یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نشر باران منتشر کرد: دهان خاموش، نوشته ی منصور کوشان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٨ تير ۱٣٨۶ -  ۲۹ ژوئن ۲۰۰۷


دهان خاموش
منصور کوشان
نشر باران، سوئد
چاپ اول ۲۰۰۷
شابک: ۱۴-۱۲-٨۵۴۶٣-۹۱-۹۷٨
info@baran.st
www.baran.st

از منصور کوشان به تازگی رمان «دهان خاموش» توسط نشر باران در سوئد منتشر شده است.
دهان خاموش، روایت نسلی است که انقلاب اسلامی، دگرگونی ژرفی در زندگی آنان ایجاد می‌کند. راوی دهان خاموش که در زمان انقلاب، دوران بلوغ خود را در خانواده‌ای مرفه و سیاسی می‌گذراند، بعد از دو ضربه‌ی هولناک، یکی از سوی خانواده و دیگری از سوی جامعه، استقلال و توانایی‌اش را برای تداوم یک زندگی ساده از دست می‌دهد و روزهای آخر عمر کوتاه خود را با نوشتن واقعیت‌ها و رویاها می‌گذراند.
رمان دهان خاموش، این‌گونه آغاز می‌شود: «مادر بی‌تاب می‌شود و در چشم‌های پدر که نگاه می‌کند تمام بدنش می‌لرزد. آرزو می‌کند روزها کوتاه شوند، هفته‌ها به‌سرعت بگذرند و روز و ساعتی که پزشک گفته است متولد می‌شوم فرا برسد. پدر هم می‌پذیرد که تا چند ماه تختخوابم در اتاق خوابشان باشد و اگر مادر لازم دید من را در کنار خودش بخواباند. همان‌طور که خواهر را می‌خواباند. نگران است گریه کنم و صدایم را نشنود. هنوز یادش است که خواهر از بس گریه می‌کند به‌سختی نفس می‌کشد. از شدت درد سینه مدام سرش را می‌چرخاند. گردن و زیر چانه‌اش سرخ سرخ می‌شود. گلویش درد می‌گیرد. مادر که بیدار می‌شود فقط صدای خرخر می‌شنود. خیال می‌کند گربه‌ پشت پنجره خوابیده است. یک لحظه به‌خواهر فکر نمی‌کند. همان‌طور که تا سال‌ها به‌من فکر نمی‌کند. خیال نمی‌کند ممکن است روزی بعد از خواهر فرزند دیگری داشته باشد. فقط روزی که می‌فهمد خواهر دیگر باکره نیست و چه اتفاقی افتاده است برای نخستین بار فکر می‌کند که کاش به‌جای دختر، پسر می‌زایید. بعد هم - شاید برای این که من صدای گریه‌اش را می‌شنیدم- می‌رود حمام و در را پشت سرش می‌بندد. مدت‌ها است می‌دانم و منتظرم که یک روز صدای جیغش را بشنوم. درست مثل همان شب که تا بیدار می‌شود صدای خرخر گربه را می‌شنود. نگران اطراف را نگاه می‌کنم. می‌بینم که دهان مادر خشک می‌شود و اگر بلند شود سرش گیج می‌رود. آهسته، طوری که پدر بیدار نشود، روی پهلوی راستش می‌غلتد. تا لبه‌ی تختخواب پیش می‌رود. نیم‌خیز می‌شود و پاهایش را می‌سراند پایین. بعد تلاش می‌کند دم‌پایی‌هایش را پیدا کند. بارها لاک عنابی‌رنگ ناخن‌هایش را از تاریکی زیر تختخواب دیده‌ام. دیده‌ام که هر روز، دم‌دمای غروب، وقتی نمی‌خواهد بیرون برود، پشت پنجره‌ی اتاق خوابش می‌نشیند و ناخن‌هایش را لاک می‌زند. بیش‌تر از لاک‌های روشن تیره خوشش می‌آید. شیشه‌های لاک را که در گوشه‌ی راست میز آرایش چیده است یکی یکی جلو آینه می‌گذارد و بعد از چند لحظه، سرانجام یکی از آن‌ها را انتخاب می‌کند. چند بار تلاش می‌کنم بفهمم کدام لاک را انتخاب می‌کند. هیچ وقت حدس‌هایم درست درنمی‌آید. با این که می‌دانم تا چند لحظه‌ی دیگر کلافه می‌شود، بی‌خود از این اتاق به‌آن اتاق می‌رود و بارها از پنجره‌ی آشپزخانه بیرون را نگاه می‌کند، باز در مورد رنگ لاک‌ها اشتباه می‌کنم. حتا یک بار که تصور می‌کنم رنگ نور خورشید عامل انتخاب رنگ لاک است، باز رنگی را انتخاب می‌کند که هیچ ارتباط مستقیمی با نور خورشید ندارد.»
رمان دهان خاموش در ۲۵۰ صفحه منتشر شده است. نشر باران پیش از این از منصور کوشان کتاب‌های رمان «تثلیث جادو» (۲۰۰٣) و «حدیث تشنه و آب» (سال ۲۰۰۲/ روایتی از سایه‌روشن‌های کانون نویسندگان ایران، قتل‌های زنجیره‌ای، اتوبوس ارمنستان و نقش کارگزاران فرهنگی و سیاسی و امنیتی حکومت اسلامی) را منتشر کرده است.
کتاب فوق و دیگر کتاب‌های نشر باران را از کتابفروشی‌های محل زندگی خود تهیه کنید و یا آن را از طریق ایمیل سفارش دهید.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست