سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آیا "راهی دیگر" ممکن است؟ − وضعیت چپ در آینه "کنگره مشترک" - محمدرضا نیکفر

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : سیامک الف

عنوان : موافقت کامل
مقاله عالی آقای دکتر نیکفر را که می خوانم و چند بار میخوانم این حس را دارم که همیشه میخواستم این نکات را بگویم اما خودم نمی توانستم. امیدوارم چپ ایران فی الواقع به این راه دیگر برود. تشکر از نویسنده و سایت عزیز اخبار روز. سال نو مبارک بر همگی
٨۴۰۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣۹۶       

    از : م حسین

عنوان : یا ... یا
نوشتهٔ آقای نیکفر نکات تامل برانگیز زیادی دارد. ظاهرا چندین موضوع پیچیده را شتابزده بهم ترکیب کرده و نوشته اند و لذا پر از نارسایی ست. چند نکته ای ای را مطرح می کنم. امیدوارم در کارهای بعدی پاسخ بهتری به معضل طرح شده بدهند.
۱- چرا یا ... یا ...؟ یعنی چرا یا باید در عرصهٔ اجتماعی کار کرد یا در عرصه سیاست دولت محور؟ مگر نمی شود در هر دو زمینه همزمان کار کرد و اتفاقا مگر این کار همزمان نیست که به قدرتمندی و اثربخشی فعالیت یک حزب می افزاید.
۲- اینکه بشود در جامعه ای استبدادی، آن هم استبداد دینی، بر اساس نظریه های خودگردانی، تغییرات ژرف اجتماعی ایجاد کرد، جای تامل بسیار دارد. اما اگر چنین کاری را عملی بدانیم، آیا این کار، کار سازمان ها و نهادهای فرهنگی و اجتماعی (مانند ان جی او ها) نیست، چرا احزاب سیاسی را دعوت به این کار می کنیم؟
۳- اینکه چریک های فدایی در پی قدرت سیاسی نبوده اند و مسئلهٔ قدرت سیاسی و به زیر کشیدن دولت مسئلهٔ اصلی شان نبوده، بردن تفکر امروز افرادی همچون آقای نیکفر به چندین دهه قبل و تاریخسازی ذهنی برای آن است. همهٔ احزاب و سازمان های چپ این را درک می کرده اند که باید برای پیش بردن اهداف و برنامه شان «میان توده های مردم بروند» و آن ها را گرد هم بیاورند. این کار «دمکراتیک» از روز اول تشکیل حزب کمونیست ایران و بعدتر تشکیل حزب توده ایران در دستور کار بوده است. آثارش را هم دیده ایم: صدها نویسنده، هنرمند، متخصص و شخصیت تاثیرگذار که در دامن همان احزاب تربیت شدند و بیشتر عمر خود را صرف کارهای فرهنگی، علمی، صنعتی و اجتماعی کردند.
۴- تفکر چریکی که برای پیشرو نقش تعیین کننده ای گاه حتی مستقل از سیر رویدادهای سیاسی اجتماعی جامعه قائل می شد (موتور کوچک و موتور بزرگ) هنوز عمیقا در تفکر آقای نیکفر موج می زند. مگر نیروی سیاسی یا پیشرو می تواند جدا از بسترهای اجتماعی موجود راهی را تدبیر کند و بخواهد آن را به جامعه تحمیل کند. خیزش دی ماه از احزاب و نیروهای سیاسی چه می طلبد؟ اعتراضات پردامنهٔ کارگری و کشاورزانی که رویاروی سرکوبگران ایستاده اند، از آن ها چه می خواهند؟
مسئله اصلی کنونی جامعه ما قدرت سیاسی و آن هم نوع ولایی آن است که باید به عقب نشینی اش واداشت. این خواستی ست که در سراسر کشور ما فریاد می شود. احزاب ترقیخواه مگر می توانند برنامه ای ارائه دهند که به این خواست بی اعتنا باشد؟
چرا نباید فعالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را تلفیق کرد و باید حتما یکی را گرفت و بقیه را بیرون ریخت. ایا نباید این یا ...یا ... ها را کنار بگذاریم و فکر کنیم می شود و باید در همهٔ زمینه ها کار کرد و تنوع کار مابین نیروهای سیاسی مختلف را پذیرفت.
۵- و سئوال آخر اینکه آیا این نسخهٔ عام ایشان برای بعد از انقلاب هم قابل اجرا بوده یا نه؟ آیا معنی اش آن نمی شد که به جای شعار سرنگونی دولت جدید برآمده از انقلاب، برای مدت کوتاهی هم که شده مسئلهٔ قدرت سیاسی را از اولویت خود خارج کنیم، و با رفتن میان توده های مردم (که از قضا مدافع انقلاب و دولت و حکومت برآمده از آن بودند) به فعالیت های اجتماعی بپردازیم و کوشش کنیم آن ها را گرد هم بیاوریم؟ پس چرا کسانی که آن راه را رفتند، این طور بیرحمانه نقد می کنید؟
٨۴۰۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣۹۶       

    از : محمد از تهران

عنوان : جانا سخن از زبان ما میگویی
چر وقتی ییکنفر مثل رفیق نیکفر گرامی دست میگذارد درست روی نقطه ضعف اساسی ما برمی آشوبیم ؟ براستی مگر غیر این است که یک اقبال به فدائیان پیش از انقلاب دقیقا بدلیل آنچه مردم میخواستند؛ منظور شجاعت و پایداری در حد فداشدن در مقابل استبداد ؛ چهره نشان داد ؟ و مگر نه اینکه پرداختن به اراجیف راه رشد سرمایه داری کم کم این اقبال را از فدائی باز ستاند؟ چرا ستاد فدائیان در ماه های اول انقلاب از کارگران پر و خالی میشد و کارکردن از دوردست ترین نقاط کشور میآمدند تا به سازمان شان بپیوندند ؟کارگر آذری زبان چون نمیتوانست فارسی حرف بزند می‌گریست تا حرف خود را به کسانی که رهبرخود می‌پنداشته حالی کند ؛ براستی چرا ؟ و چرا امروز نه برای فدایی که برای هیچ چپی این امکان نزدیکی با کارگران به راحتی مقدور نیست ؟ پس ضرورت اجتماعی شدن چپ غیر قابل انکار است . و این شاهد مثال رفیق ارجمند نیکفر هم درستی این رویکرد را نشان میدهد که : هرعنصر آگاه چپ که با جنبش کارگری و سایر جنبش ها در آمیخته است به اندازه یک حزب کارکرد داشته است و بی هیچ ادعایی کارکرد خود را به جیب چپ ریخته است و اگر چپ در ایران هنوز تاحدودی مطرح است به برکت این تلاش و مجاهدت های بی ریا و صادقانه است . آفرین بر رفیق نیکفر اما انتظار این است که رفیق نیکفر هم به این وحدت با همان نگاه مثبتی که ابتدای مقاله داشتند نه درحد آموزگار و معلم که به عنوان رفیقی که ضرورت این هماهنگی و یکی شدن را برای توانمند سازی چپ با دیدگاهی کاملا اجتماعی و کارکردی مبتنی بر آن را می فهمد ؛ کمک با این ضرورت را از کارگران و زحمتکشان و همه کسانی که دچار تبعیض ناروا هستند و همه آسانی که آپارتاید مذهبی رمقشان را گرفته است دریغ ندارد ؛ ما همه تشنه همبستگی آگاهانه برای مبارزه علیه استثمار ، تبعیض و بیعدالتی ، استبداد و از جمله استبداد مذهبی هستیم . ضرورت را دریابیم
٨۴۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣۹۶       

    از : فریبا علیخانی

عنوان : واقعیتی ذهنی که شرایط عینی نمی یابد
هیچگاه با یکبار خواندن مطالب آقای نیکفر نتوانسته ام جان کلام را بگیرم، همیشه با نگارش او مشکل داشته ام. متأسفانه او نیز به فکر آدمهایی مثل من نیست.
اما آنچه من فهمیدم: جنبشهای عدالت خواهانه و آزادی خواهانه ی دوران معاصر جز معدودی (کمتر از انگشتان یک دست) "جنبش ساخت" بوده اند. چرا که این جنبشها با نگاه معطوف به قدرت پا به میدان می گذاشته اند. البته در چرائی این پدیده یعنی "جنبش تخریب" نمی توان تمام بار مسئولیت را بر دوش مبارزین نهاد چرا که حاکم مستبد و شرایط جامعه ی استبدادی چنان عرصه را بر "ساخت" تنگ میکند که تنها تفکر "تخریب" میتواند عرض اندام نماید. راه دور نرویم؛ بهترین و مناسبترین راه "ساخت" همین تشکلهای سمنا NGO ها هستند، متأسفانه مردم ما با بدترین نوع استبداد یعنی استبداد مذهبی دست بگریبان هستند. کوچکترین و پیش پا افتاده ترین مسائلی که این نهادها برمیگزینند برای آقایان میشود موضوعی حیاتی و فوراً اسلام به خطر می افتد. این حضرات و تفکرشان نمی تواند کسی جز خودیها را ببیند، همین موضوع عاملیست برای ناراضی تراشی و هر که از این دایره بیرون شد، اپوزوسیون میشود آنهم از نوع رادیکالش.
فضای استبدادی، فضای ناامن و متشنج، فضایی که برای کمترین و کوچکترین اعتراض بایست تاوانی گران داد و چندین سال از زندگی ساقط شد فضائی نیست که در آن تفکر "ساخت" امید نشو و نما داشته باشد. در غائله ای که تو با یک زنگی مست غداره بدست طرفی چگونه میتوان صحبت از نشست و گفتگوی عاقلانه داشت؟!
آقای نیکفر عزیز شما درست می گوئی که به مردم ماهی گرفتن آموزش بدهید آنها خودشان ماهی خوردن را خواهند آموخت. لیک نمی گوئی در این بازار مکاره که صدا به صدا نمی رسد، چپی که میخواهد استقلال خود را داشته باشد و دارای کمترین بضاعت است، چگونه باید این آموزش را پیش ببرد.
٨۴۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣۹۶       

    از : باران اذرمینا

عنوان : از تئوری تا عمل
نیکفر درست می گوید که چپ مارکسیست ایران پس از شکست در دوره پس از انقلاب اسلامی و ازهم پاشیدگی سازمانی و بویزه پس از فرو ریزش اردوگاه سوسیالیستی نتوانسته است تئوری راهکار و ایده های نوینی بپرورد.او پیشنهاد می کند که این چپ جامعه محوری را بر جای قدرت محوری بنشاند و با شرکت در پیکارهای روزانه و کار فرهنگی وفعالیت در جامعه مدنی هم خود رابسازد و هم بر جریان های درون جامعه تاثیر بگذارد . ایده نیکوست اما باید پرسید در شرایط اختناق و سرکوب که هیچ تشکل مدنی و سیاسی امکان فعالیت ندارد و کنش ها ، فردی و اتمیزه شده است و حیزش ها خود انگیخته ،چپ مارکسیست چگونه می تواند دست به عمل زند.؟چپ های مارکسیست در ایران می کوشند از راه ترجمه ی اثار مارکسیستی و انتقال ایده های چپ های مارکسیست غربی کار فرهنگی کند اما از ان جا که در پیوند این ایده ها با شرایط ایران ناتوان است کارش در سرمایه ستیزی و گاه غرب ستیزی حلاصه می شود. ایا در چنین سرایطی چپ نباید دست در دست همه نیروهای دمکرات و ازادی جواه برای درهم شکنی فضای اختناق و برپایی فضای تنفس ازاد بکوشد تا ایده ها و راهکارهای فیلسوف مانیز از پالایه و ازمون عملی بگذرد .
٨٣۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹۶       

    از : علی کریمی

عنوان : نه ورشکسته. سرشکسته.
چپ ایران در تمامای سالهای فعالیت آشکار، مخفی و مهم تر از آن مبارزات مسلحانه، کتاب یا نوشته ای در درک سیر تاریخ آنچنان که هگل و مارکس می فهمیدند، نه بیرون داد و نه نقد و بررسی ای کتاب و دیدگاهی فلسفی و تاریخی داد.
کدام مارکسیست ایرانی نقدی بر"تاریخ اجتماعی ایران-نوشته مرتضی راوندی"، مقدمه ی ابن خلدون، یا کتابهای پطروشفسکی،دیاکونوف، و آدکادمیسن های روسی نوشت. چند نوشته در رد تاریخ نگاری توین بی بیرون آمد؟ چه کسی کتاب مالک و زارع خانم لمپتون را نقد کرد؟
برتراند راسل می گوید، من هیچ کسی را برتر از هگل و مارکس در تفسیر سیر تاریخ نمی شناسم.
تاریخ روسیه را که می خوانی می بینی پیش از برآمدن جنبش سوسیالیستی ، چقدر جوانان روسی تشنه یادگیری اندیشه های غرب در همه ی زمینه ها بوده اند. اگرفرمالیست ها فراوان می نویسند، بلینسکی نابغه و چرنیشفسکی، پله خانوف ها نیز بسیارند.
شاید بشود نوشت که: چپ ایران ورشکسته نیست، سرشکسته است.
٨٣۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹۶       

    از : کیا

عنوان : همه راه های ممکن مد نظر جامعه است!
‌ همه اقشار مردم از مذهبی و سکولار از طبقه کارگر تا سرمایه داری های شناخته شده در مملکت "بجز حاکمیت که تمام امکانات را در دست دارد و نماینده اقلیتی است" با ولایت فقیه ، حکومت مذهبی با هر نامی موافق نیستند.
در نتیجه راه های مبارزه تنوع مییا بند و برتری این راه به آن راه قضاوتی بس مشکل است.
٨٣۹۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست