سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

انقلابیگری راه رسیدن به آزادی و دموکراسی نیست - جمشید طاهری پور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : سینا کیاست

عنوان : برای حق
شما را چه میشود؟

خوشبختانه فقط یک خط در باره بی نزاکتی شخصی بنام نیاز که پدر خود را «مصدقی کور دل » نوشتم . چون بسیار زشت و چیپ بنظرم آمد.برایم مهم نیست که ایشان و جنابعالی این جا وب گردی میکنید

تعجب می کنم شما یک صفحه برای من نوشتید.مطمئن هستید عوضی نگرفتید؟

آهان! ما حق نداریم یک خط بنویسیم .شما اینجا صاحبخانه هستید و اخبار روز را به اشغال خود در آورده اید.
۱۹۴٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨       

    از : پرویز مرزبان

عنوان : به ه رسام
گر استنباط شما اینست که از نوشته ی من خشم و خشونت می بارد متاسفم ! ولی هرچه جستجو کردم در میان کلمات و مستندات خود چنین ندیدم .اگر ممکن ست بعوان مثال بفرمائید در کجا بد نوشتم تا منظور شما را متوجه شوم قبلا ازشما متشکرم.

اشکال شما اینست که نمی توانید به موضوعی مستند و بدون تعصب برخورد کنید و کلمات شما برخلاف ادعایتان توهین آمیز ست روشنفکران و تحصیلکردگان را تو «گیومه» میگذاری و ادعا میکنی چریک شدن مد زمانه بود.

کاربر محترم شما سعی میکنی تاریخ معاصر ما از ۳۲ تا ۵۰ را بگذاری تو گنجه . چرا ؟
شما تلاش میکنی همه مبارزات ضد دیکتاتوری زمان شاه را به مبارزات مسلحانه خلاضه کنی . چرا ؟

در سال ۴۵/۴۶ اعتصاب شهریه تحمیلی دانشگاه تهران تمام محافل سیاسی را بخود جلب کرد. طبق معمول عده ای را گرفتند. سرباز صفر کردند . شما فکر می کنی هزاران فارغ التحضیل دانشگاه تهران آن وقایع را فراموش کردند.
در همان سال من در پلی تکنیک تهران درس میخواندم .دکتر علی اکبر بینا که دکتر تاریخ بود ( بهتر ست از طریق گوگل تحقیق کنید که دوستان او در باره ی ایشان چگونه قضاوت می کنند تا درد ما را در آن سالها متوجه شوید) همزمان رئیس دانشکاه ملی و دانشکاه تربیت معلم هم بود. هر وقت موضوعی را مطرح می کردیم با فحش های رکیک و چارواداری او روبرو میشدیم. بهر صورت جناب دکتر بینا سایر دانشگاهها ی تهران را به اعتصاب کشاند. کسی در مدیریت دانشگاه ها جرات نمی کرد ضعف های مدیریت مطرح کند.
تمام مسائل صنفی و دانشگاهی بود و شما آنها را فعالیت چریکی می نامید.

یکی از یاران ما پسر سناتور انتصابی شاه بود که متاهل هم بود و ساواک و حکومت میخواستند بگویند خیلی «حق » دارند پسر سناتور را نیز اگر «ضدانقلاب سفید» باشد بازداشت می کنند. در تمام آن دوران هزاران نفر علیه شاه به اشکال مختلف مبارزه کردند. حتی بعداز ۵۰
نیز بسیار ی بدون اینکه فدائی یا مجاهد شوند به مبارزات خود ادامه دادند. زندانها پر از نویسنده و هنرمند بود.

شاه به داریوش و پرویز قلیچ خانی کاپپتان تیم ملی هم رحم نکرد
نه جانم ! بهتر ست خاطرات اسدالله اعلم و پاورقی های کیهان لندن را مستمر مطالعه کنید که بدون شائبه ی «چپ» بودن باور فرمائید خانه از پای بست ویران بود. وگرنه در سال ۵۷ تمام اساتید و هنرمندان ؛ در تمام زمینه ها به امید بهتر شدن وضع از چاله به چاه قدم نمی گذاردند.
پرویز مرزبان
۱۹۴۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨       

    از : حق

عنوان : سینا کیاست ها، کسانی که به آزادی بیان و اندیشه اعتقاد راسخ دارند طبیعتأ از حقوق دگراندیشان دفاع می کنند چون می دانند تنها با دفاع از حقوق آنهاست که حقوق خودشان حفظ می شود.
با مطالعه ستون نظرات در چند ماه اخیر به این نتیجه رسیده ام که برخی نظردهندگان که در آغاز نظراتشان معقول بنظر می رسد وقتی به چالش کشیده می شوند و از دادن جوابی منطقی و مربوط عاجز می شوند، یعنی کم می آورند، به ترور شخصیت و تفتیش و تحمیل عقاید و تحقیر و انحراف از اصل مطلب روی می آورند. اینان که در آغاز مقاله وار نظر می دادند در آخر به دو سه خط اکتفا می کنند و با واژه ها در حین فرار مثل بچه ها دهن کجی می کنند و خیال می کنند برنده شده اند. نمونه اش آخرین «نظر» سینا کیاست به نیاز و بی جواب گذاشتن آدم/فرد معمولی است.

کسانی که باید پوزش بخواهند و متحول شوند آنهایی هستند که مسئول ایجاد این اوضاعی بوده و هستند که نتیجه اش را در این سی سال با گوشت و پوست و استخوان خود حس کرده ایم. طرفداری و یا مخالفت با عقاید شاه و شیخ و مصدق و استالین من و شما باعث این بدبختی ها نبوده و نیست و نخواهد بود بلکه نقش داشتن و نداشتن در حمایت و پشتیبانی از پیاده کردن عقاید آنهاست که تاثیر گذار بوده و هست و خواهد بود. شما که انقدر حساسیت به مصدق نشان می دهید و مصدق را مقدس می شمارید، آیا همین حساسیت را به کورش و میراث فرهنگی و تاریخی ما هم دارید که همواره بوسیله این رژیم با خطر روبرو بوده است؟ آیا کسی که مخالف مصدق باشد و یا ایراداتی به مصدق داشته باشد ناخودی باید محسوب شود و مورد تفتیش عقاید و تحمیل عقاید شما قرار بگیرند؟ آیا مصدق هم مثل شما و خامنه ای انقدر کور دل و مستبد بود؟ آیا از او هتک حرمت می شود اگر نگاهی نقادانه به او شود، همانطور که با پاره شدن عکس خمینی رژیم مدعی شد؟ آیا نگاه شما به مصدق همان نگاه موسوی، خاتمی، خامنه ای و احمدی نژاد به خمینی نیست؟ آیا این کیش شخصیت نیست که کورکورانه جامعه ای را به پرتگاه اینقدر اینروزها نزدیک کرده است؟ فرق شما که در فضای مجازی افراد را محکوم و مجازات می کنند با جمهوری اسلامی چیست؟

سینا کیاست و همفکران کتاب خوان و متخصص تاریخش بدانند که ما هنوز بجز شر چیزی از آنها ندیده ایم و سعی نکنند بما پز بدهند و القا کنند که چیزی سرشان می شود. ما نتیجه کارهایتان را سی سال است داریم هر روز تجربه می کنیم، نتیجه کار شاهان پهلوی را هم در پنجاه سال حکومتشان را هنوز هم داریم می بینیم. ما زندگی خود را در دو دوره آنها و شما با هم مقایسه می کنیم و جزء حقوق اولیه ما ایرانیان است که ایرادات و مزایا هایشان را بدون واهمه از واکنش های منفی طیف های گوناگون صادقانه، صمیمانه بیان کنیم و به چالش بگذاریم. این مباحث فقط به کتاب خوان ها و سیاسیون نباید محدود باشد چون این توده ها هستند که باید تصمیم گیرنده های نهایی باشند. شما با آنها ارتباط برقرار کنید و جوابگوی آنها باشید، کسانی مثل من و فرد معمولی. در کشورهای دمکراتیک غربی از رفتگران و حمال ها و مهندسین و پزشکان انتظار نمی رود که متخصص تاریخ و علو سیاسی هم باشند تا اجازه داشته باشند تا در سیاست و مباحث روز شرکت کنند. از مدعیان هم انتظار می رود که وارد تکنیک حرفه شان نشوند و طوری ارتباط برقرار کنند که آن رفتگر و حمال و پزشک بتوانند تصمیم بگیرند که چه انتخابی منافعشان را بهتر تامین می کند. از آزمایشگاه ها و کلوب هایتان بیرون بیایید، اگر براستی دغدغه شما ایران و ایرانی است من از شما انتظار دارم اختلافات خود را کنار بگذارید وبه وظایف میهنی خود عمل کنید که کشور در وضع بسیار خطیری قرار دارد.

سینا کیاست ها هم اگر براستی به آزادی بیان و اندیشه اعتقاد راسخ دارند طبیعتا از حقوق دگر اندیشان باید دفاع کنند که حقوق خودشان گزندی نبیند.

منهم در باره شاپور بختیار با طاهری پور موافقم و به او آفرین می گویم.
۱۹۴۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨       

    از : ه رسام

عنوان : پاسخ به آقای مرزبان
جناب پرویز مرزبان این سی سال گذشته همانطور که آقای نیاز هم اشاره داشتند اپوزیسیون واقعیت خودش را خوب به نمایش گذاشت . ادعای دمکرات بودن ساده است ولی پذیرش تنوع فکری و درس گرفتن از آن و پذیرش این واقعیت بقول جناب سیما که من و شما به تنهائی حامل همه حقیقت نیستیم کار سادهای نیست و نیاز مند پیشینه ایست که ما متاسفانه فاقد آن هستیم .
آقای مرزبان از لحن شما خشم وخشونت میبارد متاسفم هم برای سرکار هم برای خودم من در تنهائی خود و با اندک بضاعت فکری که از آن برخوردارم و مشاهدات و مطالعه ای که دارم به این نتیجه رسیدم که حکومت پهلوی با همه ایرادتی که به آن وارد بود که بخشی از آن توسط شما ودیگران ذکر شدو آنجه ذکر نشده را نسل ما تجربه کرده است با همه این ایرادات قصدی جز رسانیدن ایران به صلاح وفلاح نداشت ودر این مسیر هرگز از طرف "روشنفکران" و"تحصیل" کردگان روی خوش ندید چریک شدن مد زمانه بود در دانشگاه های مجانی تحصیل میکردنند و از بهترین سرویسهای غذائی سود میجستند بعد کاسه وبادیه غذا خوری را ویران میکردنند به اسم مخالفت با شاه ونظام .وقتی صدیقترین افراد جامعه که شما بودید خدمات آن رژیم را به هیچ نمیگرفتید و حاضر به کمترین کمک و همکاری با آن نظام نبودید بلکه در جهت تخریب آن قدم بر میداشتید و از هیچ فرصتی برای ضربه زدن به آن دریغ نمیکردید چه انتظاری میتوانستید از رژیمی که خود را هم از طرف مذهبیون و تحصیل کردگان غیر مذهبی در خطر میدید داشته باشید.
این حرف هگل بسیار درست ومنطقی است که در داوری تاریخ ما ناچاریم برای رسیدن به حقیقت از دیدن جزئیات صرفنظر کنیم و آنچه را که به کار تاریخ مربوط است را در نظر بگیریم.
در پایان اشاره به دو مطلب را ضرور میدانم یکی اینکه اپوزیسیون با ادعای دمکرات بودن هرگز در طی این سی سال گذشته نتوانست به اتحادی دست یابد و در تمام این مدت در حال کاستن از خود است و متعجب هستم از این که چرا امثال شما از خودتان علت آن را سئوال نمیفرمائید.
موضوع دوم اینکه دوست گرامی شرط شرکت در یک گفتگو شنیدن وپاسخ دادن است و نه حرف خود گفتن واصرار ورزیدن شما در جواب من به هیچ کدام از عرایض بنده اشاره نداشتید فرمایشات خودتان را گفتید این رویه یک انسان دمکرات نیست
موفق باشید
۱۹۴۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨       

    از : سینا کیاست

عنوان : برای نیاز
وقتی جنابعالی پدر خودتان را «مصدقی کور دل » می نامید دو معذرت بزرگ به ابوی خود و یاران مصدق بدهکارید .
تا این را ابراز ننمائید فرمایشات گهر بار شما مورد عنایت خوانندگان دموکرات و لیبرال قرار نخواهد گرفت .
۱۹۴۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : میراث دگم اندیشی روشنفکران امریکا و پهلوی ستیز
واقعا برای بیسوادان از خود متشکری که یک کتاب میخوانند و فکر میکنند تمام تاریخ را فهمیده اند متاسفم. آنروز که هی میگفتند رضا شاه و محمد رضا شاه وابسته و ملیجک امریکا و انگلیس بودند گذشت. رژیم پهلوی به ترتیب در زمانی روی کار آمد که انگلیس و امریکا به ترتیب در اوج قدرت خود بودند و تنها با تساهل و تعامل با انان میتوانست یک کشور جهان سومی عقب افتاده و به روز سیاه افتاده زیر دست قاجار بال در بیاورد بدون آنکه له شود. این تز دیوانه وار دایی جان ناپلئونی که خودش را ذلیل یک کتاب که تازه آن را هم به میل خود فهمیده است میکند سی سال پیش متداول بود و آنها که هنوز کلیشه میفهمند و تکرار میکنند شاید خودشان را دست انداخته اند. اپوزیسیون بی عرضه شاه هنوز برای اثبات خود نیاز به امریکا ستیزی و خلاصه کردن تمام دوران پهلوی به اخنتاق سیاسی دارد و عمدا در مورد کوهی از تحولات مثبت این دوران سکوت میکند. اتفاقا هرچه اسناد و مدارک بیرون می اید معلوم میشود که شاه و رضا شاه در عین سیاست تساهل و تعامل خود در عین حال چقدر با ابر قدرتهای زمان خودشان اختلاف داشتند. اما سیاست هنر ممکنات است. پهلوی ها مانند هر دولتمدار و هر انسان دیگری عاری از خطا نبودند. اپوزیسیون آنان اما در سی سال اخیر به وضوح نشان داد که به مراتب بی لیاقت تر و ناتوان تر از آن است که در زمان انقلاب تصور میشد. کارنامه این اپوزیسیون تنها مایه شرمندگی است. آنی که شهامت اخلاقی اعتراف به خطای خود را دارد تنها مورد احترام و تشویق است.
شاعری مانند شاملو یا نیما یا فرخزاد یا حافظ و و و شاعران ملی ما هستند و هر شخصی با هر سلیقه سیاسی میتواند آنها را دوست داشته باشد و از شعر آنها استفاده کند. متاسفانه تنگنظری و سطح نازل فرهنگی در برخی روشنفکران سیاست زده دگم اندیش ما چنان ریشه دوانده که حتی از ابراز قبظه کردن حق استفاده و خواست اعطای مجوز استفاده از اشعار شاعران ملی ما هم ابایی ندارند. به جای تشویق و خوشحالی برای همه گیر شدن ادبیات و فرهنگ ایرانی میخواهند جلوی دهن دگر اندیشان خود را بگیرند مبدا گفته باشند دوستت دارم. واقعا که!
دیدن کامنتهایی که دوستانی که مانند من در گرداب انقلاب ارتجاعی اسلامی گیر امده و از کرده خود پشیمانند و شهامت اخلاقی ابراز آن را دارد جدا دلگرم کننده است. درود بر شما.
۱۹۴۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨       

    از : آدم معمولی

عنوان : با ه رسام موافقم.
بنظر من آقای طاهری پور از دیگر مصاحبه شوندگان صادقانه تر و صریح تر نظرات خودشان را بیان کردند. گفته ایشان در باره شاپور بختیار هم طرز فکر بسیاری از ایرانیانی بود و هست که در آنزمان ما می شنیدیم که می گفتند باید به او فرصت داده شود.

در نوع حکومت های قدیم، از رهبران انتظار می رفت که قیمومیت مردم را بپذیرند و امنیت داخلی و خارجی را فراهم کنند که جان و مال مردم در امان باشد و در عین حال از آنها انتظار داشتند که عادل باشند. شما که به شاه ایراد می گیرید که او مگر کی بود که خود را قیم ما می دانست بمن بگویید که نیروهای مخالف او کی بودند که می خواستند قیم ما باشند؟ اگر او قیم ما بود بجز آزادی های سیاسی که تنها هم و غم شما بود دیگر چیزها را برایمان فراهم کرده بود و برای اولین بار پس از قرنها مردم ایران از نعمت هایی برخوردار شدند که خوابش را هم نمی دیدند و الان سی سال است که بدنبالش هستند. مطمئنا با گذشت زمان و انتقادهای سازنده شما بجای اعمال مخرب شما آزادی سیاسی هم بالاخره بدست می آمد، همانطور که کم کم در کشورهای دیگر مثل انگلستان بدست آمد. شما که کیش شخصیت را پیش می کشید، مگر شما با استالین و لنین و فیدل کاسترو و مائو همین کیش شخصیت را در آنزمان نداشتید و نمی خواستید ایران را به یکی دیگر از اقمار شوروی در بیاورید و زندگی ما را همانقدر فلاکت بار کنید که همه به چشمان خود با فرو ریختن دیوار خود ئر بلوک شرق دیدیدیم. شاه دمکرات نبود ولی شما غیر دمکرات تر بودید. دیکتاتوری پرولتاریا ثابت کرد خیلی خیلی بدتر از دیکتاتوری شاه بود. شما آنموقع ما برایتان مطرح نبودیم که اگر بودیم با گسترش فرهنگ از پایین، در میان ما مردم، با رفتار درست خود بعنوان پزشک یا آموزش سواد و غیرو جامعه را برای آزادی خواهی و ...آماده می کردید. شما نگاهتان بما نبود و فقط می خواستید آزاد باشید که کشور را دو دستی تقدیم روسها کنید و همان امکاناتی را هم که داشتیم از دستمان بگیرید. شما بدون اجازه ما می خواستید اینکار را بکنید و کارنامه چهل پنجاه ساله تان گویای نتیجه کارتان است. حاضر هم نیستید به اشتباهات خود اعتراف کنید و وقتی یکی از یاران قدیم تان شجاعانه از گذشته خود انتقاد می کنئ همانند یک خائن با او برخورد می کنید. رضاشاه و محمد رضا شاه مانند سیستم حکومتی سنتی عمل کردند و قیم ما شدند و بدون اجازه ما پایه های ایران نوین را ریختند و ویرانه ای را آباد کردند و برای مردم این موقعیت را فراهم کردند که خود را با پیشرفته ترین کشورهای جهان مقایسه کنند و هر روز سطح توقعات شان بالاتر برود. پدربزرگ من زمان رضا شاه در بازار تهران حمال بودو سواد نداشت و ازفرزندان پسرش انتظار داشت که از سن ده سالگی کار کنند، همانطور که هزارن سال رسم بر این بود. خیال می کنید اگر رضا شاه به او رجوع می کرد و از او اجازه می خواست مدرسه و دانشگاه و راه آهن و ارتش و دادگستری و اداره آمار و بانک و پلیس و ژاندارمری ...بسازد و زنان باید آزاد باشند چه جوابی می داد؟ آیا پدربزرگم درکی از این چیزها داشت که بتواند مشارکت کند، آیا درکی از حقوق فردی و اجتماعی خود داشت که برایشان اهمیتی قائل باشد چه برسد که برایشان بجنگد؟ پدربزرگم با اکراه اجازه داد پدرم در یکی از دبستان هایی که رضاشاه ساخته بود درس بخواند چون می گفت پسر باید به ده که رسید بره سره کار و ...اجازه نداد پدرم دبیرستان برود و او را سر کار گذاشت. آیا شاه باید از پدرم می پرسید که چگونه صنایعی منافع ملی ایران را بهتر حفظ می کند و از کدام کشور بخواهد که کارخانه اتوموبیل سازی در ایران بنا کنند؟ پدرم به چرت و پرت های ملاها گوش می کرد که او را از چیزی بنام غرب زدگی و خطری که اسلام با آن روبروست گوش می کرد و نق می زد. من پسر و نوه اینها بودم که دیپلمم را مجانی گرفتم و در انگلیس فوق دیپلم گرفتم. اگر بخاطر رضاشاه و شاه نبود منهم الان باید مثل پدربزرگم در بازار تهران حمالی می کردم. این جریان سه نسل بود، شما در عرض این مدت کجا بودید،نقش سازنده شما چه بود؟ دخالت های مخرب شما وضع را بدتر کرد تصمیمات غلط شما باعث انقلاب و اینهمه بدبختی و دربدری شد. یک قلمش همین پنج میلیون ایرانی خارج از کشور است، یکی هم من که بخاطر شما سالها دربدری کشیدم و از کشور و خانواده ام دور افتاده ام. چرا همه تقصیرها را به گردن پهلوی ها می اندازید و مسئولیت خودتان را نمی پذیرید؟ چرا با قلدری دهان مردم را می خواهید ببندید. دخالت شما کار را بهتر کرد یا بدتر؟ شما آزادی را طور کمونیستی تعریف می کردید و مزایایش فقط برای طبقه خودتان می خواستید که برای من تصمیم بگیرید. من حرف زیاد دارم که دلم می خواهد به شما بگویم و از شما جواب می خواهم. آیا این ظرفیت را دارید بدون اینکه مرا شاه اللهی بخوانید بمن جواب بدهید؟ شما که علم غیب ندارید که مثل آب خوردن بجای جواب دادن تا کسی با شما موافق نیست و چیز مثبتی درباره شاه می گوید فحاشی کنید. شما از من بزرگترید و سطح تحصیلات تان از من بالاتر است و از قرار معلوم خانواده های اشرافی داشته اید، این مزایا را من نداشتم و اگر داشتم به مردمم بطور سازنده کمک می کردم.
در پایان میخواهم بدانید که من و بسیاری که همزمان با گروه های مخالف شاه در ایران زندگی می کردیم و هیچگونه فعالیت سیاسی نمی کردیم با ه رسام ها همفکریم. این بدان معنی نیست که ما همه از یک نحله فکری هستیم.
۱۹۴۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : پوزش
آقای رسام عزیز،
من نسبت نفهمیدن به شما نداده ام . اما باور دارم که همه چیز را همگان نیز ندانند. یقینا شما در رشته ی خود بسیار از من دانا ترید. اما بی هیچ تعازف بعلت در گیری چندین ساله در تحصیل و تدریس تاریخ خود را در این زمینه صاحبنظر می دانم. از شما پوزش می خواهم که دچار سوء تفاهم شدم و شما را سلطنت طلب پنداشتم. پیروز باشید.
۱۹۴۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨       

    از : پرویز مرزبان

عنوان : کاربر محترم ه رسام
برای من اصلا مطرح نیست که شما چه علاقه سیاسی دارید بلکه با هم بحث می کنیم و من تلاش می کنم از حرفهای شما استفاده کنم. با تمام احترامی که برای مفاخر سیاسی ایران قائلم با کمال فروتنی عرض می کنم که شادروانان ملکی و صدیقی «اجبارا» با شاه مملکت مذاکره میکردند. میدانید چرا ؟

در تمام کشورهائی که پای بند به قانون اساسی ( کنستیتوسیون) و دموکراسی هستند در کنار مجلس قانونگزاری «کمیسیون قانون اساسی » وجود دارد که مشتمل از کارشناسان حقوق و قانون آن کشور می باشد. در صورتیکه ابهامی در عملکرد مسئولان و مقامات پارلمانی و دولتی حتی شاه یا رئیس جمهور بروز کند آن مورد یا موارد تحویل کمیسون مزبور داده میشود تا به آن رسیدگی شود، که بار ها و بارها در کشورهای مختلف اتقاق افتاده و حل و فصل شده یا منجر به برکناری و استعفای نخست وزیر و حتی رئیس جمهور گردیده ست.

در ایران ما تا سال ۵۷ اکثر وقایع و قرارداه های مهم بدست توانای «اعلیحضرت» به انجام میرسید و قانون ، مجلس و دولت زیاد مطرح نبودند «همه فدای یک تن » کمیسیون قانون اساسی هم نیود که آن وسط بگوید بالای چشم «اعلیحضرت» ابروست. بحث بر سر سیستم ست نه فرد و مسائل شخصی.

امروز هم علی خامنه ای ببینید چه فضاحتی بپا کرده پس از ۳۰ سال رفتیم به قبل از مشروطه . در روز «انتخابات» به ملیجکش تبریک میگوید و هیچکس به داد مردم بزرگ ایران نمی رسد . نه مجلس ! نه قانون ! نه قانون اساسی ! بلکه یک سری باند های من در آوردی مثل مجلس خبرگان ، شورای نگهبان و..و ..و.. که هیچ کدام پایه ی علمی ، حقوق ، قضائی نداشته و بر پایه ی شریعه سر هم بندی شده ست. مقدرات مردم را تیول خود کرده اند.

جالب اینجاست که عده ای از هموطنان در دانشگاه می نشینند و از «سجایای» خامنه ای تعریف می کنند بهمان حرارتی که در گذشته و امروز از «اعلیحصرت» نام می برند. ما به روابط شخصی مردم کاری نداریم .

اگر بناست مطابق قانون اساسی / مشروطه همه در برابر قانون برابر باشند و مردم می بینند که این در بسیاری از کشورها کم و بیش جا افتاده ، دلیلی وجود ندارد که خامنه ای ها بنام «الله » و «صاحب الزمان» قدرت فائقه باشد. و یک تنه بجای همه تصمیم بگیرد.
وای بر تمام کسانی که در راس این حکومت از او حمایت می کنند. تکلیف جانیان و آدمخواران معلوم ست.

این بگفتم که موضوع شاه و خامنه ای نیست بلکه موضوع نهادینه شدن انتخابات ادواری و سیستماتک بجای عزل و نصب های
«شاهانه» و «قیم مآبانه » ست.
پرویز مرزبان
۱۹۴۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣٨٨       

    از : ه رسام

عنوان : نظر اگر رفقا اجازه بدن
دوستان گرامی سیما وجناب مرزبان بنده سلطنت طلب نیستم ونبودم فقط به نقل از جناب خوئی نقل به مضمون نمیخواهم بودها را نبینم و از نبودها در ذهن خود ودیگران واقعیتی بسازم.
بنده را به ندانستن و نفهمی منتسب کردید ولی از جواب دادن نتوانستید صرف نظر کنید .این نشان از اهمیت ماجرا و در عین حال حل نشدن آن دارد هنوز این موضوع به تاریخ نپیوسته انچنان که شما آن را تمام شده وانمود میکنید .
این بنده کمترین نقدا دسترسی به اسناد مورد اشاره جناب سیما ندارم ولی بخش کوچکی از نامه ها ی خلیل ملکی را در دسترس دارم که مختصری از آن را در ذیل نقل خواهم کرد این بخش کوچک اشاره به دیدار خلیل ملکی با شاه دارد در سال ۱۳۳۹ خورشیدی
"این را انصاف میدهم که در تمام مواردی که من مقاومت کردم و توضیح دادم بالاخره شاه قانع شدند درباره رفراندم و دکتر صدیقی ودفاع من از ایشان قریب یک ساعت بحث شد و متقاعد شدند............بالاخره ایشان سفارشی را به توسط من به سران جبهه ملی دادند. شاه میگفت برای من چه فرقی میکند که عمر و یا زید باشد من هر نوع اختیار قانونی دارم و حال که مردم صالح ها و سنجابی ها را میخواهند من حرفی ندارم او (شاه)میگفت من از آنها دو چیز میخواهم.اولا رسما وضع خود را رسما نسبت به احترام به قانون اساسی اعلام کنند ثانیا وضع خود را نسبت به حزب توده مشخص سازند.........من این مطلب را به آقایان جبهه ملی اطلاع دادم ولی در آن روزها بازار منفی بافی مطلق رواج داشتو رهبران نهضت مانند موارد گذشته حتی عوام فریب همنبودنند بلکه فریفته تمام و کمال عوام بودنند.
نامه ها نوشته خلیل ملکی ص۷۸
دوستان من کارگرم وبیشتر از این نمیتوانم پای کامپیوتر بشینم از هر دوی شما بخاطر این بحث متشکرم در پایان باز هم عرض میکنم که سلطنت طلب نیستم و نبودم و متاسفانه در بر هم زدن اوضاع رژیم قبلی اگر نه بیشتر از شما کمتر از شما ها انرژی نگذاشتم .
پاینده وسرفراز ایران و ایرانیان
۱۹۴۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست