از : البرز
عنوان : و از سوی دیگر وقتی متهم می شود به اینکه "هوادار شاه است"
این متأسفانه شیوه ی بحثِ آقای بامدادان است، که مطلبِ را چنان بپیچاند، که حتی خودش هم در نیابد در باره چه سخن می گوید، و سرانجام در گیجی حاصل از این ممر، خاندانِ پهلوی را از تمامی جرائمش تبرئه نماید. جرائمی که در اثر آنها جمهوری اسلامی از قعر خرافات طلوع کرد.
آقای بامدادان می نویسد؛ «...نگاه کسانی چون آقای تابان به روزگار پیش از انقلاب شکوهمند، نگاهی از سر کینه کور به پهلویها است. از این رهگذر هر کس که بخواهد به آن روزگاران نگاهی خردورزانه و دادگرانه داشته باشد، از نگاه ایشان هوادار شاه است...»
او از یکسو اعتراض مردمانِ معترض به خفقان و استبداد محمدرضاشاهی را "کور و غیر خردورزانه و دادگرانه" معرفی کند، و از سوی دیگر وقتی متهم می شود به اینکه "هوادار شاه است"، در نهایت اعجاب چنین به نظر می رسد که خود را گرفتار رنجی بزرگ می بیند.
...........................
آقای تابان گرامی، نوشتم،«... "رهبران بعدی فدایی" از جایی دیگر نیامده بودند، ایشان تربیت یافته ی همین جنبش بودند...» حال اگر شما از این سخنم چنین برداشت می کنی، که می کوشم، اشتباهِ یکی را پایِ دیگری می نویسم، این برداشت شماست، و نه من.
۷٨۱٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۵
|
از : همایون
عنوان : آن زمان و این زمان
این بحث ها را شاید بشود این طور خلاصه کرد: آن زمان امکانات نبود، اراده بود. این زمان امکانات هست و اراده نیست!
۷٨۱٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۵
|
از : مصطفی طلایی
عنوان : چارچوب بحث
من تا به حال اینجا کامنت ننوشته بودم. اما به نظر با مزدک بامدادان باید در چهارچوب بحث چپ ها با هواداران سلطنت بحث کرد، یعنی بحث از چهارچوب بحث نیروهای آزادی خواه خارج می شود. آقای تابان هم نباید با او به عنوان یکی از اعضای جنبش دموکراتیک بحث کند. این ها که او مطرح می کند بحث های پرووکاتوری است. می خواهند بحث را به این جا بکشانند که شاه بهتر بود یا خمینی؟ و چون کارنامه ی خمینی کاملا سیاه است نتیجه بگیرند پس شاه خوب بود. جواب آزادیخواهان اما روشن است: لعنت به هر دوی آن ها! ما مستبد خوب و مسبتد بد نداریم. آزادی خواهان باید با مستبدین در هر لباس مبارزه کنند.
۷٨۱٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۵
|
از : یک خواننده بی طرف
عنوان : درباب شرم...
این آقای مزدک بامدادان شرم را خورده و ... قی کرده است. به جای این که از تهمت هایی که در برابر چشم این همه آدم می زند عذرخواهی کند بر غلظنت آن ها می افزاید و نتیجه گیری های صدمن یک غاز می کند. من بعضی مطالب او را خوانده ام. کینه ی کور و تمام نشدنی به مبارزان ضددیکتاتوری دوران پهلوی دارد. آن قدر کینه دارد که خود پهلوی چی ها باسابقه تر از او ندارند. حکایت همان کاسه ی داغ تر از آش است.
اخبار روز چه تحملی دارد!
۷٨۱٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : تطهیر
چه بخواهیم چه نخواهیم مبارزه برعلیه سدکنندگان آزادی ، دمکراسی و عدالت اجتماعی آفریده می شود!
بحثی که می تواند مفید و پیش برنده امور بشود بحثی خواهد بودکه:بهترین ومفیدترین شیوه ی مبارزه گری را مطرح کند و بیآفریند.
اینکه عملکرد گروهی را بهانه ای کنیم برای توجیه گری عملکرد نهادها وحاکمان ضد آزادی و ضددمکراسی و ضد عدالت اجتماعی، می توان این اقدام توجیه گرایانه را نهایت روحیه فرصت طلبی دید و معنی کرد.
متاسفانه در این نوع بحث ها مشاهده می شود؛ مبارزه گری های خاصی که اثرات مخرب دارند و بگونه ای توجیه گر استبداد شده یا می شوند بهانه ای می شوند که گروهی بسمت تطهیر نهادهایی استبدادساز و استبدادپرور(شاه وشیخ) در این سرزمین بروند.
۷٨۱٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۵
|
از : مزدک بامدادان
عنوان : تحریف؟ یا گریز؟
آدمی نباید هوش خوانندگان را به هیچ بگیرد و بپندارد با دسته کوران و کران روبرو است. هنگامی که کسی مینویسد «امکانات مبارزه ی سیاسی در جمهوری اسلامی بسیار بیشتر از حکومت پهلوی در دهه پنجاه است» دست به همسنجی دو رژیم زده است و یکی را بهتر از آن دیگری دانسته است. واگرنه میتوانست ینویسد: «امکانات مبارزه ی سیاسی در دهه نود خورشیدی بسیار بیشتر از دهه پنجاه است». ما میتوانیم گناه همه بدبختیها را به گردن شاه بیندازیم، ولی بیگمان اینکه در آن سالها اینترنت هنوز اختراع نشده بود، گناه شاه نیست! آیا آقای تابان براستی در برابر پرسش «چرا دست به تفنگ بردید؟» می خواهد پاسخ دهد «زیرا اینترنت نداشتیم؟»!
از آن گذشته هنوز دانسته نیست چرا اپوزیسیون با داشتن "امکاناتی بسیار بیشتر" از زمان پهلوی حتا توان رهبری یک جنبش ساده را هم ندارد و در برابر تازیانه خوردن کارگران آقدره جز ناله و نفرین کاری از دستش برنمیآید؟ این "امکانات بسیار بیشتر" اگر بکار گستراندن آزادی و آگاهی و آسایش و بازپسراندن ستم و سرکوب نیاید، چیزی جز یک بهانه کم ارزش برای نپذیرفت خویشکاری آدمکشیهای کور دهه پنجاه نیست.
همسنجی آقای تابان مرا بیاد سخنان چند روز پیش خامنهای میاندازد که گفته بود: «زمان شاه طرف برای یک شعر چرند ۶ماه زندان رفت»
چه خوب که دستکم چریک و آیتالله بر سر آزادیهای سیاسی زمان شاه همسخنند . . .
۷٨۱٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۵
|
از : ف. تابان
عنوان : درباره ی یک تحریف
متاسفانه مجبورم این جا دوباره در بحث ها شرکت کنم تا به یک تحریف خیلی آشکار اعتراض کنم. این کامنت نویسی ها مرا بیشتر متوجه می کند آن چه گفته ام درست است، یعنی ردیه نویسی بر سیاهکل، الزاما سر از حمایت از حکومت پهلوی در می آورد. نمونه اش همین کامنت آقای بامدادان. ایشان می توانند نظر خود را داشته باشند، آما حق تحریف نظر مرا ندارند که بنویسند من حکومت جمهوری اسلامی را «دموکرات تر» از رژیم شاه می دانم. همین را آقای علی با صراحت بیشتری تکرار کرده و می گوید من «آزادی های سیاسی در جمهوری اسلامی را به رخ» می کشم!!
این طور بحث کردن پلمیک سطح پائین است. آن چه من گفته ام و در همین جا هم هست این است که «امکانات مبارزه ی سیاسی» در جمهوری اسلامی بیشتر از حکومت پهلوی است. این امکانات شامل چیست؟ همین سایت ها و شبکه های اجتماعی، شکاف هایی که تضاهای درون رژیم به وجود می اورد و در سایه ی آن می شود تکان خورد، وجود ده ها حزب و سازمان سیاسی از سیاه تا سرخ... رادیو ها و تلویزیون های مخالف که بی وقفه رو به ایران برنامه پخش می کنند... این ها هیچکدام به جمهوری اسلامی مربوط نیست و آن ها هرآنچه می توانند می کنند تا جلوی همه ی این ها را بگیرند، اما این ها امکاناتی را پیش پای مبارزان امروز می گذارد که شاید رویا و آرزوی بنیانگذاران سیاهکل بود و چه بسا اگر چریک های فدایی اولیه هم - حتی تا حدودی - از آن برخوردار بودند، هرگز به سراغ اسلحه نمی رفتند.
۷٨۱٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۵
|
از : مزدک بامدادان
عنوان : آویختن به گذشته
از آنجایی که من چند سال پیش و در چارچوب جستاری بنام "انقلاب شکوهمند و دلباختگانش" سنگهایم را با آقای تابان و هماندیشان ایشان واکندهام، در اینجا به اندکی بسنده میکنم:
۱. پاسخ به این پرسش که «جوانان ضد ستم و استبداد آن دوران، که آن وضعیت را نمیپذیرفتند، چه میبایست می کردند» هر چه باشد، بیگمان آدمکشی کور، یعنی آنچه که در سیاهکل رخ داد، نیست، زیرا با همین نگرش میتوان پرسید: «جوانان بلوچ که در زیر سهمگینترین ستمهای قومی و زبانی و دینی دستوپا میزنند، بجز حمله به پاسگاه سراوان و کشتن چند سرباز بینوا چه میتوانند بکنند؟» از یاد نبرید که به گفته شهیندخت مولاوردی «روستایی را در سیستان و بلوچستان داریم که تمامی مردان آن روستا اعدام شدهاند» اکنون بر گردن آقای تابان است که بگوید چرا کار رزمندگان جُندالله در سراوان تروریسم است و کار فدائیان در سیاهکل حماسه.
۲. نگاه کسانی چون آقای تابان به روزگار پیش از انقلاب شکوهمند، نگاهی از سر کینه کور به پهلویها است. از این رهگذر هر کس که بخواهد به آن روزگاران نگاهی خردورزانه و دادگرانه داشته باشد، از نگاه ایشان هوادار شاه است. این کینه کور کار را بجایی میرساند که دلباختگان انقلاب شکوهمند، چهره جمهوری اسلامی را از پلشتیها میپیرایند و آن را رژیمی دموکراتتر از رژیم شاه میدانند و مینویسند: «امکانات مبارزه ی سیاسی در جمهوری اسلامی بسیار بیشتر از حکومت پهلوی در دهه پنجاه است» به دیگر سخن رژیمی که ستار بهشتی را برای نوشتن در وبلاگی با ده-بیست خواننده زیر شکنجه میکشد، از رژیمی که در آن خواندن کتاب مادر زندان به همراه دارد، دموکراتتر است. چریکهای دیروز از آنجایی که دلیری پذیرش کژرویهای خود را ندارند، رو به سپیدنمائی از جمهوری اسلامی آوردهاند و از ما میخواهند باور کنیم در رژیمی که هر ۸ ساعت یک تن را اعدام میکند و زندانهایش پر از زندانیان سیاسی هستند، رژیمی که دههاهزار کُنشگر سیاسی را در سه دهه اعدام کرده است، رژیمی که راهپیمائی آشتیجویانه مردم را به گلوله میبندد، رژیمی که خون نداها و سهرابها و هزاران بیگناه دیگر بر دستانش خشک شده، از رژیم شاه دموکراتتر است. آقای تابان و هماندیشانش آمادهاند با گفتن این سخنان آب به آسیاب ولایت فقیه بریزند، ولی نپذیرند سیاهکل نه حماسه، که کاری عاشورایی و در چارچوب باورهای واپسمانده شیعه دوازدهامامی بوده است. بیهوده نیست که فدائیان نیز چون مجاهدین جانباختگان خود را "شهید" مینامیدند و مینامند، که واژهای سددرسد دینی (اسلامی) است.
۳. این که کسی در جوانی دست به کاری بیخردانه بزند، بخشودنی است، ولی این را که کسی پیرانهسر از بیخردیهای روزگار جوانی خود شرمگین نباشد و حتا از آنها بر خود ببالد، هرگز نمیتوان بخشید. آیا قهرمانان تفنگ و گل و گندم هرگز از بازماندگان آن چند ژاندارم بینوا – که بخشی از همان خلق قهرمان ایران بودند - برای این آدمکشی کور پوزش خواستهاند؟
۷٨۱۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۵
|
از : علی
عنوان : ازادی سیاسی در جمهوری اسلامی
اقای تابان٬
مخالفت باحکومتهای استبدادی همیشه یک ارزش بوده وخواهد بود٬ولی به بهانه ضدیت با رژیم شاه نمیتوان استبداد مذهبی ویا چپ را توجیه کرد.
مبارزه علیه استبداد شاه کاملا درست بود اما نه اینکه یک استبداد دیگری را جایگزین کرد و در ثانی شما در این رژیم ازادیهای اجتماعی را هم از دست دادید ولی دارید ٌازادیهای سیاسی جمهوری اسلامیٌ رابه رخ میکشید.ایا میدانید که چی بر سر کشور امده؟ واقعیت تلخ اینست که چپ قادر نیست هویت خود را در ضدیت با جمهوری اسلامی تعریف کند چیزی که در رابطه با رژیم شاه خیلی ساده بود وهنوز هست....سخن بسیار است
۷٨۱۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۵
|
از : ایکاروس
عنوان : هسته اصلی بحث
تابان به درستی و کاملا جواب سئولات را داده است و دیگر نیازی به گفتن نیست ولی هسته اصلی بحث او همچنان بدون پاسخ است. هیچیک از نظر دهندگان بالاخره نگفته اند که چه باید می شد؟ و بحث تابان هم همین است که مخالفین عمدتا از گفتن پاسخ طفره می روند و یا بحثشان دست کشیدن از رادیکالیسم انقلابی ست و نهایت به گند چال حمایت و پشتیبانی از روند "تمدن بزرگ" فرو می افتند. تقریبا هسته اصلی عمده این نظرات، خواسته یا ناخواسته همین است. برای مثال "نیکروز اعظمی" نامی در سایت عصر نو پس از کلی فلسف بافی از تبدیل ایده به واقعیت و قلمبه سلمبه بافی فلسفی نهایتا عمق سواد بینش و تحلیلش این است که باید به خاک پای بختیار می افتادیم و حلوا حلوایش می کردیم و جالب آنکه نهایت و سرانجام ایده های چریک ها را (که حداقل اذعان به حمایت از منافع توده ها می کردند) اگر واقعیت می یافت به چیزی همچون حکومت جانی اسلامی می داند ولی "دموکراسی" خواهی عنصری همچون بختیار را (که چیزی به جز تداوم حکومت سلطنتی و یا نهایتا جمهوری ای بدون مردم نبود) منتهی به پیشرفت و خوشبختی جامعه می داند.
۷٨۱۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۵
|