سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ارزیابی شعری به نام دندانِ سپیدِ مرگ از خسرو باقرپور - اسد رخساریان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : اسد رخساریان

عنوان : پاسخ به ش. لنگرودی
در بررسی من، از این شعر یعنی دندان سپید مرگ، تنها یک ایراد گرفته شده است و نه بیشتر. آن هم اضافه دانستنِ سطر چهار تا سطر هشت می باشد. این چند سطر یک جمله بیش نیست. در این جمله شاعر، از سمبل و معنای آمده در سه سطر آغازین برداشتِ خاصِ خود را رائه می دهد. آیا فکر نمی کنید که این کار بر عهده‍ی خواننده‍ی شعر است؟ ...
در آن آغاز سمبل و معنای شعر درهم گره خورده است. زیبایی شعر هم در همین است، امری که در بندِ دوّمِ شعر کمال یافته است. در آن آغاز و در بندِ دوّمِ شعر، شاعر را می بینیم که در کنارِ حسِ زیبایی شناسی خود هوشیارانه گام برمی دارد. این هوشیاری به هیچ وجه در آن پنج سطر یادشده دیده نمی شود. این سطور در اصل یک جمله است و نثر است و فاقد موسیقی جاری شده در آغاز. پس نوشتنِ آن را ناهوشیاری در مقابلِ هوشیاری یادشده در بالا، دانسته و بارِ افزونش نامیده ام.

گفتگو در باره‍ی گزاره هایی مانند سیاهی نابود نیستی، پشتِ هیچستانم، فقط بازی با زبان را به نمایش می گذارند. و این نوع بازی ها، در شعر دیروز و امروز پارسی هرگز اعتباری نداشته اند ...
با احترام ا.رخساریان
٨۵۶۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۷       

    از : ش لنگرودی

عنوان : تعجب
اقای منتقد به موضوعاتی اشاره کرده اند که به راستی تعجب آور است. شعر باقرپور شعری است که بی توقف و رگباری سروده شده است. از دل برآمده و در عین حال حساب شده است. ایراداتی که آقای منتقد گرفته است، به نظر من قابل قبول نیست که هیچ اصلا عجیب است. مثلا ایشان به گزارهء (سیاهه نابود نیستی) اشاره کرده اند و نوشته اند ( این یعنی چه؟ نابودی که خودهمانا نیستی است) ایشان گویا به شعر فارسی ایران اشراف ندارند. از این گزاره ها ما در شعر معاصر و قدیم ایران بسیار داریم. برای نمونه گزارهء (پشت هیچستان) سهراب سپهری یا (ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ) از مولوی و یا (چو رویایی که بیند مرده در خواب - در آن چون ناظر و منظر نظر هیچ!) از اسماعیل خویی و یا این که آقای منتقد می نویسد ( کی گفته است مرگ سپید دندان است؟)! واقعا این سوال بسیار عجیب است! دندان سنبل درندگی و پاره کردن هم هست. ایا می شود گفت دندان ربطی به مرگ نمی تواند داشته باشد؟! و یا این که به طور کلی نوشته اند (از سطر هفت و هشت چیزی نمی گویم که از ناهوشیاری سروده شده اند)! واقعا که این جمله از سوی آقای منتقد چه قدر قضاقورتکی و لاابالی نوشته شده است. مگر می شود در نقدی ادبی نوشت این سطر از سر ناهوشیاری نوشته شده، اما برای اثبات آن هیچ دلیلی نیاورد. ایرادات عجیب این نقد بسیار زیادند. جالب و تعجب آور هم این است که آقای منتقد معتقد است برای آوردن گزاره های بالا از سوی شاعر، باید زبان فارسی را مورد سرزنش قرار داد!!! من هم شعر را با دقت خواندم و هم نقد را. دلم نیامد این نکات را ذکر نکنم. دندان سپید مرگ شعر بسیار صادقانه و زیبا و خوبی است. پر از خیال و سرشار از ایماژیسمی زیباشناسانه است. قضاوت کردن یک شعر و منطقی و غیر منطقی خواندن گزاره های آمده در آن، کار بسیار خطرناکی است، همانطور که برای خیال نمی توان مرز و حدی متصور شد. البته اقای منتقد برای این که ایرادات عجیب و ناوارد نقدش هضم پذیر شود، به نکاتی خوب و مثبت در شعر هم اشاره کرده است که پرده ساطری باشد بر ایرادات بنی اسراییلی که گرفته است!
٨۵۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣۹۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست