روحی ناآرام و پرتکاپو بر گستره جهان
به یاد دکتر محمدمهدی فولادوند، مترجم و محقق
عرفان قانعی فرد
•
وقتی اسم محمدمهدی فولادوند میآید، تجسم یک منشور دوار چند بعدی در ذهنم به وجود میآید، کسی که بنا به روح ناآرام و پرتکاپویش پراکندهکاری کرد، و شاید این امر در همان دورانی که در پاریس بود شکل گرفت ... در سال ۱۹۵۳ که در حومه پاریس (Gentilly) میزیست و در سرودهاش گفت «بیدار شو بیدار شو خورشید بر در میزند / هر روز خورشیدی دگر از جان من سر میزند»
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۶ تير ۱٣٨۶ -
۷ ژوئيه ۲۰۰۷
وقتی اسم محمدمهدی فولادوند میآید، تجسم یک منشور دوار چند بعدی در ذهنم به وجود میآید، کسی که بنا به روح ناآرام و پرتکاپویش پراکندهکاری کرد، و شاید این امر در همان دورانی که در پاریس بود شکل گرفت ... در سال ۱۹۵٣ که در حومه پاریس (Gentilly) میزیست و در سرودهاش گفت «بیدار شو بیدار شو خورشید بر در میزند / هر روز خورشیدی دگر از جان من سر میزند»
دکتر محمدمهدی فولادوند در اول دی سال ۱۲۹۹ در شهر اراک متولد شد.دوران تحصیل خود را در تهران گذرانید و در سال ۱٣۱٨ از مدرسه دارالفنون تهران دیپلم ادبی را اخذ کرد و به دانشکده حقوق دانشگاه تهران راه یافت و بعد از مدتی ترک تحصیل کرد و در شهریور سال ۱٣۲۹ عازم فرانسه شد و از دانشگاه سوربن فرانسه دکترای خود را در رشته ادبیات فرانسه دریافت کرد و در آن ایام ۱۴ سالی که در پاریس بود به اکثر کشورهای اروپا و آفریقا و آسیا سفر کرد.
در سال ۱٣۴۲ به عنوان عضو دائمی انجمن نویسندگان فرانسه و عضو وابسته انجمن شورای فرانسه برگزیده شد، وقتی که در آبان سال ۱٣۴۴ به تهران بازگشت در هنرکده هنرهای دراماتیک تهران و پژوهشگاه فلسفه به تدریس پرداخت.
در مدرسه عالی ادبیات و زبانهای خارجی، به تدریس دروس مختلف فلسفه، زیباییشناسی، ادبیات فرانسه، تاریخ مذاهب، فرهنگ و تمدن و ... پرداخت.
در همان ایام تدریسش باز هم این شیوه شاخه به شاخه رفتن را آزمود، اما امروزه پس از گذشت ٨۷ سال، میتوان وی را در سه طبقه و قالب معرفی کرد، فولادوند ادیب، فولادوند فیلسوف، فولادوند اسلامشناس و قرآنپژوه که آخرالامر اولی و دومی را فدای سومی کرد و امروزه در کتابخانههای ایران، آثار بخش سوم وی را میتوان جستجو کرد و یافت.
از سال ۱٣۷۵ با وی آشنایی نزدیک دارم و به خاطر فرهنگ فرانسه – فارسیام همیشه از سنندج میآمدم و نزد وی میرفتم و شاید برای نخستین بار وی دریچه ادبیات فرانسه را به رویم گشود و آخرالامر از وی آموختم که در یک شاخه فعالیت کردن تأثیرگذاری بیشتر دارد به قول شایگان «هویت چهل تکه داشتن» در دنیای امروز، به کار نیاید!...
۱- از زبان و ادبیات تا زیباییشناسی:
فولادوند به عشق ادبیات، دانشکده حقوق را رها کرد و به سوربن رفت و ۱۴ سال در آنجا تحصیل کرد و بالطبع، بنا به مطالعاتش تسلط وافری بر زبانهای عربی و فرانسه داشت و به زبان انگلیسی هم آشنایی در حد تطابق و دریافت معنی داشت.آثار فرانسه وی مایه ستایش ژنرال دوگل، آلبرت شوایستر، فرانسوا اموریاک و هانری دمنترلان و ژان ککتومرو و سوریو و ... دیگر اساتید و منتقدان آکادمیهای فرانسه و سوئیس و کانادا قرار گرفت اما آثار ادبی او در ۴ بخش تقسیم میشود:
الف) فرهنگ نگاری
ب) ترجمه ادبی
ج) هنر
د) شعر و شاعری
الف) در زمینه فرهنگ نگاری:
پس از جی.بی.نیکلا (۱٨٨۵م)، دوبیریستین کازیمیرسکی (۱٨۶۰م)، سعید نفیسی (۱٣۰٨ ه.ش)، سلیمان حییم (۱٣۱۶ه.ش)، مجید یکتایی (۱٣۱۷ه.ش)، محمود علیزاده (۱٣۲۹ه.ش)، فولادوند هفتمین نفری است که در سیر فرهنگنویسی فرانسه در ایران همت گماشت.
پس از ۴۰ سال خلا فرهنگنگاری فرانسه از ۱٣۲۹ تا ۱٣۶۹و وجود دوران کپیبرداری از نفیسی وی به ترجمه فرهنگ hatier (۱۹۷۴) فرانسه پرداخت. هر چند که در زبان فرانسه استاد مسلمی است اما در آن کار به علت عدم رعایت اصول فرهنگنویسی، به موفقیتی دست نیافت، اما در فرهنگ فارسی – فرانسه ژیلبر لازار (استاد بازنشسته سوربن و عضو انستیتو زبان فرانسه) را یاری وافر داد، شاید تسلطش به زیر و بم و اصطلاحات زبان فرانسه و فارسی، بتوان وی را سلسله جنبان آن اثر دانست که فقط لازار به تشکری خالی در مقدمه بسنده کرد، اما زحمت اصلی را فولادوند کشید و در زمینه واژهشناسی نیز دو کتاب «فرهنگ تعبیرات و اصطلاحات دشوار فرانسه» را آماده کرده بود که ۲چمدان حاوی فیش بود اما هرگز نظم و سامانی جهت انتشار نیافت.
ب) در زمینه ترجمه ادبی (از فرانسه به فارسی)
فقط سه اثر قابل تأمل دارد، مادام بوواری (اثر گوستاو فلوبر) و اشعار «ونسی – پاسکال – بلندل» و «زیباترین اشعار فرانسه» که با ارائه این سه اثر تسلطش را به درک زبان فرانسه به نمایش گذاشت.اما کتابها با استقبال عامه روبرو نشد. اما درزمینه ترجمه از فارسی به فرانسه، به گمانم جزء مترجمان درجه اول است که متأسفانه پراکندهکاری وی مانع اصلی مطرح شدن بود، اما کارها فراتر از حد ترجمه است و بیشتر به بازآفرینی شباهت دارد، آثاری مانند ترجمه رباعیات خیام به فرانسه، که چهار بار در فرانسه انتشار یافت و بارها در مراکز ادبی مورد تقدیر و تجلیل قرار گرفت، ترجمهای که آنرا وفادارتر و زیباتر از برداشت و تفسیر جرالد دانست و سپس در ترجمه حاجی آقای صادق هدایت باز هم به ژیلبر لازار کمک وافر کرد چون صادق هدایت دوست وی بوده است و فولادوند همیشه از خاطرات بودن با هدایت سخنها داشت و تعریف میکرد.
ج) هنر:
وی در سال ۱۹۶۰، هیدا «درجستجوی زیبایی» را وقتی به زبان فرانسه نوشت، خواست بگوید که در زمینه هنر از دور، دستی بر آتش دارد و سپس نخستین درس زیباییشناسی (به فارسی)، تاریخ تئاتر در ایران (به فرانسه)، اما آن کتابها فقط یکبار منتشر شدند و در آرشیوها ماندند!...
د) شعر و شاعری:
الف) دیوان اشعار فارسی وی بیشتر از بیستهزار بیت بود و به فرانسه هم در حدود ۷۰۰ صفحه شعر پرینت شده داشت در زبان فارسی از تخلص «مهدا» استفاده میکرد. بعضی از اساتید ادبیات، در نامههایی که برایش نوشته بودند – مانند جمالزاده و بزرگ علوی و ... – وی را در ردیف استادان مسلم زبان فارسی میدانستند. که البته در ژنو در ۱۹۶٣ یکبار دیوان اشعارش منتشر شده بود، که در مقدمهاش نوشت «بزرگترین شاعر کسی است که قلب و اندیشه جهانی داشته و ترجمان همه دلها باشد». کتاب سمفونیهای وی (به زبان فرانسه) و صلح و شمشیر (زبان فرانسه)، کاندیدای نوبل صلح اُسلو کرده بود و اپرای آفرینش وی به ۵ زبان ترجمه شد و فرانسوا موریاک عضو آکادمی فرانسه، درباره اشعار وی میگوید: «اشعار او با اشعاری که امروز به زبان فرانسه سروده شده فرق زیادی دارد و یادآور شده است که اشعار این شاعر دارای مفهوم عالی است که آلام یک روح را در برابر خدا بیان میکند» ... اما به هر حال مجموعه شعرهایش در ایران طرفدار نیافت و شناخته نشد!
ب) درباره شعر و شاعری به ویژه خیام زحمت وافری کشید، درباره خیام معتقد است که خیام پس از یک دوره تحول عمیق فلسفی این ترانهها را سروده است و لفظ باده کنایه از شور زندگی و هیجان روح و مستی در برابر زیبایی است و سخنی از جبر و قضا و قدر نیست ... پارهای از آنها پردهای نقاشی است.
۲- فلسفه و اندیشه:
با ترجمه و نوشتن «خدا و علم، صلح و شمشیر، نقدی بر مارکس، انسان مسئول و تاریخساز» نشان داد که از علاقه دیگرش به فلسفه و اندیشه به دور نمانده است، در یکی از دیدارهایم با وی، تأکید داشت که «اندیشه و آرمان در هر کاری تأثیر دارد، مسلماً تا اندیشه آزاد نباشد، هیچ کاری بسامان نمیرسد و مرغ تفکر و اندیشه پیوسته گرفتار زندان اختناق است ... روشنفکری با کراوات و فیگور نمیشود ... روشنفکری یعنی طرفداری و جستن حقیقت و داشتن پشتوانه تاریخ و زبان و فهم ... روشنفکر آثاری را به جامعه عرضه میکند که منتهی به «تحری حقیقت» میشود ... اما اهل نقد نیستم یا جوسازی میکنیم و توهین یا بیاعتمادی و تهمت...».
در جایی دیگر نوشته بود که از فلسفه سر خوردیم و راه به جایی نبردیم نقش خود را به درستی نیافتهایم و به دروغبافی و دلخوشی کودکانه روی آوردهایم و درک و شناخت را تعطیل کردهایم ... اندیشه آزاد و جریان تبادل فکر را نپروردهایم ... و صوفیه، در مطلقبینی و صوفینمایی در فنای کاذب افتاد و با ندانمکاری و خودکامگی و افراطورزی تعصب، سلطه به عقبماندگی دچار شدیم ...
به اکثر دانشجویان جوانی که نزد وی میآمدند توصیه میکرد که زبان خارجی بیاموزند و به سفر بپردازند و در فلسفه و اندیشه نیز مطالعه و پژوهش کنند.وی از اعضاء برجسته انجمن فلسفی ایران و علوم انسانی وابسته به یونسکو بود اما او بیشتر به فلسفه اسلامی روی آورد.
٣- قرآنپژوهی و اسلامشناسی:
وی نوه آیتالله محسن اراکی بود در زمینه قرآنپژوهی در «تفسیر عقلی قرآن» تلاش میکرد و در اکثر شهرهای ایران درباره «لزوم برداشت عقلی از قرآن» و «نگاه علمی به قرآن» سخنرانی کرد و بر زدودن موهومات و خرافات و جهلباوری اصرار داشت و معرکهگیری به نام دینبازاری را مذموم میدانست ...
وی خدا را هوالمترجم و مترجم زبانها میدانست ... و شاید اعتقادش به ترجمه و نظم و درک باعث شد که ترجمه قرآن را در ٣۰ سال به پایان رسانده بود و ترجمهاش را جزء ممتازترین ترجمههای معاصر معرفی کردند و پس از انتشار ترجمه وی از قرآن بود که در دهه ۷۰ نهضت ترجمههای مشابه نضج گرفت!
اسلام منهای پارهای اوهام، زن در اندیشه خدا، خدا و علم (ترجمه)، رهایی از گمراهی، اقتصاد ما، خدا را دیدم (ترجمه)، وجود و عدم (ترجمه)، پیشوای چهره بر خاک سایندگان (ترجمه) مجموعه مقالات اسلامشناسی و ... از مهمترین آثار اوست.
سرانجام در آستانه ۹۰ سالگی، بار دیگر در بیمارستان بستری شد و تنها یادگارش «حامد فولادوند» است که – بنا به قول خوش : در گوشه و کنار - بر ادامه راه پدر مانده ...امید است شاگردانی راکه او به خون دل پرورد، هر کدام در ادامه راهش توفیق یابند. من که به خاطر آنچه از او - درباره زبان فرانسه - آموختم مدیون و سپاسگزارم.
http://www.erphaneqaneeifard.blogfa.com
|