سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مسئولیت فردی موجب امتنان
مسئولیت جمعی فراتر از آن!
- بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : محمد سلیمانی

عنوان : لطفا چپ را سنگ قلاب چریک نفرمایید !
من نمیدانم شما چه اصراری دارید که در هر حرف و سخن میکوشید سرنوشت چپ را به چریک سنجاق زنید؟ چپ از چریک آغاز نگشته است که برخورد با چریک را برخورد با چپ تعبیه میفرمایید. شما بخشی از چپ و دست بر "قضا" بخش اصلاح ناپذیر آن بوده و هستید! من اصرار بیهوده و بیش از حد شما در اثبات امری که کمترین شایستگی در آن حوزه از خود نشان داده اید را نمی فهمم . بکوشید به دور از شعار و گنده گویی بفرمایید از آغاز تا به امروز چه در چنته داشته و از چپ بودن کدام نشانه ها در اختیار دارید و در کدام زمینه ها بر مفاهیم آن چه چپ می پندارید افزوده اید ؟ هر چند میدانم در پاسخ چون گذشته به توهین و حذف روی خواهید آورد به همین دلیل این سخن را چونان تیری در تاریکی رها کردم تا شاید از سر اتفاق و بد حادثه هم که شده به رهگذری از شمایان اصابت کرده برای نخستین بار به تفکر درباره چیستی خود نشینید !
۶۱۰۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : آقای احمد صبوری، شما اگر در مورد ربودن سلطانپور به وسیله ی سازگارا مدرکی دارید، لطفن ارائِه دهید تا
همگان بدانند؛ چون این موضوعی بسیار مهم است و آقای سازگارا که خود را آزادی خواه می داند، باید جواب دهد؛ زیرا سلطانپور گرچه مخالف رژیم بود، با همان قوانین خود جکومت هم نمی شد او را به اعدام محکوم کرد.
کشتن شاعر یک ناحقی تاریخی و بزرگ بود.
۶۱۰۶۵ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : سیاوش فدائی

عنوان : نامی آشنا
آقای بهزاد کریمی؛
شما خوب مرا می شناسید. اگر برای تازه گان صحبت هایتان زیباست ولی برای من که زیر تیغ اخراج و تهمت ( تا حد جاسوسی ) توسط شما و دوستان تان در رهبری زخمی بدون درمان است.
آقای کریمی؛ نوشتید « نه کسی از پیروان این خط بر اندیشه اخراج کسی از خط و خطوط دیگر از سازمان عمل کرده است ». براستی باور نمی کنید که دچار توهم شده اید!
آقای بهزاد کریمی؛ می خواستید از مقاله ی رفیق رقیه دانشگری لباس تطهیر برای خود و رهبران همیشه رهبر و رهبران در سایه بسازید، ولی این لباس به تن شما، برازنده نیست.
آقای بهزاد کریمی؛ نوشتید که چرا در عمر سی و سه ساله سازمان فقط به آن دو سال چسبیدید؟. خدمت تان عرض کنم که اگر قرار باشد به سی و یک سال دیگر پرداخته شود مطمعن باشد اگر صداقتی مانده باشد باید سی و یک سال شرمنده باشید. و این واقعیت واقعآ دردناک است.
آقای بهزاد کریمی؛ اگر اعتراض دارید و دنبال سند می گردید، بگویید تا برایتان ردیف کنم
این را هم فراموش نکنید که شرم دفاع از مزدوران القائده و مزدوران سیا در لیبی به نام شاد باش به انقلاب مردم هنوز بر پیشانی سازمان شما می درخشد. حداقل به رفیق رقیه دانشگری دروغ نگویید!
۶۱۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : احمد صبوری

عنوان : باور نمی کنم عزیز
بهزاد کریمی عزیز
با سوگند به یاد همه رفقا و عزیزان جانباخته ام، رک و راست به شما بگویم شما سر سوزنی عوض نشده اید و عوض هم نمی شوید. سازمان مطلوب شما همان است که سال ۶۰ بوده ، سیمای ظاهری اش هم حتی عوض نشده است. تمامی مسولین شما در حال حاضر همان گروهی است که عامل بند بند پلشتی سال های سال های پر رنج بوده اند
این تنها نگهدار نیست که روزی باید جوابگو باشد. طاهری پور و فتاح پور و جناب خلیق هم روز ی پاسخگو خواهند بود. اگر چند صباحی تحت فشار افکار عمومی شعار سرنگونی دادید آنهم برای رد گم کردن بود و الا مگر سر سلسله جنایتکاران دهه شصت مزروعی و گروهش نبودند. مگر سازگارا آن کسی نیست که سلطانپور نازنین را ربود. چه کسی این ۲۰ هزار آدم عاشق را دردید؟ عزیز شما بخشی و جناحی از رژیم اید باور ندارید از هر رهگذری بپرسید؟
اگر آن جناح رژیم هم به شما گوش چشمی نشان دهد اطمینان دارم که جست می زنید . جناب کریمی کجروی ریشه فکری دارد. این رئال بی پرنسیپی سازمان شما نه رفقای سابق را بر خواهد گرداند نسل جدید هم شما را این می بیند که هستید ،و هرگز به شما نزدیک نخواهدشد. شما ها ۳۵ سال است که دیگر آرمانخواه نیستید. تکنوکرات ها و طبقه متوسط هم با شما قرابتی ندارند .

عزیز ،سیاست خیلی بی گذشت است اگر می خواهی گناه قبلی ها را پاک کنی بایداز خودت بسیار بگذری چنانچه مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان و حمید اشرف و بهروز دهقانی و بهروز ارمغانی کردند تا که پلشتی و بی پرنسیپی حزب طراز نوین و اثرش بر افکار عمومی خنثی شد
. این مائیم و باز در ابتدای راه
۶۱۰۶۰ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : "تایید حمله امپریالیستی به لیبی را از طرف سازمان خود یکبار دیگر نگاه کنید."(از کامنت عیسی صفا)*
سلام دوستان

*من قصد وارد شدن به بحث را ندارم، ولی در این مورد خاص سوالی دارم که اگر دوستان روشن سازند، ممنون می شوم.

پیش از این دیده بودم که خسرو صدری چنذین بار به آن اعتراض کرده بود. در جلسه ی امسال شهیدان خفته در خاوران ها، که در کلن برگزار شد، در این باب از آقای بهروز خلیق سوال کردم. و ایشان گفت: این خبر نادرست است. ما حمله به لیبی را تأیید نکرده ایم.

در این باب در گفتگوی کوتاهی که با هم داشتیم، از جمله برایشان مثال زدم که: اصلن فرض کنیم نه ناتو، لنین با همه ی عظمت خود قدرت دارد و گفته به فلان کشور حمله می کنم و مردم آنجا را خوشبخت می سازم. چون ما از نتیجه ی کار او که بیشک دلسوز مردم است خبر نداریم، حتی از کار او نیز نمی توانیم دفاع کنیم، مگر اینکه نتیجه ای نیک دهد.
پایان سخن.

و حالا باید اضافه کنم که مردم لیبی که سر زمینی قبیله ای است، چنان به جان هم افتاده اند که گروه گروه خود را به بنادر می رسانند برای فرار از دست مرگی که هر لحظه در بیخ گوششان صفیر می کشد. و تا به حال هزاران نفر یکدیگر را دریده اند.

بدبختانه خبرگزاری ها، وقتی که برایشان نصرفد دیگر اطلاع رسانی نمی کنند؛ ولی گاه که از دستشان در می رود تازه آدم می فهمد که سکوت دلیل بر آرامش اوضاع نبوده، بلکه «مصلحت نظام» بوده. آیا چنین خبر نگارانی را می توان شرافتمند نامید؟

کوتاه سخن:

اولن می خواهم خود روشن شوم.

دومن اگر چنین خطایی تاریخی از سازمانی چپ و بزرگ و مسئول صورت گرفته، به نظر من تا خیلی دیر نشده، می توان آن را اشتباه شمرد و پس گرفت.

اگر خسروی صدری، عیسی صفا و یا خود آقای خلیق و دیگر عزیزانی که می توانند روشنگری کنند، توضیح دهند، ممنون می شوم.
۶۱۰۵۵ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : مانیفست التقاط گرایی
من بعید میدانم که اکثریت با سیاست شکوفایی خود تسویه حساب کرده باشد، دلیل؟ آیا فرخ نگهدار به عنوان پرچمدار این سیاست و فرد اصلی در ویران کردن سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، هنوز رهبر معنوی اکثریت شمرده می شود یا نه؟ آیا اخراج شده یا هنوز در پشت پرده نقشی در اکثریت دارد؟
آقای کریمی با به روی هم ریختن انواع و اقسام گرایش های متضاد، و مهم ترین آنها آشفته فکری در مورد استراتژی اکثریت در برابر جمهوری اسلامی، فکر می کند به دستاورد عظیمی نائل شده اما این سیاست التقاط گرایانه منجر به انفعال و در لحظه تصمیمات عملی غالبا به راست می غلتد. اکثریت بعد از انتقاد از خود دهه شصت شعار سرنگونی می دهد اما به این هم وفادار نمی ماند و تا به امروز به کشف و تقویت جناح های واقع بین در حکومت ادامه می دهد، و این یک نمونه از این سیاست التقاطی است که در تمامی سیاست، تئوری و پراتیک اکثریت مشاهده می شود.
۶۱۰۵٣ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : به دوست عزیز عیسی صفا
چند ماه پیش اظهارات صمیمانه بهزاد کریمی درمورد شما ویادآوری دوران همبندی تان ، با واکنش غیر دوستانه شما مواجه شد. این بار هم پیام تندتان در مورد او به نظر من ازحد انصاف و عدالت فاصله دارد. تا جایی که من از همین نشریات متوجه شده ام، بهزاد کریمی پس از شرکت در کنفرانس استکهلم، فاصله فکری خود را از چنین نشست هایی اعلام کرده و در جلسات بعدی هم شرکت نکرد. با این حال می توان حدس زد که برگزار کنندگان این کنفرانس ها تا چه حد به حضور افراد صادقی چون او ، برای موجه جلوه دادن کار خود نیاز دارند واحتمالا برای بازگرداندن او تشبثاتی هم کرده اند. نظرات بهزاد کریمی را شایدخیلی ها، مثل من و شما ، نمی پسندند، ولی آن ها هم اگر خود را از خانواده "چپ" کشورمان بدانند، وجود کسانی چون او را در کنار خود مغتنم می شمارند. چه کسی می تواند در این جهانی که هرروز در حال دگرگونی است و تا ثبات نسبی فاصله دارد، در مورد راهکارهای خود و دیگرانی حتی بسیار دور با اطمینان خاطرداوری کند؟
شما که عضو ح.ت.ا هستید حتما شنیده اید که زنده یاد کیانوری در مورد مرحوم بازرگان گفت که به او احترام می گذارد، زیرا صداقت دارد. پس چرا ما نباید به کسانی که نه تنها صادقند، بلکه نزدیکترین ها به ما هستند و زندگی خود را هم وقف مبارزه برای آزادی و عدالت کرده اند، احترام بگذاریم؟
۶۱۰۴۷ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : ع.ا ط

عنوان : داور نهایی
از آنروز که مردم پس از رهانیدنتان از زندان های رژیم شاه بر دوش کشان تا درب خانه هایتان می بردند تا امروز این را میدانند که همه ی مبارزان راه آزادی,چه شما که زنده اید و چه آنها که خونبار رفته اند و چه حتی بسیاری از آنهایی که با عشق آزادی توده ها در دل گوشه نشین جای جای این جهان شده اند,جان های بی قراری هستید و ذره ذره ی وجودتان در آرمان خواهیِ رها سازی!و آزادیِ انسان ها است و قلب زنده بودنتان برای روزی می تپد که همه ی آدم ها را سعادت مند و آزاد ببیند.
در این شکی نکنید که دوباره روزی این همبستگی و پشت گرمیِ مردمی به خود را تکرار خواهند کرد و بار دیگر ثابت خواهند نمود که"داور نهایی" آنها هستند.داوری که حساب مصلحت اندیشان و عافیت طلبان را از انسان های شریف و مبارز در راه آزادی جدا میسازد.برایش تفاوتی ندارد که او چه مکتبی دارد و با چه اندیشه ای به جهان مینگرد.این داور,کمال دموکراسیست!او بیشتر و بهتر از هز جریان فکری این را میداند و در زندگی روزمره اش لمس کرده است که احترام به حقوق دیگران و خود چه معنایی دارد.
شما و به قول خودتان"فران ها"و امثال آنها نباید این باور شیرین و تاریخی را از دست بدهید که"مردم داور نهایی اند".
نباید بگذارید که سنگینیِ کفه ی آرمان خواهی تان شناخت و هدایت درست این مردم را برای دنیایی بهتر به فراموشی بسپارد.
روانشناسی شان که ریشه در تاریخشان ,آداب و رسومشان,مناسبات تولیدیشان و ...دارد را بایدبدانیم و بیاموزیم و زندگی کنیم!
بازنگری و نقد با توجه به این بنیانهای اجتماعی-اقتصادی است که راه روشن و درست اندیشی سیاسی می انجامد و اساسی تر میشود.
ساده نگذریم که چرادر جنگلی ترین روستاهای مازندران امروز, روستاییِ شریفی دکتر"قبادی"را لعن و نفرین میکند و به قعر جهنم حواله میدهد!زیرا که او حتی فرامین بهداشتیِ رژیم شاه را که میتوانست به نفع مردم باشد به جا نمی آورد!
برداشت مردم را جدی تر بنگرید.خطا ها واشتباهات یک سازمان سیاسی که منجر به از دست دادن هزاران جانِ شریف انسانی میشود رامانند خطای تاکتیکیِ یک تیم فوتبال نبینیم!که نتوانسته در یک بازی حتی حساس امتیازی بگیرد!!
باید نگاه هاتان را سنگین تر و عمیق تر کنید.با"شستن چشم هایتان""جور دیگری"ببینید.
لازم نیست هرروز در بوق و کرنا کنید که اشتباه کرده اید.در زندگانی سیاسی این پیشامد ها وجود دارد.همان گونه"جان بیقرار" بمانید برای آزادی خواستن,برای نه گفتن به ظلم و بیداد,برای پیشتاز بودن.مردم شما را خواهند بخشید.تمایز بارز سیاستتان را با اصلاح طلبان حکومتی و مجیز گویان حداقل نگر نشان دهید.بنگرید با چه چیز میتوانید با تفاوت بدرخشید.شما جامه ای به تن دارید که از خون پاک مبارزان راه آزادی نقش و رنگ گرفته است.بهتر است به خواست های برحق توده ها در این خفقان و سیاهی نزدیک تر باشید.مردم را با زندگی کردن در آنها و با آنها سازماندهی کنید.با چیزهایی که به آنها مربوط میشود و تعریف زندگیشان است.

دوست عزیز!خوش بودنتان,از ته دل خندیدنتان,لباس های فاخر و شیک پوشیدنتان حتی کراوات زدنتان,زیورآلات آویزان کردنتان,رهانیدن مو هاتان در باد پشت ماشین های سان روف دارتان!بیزینستان و آفتاب گرفتن هاتان در سواحل اختصاصی هتل های آنچنانی شایسته ی جان های بیقراری که بودید و هستید نمیباشد و شاید خوشایند این مردم نیز نباشد.به پوپولیسم در نغلتیده ام اما برای شما مردان و زنانی که به گونه ای حرفه ای راهی را اینگونه انتخاب کرده اید برای آزادی انسان ها شرایط دشوار تری از آدم های معمولی وجود دارد.ساده نیست با هوشی که در شما سراغ دارم بهتر میدانید چه میگویم.
آقای کریمیِ عزیز و بزرگ!
اگر"نقش مشارکتی" مردم را میخواهید,باید در این فرآیند سوسیالیستی خواست های بر حق مردم را ارتقا دهید.شما روشن فکران آزادی خواهید,بازمانده از تاریخ خونبار جنبش مردمی و انسانی هستید.
وقتی شما بسنده میکنید به"هر اقدامی که ولو اندک میزان بتواند با بازسازی فضای اعتماد"به امثال شماها را فراهم کند و برایش بدون تحلیل عمیق و بنیادین اجتماعی_اقتصادی"جای ارج و تقدیر"میگذارید مردم که درگیر نان شبشان هستند چه کنند؟به کجا پناه ببرند از بیدادگری ها؟
بلی,"زمان"خواهد برد,"هزینه"در بر خواهد داشت.
بهتر است هرروشنگری و نقد را"بیماری مزمن افراطی"ننامیم.
کدام"مسولیت جمعی"با پای خود به مسلخ رفتن "غبرایی ها"و تسویه حساب های درون سازمانی را درست میداند.شما خوب میدانید چه میگویم...
با مردم ساده و راحت گفتگو کنید.ما صداقت شما را باور داریم.ایرادی نخواهد داشت همان گونه که گفتید"حقیقت روند"است,اما لحظه ها تپش حقیقیِ زندگی هستند,فراموششان نکنید.
۶۱۰٣۶ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : یک دوست

عنوان : نوشته ای بس طولانی
جناب کریمی
صرف نظر از محتوای نوشته، از رهبری یک جریان سیاسی با چند دهه تجربه انتظار می رود تفاوت رساله نویسی و مقاله نویسی را در نظر بگیرد. شما همواره طولانی می نویسید بسیار خسته کننده. تا جایی که در انتها رشته مسئله از دست خواننده در می رود. برادر من، رفیق من، آخر دراز نویسی که فضیلت نیست. برعکس نشان از ناتوانی در ارائه یک مطلب به صورت منسجم است و پاهی هم البته نشان از چیزی در چنته برای ارائه نداشتن و هی از این در و آن در گفتن که در مورد شما تصور نمی کنم حالت دوم باشد. شما به عنوان رهبری یک جریان سیاسی باید بتوانید به صورت موجز منظور خود را یا پاسخ خود را بیان کنید. حال اگر نکاتی باقی می ماند و شما الزام در طرح آنها را دارید خوب هر از چندی مقاله مستقلی بنویسید و این نکات را طرح کنید تا ما هم بتوانیم رشته افکار شما را به بهترین وجه دنبال کنیم.
حتی در دانشگاه هم همواره دراز نویسی مورد انتقاد قرار می گیرد و افراد را از حجیم کردن رساله برحذر می دارند، چه رسد به یک مطلب که در پاسخ به نوشته دیگر تحریر شده باشد.
با درود
۶۱۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : آرمان

عنوان : سکوت یا همدستی
بنا بر اعتراف نشریه سازمان خودتان اعضای شما در آمل با پاسداران به مقابله مسلحانه با مخالفین رژیم به نام سربداران عمل کردند و حتی مدعی بودید که فردی یا افرادی از سازمان شما مجروح نیز شدند. سازمان شما یا به قول شما یک حزب سیاسی تبدیل به محافظین رژیم جنایتکاری شدید که برای سرکوب مخالفین رژیم که با شما مخاصمه عملی نداشتند حمله مسلحانه کردید. از دستگیری و شکنجه و اعدام هوادران و اعضای دیگر نیروهای سیاسی از جمله مجاهدین و پیکار و اقلیت جانانه حمایت کردید و به هواداران و اعضای خود رهنمود می دادید و می گفتید که با پاسداران رژیم همکاری کنند. حال می گویید که شما بعدتر سکوت نکردید! کمترین چیزی که در مورد شما می شود گفت این است که شریک جرم یک رژیم جانی بودید و تبهکاریی های جانیان رژیم را در نشریات خود توجیح و تطهیر کردید و حتی در عملیات نظامی رژیم علیه مخالفانش شرکت کردید و تازه دلخور هستید و می نویسد که سکوت نکردید. لابد شما در یک دنیای دیگری زندگی می کنید که هنوز عمق اعمال خودتان را درک نکردید. از نظر من و خیلی از خانواده های قربانیان رژیم سکوت یا عدم سکوت شما پشیزی نمی ارزد و شما مسئول کارهای هستید که آگاهانه انجام دادید و امیدوارم در یک دادگاه عادلانه در ایرانی آزاد محاکمه شوید و حداقل مردم ایران از رفتار زشت و ضد انسانی شما مطلع شوند.
۶۱۰۲٨ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست