنرا ندارد تقاضای من اینست که شما در مقاله ای بصورت مشخص مختصات آنرا بنویسید تا دقیقا بفهمیم که هر دو از یک موضوع واحد صحبت میکنیم. آنچه که من از فرهنگ موسوم به ایرانی مورد نظرم هست حس توهم خود بزرگ بینی بی اساس، خود را از نژاد برتر دانستن و خود را وارثان یک امپراطوری عهد باستان که انسان دوست هم بوده و اولین منشور حقوق بشر را هم ابداع کرده است میباشد. این را من توهم میبینم و هیچ دلیلی هم برای کتمان نظرم نسبت به این توهم بیمارگونه ندارم. یک نمونه از این توهم را میتوانید در اظهار نظر آن فوتبالیست ایرانی قبل از بازی با آرژانتین ببینید که گفته بود: "صد درصد مسی بهترین بازیکن دنیاست و شکی در آن نیست. واقعا به تنهایی نمی‌توان او را مهار کرد، دور از ذهن است اما نژاد آریایی داریم که همواره نشان داده‌اند قدرت بالایی دارند و ما هم این موضوع را در جام جهانی نشان خواهیم داد. ما مقابل آرژانتین بازی می‌کنیم نه مسی و با نژادمان این موضوع را نشان خواهیم داد."
از نظر من آن فوتبالیست ایرانی تقصیر ندارد بلکه مقصر آن سیاست تبلیغاتی و تلقینی است که سالها در گوش وی از فرهنگ غنی ایرانی و از موهوماتی مثل نژاد برتر آریائی حرف زده و حرف مسخره این چنینی را در سایت رسمی صدا و سیمای حکومتی درج میکند و اتفاقا صدای اعتراض کسی از معتقدان به فرهنگ ایرانی در نمیاید.
در خصوص بحث حاشیه ای مذهبی بودن کلمه “مبارک” توجه کنید که آنرا با “مشروعیت” که معمولا همراه با کلمه توضیحی مثل بین الملل، قانونی، اخلاقی و دیگر میاید نمیتوان مقایسه کرد. به هر حال شما به شکلی که نشان مسخره کردن زبان ترکی را داشت این کلمه را بکار بردید که با برداشت من، خود نشان دیگری از شیوه برخورد خود بزرگ بینانه فرهنگ موسوم به ایرانی نسبت به زبانهای دیگر است و برای من حیرت انگیز است که شما توقع دارید از گل نازکتر هم نباید در این مورد گفت.
در ارتباط با نامگذاری تیم اعزامی، من توضیح کافی در متن مقاله داده ام. از نظر من هم این تیم به ائتنیک بخصوصی منحصر نبود و صرفا تیم اعزامی حکومت اسلامی بوده و خوب و بد آن نیز به حساب همین حکومت میرود. اما این نیز طبیعی است که جمعی از مردم -بگذریم از مساله ارتباط تیم با حکومت-به دلیل همین نامگذاری که آنرا منحصر به یک ائتنیک مشخصی میکند با آن احساس همدلی نکنند. در اینجا جدا از احساس بخشی از مردم، نکته مهمی وجود دارد که خود شما بایستی در مورد آن فکر کنید و جوابش را بدهید که چگونه میشود که حکومتی که هر چیزی را با یک پیشوند و پسوند اسلامی و نام امامانش پیوند میدهد ناگهان چنین سخاوتی در مورد متوهمان گذشته درخشان ایرانیان به خرج میدهد و یاد دوره امپراطوری پارس میافتد و تیمهای اعزامی اش را، روزی بنام شاهزادگان پارس، روز دیگر بنام ستارگان پارس و امروز بنام افتخار پارس به صحنه بین المللی میفرستد. اگر نیت حکومت از این نامگذاری برای شما هم معلوم شد آنوقت شاید لازم باشد از خودتان بپرسید که به چه دلیل آقای درویش پور آن نیت را در سایه قرار میدهد و به چه دلیل شما آنرا توجیه میکنید و مهمتر از اینکه به چه دلیل جمع کثیر ایرانیان با ساز آن میرقصند.
۶٣۱۷٨ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹٣       

    از : سلیم

عنوان : ماشاالله
خانم اردلان, شما حوصله بسیار دارید, ماشاالله.
انسان سیاسی ایرانی آنقدر از انسان مورد نظرش/خطابش دور شده است که به اشتباه پژواک صدا ی خود در هوا, انعکاس تصویر چهره ی خود در تالاب را صدا و تصویر او می پندارد. به کفر خود شیطان قسم که این ماشاالله من هم اسلامی نیست.
شبی خانه ی دوستی که اهل اروگوئه می باشد مهمان بودم,به هنگام شام دختر نوجوانش مرا از سر ادب بوسید و با پوزش خواهی به اسپانیایی گفت که مجبور است با دوستانش به "حفله" برود. با تعجب پرسیدم حفله کجاست, حندید و گفت حفله(محفل) به عربی یعنی جشن, پارتی. من پرسیدم مگر او عربی می داند و او گفت بسیار می داند, پرسیدم مثلا؟ او با خنده سه کلمه را سه بار آهنگین تکرار کرد: ماشاالله, انشاالله, الحمدولله. گفتم میدانی این کلمات چه معنا می دهند. گفت البته که می دانم: وقتی پسری خوش چهره می بینم در دلم می گویم ماشاالله. اگر خواهان دستیابی به او شدم پیش خودم می گویم انشاالله و اگر از او کام گرفتم می گویم الحمدولله. پرسیدم این همه را از کجا آموخته است, گفت از دختران عرب/مسلمانی که در مدرسه دوستان اویند. یاد دوست سیاسی ایرانی افتادم که روزی در پاسخ دوست مسیحی عربش که پس از احوال پرسی از او, با ادب گفته بود الحمدلله, خشمگین و آزرده به او پرخاش کرده بود.
خانم اردلان, با پوزش از شما و اخبار روز بخاطر این همه پرگوییم, بیایید برای تنهایی دردناک انسان سیاسی خارج از ایران ایرانی دل بسوزانیم. چه سیاسی ی فصل طلبی چون جناب یاشار, یا که رقیب ماشاالله همه فن حریف وصل خواه ایشان,جناب درویش پور. با احترام, دوستدار وفادار فوتبال
۶٣۱۷۱ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹٣       

    از : زهرا اردلان

عنوان : بلندی ِ دیوار ِ حاشای آقای یاشار گولشن
محض اطلاع آقای یاشار گولشن :

آقای محترم ! حضرتعالی ، یا دیوار حاشای تان بلند است و یا شعور مخاطب تان را دست کم گرفته اید. شما ( به گونه ای حق به جانب و البته طلبکار ) مدعی هستید که در آن مقاله ، « از ترمهای ایران و ایرانی » ، تنها به منظور تبیین ِ « رفتار ایرانی ها » استفاده کرده اید . در حالی که ، آن مقاله ( در مفردات و کلیاتش ) وهن آشکار و گستاخانه ، نسبت به ایران و فرهنگ ایرانی است .
برای کوتاه کردن راه و ممانعت از اطاله کلام ، تنها به یک نمونه از بیانات سنجیده تان ! اشاره می کنم . آن جا که می فرمایید :

« بخشی از ایرانیان با رفتار وهیجانات خود وجه دیگری از آن توهم بیمار گونه را که به فرهنگ ایرانی موسوم است برجسته نمودند».


۲ـ می فرمایید : « در نوشته من چیزی در ارتبآط با "لسان مبارک ترکی" نیامده و طبعا نوشتن به این زبان هم موضوعیت ندارد. »

درست می فرمایید . در نوشته شما ( ظاهراً) چیزی در ربط با زبان ترکی نیامده است . اما، از آن جا که ، زبان هر ملت یا قوم ( بعضاً ) جلوه گاه فرهنگ ِ آن ملت و قوم است است، وقتی حضرتعالی ، با بی مروتی و گستاخی ، « فرهنگ ایرانی » را ، « توهم بیمارگونه » می نامید ، برای من ( به جد ، یا به طنز ) راهی جز این نمی ماند که شما را به نوشتن به زبانی دعوت کنم که ( به باور شما ) از این « توهم بیمار گونه » مبرا است.

۳ ـ می نویسید : « اساسا من با لفظ مبارک که ریشه مذهبی دارد میانه ای ندارم. » .

آقای محترم ! بسیاری از واژگانی که من و شما ( درزبان فارسی ) به کار می بریم ، عربی است . اما ، عربی ِ فارسی شده ، که در زبان فارسی ( عموماً) در معنا و مفهوم دیگری به کار می روند. به عنوان مثال ، برابر نهاده ی واژه ی « محصل= دانش آموز » ، در زبان عربی ، واژه ی « طلبه » است .در حالی که واژه ی « محصل » در عربی معنای دیگری دارد .
به علاوه ، خاستگاه بسیاری از این واژگان ، فرهنگ اسلامی است . به عنوان نمونه ، واژه ی « مشروعیت » که در فرهنگ سیاسی ( به عنوان معادل Legitimität یا legitimacy ) به کار گرفته می شوند ، کاربرد مذهبی ( اسلامی) دارد . مشروعیت یعنی ، به لحاظ شرع معتبر بودن. اما ، هیچ نویسنده لائیک و خدانشناسی ، پروایی از این ندارد که واژه « مشروعیت » را ، در فرهنگ سیاسی به کار گیرد.
بنا براین ، مرا با این « پُز » ، مرعوب نکنید که : « من با لفظ مبارک که ریشه مذهبی دارد میانه ای ندارم »

۳ ـ نوشته اید : « در ارتباط با این که گفته ام بخشی از مردم غیر فارس این تیم را نماینده خود ندانستند ...»

پاسخ : حضرت آقا ! تیم فوتبال ِ اعزامی به برزیل ، « تیم فوتبال ایران » است . نه « تیم فوتبال فارس » . تا « مردم غیر فارس » ، آن را از خود بدانند ، یا ندانند.
من نمی دانم شما در کجای کار قرارگرفته اید . یعنی ، بر من معلوم نیست که شما خود را ایرانی می دانید ، یا نه ؟ از این رو تکلیفم با شما معلوم نیست.
نکند گمان کرده اید که « دولت پان فارس ِ !!» جمهوری اسلامی ، فوتبالیست های « فارس نژاد !! » را دست چین کرده و به برزیل فرستاده است؟! بله ؟
...
در مورد یاد داشت اخیر شما ، گفتنی بسیار است. اما ، فعلاً به همین ، نه چندان مختصر بسنده می کنم.
۶٣۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹٣       

    از : رضا پرچی زاده

عنوان : مشکل فرهنگی و ساختاری است
بعد از شکستِ مفتضحانه تیم ملی در برابر بوسنی انگشتِ اتهام طبق معمول به سوی ج ا دراز شده، که می‌خواستند تیم ببازد تا مردم شلوغ نکنند. این به نظرم واکنشی احساسی است، و با شواهد جور درنمی‌آید. ج ا اتفاقا کلی سرمایه‌گذاریِ تبلیغاتی روی تیم ملی کرده بود. همین که این همه آدمِ خودی به برزیل فرستاد و روی تیم ملی مانوور رسانه‌ای داد خودش نشان می‌دهد که ج ا هم مثلِ ما به دنبالِ نتیجه گرفتنِ تیم ملی بود. بالا رفتنِ تیم ملی برای ج ا تبلیغِ فرهنگیِ خوبی می‌شد. نه اینکه ما این را نمی‌دانستیم، بلکه ما هم به دلایلِ خودمان با ج ا در این مورد موافقت داشتیم، چرا که پیروزی‌های بیشترِ تیم ملی در مجموع برای کلیتِ ایرانیان مفید بود. لذا اینکه الان فکر کنیم ج ا در این باخت تقصیرِ مستقیم داشته منطقی نیست. تقصیرِ ج ا در جای دیگری است و بنیادی‌تر است. ج ا با سیاسی کردنِ مطلقِ فوتبالِ ایران و با نابود کردنِ هرگونه مدیریتِ سالمِ ورزشی، دلیلِ زیربناییِ خرابیِ فوتبالِ ایران است. ج ا را باید بابتِ کارشکنی‌های مدامش در ورزش سرزنش کرد، و نه بابتِ توطئه‌ای که چند و چونش مشخص نیست. اما فراتر از آن، باید فرهنگِ خرابِ خودمان را سرزنش کنیم که با حسادت، کینه‌ورزی، کارشکنی و تنبلی انتظار داریم نتایجِ شگرف هم بگیریم. ببینید برخی باشگاه‌ها، مربیان و بازیکنانِ داخلی با تیم ملی چه کردند. درد یکی دو تا نیست....
۶٣۱۶۴ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹٣       

    از : تورکمن تورکمن

عنوان : تیم فوتبال قومی
بازیکن سرشناس تورکمن سردار آزمون را که در سطح جهانی توپ می زند را از تیم ملی فقط و فقط بخاطر تورکمن بودنش به برزیل نفرستادند-- بعد روی اتوبوس با حروف بزرگ نوشتند- افتخار فارس/پارس-- خوب وقتی اینها باشه-- من تورکمن میگم-- بمه چیه-- باخت که باخت-- تیم ملی که نیست، تیم قوم فارسه؟
۶٣۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹٣       

    از : masoud memar

عنوان : علت خوشحالی آقای یاشار در سود سیاسی ایشان نهفته است
اگر واژه ها و فرمل بندی زیرکانه و شونیستی آقای یاشار را کنار بگذاریم که در ایران امروز وزنه تعیین کننده ای ندارد آنگاه میشود دریافت که این نوع نگرش به رویدادها و سیاست ورزی بر این مبنا نه علمی است نه تاریخی و مغایر با تاریخ اجتماعی است . امثال ایشان گمان میکنند که یک طرف دولت یا حکومت ایستاده و طرف مقابل ملت یکپارچه ٫ متأسفانه ایشان تا تلاش نکند که جامعه ایران را بشناسد در فرملها و مباحث سیاسی همینطور بدور خود خواهد چرخید و واقعیات اجتماعی و رویدادها را بشکل توطئه و سازماندهی شده و دائی جان ناپلئونی خواهد فهمید و همینطور بعنوان یک تمامیتخواه در اپوزسیون ٫ همه چیز را بر اساس آرمان خویش تجزیه و تحلیل خواهد کرد. آقای یاشار جنبش سبز ۸۸ نشان داد که : « درست است که جامعه با استبداد دست و پنجه نرم میکند و اقتصاد ورشکسته و ویرانی بیداد میکند اما دوران ماهی گرفتن از آب گل آلود هم سپری شده است » تجربه بیش از ۳۵ سال بعد از انقلاب یا رویداد ۵۷ به جامعه فهماند که مبارز میتواند جلاد بعدی هم باشد ٬ من به زندانی سرسخت در دوران پهلوی به لاجوردی بسنده میکنم . به تصفیه درونی هم به امثال امیر انتظام و بنی صدر بسنده میکنم .
۶٣۱۶۱ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹٣       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست