سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نامه ای سرگشاده - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : واژه سازی برای ادبیات آزادی خواهی
در نظر دهی قبلی نکاتی در رابطه با نام نهادن بر افراد ذکر گردید که دنباله آن نظر، نظر زیر است.
دو بزرگ به نام ابراهیم و اسماعیل، گپ وگفتی نوشتاری را آغازیدند و پی گیریدند چه نیکو روشی!
باید گفت:
هر گپ وگفت چالشی و نقادانه می تواند یک دیالوگ دیالتیکی شود؛ که قطعاً
ازاین نوع گپ وگفت ها چیزی برخواهد آمد که آن برآمده را می توان یک برآیش دید که آن برایش خود نیز به سمت کامل شدن می خواهد برود که این روندگی می تواند یک تکامل را نشان دهد.
اما در رابطه با گپ و گفت دو بزرگ بایدگفت:
بحث و گفتگوی دو بزرگ ، بگونه ای به حوزه ادبیات و واژه سازی های مورد نیاز جامعه ربط پیدا می کند!
که در رابطه با واژه سازی و ادبیات می توان گفت:
آنچنان که گفته اند
هر حوزه ای از حوزه های موجود و مربوط به زندگی جمعی بشر، ادبیات خاص خود و واژه سازی های خاص خود را دارد و خواهد یافت!
و چنانچه برای فهم مطلب و واژه سازی های لازم، حوزه های مختلف و ادبیات آنان با هم خلط شوند،این خلط کردن یک سردرگمی خاص خویش را خواهد آفرید. و نتیجه واژه سازی چیزی دیگر خواهد شد.
دو بزرگ بحث کننده، با توجه به پیشینه اشان که این پیشینه گواهی می دهد؛آنان تبحری خاص در ادبیات و واژه سازی دارند؛ اما چون منشاء واژه سازیشان دو حوزه مختلف است دچار یک بحث چالشی خواهند شد؛
- آقای خویی حوزه فلسفه و ادبیات آن حوزه را منشا کار خویش قرار داده
-و آقای هرندی حوزه زیست شناسی و ادبیات آنرا منشا کار خویش ساخته و با نگرشی علمی به پدیده ها کار خویش را به پیش برده است.
اما نکته ایکه باید به آن توجه داشت و قطعا جامعه ایرانی به آن نیازمند است اینست:
چینش هوشمندانه حروف در پهلوی هم و ساختن واژگانی خاص است که آن واژگان نیز باید پیام ده آزادی و آزادی خواهی شوند و باشند. در ادامه می توان گفت:
هر واژه ای که در حوزه دینی و یا ایده لوژی خاص تمامیت خواهی نمود می یابد و این واژگان نیز ادبیات خاص حاکم بر جامعه را شکل می دهند و یا بر ادبیات حاکم برجامعه تحمیل شوند
شاهد نوعی ادبیات برده پروری خواهیم شد؛
پس برای رهایی از ادبیات برده پروری چاره ای نیست جزء:
پالایش و پیرایش خاص ادبیات حاکم برجامعه.
پالایش و پیرایش ادبیات برده پرور رایج و حاکم برجامعه، بر دوش دانایان فن که در کار واژه سازی هستند وظیفه سنگینی راقرار خواهد داد.
در جامعه ایران با بودن زبان پارسی که بُعد رهایی بخشی و وحدت بخشی تاریخی را با خود حمل کرده و می کند نیاز به پویندگی و پویایی و عاری شدن از واژگان برده پروری است.
پرسشی مطرح است : آیا باید نسبت به زبان عربی حساس بود؟
باید گفت:
چون زبان عربی گسترش و سلطه خود را مدیون دین اسلام می داند پس این زبان نمی تواند خود را از ادبیات دینی و واژگان دینی برهاند و چون ادبیات دینی نوعی عبودیت و بندگی و حتی بردگی را در خود دارد پس این زبان(عربی) نمی تواند منشا واژگان آزادگی خواهی گردد.
با پوزش از طول و دراز شدن مطلب.
٨۱۰۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۶       

    از : امیر ایرانی

عنوان : بخشی ازحکایت کودکی دو بزرگ
تجربه تاریخی گفته و می گوید
براساس اصل بقاء نوع و گونه، هر لحظه زایش کودکی را خواهیم داشت.
و کودک
زایشش نیز بعد از گذر از گذرهای مراحل برآیشیش شکل می گیردو با کامل شدنش پا به جهان جدیدش می گذارد.
اما کودک، همچون کودکان دیگر، پدران و مادران مختلف می یابد:
- اولین پدر ومادر او پدر ومادر ژنتیکی او هستند
-پدران ومادران دیگر او با توجه به شرایط زیست جمعی حاکم بر محل تولد او ظهور می کنند؛
بایدگفت وجود این پدران و مادران جدید ممکن است:
منشاء دینی یا ایده لوژی و... داشته باشند.
اما وجه مشترک پدران و مادران مختلف یک کودک، حس مالکیت بر کودک است؛ که گاهاً آنان با داران بودن حق مالکیت برای خود، تلخی هایی را برای کودک می آفرینند.
اگر از پرداختن ب این قسمت در گذریم و به موضوع نوشتار آقای خویی بزرگ و آقای هرندی بزرگ بپردازیم می توان گفت:
دوران کودکی و پا به این جهان نهادن این دو بزرگ همانند هر کودک دیگری بوده
و مسائل پیرامون اینان نیز با توجه به رسم زمانه و نیاز اجتماع شکل گرفته است؛
پدر ومادر هر کدامشان، بعداز تولد، براساس نیاز و رسم زمانه و با توجه به حس مالکیت که به فرزند خود داشته اند،نامی برفرزند خود نهادند.
یکی از این دو کودک نام ابراهیم یافت و دیگر نام اسماعیل؛ و جالبست هر دو نام برگرفته از آموزه های دینی است و آنهم دینی که یکی از ادیان سامی است و هر کدام از نام ها هم پیام خاص دینی خود را دارد؛
شاید از نام نهادن ابراهیم، نیت این بوده باشد که:
ابراهیم جدید همانند ابراهیم ادبیات دینی باید
تبری را بردارد و با تبرش بت شکنی کند.
اما
تجربه بشری گفته:
آن داستان بت شکنی ابراهیم بعداً خود سازنده بتی جدید بنام الله شد.
اما این الله و وجودش بعداً سبب ساز ویرانگری های خاص گردید که متاسفانه تاکنون بشریت نتوانسته گریبان خود را از دست بت الله خارج کند.
شاید از نام نهادن اسماعیل، نیت این بوده باشد که:
اسماعیل جدید همانند اسماعیل ادبیات دینی شود؛ آنهم قربانی شدن
که در این قربانی شدن چیزی که نمایان می شود خون دادن و خون ریختن است.
که باید گفت خون دیدن و خون دادن وخون ریختن نمی توانند زاینده روح لطیف در جامعه شود.
به امید اینکه، روزی برسد که روز خون ریزان و روز قربانی کردن و قربانی شده تحت هر عنوانی برچیده شود. با پوزش دنباله در نظری دیگر!
٨۱۰۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۶       

    از : خسروی

عنوان : برنج شاید
شاید مناسب باشد که بگوییم که ساختار مادی موجودات زنده "بغرنج" تر میگردد که از مفهوم تکامل و یا برایش هردو بری است ولی واقعیت تحول از موجودات تک یاخته تا ساختار برنجی مثل انسان را در بر میگیرد.
٨۱۰۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱٣۹۶       

    از : بهمن پارسا

عنوان : علم شما معلوم شد!
پیش میاید و می بینید که امده، که ادمی در خویش نیازی مبرم احساس کند باینکه مطلبی را باید بگوید و یا بنویسد. ایراد ی نیست، این حقی محفوظ همگان را.است .سخن اینجاست که اگر همان مطلب را پیش از ابراز چه کتبی و یا که شفاهی ، دستکم یکبار بازبینی کنیم ، ازاساس چشم پوشی نماییم از ایراد وابراز و انتشارش. خانم هنرمندی اینکار را نکرده اند و چون نکرده اند لاجرم در معرض داوری هستند. نوشته ی ایشان نه تنها حاوی نکته یی در خور نیست ، واساسا بی پایه و مایه است، حکایت از ان داردکه ایشان هیجان زده از چیزی حرف میزنند که دانش چندانی نسبت به ان ندارند. امید که هواداری ایشان و قبیل ایشان را امتیازی برای اقای هرندی ندانیم.
٨۰۹۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱٣۹۶       

    از : حکیم اعظم عطّارِ نیشابوری

عنوان : تکامل بی شکی در نورِ جان است...
تکامل هیچ بو ای مردِ عاقل
چو سحبانش چه میگویی به باقل
مثالی نک بگویم با تو زان راه
مگر جانت شود زین راز آگاه
چه گر عمری به خون گردیده ای تو
مثالی مثلِ این نشنیده ای تو
به چشمت کی درآید چرخِ گردون؟
که قدرِ او ز چشمِ تست افزون
همی هر ذرّه ای کان دیده ای تو
نیاید عینِ آن در دیده ی تو
که می گوید که گردون آن چنان است
که چشمت دید یا عقلِ تو دانست؟
پس آن چیزی که شد در چشم حاصل
مثالی بیش نیست ای مردِ عاقل
گرفتار آمدی در بندِ تمییز
مثال است آنچه میبینی نه آن چیز
اگر پاره کنی دل را به صد بار
نیاید آنچ دل باشد پدیدار
همین چشم و همین دست و همین گوش
همین جان و همین عقل و همین هوش
اگر زین می نیاری گشت آگاه
مبر زینجا به سوفسطائیان راه
خدا داند که خود اشیا چگونه ست
که در چشمِ تو باری باژگونه ست
بماند از مغزِ معنی پوست با تو
مثالی بیش نیست ای دوست با تو
تو پنداری که چیزی دیده ای تو!!
ندیدستی تو و نشنیده ای تو
همه باقی به یک چیزند جاوید
ز یک یک ذرّه می شو تا به خورشید
دو عالم غرقِ آن دریایِ نور است
ولیکن نقشِ عالم ها غرور است
هر آن نقشی که در عالم پدید است
دری بسته ست و حس آن را کلید است
کلید و دَر از آن پیدا نَمانَد
که هرگز نقش بر دریا نماند
کسی کو نقشِ بی نقشی پذیرفت
چو مردان ترکِ این صورتگری گفت
اگر بی صورتی و بی نشانی
پذیرفتی،تو داری زندگانی
و گرنه مُرده ی مغرور می باش
نداری زندگانی دور می باش!

اگر گویی که چیست این هر چه پیداست؟؟
بگویم راست گر تو بشنوی راست...

همه ناچیز و فانی و همه هیچ
همه همچون طلسمی پیچ بر پیچ
خیال است هرچه دانستی و دیدی
صدای است آنچه در عالم شنیدی
میانش باد و او خود هیچِ هیچی
ز هیچی هیچ ناید چند پیچی
شود فانی،نماید ناگهان گم
جهان در هیچ و هیچ اندر جهان گم

اگر نورِ دلت گردد پدیدار
نه در چشمِ تو در ماند نه دیوار
همه در دل شود چون ذرّه ای گم
بلی در بحر گردد قطره ای گم
زهی عطّار خوش گفتار بادی
وزین گفتار برخوردار بادی
ترا زیبد به عالم بار نامه
که بر تو ختم شد اسرار نامه...
٨۰۹۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣۹۶       

    از : س. حمیدی

عنوان : بد نیست بدانیم
خانم هنرمندی، اشکال کار در این است که ما هم نمیدانم آیا آقای هرندی متخصص نظریه داروین است یا نه. ایشان در پاسخ بعضی پرسشگران از کنار قضیه با تعارفات و فروتنی های به نظر من نا موجه در اینگونه موارد در میگذرند و به پرسشگر میگویند شما به تخصص من کار نداشته باشید و به خرد خود رجوع کنید! ایشان در نوشته های خود، و بسی نه خالی از ذوق، به مطالب دیگری هم اشاره میکنند؛ شعر هم میگویند که البته در این موارد هر کس می تواند بنا بر سلیقه و ذایقه خود در باره آن ها قضاوت کند، ولی آنجا که در رابطه با علوم طبیعی و تجربی قلم میزنند خواننده میخواهد بداند که این مطالب هم تابع ذوقیات و روحیه شاعرانه ایشان است و یا پایه های علمی و تجربی قابل استناد دارد.
٨۰٨٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۶       

    از : شهلا هنرمندی

عنوان : سوء تفاهم
آقای خوئی لطفاً اجازه بدهید که هر کسی کار خودش را بکند. وجود بزرگانی مثل شما و آقای گلستان نشان می دهد که تکامل هست. خوبم هست. اما البته بنظرم شما شما با نظریه داروین آشنا نیستی و همه این سوء تفاهم هام از همین موضوع است. البته با عرض معذرت.
٨۰٨۶۷ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست