از : آرمان شیرازی
عنوان : درین گذار شبانه ی جانکاه دست یکدیگر را بگیریم و شمشیر شهامت را بر پیکر شب بنشانیم...
دو گفتگو با دو هم میهن از راه دور
گفتگوی یکم با آقای جمشید ارجمند:
ارجمند: "چطور شد که شما (چپها) ... روحانیون (را که) بدون حتا (یک) استثنأ خودشان بر منابر آنچه را قرار بود بکنند به زبان می آوردندو با آب و تاب می گفتند ... ندیدید و نشناختید و همگیتان کمکشان کردید تا بیایند سر کار و کار ما و شما و ایران را بسازند(؟)"
پاسخ: اصلی ترین اهرم روی کار آمدن حکومت تبهکار اسلامی, خرافه باوری بیشینه ی مردم و همراستایی تفکر (اسلامی) آنان با روحانیت بود. این اهرم نیرومند, بدون وجود روشنفکران و نیروهای چپ نیز به احتمال بالا همین نتیجه را ببار می آورد. بن مایه ی به درازا کشیدن حاکمیت اسلامی نیز همین همراستایی فکری و فرهنگ مذهب-آلوده ی کشور ما بوده است که نشانه های بارز آن اکنون نیز در میان بسیاری از ایرانیان بچشم میخورد. چپ و نیروهای میهنی دیگر اگر می توانستند, خود حکومت را بدست می گرفتند نه آنکه بگفته ی شما "روحانیون را کمک کنند تا بیایند سر کار و کار چپ ها و ایران را بسازند"! راست اینست که شاه همه ی نیروهای چپ را شدیدا زیر ضرب قرار دارد اما مذهبی ها و روحانیت را آزاد گذاشت و با آنان همراهی کرد. نتیجتا, در سال ۵۷ قشر روحانیت با جمعیتی ده ها هزار نفره و مساجد پر شمار در سراسر کشور, سوار بر ذهنیت مذهبی بیشینه مردم, و با پشتیبانی پنهان امپریالیستها در بهترین سنگر برای تسخیر قدرت قرار گرفت.
ارجمند: "شما چرا یک انتقاد سازنده از خود نمی کنید(؟). چرا اشتباهاتتان را در لفافه (بیان) می کنید(؟)"
پاسخ: بیشینه نیروهای چپ گذشته ی خود را در مصوبات کنگره های خود نقد کرده اند. باور نگارنده اما اینست که بهتر است در تارنماهای خود نیز این مهم را به گونه ای گسترده و همه سویه به داوری همگان بگذارند.
ارجمند: "بیایید درست کارانه اعتراف کنید که اشتباه کرده اید. اصولا شاه هر که بود سزاوار مبارزه مسلحانه نبود."
پاسخ: شاه و سیاستهایش زمینه ساز اصلی روی کار آمدن حکومت اسلامی بود. با سرنگونی حکومت ملی مصدق (بکمک پشتیبانان داخلی و خارجی خود) مسیر تکامل ایران را با به بیراهه انداخت, قانون اساسی را زیر پا نهاد, مشروطه را به کشتارگاه دیکتاتوری فردی و حکومت تک حزبی کشانید, بدینسان او تمام راه های علنی و قانونی مبارزه را بسته بود تا آنجا که خواندن کتاب نیز زندانی داشت. دردآور است که حتی اراجیف خمینی را (که حتی حکومت اسلامی از دسترس خوانندگان دور کرده) غیر قانونی کرده بود و جوانان را از آشنایی با سرشت واپسگرا و جنایتکار او محروم ساخته بود! با همه ی این تفاصیل ممکنست شما باور داشته باشید که "شاه هر که بود سزاوار مبارزه مسلحانه نبود" و یا شاید بگویید نصیحت, نامه نگاری و خواهش راه مبارزه بود. اما چشم بر این واقعیت نبندید که میزان خشونت و شکل مبارزه را همواره حکومت ها تعیین و تحمیل می کنند و هیچ انسان خردمندی, آنگاه که راه گفتگو و مسالمت باز باشد, دست به اسلحه نخواهد برد....
گفتگوی دوم با آقای جاوید شمالی (که بیشتر با زبان احسان نراقی, غمخوار سلطنت شاه سخن گفته است):
شمالی: "چپی ها و ملی ها حتا ملی مذهبی ها ... در اثر نشناختن زمان و اعلام جنگ مسلحانه شاه را وادار کردند که دست به خشونت بزند(!)"
پاسخ: لطفا به آخرین بخش گفتگوی یکم با آقای ارجمند نگاهی بیندازید. پیدا نیست چرا جای عامل و معلول عوض شده است. مبارزه مسلحانه نیز با دو محتوای متفاوت تنها از سوی "چریکهای فدایی خلق ایران" و "سازمان مجاهدین خلق ایران" بکار گرفته شد نه "ملی ها و ملی مذهبی ها."
شمالی: "شما فقط فکرش را بکنید که شاه را از ایران بیرون تکرده بودید حالا وضع مملکتتان چظور بود. فقط اگر جنگ نشده بود ایران کجا بود."
پاسخ: شما فقط فکرش را بکنید اگر شاه (بکمک پشتیبانانش) حکومت ملی مصدق را سرنگون نکرده بود, اگر مشروطه را به کشتارگاه دیکتاتوری فردی و سیستم تک حزبی-اجباری نکشانده بود, کشور به کدام سو می رفت و اکنون کجا بود! هر گاه که علمی بیندیشیم, پیشگیری را بس کارآتر از درمان خواهیم یافت و باور خواهیم کرد که همواره باید رخدادهای ناگوار را در آغازی ترین سرچشمه ها مهار کرد...
شمالی: "باید از خودمان بپرسیم که چطور شد که ما با دست خودمان و با اتحاد خودمان با یکی از ارتجایی ترین و فاسد ترین قشر جامعه مان یعنی روحانیون همد ست و همداستان (شدیم) و انحاد کردیم تا چنین فاجعه ی (ضد بشری) را سرکار آوریم(؟)"
پاسخ: چند عامل درین میان نقش داشتند. پیش از هر چیز کم دانی و نادانی مردمی بود که آنزمان در خرافه غرق بودند و "عکس آقا را در ماه دیدند" و اکنون نیز هنوز دانش-گریزند. از چه رو در کشور هشتاد میلیونی ما کتابهای وزین (اگر چاپ شوند) در پانصد نسخه انتشار می یابند؟ چرا سخن مردم بیشتر با "میگن که...." آغاز می شود آنهم بدون آنکه بدانند چه کس گفته و اساسش چیست؟ چرا باورهای خرافی (مانند چاه جمکران, امامزاده, حرم مطهر این و آن, امام ناپیدا و نذر کردن) و باورهای غیر انسانی (مانند چند همسری و حق ارث دو برابر برای مرد نیمه انسان انگاشتن زنان) بشدت متداولند؟ آیا آنگاه که کم دان و نادان باشیم, ذهن ما هموار پذیرش هر چیز بیهوده و بی معنی نخواهد بود؟ عامل دوم نقش ترمز کنده ی دیکتاتوری در پیشرفت و تکامل اندیشه در ایران بود. عامل سوم هدایت وقایع از بالا و پشت پرده از سوی امپریالیسم (نقش ژنرال هایزر, کنفرانس گوادلوپ) بود.
همه ی آن رخدادهای ناگوار که خارج از کنترل نیروهای میهنی پدید آمدند بخشی از رنسانس خونین و پر هزینه ایست که کشور ما از تاریکی آن به امید بالاآیی خورشید بهروزی گذر دارد. درین گذار شبانه ی جانکاه دست یکدیگر را بگیریم و شمشیر شهامت را بر پیکر شب بنشانیم...
٨۲۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱٣۹۶
|