سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در فلسطین، چه کسی علیه چه کسی کودتا کرد؟


Michel Warschawski - مترجم: محمدعلی اصفهانی


• شما اگر امروز، حماس را به رسمیت نشناسید، باید به زودی با حرکت هایی از نوع القاعده طرف شوید. با همه ی مصایبی که با خود خواهند آورد: قربانیان بی گناه؛ و سیر قهقرایی... ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۴ تير ۱٣٨۶ -  ۲۵ ژوئن ۲۰۰۷


مقاله یی که ترجمه اش را می خوانید در تاریخ ۲۲ ژوئن، به وسیله ی معتبر ترین و جا افتاده ترین جریان تروتسکیست فرانسه، لیگ انقلابی کمونیست ـ LCR ـ منتشر شده است. مقاله را شخصیت سرشناس فرانسوی ـ اسراییلی، Michel Warschawski در اورشلیم نوشته است.
میشل ـ که فرزند ماکس، حاخام بزرگ است ـ در شانزده سالگی، از فرانسه برای تحصیل علوم دینی یهود به اورشلیم رفت؛ و در آنجا، به زودی به صفوف مبارزه با ایده ی صهیونیسم پیوست.
در سال ۱۹۸۴ AIC (مرکز اطّلاعات آلترناتیو) را در اسراییل بنا نهاد که چند حرکت صلح طلب اسراییلی و چند سازمان فلسطینی را در بر می گیرد.
حکومت اسراییل، پنج سال بعد، او را به دلیل کمک به جبهه ی مردمی آزادی فلسطین، به رهبری جرج حبش، به بیست ماه زندان محکوم کرد.
او در فاصله ی سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ همراه با دومینیک ویدال از لوموند دیپلماتیک، و لیلا شهید ـ نماینده ی فلسطین در اتّحادیه ی اروپا ـ مجموعه کنفرانس هایی در شهر های مختلف فرانسه برگزار کرد که به خصوص با هیاهوی روزنامه ی دست راستی فیگارو و سازمان موسوم به «فرانسه ـ اسراییل» روبرو شد و کار به آنجا رسید که او را از سخنرانی در محافل تحصیلی فرانسه محروم کردند.   
Michel Warschawski از تز تأسیس یک کشور و دولت واحد دو ملیتی متشکّل از اعراب و یهودیان، در منطقه ی فلسطین بزرگ، دفاع می کند.

خواندن مقاله ی او شاید بتواند، علاوه بر همه ی ما ـ به طور خاصّ یا اخصّ ـ به کسانی کمک کند که بر اثر ساده سازی و قیاس های سطحی، با نفی ضرورت اتّحاد عمل مبارزان واقعاً موجود در متن عینیت صحنه ی نبرد با تجاوز و اشغالگری، عملاً، بر اشغالگری و تجاوز جامه ی مشروعیّت می پوشانند.
طبعاً در اینجا، صحبت از آن ها که عالماً و عامداً حق را باطل و باطل را حق جلوه می دهند تا شاید در مسیر «استقرار دموکراسی از دمشق تا تهران»، در ایستگاهی، سوار بر قطارشان کنند نیست...
سخن از آن هاست که نمی بینند چگونه قطرات پاک خون مسلمان و نامسلمان و شیعی و ناشیعی و یهودی و مسیحی و سوسیالیست و کمونیست و ملّی گرا در لبنان و فلسطین و سراسر خاورمیانه و جهان، در هم می آمیزد تا این حقیقت ساده را بر سنگ سنگ راهی کشیده از ازل تا به ابد بنویسد که:
ـ میان انسان و انسان، نه دین و آیین و مسلک و نژاد و تبار، بلکه چیزی دیگر قرار دارد به نام انسان!

محمدعلی اصفهانی
۴ تیر ۱۳۸۶
www.ghoghnoos.org


در مقابله با توطئه ی بی ثبات سازی، که آمریکا و اسراییل آن را طرح ریزی کرده بودند، حماس ناچار شد که غزّه را در یک درگیری با الفتح در کنترل بگیرد و توطئه را درهم بشکند.
امّا غربی ها، از جمله فرانسه، بر آتش تفرقه افکنی و ایجاد دودستگی می دمند؛ و از محمود عبّاس حمایت می کنند.

«باز هم یک بار دیگر ، فلسطینی ها به کشتار همدیگر پرداخته اند. این ها حتّی یک فرصت را هم برای نابود کردن یکدیگر از دست نمی دهند!»
این سخنان را به صورت پیاپی و دایره وار، وسایل ارتباط جمعی جهان، تکرار می کنند. و عموماً هم البتّه همراه با اظهار تأسّف دروغین و فروریختن اشک تمساح.
برای این بی آزرمی و بی پرنسیبی حدّی نمی توان قائل شد...
مسأله ی غزّه، اصلاً مسأله ی جنگ داخلی نیست. مسأله، مسأله ی یک توطئه ی کورتاژ شده ی کودتاست. کودتایی که ساز های ارکستر آن در واشنگتن و تل آویو، کوک شده بود. کودتایی علیه دولتی که در انتخاباتی دموکراتیک به قدرت رسیده است؛ و اکثریت بزرگ فلسطینی ها ی سرزمین اشغال شده، از آن حمایت می کنند.

عامل و آلت دست آمریکا ـ محمد دهلان ـ بیش از یک سال، تلاش کرد تا وحدت فلسطینی میان محمود عبّاس را با سازمان حماس برهم بزند. همان سازمان حماس که، به خاطر می آوریم، با چه دست بالایی در همان انتخاباتی پیروز شد که دستگاه نئوکان ها سنگ ضرورت برگزاری آن را به سینه می زدند.
مردم فلسطین، به صورتی انبوه، در آن انتخابات، اراده ی خود را مبنی بر تمام کردن کار حکومت فاسد و ناتوان سازمان فتح ، با انتخاب اسلامگرایان حماس، نشان دادند. نه برای آن که ناگهان به اسلامگرایی رو کرده باشند. بلکه به عنوان اعتراض به یک مرکزیت سیاسی ورشکسته.
آن بار هم ـ یکبار دیگر مثل موارد مشابه ـ از نظر کاخ سفید، مردم، بد رأی دادند. و میلیشیای محمد دهلان که اسراییل به آن اجازه داده بود تا با سلاح و مهمّات، خود را تقویت کند، ناچار شد که بکوشد تا نتایج انتخابات را «تصحیح» کند. کوششی بی ثمر.

حماس، بیشتر از ۲۴ ساعت لازم نداشت تا اوباشی را که نیروی اصلی میلیشیای محمّد دهلان را تشکیل می دهند تار و مار کند؛ و اینچنین، بر توطئه ی کودتایی نقطه ی پایان نهد که سازمان امنیت اسراییل و وزارت امور خارجه، پشتیبان آن بودند.
و این البتّه، با اندکی رفتارهای کنترل ناشده، مثل از پنجره پرت کردن یکی از معاونان محمد دهلان، هم همراه بود. رفتار هایی که فوراً و بلافاصله از سوی رهبران حماس محکوم شد.

بر خلاف تبلیغات دروغین رسانه های غربی، کنترل غزّه به وسیله ی حماس، بی هیچ درنگی، به آنارشی و هرج و مرجی که در این منطقه، تصاعدی روزافزون داشت، پایان داد.
یک افسر نیرو های امنیتی ابومازن (نام جنگی محمود عبّاس) به وضوح، بر این موضوع، تصریح می کند:
«هرگز، اوضاع در شهر، تا به این اندازه آرام نبوده است. من اینچنین وضعی را بر وضعی که در گذشته وجود داشت، بسیار بیشتر ترجیح می دهم. بالاخره من یک بار توانستم از خانه ام خارج شوم.»
(روزنامه ی اسراییلی «هاآرتص»، ۱۷ ژوئن ۲۰۰۷)

عکس العمل غرب، خیلی رادیکال بود:
ـ دو تکّه کردن جغرافیایی و سیاسی فلسطین؛ و تقسیم این سرزمین به نوار غزّه و کرانه ی باختری رود اردن.
جرج دبلیو بوش، و اولمرت (نخست وزیر اسراییل) ابومازن را رییس دولت فلسطینی کرانه ی باختری رود اردن نامیدند!
این مانور را می توانستیم یک کمدی و تئاتر روحوضی مضحک تلقّی کنیم اگر نتایج دراماتیک آن دامنگیر یک میلیون و چهارصدهزار فلسطینی ساکن نوار غزّه نمی شد.

سیاست هرج و مرج

پروژه ی آمریکایی ـ اسراییلی، وعده می دهد که از کرانه ی باختری رود اردن، یک «بهشت» (اصطلاحی که خودشان به کار برده اند) بسازد: به برکت پول های بلوکه شده ی فلسطینی ها در صندوق های بانک های اسراییل. اولمرت وعده می دهد که «هرچه زودتر» این پول ها را به ابومازن برگرداند.
امّا همو ـ اولمرت ـ آشکارا می گوید که از نوار غزهّ، یک جهنّم خواهد ساخت. او به مردم نوار غزّه وعده ی رنج های بی پایان می دهد:
ـ هیچ پیوند معاملاتی و تجاری و کسب و کاری؛
ـ و هیچ ورودی و هیچ خروجی.
اگر دولت اسراییل می گوید که آب را و برق را در نوار غزّه بر ساکنان آن نخواهد بست، در عین حال، لحظه یی در این، درنگ نمی کند که باز هم یکبار دیگر، همچون دفعات قبل، از یک مجموعه رفتار و «رژیم» سخت و جدّی در حقّ این مردم، سخن براند.

این همدستی و همکاری محمود عبّاس با آمریکا و اسراییل، در به گروگان گرفتن نزدیک به یک و نیم میلیون نفر از هموطنان خود، احتمالاً برای او خیلی گران تمام خواهد شد.
همانطور که Zwy Barel متخصّص امور اعرابِ روزنامه ی «هاآرتص» می نویسد:
«نه اولمرت، نه دهلان، نه ابومازن، هیچکدام از این ها قادر نخواهد بود که پیوند های ساختاری، ملّی، فامیلی، و سمبلیک میان غزّه و کرانه ی باختری رود اردن را از هم بگسلد.»
مخصوصاً این که ـ و به نظر می رسد که ما این را فراموش کرده ایم ـ در خود کرانه ی باختری رود اردن هم، باز این حماس است که مهم ترین نیروی سیاسی است. حماس، در آنجا راه های بسیار زیادی دارد که به اسراییلی ها یادآوری کند که اسراییل نمی تواند او را حتّی با تکّه تکّه کردن خاک فلسطین، از بازی، خارج سازد.

مثل مورد عراق، مثل مورد افغانستان، مثل مورد لبنان، نئوکنسرواتور های واشنگتن و تل آویو، بر روی سیاست هرج و مرج، و جنگ برادرکشی، در سرزمین های اشغال شده، شرط بندی کرده اند. امّا احتمالاً این شرط بندی را خواهند باخت و پشیمان خواهند شد.

«اگر شما OLP را به عنوان طرف مذاکره به رسمیت نشناسید، سرانجام ناچار خواهید شد که با حماس مذاکره کنید.»
تا به هنگام مرگ یاسر عرفات، ما عادت داشتیم که این موضوع را به مسئولان اسراییلی گوشزد کنیم. امّا حالا فرمول، عوض شده است:
« شما اگر امروز، حماس را به رسمیت نشناسید، باید به زودی با حرکت هایی از نوع القاعده طرف شوید. با همه ی مصایبی که با خود خواهند آورد: قربانیان بی گناه؛ و سیر قهقرایی.»

امّا با وجود این، خیلی بعید است که دولت کنونی اسراییل ـ مطرود ترین دولت در میان مردم اسراییل ، از زمان تأسیس کشور اسراییل تا به امروز ـ این پیام ما را بشنود


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست