سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آیا "راهی دیگر" ممکن است؟ − وضعیت چپ در آینه "کنگره مشترک" - محمدرضا نیکفر

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : کیا

عنوان : دیوانگی" بربریت " اسلامی !
رفقا!
ما در منطقه ای هستیم که جدالی بی وفقه بین اسلامیست های مسلح با هژمونی ایران ، سعودی و ترکیه با حمایت امپریالیسم جهانی در جریان است و قابل پیشبینی است ،که ادامه میابد.
تنها نیروهای سکولار و نسبتا منطقی در ‌کردستان قرار دارند که هم اکنون زیر ضربات هولناک قرار دارند.
تنها راه ممکن از کردستان میگذرد اگر تشکل را منطقه ای کنیم و از افکار سالم جهانی سود بجوییم.
خود را در بحث های کوچک گیر انداختن و به قول رفیق محترم معمار به فیلسوفی پرداختن از قافله مثل همیشه عقب خواهیم ماند.
٨۴۰۵۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ اسفند ۱٣۹۶       

    از : peerooz

عنوان : "عمل صالح"
امروزه در تمام دنیا شاید یک یا چند میلیون نظریه و کامنت کوتاه و دراز در رسانه های حقیقی و مجازی و از راه وسائل ارتباطی, توسط افراد " چپ" و بطور روزانه منتشر و رد و بدل میشود به امید آنکه عارضه سالهای اخیر را تشخیص و درمان نمایند.

عارضه و یا ناتوانی "چپ" دو علت عمده دارد. یکی برتری زر و زور حریف و دیگری Analysis paralysis و یا paralysis by analysis خود "چپ".

در سطح جهانی, "تا ریشه در آبست امید ثمری هست" و امید آنکه چین و دیگر کشور های "کمونیست", سدی در برابر تمامیت خواهی امپریالیسم عنان گسیخته سرمایه داری ایجاد و پیشرفت کنند. در ایران یا لااقل تا آنجا که به "روشنفکران" و رسانه ها مربوط میشود, نیروی "چپ" از فرط تجزیه و تحلیل و تشتت آرا و عقاید, دچار فلج گردیده و ظاهرا چنین امیدی وجود ندارد ولی خب, "از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است" و هر روز و شب دوستان با مقالات و کامنت های طولانی, خود را به این "عمل صالح" مشغول میکنند.
٨۴۰۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣۹۶       

    از : تقی اکبری

عنوان : راهی دیگر
آقای نیکفر ، از فرهیختگان ما ، از جمله آن فیلسوفان هستند که به تفسیر جهان بسنده نمی کنند و می خواهند به تغییر جهان کمک کنند. پس از فلسفه به جامعه شناسی وسیاست هم پای می گذارند. او به ضرورت کار فردی و حزبی فرهنگی ، صنفی (ضد بهره کشی و تبعیض) و سیاسی تاکید دارد. ایشان ( و دیگران هم ) منفردا نقش زیادی در فرهنگ سازی دارند که بسیار قابل احترام است. از چپ سنتی بحق نا امید هستند. "راهی دیگر " برای تامین عدالت و تحقق توسعه را با چپ دمکرات می خواهند. چرا که ایران دچار عقب ماندگی مفرط است و نیازهای مردمانش ابتدایی. ایشان می نویسند که "ما از زاویه چپ کوشش می کنیم در هر برنامه ای برای توسعه ، موضوع عدالت ..... در نظر گرفته شود" اَین جمله را باید زر گرفت.
در میانه مقاله می نویسد "گفتمان چپ نیاز به تعیین حدود و تدقیق مضمون خود دارد" اما هر سند برنامه اَی چپ - از جمله منشور - را إبراز نیات خیر می داند که یا سخره گیری و یا ساده بینی است و بدرد کارزار انتخاباتی می خورد ، نه بدرد امروز ایران. چپ ایران را دولت گرا می داند ودر موقعیت بسیار ضعیف و برخی از فداییان را حامل فضاحتی از گذشته.
اگر فضاحتی در سیاست گذاری بعضی از فداییان در دوره اَی در گذشته بوده، همه ما از بالا تا پایین در آن شریک بوده ایم و باید با آن سیاست تسویه حساب کرد که چنین خطابی دو باره صورت نگیرد و این امر بدرستی توسط خود آنها صورت گرفته است.
من، هم که از بیرون می نگرم ، نمی دانم چرا منشور ( و یا هر سند برنامه اَی ) را که دقیقا به منظور "تعیین حدود و تدقیق مضمون " چپی دیگر با راهی دیگر است را دولت گرا می دانند که فقط بدرد کارزار انتخاباتی می خورد.
اخیراً در مقاله " یک گام به پیش" از آقای رضا جاسکی از تجربه بسیار مثبت پودوموس (یک چپ دمکرات موفق و تأثیر گذار) برای تبلیغ وسیع برنامه اش در بین مردم یاد شده است. اینکه برنامه حزب یک متن تبلیغی و بروشور تبلیغاتی حزب است.
اکثر مضامینی که آقای نیکفر بری چپ نو قرن ۲۱ ضروری می دانند در پیش نویس منشور که شناسنامه تشکل جدید است درج شده اند و در آن بر مسلح شدن مردم ،کارگران و دیگر فرودستان به آگاهی مدنی، طبقاتی و اجتماعی و اسقلال تشکل های مدنی ، صنفی و سندیکایی تاکید شده است.
آقای نیکفر متاسفانه در این مقاله با بد بینی خاصی با امر وحدت برخورد می کنند و نا امیدی را رواج می دهند. من هیچگونه إظهار شعف از وحدت چپهای دمکرات در مقاله ایشان ندیدم.
هم اکنون مصاحبه اَی از آقای سعید رهنما با تلویزیون برابری در سایت عصر نو موجود است. ایشان که در زمینه انقلابات سوسیالیتی قرن بیستم تحقیقاتی کرده و مقالاتی نوشته که همه آنها به شکست منجر شده اند، از دیدگاه جامعه شناسی این بد بینی آقای نیکفر را در مورد آینده چپ ها ندارند. او هم برای راهی دیگر - نه کمونیستی و نه سوسیال دموکراسی - ترویج می کند و وحدت چپ ها را در زمان اقتدار بی سابقه سرمایه داری جهانی، از ضروریت های أولیه می دانند.
تا جایی که به عقل نسل ما می رسد ودر توان ماست، سعی می کنیم با کمک فرهیختگان ما در تحقق عدالت ، از جمله با کمک توسعه، بکوشیم. بقیه را برای نسل های بعدی بگذاریم.
پس بیاییم از هر قدمی در جهت تامین حقوق محرومین استقبال کنیم و از وحدت در صفوف مدافعان آنها إبراز شادمانی کنیم.

تقی
٨۴۰۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣۹۶       

    از : فرهاد جم

عنوان : سرکار خانم آذر مینا و علیخانی
سالهاست که کامنت گذاران مطرح میکنند که باوجود اختناق وحکومت پلیسی ونبود آزادی های سیاسی وحزبی چگونه باید مبازه کرد....و در واقع خود را به نوعی از مبارزه درون جامعه مبراوتوجیه می کنند.....در حال حاضر هم در خارج از کشور سکنا گزیده اندوبا توجه به امکانات رفاهی که در آن کشورها برایشان مهیا شده کنگر خورده ولنگر انداخته اند....وخوب بالطبع دارای عقایدسوسیال دمکراسی شده اند.....اما باید این را دانست که شرایط مبارزه در رابطه با تاکتیک واستراتژی را چگونه اتخاذ نماییم....در کشوری آزادی ودمکراسی در حد مطلوبی است و شما حتی حزبی که به مجلس برود را دارید.....در کشوری قوانین سختر است وشما فقط روزنامه دارید....در کشوری شراط زیر سرنیزه است و شما باید بامخفی کاری وفقط اعلامیه به حیاط خود ادامه دهید....البته بنده حاضر نیستم هیچکس از نیروهای فداییان با توجه به مبارزه مسالمت آمیزی که در جریان است همانند کذشته برای مردم از خدا با خبر واز خودشان بی خبربی جهت از بین برود.....بنابراین تا زمانی که مبارزه در داخل ایران ودردرون خود جامعه در جریان نباشد ....ره به جایی نخواهید برد....
٨۴۰۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣۹۶       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای نیکفر
من وقتی شروع به خواندن مقاله کردم نوعی بازبینی در نگرش به حوزه سیاست را توقع داشتم اما هر چه بیشتر خواندم نه تنها این بازبینی را ندیدم بلکه یک آشفته گوئی و مغلطه حوزه سیاسی و فرهنگی و اجتماعی را به کمک ابزار انتزاعی فلسفه با چاشنی اخلاقی یافتم که در نهایت به احزاب چپ چه باید کردهای به اصطلاح نوینی را آموزش میدهد که جزو وظایف نهادهای غیر سیاسی است. آقای نیکفر حیطه بازنگری برای احزاب چپ شامل دو بخش است ۱. کیستی و چیستی خود ۲. ارائه برنامه برای مشکلات روز ( چه در شرایط استبدادی و خفقان چه در یک جامعه دموکراتیک). اصولأ حزبی که دولت محور نباشد وارد حوزه اشتباهی شده است و راهش را گم کرده است. حال شما انتظار دارید که احزاب سیاسی نقش نهادهای مدنی را ایفا کنند یا به بیانی دیگر در نهادهای مدنی نفوذ کنند و استقلال آنها را مخدوش کنند. اگر امروز چپ را ضعیف می بینید که هست به عدم بازنگری در چیستی و کیستی خود و طرح راه حل برای روز برمیگردد. بدون آنکه علل ضعف را بررسی کنید هر دو را دور میزنید و میگوئید که حال که ضعیف هستیم بهتر است بجای دولت محوری دروس اخلاقی آموخته و در حوزه های غیرسیاسی مشغول شویم این تا آنجا نیز قابل قبول است که دیگر برنامه سیاسی ارائه ندهید و در چالشهای سیاسی موجود بین جناحها وارد تخطئه یک نیرو که در عمل وزنه مقابل را سنگین تر میکند نشوید در عرصه سیاسی نمیشود ادعا کرد که ما با دیگری کاری نداریم و آش خودمان را میخوریم. شما ادعا دارید ما انقلاب خودمان را کردیم و به اسلامیستها حساس نبودیم خب این یک نقد است اما این را نمیگوئید که اگر بر فرض حساس بودید آیا جلوی انقلاب را میگرفتید یا مسیر انقلاب را دگرگون میکردید ؟ شما در جستجوی راه دیگری برای چپ هستید و من میپرسم چپ مورد نظر شما چپ مارکسیستی است؟ معتقد به دیکتاتوری پرولتاریا هستید ؟ شما مانیفست مشخص حزب چپ مورد نظر خود را شفاف ارائه دهید آنگاه راهها را ارائه دهید. چپ ایران امروز ادعای حکومت سکولار را دارد اما ما امروز حزب چپ سکولار نداریم امروز در کدامیک از احزاب چپ ایران نماز خوان داریم ؟ ایران امروز نیاز مبرم به یک حزب دموکرات و سکولار عدالت محور دارد تا بدون دخالت دادن باورهای شخصی و خصوصی در جهت تأمین عدالت اجتماعی و اقتصادی از پتانسیل های موجود بهره مند شود اما تاریخ ایران هنوز این آمادگی را نزد نخبگان میسر نکرده است و همچنین نخبگان ما قادر نبودند مسیر تاریخی را در جهت رو به بهبودی میسر کنند نه توانستند مشروطیت را دوام و توسعه دهند تا رضاخان ظهور نکند نه تونستند دولت مصدق را حفظ کنند نه توانستند محمد رضا را چنان محدود کنند که ایران را تکحزبی نکند و نه توانستند مسیر انقلاب را دگرگون کنند که به ولایت مطلقه فقیه ختم نشود. این انسداد سیاسی باعث شده است که جامعه از احزاب کلاسیک بریده است و بدون اغراق میگوید پرچمهای خودتان را لوله کنید و صرفأ کنار ایستاده و بدون بلندگو فقط کف بزنید.
همچنان که یک پزشک هم میتواند مربی فوتبال باشد یک فیلسوف یا روشنفکر هم میتواند سیاستگذارباشد اما اگر آن پزشک از فوتبال سررشته نداشته باشد تیمش به ته جدول سقوط میکند یعنی از عرصه رقابت حذف میشود.
٨۴۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱٣۹۶       

    از : سیامک الف

عنوان : چه کسی می بافد؟
جناب آقای خراسانی، فکر می کنم مقاله آقای نیکفر را درست نخوانده اید یا خوانده اید و نفهمیده اید، (شاید ۲ دقیقه روی تلفن همراه برای آن وقت گذاشته ای و عجیب نیست که نفهمیده باشید!!!)، اما بیاییم ببینیم چه کسی دارد می بافد؟ نیکفر یا کسی که فکر می کند می تواند دولت موجود را به نفع عدالت و آزادی با چند اعلامیه برعلیه آن سرنگون کند، شاید هم داخل ایتلافی با چند گروه مثل خود شود یا با شازده یا بدتر از پسر شاهنشاه.کی دارد می بافد و به قول درفشانی بی ادبانه شما شطحیات می گوید؟ شما که فکر می کنید رآل پولیتیک دارید و سیاست را در دولت خلاصه می کنید، دارید می بافید نه نیکفر که می گویید بروید کاری کنید که هم برای خودتان خوب باشد و هم برای جامعه.
٨۴۰۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣۹۶       

    از : عیدانه

عنوان : کفن دوز های اسلام
تا وقتی که چپ ایرانی تنها راه ارتزاقش تناول لقمه های ریز و درشت از جسد اسلام باشد؛ در بر همین پاشنه خواهد چرخید یا از پاشته سرانجام در خواهد آمد. تمام زندگی فگری چپ ایرانی در این سالها به دراز کردن اسلام طی شد. البته قابل درک است چون این از همه آسان تر بود و سریع تر، کیسه خالی هویت را با توهم ِکسی و کاره ای و روشنفکر بودن، پر میکرد. نه حتی به شناخت سیاست جهان، تاریخ، یا حتی یک زبان خارجی را کامل مسلط بودن! نه! هر جا کفگیر به ته دیگ خورد، که بدجوری هم خورده بوده و خورده، اسلام را دراز کنیم. زهی افسوس!
٨۴۰۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣۹۶       

    از : بهرام خراسانی

عنوان : طامات و شطحیات
جناب آقای نیکفر
با درود به شما
هنگامی که گفتارنامه (مقاله) شما را میخواندم و با پیشینه ای که از برخی نوشته ها و گفتگوها و توان زبده گزینی و تجرید و انتزاع شما داشتم، در دل آرزو میکردم که ای کاش در جامعه ای آرام و آسوده میزیستم و میتوانستم به سخنان شما گوش فرا دهم. همانند دوران ارستو، در شبهای مهتابی در کنار شما گام میزدم و در سپهر اندیشه های بی مرز، یک زندگی فیلسوفانه میداشتم و هیچ سخنی باری بر دوشم نمیگذاشت. اما آنگاه که جامعه در تب و تاب بی نانی و فشارهای استخوان سوز سیاسی میسوزد، نه جایی برای سخنانی آن چنان فیلسوفانه و بی در و پیکر است، و نه جایی برای شطحیات و طامات بی چفت و بست و شیداگونه ای که به گمان من، شما در این نوشته خود بافته اید. راستش اینکه تا پیش از خواندن این نوشته، من در سیمای شما بیشتر یک فلسفه دان یا متفلسف میدیدم تا یک عارف شطح گو، بی آنکه بخواهم شطحیات و طامات را بی ارزش بدانم. اما هر چیز جای خود را دارد به ویژه آنکه هیچ عارف طامات باف و پراکنده گویی سیاستورزی نمیکند، اما فیلسوفان و فیلسوفان سیاسی کارشان سیاستورزی است. تا جایی هم که من دریافته ام، شما بیش از هرچیز یک سیاستورز هستید، با مایه های پر رنگ فلسفی که در برخی گفتگوهای تلویزیونی شما، من از آن بهره برده ام. اما شوربختانه درست در هنگامی که جامعه نیاز به یک چسب فلسفی و فلسفه سیاسی سامانمند دارد، به بافتن طامات و شطحیات پرداخته اید. سراسر گفتار شما پر است از "فاتحت السور" پراکنده ای مانند طه و یاسین که آن را نه از کتاب آسمانی که که از کاسه سر هگل و "مارکس جوان" کاویده و در کشکولی ریخته اید. یعنی رازهایی که حتی در دنیای شوق و شور هم نمیتوان آنها را به هم پیوند زد. جناب نیکفر، من هرگز به خود اجازه نمیدهم دانش گسترده شما را به پرسش بکشم، اما جستارمایه ای که شما برگزیده اید، بررسی کنش سیاسی و راه و روشهای سیاسی برای بهبود زندگی سیاسی ایران و دگرگونی یک ساختار دولتی در پایان سده چهاردهم خورشیدی یزدگردی است. درونمایه‌ی سخن شما در اینجا باهر واژگانی که به زبان آید، چند و چون پیوند میان یک اقلیت یا گروه کوچک به پنداشت خودتان برنده، با اکثریتی که هر یک به گونه ای بازنده میدان است. در اینجا آن واژه به گفته شما هگلی "وساطت" که من چیز چندانی از آن نمیدانم مگر شما راهنمایی فرمایید، کدامست. شما پای سرود انترناسیونال و سعدی و شاملو و هزار چیز دیگر را به میان کشیده اید و شاید آنها را در "پهنه وساطت" خود جای داده اید، اما گویی پای دولت، برنامه، حزب و مانند آن را از این پهنه بریده اید. اینکه فدائیان یا دیگران توان ساماندهی و یا به کارگیری این پهنه را نداشته باشند، میتواند درست یا نادرست باشد. اما اینکه شما آن گروهها را به این دلیل که چشم به قدرت سیاسی و ربایش آن داشته اند نکوهش کنید، هیچ چیزی جز شطحیات و طامات نامفهوم برای همگان نیست. دولت در کانون کنش هر سیاست ورز، هر فیلسوف بزرگ و هر اندیشمند فلسفه سیاسی بوده و خواهد بود. از نگاه من، گناه چپ تا کنون تنها در همینجا است که به اندازه بایسته به این بنمایه نپرداخته و دل به یک عدالت آرمانی در دنیای مثل داده است. اگر چپها عارف و زاهد و طامات باف بودند، البته شایسته نکوهش نبودند. اما چپ، همواره سودای سیاست داشته است. از نگاه شما، "..... راهی دیگر برای چپ این است که نه به مبارزه انتخاباتی فکر کند، نه به انقلاب؛ نه چنان چیزی در جریان است و نه چپ زور چنین چیزی را دارد. باید مواظب باشد زیر دست و پا له نشود، چون ممکن است وضع به مراتب بدتر از دهه ۱۳۶۰ شود که در آن درگیری سازمان قدرت‌طلب مجاهدین با یک رژیم قدرقدرت، سازمان‌های چپ را داغان کرد. کار چپ، رفتن به درون جامعه، کمک به آگاهی و تشکل است. برنامه چپ سه جمله بیشتر نیست: مردم، توکل نکنید؛ دقیق بپرسید که هر کس چه می‌گوید؛ در اصل باید خودتان آگاهانه اختیارتان را به دست گیرید". آیا در ۵۰ سال گذشته کسی اندرز دیگری جز همین به درون جامعه رفتن را به مردم داده است؟ اما آیا بی آنکه کسی برنامه و هدفی داشته باشد، چرا و برای چه چیزی باید به درون جامعه برود و با کدامین آگاهی دیگران را آگاه کند؟من بیش از اینکه مدعی فهمیدن سخنان شما باشم، دلم میخواهد به دلیل کم سوادی خود آنها را نفهمیده باشم چون چیز دلچسبی از آن بیرون نمیآید. اگر جز این است، امیدوارم شما آن را برایم روشن کنید.
با سپاس و شادباش سال نو
بهرام خراسانی
۲۶ اسفند ۱۳۹۶
٨۴۰۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣۹۶       

    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : نگاه هایی نو که می توانند امید آفرین باشند.
برخلاف همیشه به نظر می رسد این دفعه ،کمی از پیچیدگی نوشتاری آقای نیکفر کاسته شده.دلیلش هم به گمانم این است که در باره ی معضلی می نویسد که اغلب علاقمندان این حوزه تقریبا زمانی به درازی عمرشان و هر روز به آن اندیشیده اند.شاید به همین دلیل است که علی رغم دشوار نوشتن رفیق نیکفر،می توانیم آسانتر از بقیه ی نوشته هایش بفهمیم.قصدم اصلا خرده گرفتن بر نوع نوشتن ایشان نیست.باید به کسی که فلسفی می نویسد حق داد که ذات متنی که می نویسد خیلی ساده نباشد. چرا که موضوعی که دستمایه نوشتن قرار گرفته،بقدری بغرنج هست که نتوان مانند مسائل ساده و پیش پا افتاده به آن پرداخت.از اینها که بگذریم،به نظر می رسد بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آنچه که سالها به "سوسیالیسم واقعا موجود" نامیده می شد و بعد از آن که فرصتی بی نظیر برای سرمایه داری جهانی پیش آمد که با تکیه ی بر تئوری نئولیبرالیسم ،جهان را ببلعد،بیش از هر زمانی برای چپ این ضرورت آشکار شد که نمی توان با نگاه آئینی و با انطباق واقعیات عینی بر تئوریهایی که به شکل آیه های کتاب مقدس در آمده بود،به توضیحشان پرداخت.مدام از کلاسیک ها نقل قول می شد که اندیشه ی چپ مارکسیستی شریعت نیست و جزمیت ندارد ولی در عمل چیزی که بیش از همه مشاهده می شد نوعی تمکین بود.به نظرمی رسد،خوشبختانه این تنها آقای نیکفر نیست که با نگاهی ویژه به مسائل کلان جامعه،از دریچه ی چپ نگاهی ویژه دارد.تلاش ایشان در کنار کارهای دیگری که رفقایی نظیر اسماعیل سپهر،شیدان وثیق و ... در حال انجام دادن اند،در کنار کوشش هایی که در گستره ی جهانی صورت می گیرد،به رغم تمام نشانه های نگران کننده ای که در طول این سالها وجود داشت،می تواند امید بخش باشد. عمومی کردن اصطلاحاتی نظیر سوسیالیسم و دموکراسی مشارکتی،خود مدیریتی و خود حکومتی کارگران ،سوسیالیسم رهایی خواه ،مردم بسیارگونه و.... همه نشان از تمایل و عزمی برای اجتماعی اندیشیدن و اجتماعی عمل کردن چپ است. و این ویژگی است که به "چپ نو" هویت می بخشد.من هم علی رغم شعفی که از خواندن مقاله ی آقای نیکفر احساس کردم ،به نوعی از مواضع ایشان نسبت به نفی تلویحی تلاشی که برای همگرایی در صفوف چپ صورت می گیرد،به فکر فرو رفتم. آیا نمی توان این تلاشها را بگونه ای منطقی در راستایی سمت و سو داد که موجب تقویت بیشتر چپ بشود؟به نظرم نگاه "محمد از تهران" به این مقاله ،در همین رابطه بسیار منطقی و راهگشاست.
٨۴۰۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣۹۶       

    از : مجتبی کریمی

عنوان : سنگ بزرگ، علامت نزدن است
شاید بواسطه جایگاه علمی که آقای نیکفر دارد برای گفته هایش گوش شنوائی پیدا شود. اگرچه همین انتقادها را دیگران سالهاست میکنند.
موضوع بسیار ساده است: دوستان لقمه را باید به اندازه ی دهان برداشت.
رفقای فدائی چپ اگر هنوز به یکی از برجسته ترین ارزشهای راه فدائی یعنی صداقت پایبندند، بیایند یک آمار سرانگشتی از آنچه میتوان نیروی بالفعل فدائی نامید بگیرند. این نیرو اگر نه ۱۰۰ بدون اغراق ۸۰ بازنشسته سیاسی هستند. این نیرو فاقد فعالیت تشکیلاتی و حتی ارتباط ارگانیک با بدنه اجتماعی خویش است. همچنین از کمترین امکان رسانه ای برخوردار است. از دیگر سو، در داخل کشور نیز بسختی بتوان افرادی را یافت که آمادگی فعالیت تشکیلاتی داشته باشند.
بر اساس این داده ها، برنامه ای را مطرح کنید که در حد توانتان باشد. نه آنکه آمال و آرزوهایتان را به روی کاغذ بیاورید.
دوستان فراموش نکنید؛ برنامه حزبی یک نظریه ی آکادمیک نیست! برنامه ی حزبی یک برنامه اجرائیست و بدون پشتوانه ی عملی، صرفاً یک برنامه تخریبی خواهد بود.
عزیزان در آن "جمهوری دمکراتیک"ی که شما آرزوی برپائیش را دارید اتحاد عمل احزاب حرف اول را می زند. همانکه شما از پس ۴۰ سال هنوز نتوانسته اید حتی با یک حزب دیگر وارد اتحاد عمل بشوید (اشتباه نشود اتحادهای اعلامیه ای و بیانیه ای منظورم نیست).
رفقا واقع بین باشیم! ما در یک شرایط دمکراتیک و در قلب اروپا نمی توانیم نیروهایمان را برای یک تجمع در مقابل پارلمان اروپا بسیج کنیم آنوقت چگونه میخواهیم داعیه حکومت داری داشته باشیم.
٨۴۰۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱٣۹۶       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست