یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انتخابات واقعی ترین عرصه مبارزات سیاسی
تأملی بر دو مقاله آقای سحر خیز در باب انتخابات ِ پیش ِ رو


ملیحه محمدی


• اپوزیسیونی که اموری چون انتخابات را از پیش بیهوده انگاشته و عدم کارکرد آن را تضمین می کند، و همچنان به هیچ سیاستی جز اقدام برای بزرگترین کارها که کمترین آن تغییر قانون اساسی است،بها نمی دهد، ملتفت نیست که دارد از توده مردم معجزَتی را طلب می کند که خود از عهده آن برنیامده است! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۱ تير ۱٣٨۶ -  ۱۲ ژوئيه ۲۰۰۷


ظاهراً آقای سحرخیز موفق نمی شود که اذهان را، و توجه لازم را، به یک صحنه واقعی رویارویی سیاسی در کشور ما، یعنی انتخاباتی که در راه است، جلب کند! او دو مقاله درباره کارزار پیش رو یعنی انتخابات مجلس، که هشت ماه دیگر حیات سیاسی، اجتماعی ایران را زیر تأیثر حتمی خود خواهد گرفت، نوشته است و در آن تفسیرهایی از شرایط احتمالی برگزاری انتخابات و نیز راهکارهایی برای ورود موثر به این عرصه را آورده است. او به درستی تشخیص داده است که این هشت ماه هم به همان سرعتی که ماهها و سالهای پیشین گذشته اند می گذرد و بی آنکه بحران هسته ای، یا بحران های ریز و درشت روزمره، وضعیت را از بیخ و بن دگرگون کنند، مردم ایران در کثرت و اکثریت خود به پای صندوق های می روند و مثل مردم همه جا! تحت تأثیر عقل و احساس خود که طبعاً برخاسته از تجربه و آموزه و ایضآً تبلیغات است، ممکن ترین تأثیری را که سطح دموکراسی موجود درکشور اجازه می دهد؛ در روند رویدادهای آینده ایجاد می کنند؛
اپوزیسیون اما! سیاستگزاری کلان اش همچنان معطوف ِ بحران هسته ای است؛ یعنی امری که او کمترین تأثیری در سرنوشت آن ندارد! و سیاست جاری اش در نفی و سرزنش سفر چاوز به ایران، یا ابعاد سیاسی ـ بخوان رویایی ـ دادن به آتش زدن پمپ بنزین ها از جانب مردم ناآگاه است؛ و یا درنهایت مشکلات جاری را در اعلامیه ها و اطلاعیه های بی پایان؛ برای مردمی که در متن آن مشکلات زندگی می کنند؛ توضیح می دهد؛ بی توجه به آنکه بیان دائمی مشکلات و کمبودها آنهم به این شیوه که گویا همه راههای میانه به بن بست رسیده اند و کار را باید یکسره کرد...و، تنها اثری که می بخشد توسعه ناامیدی و قبول اوضاع به شکل موجود است.
اپوزیسیونی که اموری چون انتخابات را از پیش بیهوده انگاشته و عدم کارکرد آن را تضمین می کند، و همچنان به هیچ سیاستی جز اقدام برای بزرگترین کارها که کمترین آن تغییر قانون اساسی است، بها نمی دهد، ملتفت نیست که دارد از توده مردم معجزَتی را طلب می کند که خود از عهده آن برنیامده است!
این اپوزیسیون یا درون کشور است و با این پیام ها دارد می گوید که با وجود احاطه اش به این علم، ـ علم دانستن و نتوانستن ـ مستأصل است و به درگاه مردم آمده است.
یا اپوزیسیون مقیم خارجه است که با نفی همه اشکال ممکن مشارکت سیاسی در ایران، دارد مردم را به مبارزه ای دعوت می کند که خود از تأثیر شکست در آن، اینک بیرون مرزهای میهنش نشسته است!
این به هزار زبان و قلم مکررها را آوردم تا تأکید کنم که این اشاره هشت ماه زودتر ِ آقای سحرخیز را استقبال کنیم و بپردازیم به جستجوی راههایی که نوعی حضور ثمر بخش ایده ها و اندیشه های ما را در پروسه انتخابات ممکن گردانده و کارزار انتخابات را در ایران، در حدی که ممکن است، به سود دموکراسی و توسعه رقم بزند.
همه دلنگرانی های دوستان در باره میهن از محدودیت آزادی ها گرفته تا معضلات اقتصادی، و نوع تعامل با جهان خارج، با نقش آفرینی دولتهای وقت، همواره افت و خیز و صعود و فرود داشته است. یعنی که همه رویدادهای واقعی در اطراف ما می گویند که این آمدن و رفتن پارلمان ها و دولت ها بیهوده و بی تأثیر نیست! کم تأثیر آری اما نه در مجموعه زمان؛ فقط در زمان معین!
زیرا اگر به روندها نگاه کنیم می بینیم که از یکی دوسال هرج و مرج آغازین که بگذریم؛ پس از آنکه دستگاه قدرت انقلابی تحکیم شد و طبق روال اکثر انقلابات جهان، در پی حفظ قدرت با خشونت برآمد؛ پس از چندی، و در عبوری سنگین از سنگلاخه ها؛ اینک می توان گفت که جنبش دموکراسی در ایران از هولناکی ها عبور کرده است. تجربیات ارزشمند اندوخته و دستاوردهای جدی یافته است. این دستاوردها بی بازگشت اند زیرا که بر "آگاهی جمعی" جامعه ما استوار شده اند.
اگر دولت احمدی نژاد، در زمینه آزادی های سیاسی، عقب نشینی های معینی نسبت به دولت اصلاحات است؛ دقیقاً به این علت است که دولت اصلاحات، که حاصل رویکرد جدی مردم به انتخابات بود، پیشرفتی محسوب می شود! یعنی پیشرفت و پسرفت امری ممکن و واقعی است و واقعی ترین صحنه بروز آن، تا کنون انتخابات بوده است. انتخابات مجلس و ریاست جمهوری.

و اکنون من در حد توانم، به مسائل طرح شده در دو مقاله آقای سحرخیز می پردازم با توجه به اینکه اینجا و آنجا اختلافاتی نیز با نگاه ایشان دارم، یعنی انگیزه من از پرداختن به نظرات ایشان در این زمینه، بیش از هر چیز بر پایه این باور است که برای دور کردن جامعه ما و هر جامعه استبداد زده دیگری، از چرخه مصیبت زای "تسلیم و شورش" ـ بخوان رکود و انقلاب ـ باید به امکان تغییرات قانونی، هر چند ناکافی بها داد.
شایسته است که مقالات ایشان را فراخوانی برای چاره اندیشی در باره انتخابات آتی انگاشته در یافتن راهی برای ارتقای سطح دموکراتیک انتخابات در ایران سهیم شویم. من در سعی برای تخلیص مطلب، کمتر اصل نوشته ایشان را آورده ام بیشتر جاها نقل به معنی کرده ام و البته گاهی هم نقل قول.

در مقاله "انقلاب را دور میزنیم...."( 1) ایشان بدرستی گوشزد می کنند که: "در کارزار انتخابات ایران، حرف اول را "وزارت کشور و شورای نگهبان" می زنند و ابزار آنان نیز در وهله اول رد صلاحیت های گسترده است. پس ایشان نتیجه می گیرند که:
"اکنون این نکته جزو بدیهیات مسلم است که تا در بر این پاشنه می چرخد، انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان فاقد آن امکانات قانونی و آزادی های حقوقی لازم هستند که پیامدش برگزیده شدن نمایندگان واقعی ملت و نشاندن آنان بر صندلی سبز رنگ خانه ملت باشد، چه برسد به آنکه... و حتی کلام حقی بر لبان خویش جاری سازند."
پس ایشان برای اینکه در بر این پاشنه نچرخد، "افزایش تحرکات انتخاباتی احزاب و گروه های سیاسی اصلاح طلب" را خواسته اند که در "ائتلاف های وسیعتر" هرچه سریعتر"سازمان رای" و "ستادهای انتخاباتی" را در تهران و شهرستان ها شکل دهند."
اما باز بدرستی پیش بینی کرده اند که احتمال دارد در برخورد عناصر ائتلاف به ماشین حذف و رد صلاحیت، آنچه که از این ائتلاف و عناصرش باقی بماند، شیر بی یال و دم اشکمی باشد که به قول آقای سحرخیز، بصورت اقلیتی ساکت و خاموش و یا ملاحظه کار و محافظه کار وارد مجلس هشتم شوند. پس در قالب طرح سوال در واقع توصیه می کنند که، "به مصلحت ملت است که اصلاح طلبان و بزرگان آنان هدف خود را تنها حضور در انتخابات" و یا حتا داشتن یک اقلیتی در مجلس قرار ندهند؛ زیرا به زعم آقای سحرخیز، فراکسیون اصلاح طلب مجلس هفتم "اقلیتی قوی و کارآمد" از کار درنیامد. واقعیت هم همین است که خاموشی این اقلیت اصلاح طلب در مجلس هفتم، از سروصدای آن اکثریت پرخروش بیشتر جلب توجه می کرد و می کند؛ بویژه وقتی مسائل حیاتی در مورد بحث و گفتگو در هر کوی و برزن است!

اما! برای گرفتار نشدن در چنین وضعیتی چه می توان کرد؟

آقای سحرخیز در خیزشی دوراندیشانه، چاره کار را در آن دیده اند که: اصلاح طلبان از همین ابتدا، با اعتماد به نفس و قدرتمند، برای حضورخود در انتخابات مجلس هشتم شرط بگذارند و آن شرط تضمین انتخاباتی "آزاد، رقابتی و سالم" باشد؛ و نوشته اند که:
"آیا بزرگان اصلاح طلب- خاتمی، کروبی، هاشمی-    نمی توانند از همین ابتدا شرط حضور در انتخابات مجلس هشتم را داشتن دست کم یک لیست ۲۹۰ نفره برای گروه خود- ..... و فراهم آمدن شرایط حضور ناظر کافی برای خود و حامیانشان در زمان برگزاری و تمام مراحل شمارش آرا تعیین کنند؟"
و اطمینان داده اند که "اصلاح طلبان و رهبران آنان، اگر بخواهند قادر به تحمیل این شرایط خواهند بود."
و پس از آن به نوعی اتمام حجت کرده اند که:
"در شرایط عدم پذیرش این درخواست منطقی و قانونی و نبود حداقل های لازم، عطای مجلس و قدرت برآمده از آن را در این مرحله، و در مرحله بعد دولت آینده را به لقایش بخشید و اجازه داد که مردم به عنوان داوران و ناظران اصلی قضاوت کنند که چه دارد بر سر کشور می آید"
در اینجا حضور لفظ "حداقل های لازم" به امثال من این اطمینان را می دهد که ائتلافی که آقای سحرخیز پیشنهاد می کنند، نه صرفاً یک اکسیون action که یک اکت act سیاسی است.
اکسیون را اغلب دوستان ما در خارج کشور پیشنهاد می کنند و نامش هم هست برآمد مستقل ما در انتخابات! و معمولاً عبارت از این است که ما در انتخابات با کاندیداهای خود شرکت می کنیم. در گذشته و در ادوار قبلی انتخابات من بارها در اینمورد نوشته ایم. وقتی که دوستان می خواستند، برخی چهره های اپوزیسیون را در خارج کشور و یا در زندان نامزد خود در انتخابات ریاست جمهوری یا مجلس معرفی کنند. ایشان بخوبی می دانستند و سوال نکرده پاسخ می دادند که این مسلم است که کاندیداهای آنان رد صلاحیت خواهد شد. و اگر می پرسیدی که پس حکمت این کار...؟ پاسخ صریحتر می دادند که این فقط افشاگری علیه رژیم است.
نمونه چنین تلاشی را چندی پیش در وبلاگ دوست جوانی دیدم که نفس پرداختن یک وبلاگر جوان در خارج کشور بسیار زود هنگام به امر انتخابات به نظرم مفید و سازنده آمد در عین حالی که نقائص در بالا شمرده را در متن خود داشت.2
باری! آنچه آقای سحرخیز پیشنهاد می کنند از این دست اکسیونها نیست و یک تلاش جدی و هدفمند برای حضور واقعی در صحنه واقعی مبارزات سیاسی است.
با اینکه ایشان شمای امید وارانه ای از توازن قوای سیاسی به نفع اصلاح طلبان ارائه نمی کنند و شرطی که در آغاز می گذارند ــ یک لیست 290 نفره تأیید شده ــ اما از آنجا که "حداقل های لازم" ی را در نهانگاه تفکر خود دارند، از نظر من به ائتلافی می اندیشند که بسیار ایدآلی و آرمانی، و لاجرم از پیش شکست خورده، نیست.
بنابراین اینک و هنوز با خیزش های مطالباتی در گوشه و کنار جامعه و با کوله بار تجربه های تلخ و شیرین، جز به پیروزی ها هر چند کم و ناکافی نباید اندیشید و البته ساختار محکمی از ائتلافی قدرتمند که معنایش از میان رفتن خطوط تمایز که لازمه یک جامعه زنده سیاسی است، نباشد.

به مقاله دوم آقای سحرخیز نگاهی بکنیم تحت عنوان "در دفاع از انتخابات آزاد....(3)
اینجا ایشان به صف بندی های موجود در درون اپوزیسیون و عمدتاً جبهه اصلاحات می پردازند و چگونگی حضور ایشان در یک ائتلاف ِ کارساز که همانگونه که در بالا آوردم و نگرانی آقای سحرخیز نیز هست، به انفعال همگانی منجر نشود! در توضیح بیشتر این حالت، ایشان نیروی اصلاحات را به سه تقسیم می کنند. گرایش هایی که خواهان "حفظ قدرت"، "کسب قدرت" و "اصلاح ساختار قدرت" نامیده اند؛ و "نقطه عطف" استقلال این سه گروه از یکدیگر را، در رویدادهای انتخابات مجلس هفتم می بینند که مطابق نظر ایشان، دو گروه ه خواهان "حفظ قدرت"، و "کسب قدرت"، در برابر گرایشی که خواهان "اصلاح ساختار قدرت" بودند، قرار گرفتند. تن به استعفا ندادند و قولهای جریان اقتدارگرا را باور کرده و ناگزیر با اقلیت ضعیف و ناکارامد به مجلس هفتم درآمدند.

این تفسیر دو نکته را مسکوت می گذارد یکی صف بندی های درون جناح اقتدارگرا است که امروز بیش از زمان به قدرت رسیدن احمدی نژاد واقعیت یافته است، و امری است که در جای خود به حال جنبش اصلاحات مفید واقع خواهد شد؛ و دیگر اینکه برای خیلی از مردم از جمله خود من تفکیک دو گرایش "حفظ قدرت"، و "کسب قدرت" از یکدیگر مقدور نیست. البته ایشان کمی پایین تر در اشاره به جریان رهبری این دو گروه به "روسای دولت و مجلس" اشاره کرده اند که و این البته هنوز می تواند فرع قضیه باشد.
در ادامه تحلیل از موقعیت گذشته و اکنون اصلاح طلبان، معتقدند که نتیجه ی آن تجزیه قوا در میان اصلاح طلبان، "چیزی نبود جز تقویت نظام سیاسی رجعت یافته از رژیم سلطنتی، مبتنی بر تضعیف مردمسالاری و حاکمیت ملت و حاکم شدن "انتصابات" به جای "انتخابات" و پس ازآن به درستی به پیوستن مجدد صف بندی های میان اصلاح طلبان اشاره می کنند که با رویداد دو مرحله ای شدن انتخابات ریاست جمهوری و ضرورت انتخاب میان آقایان هاشی و احمدی نژاد، ناگزیر شد.
این البته یک ائتلاف بزرگ اما نانوشته و ناگهانی و در نتیجه ناموفق بود. و سپس به شکل موفقیت نسبی این ائتلاف در انتخابات شورا ها و اشاره می کنند.
باری از مجموعه این تجربیات است که فکر درست ائتلاف بزرگی از اصلاح طلبان آقای سحرخیز را به خود مشغول کرده است اگر این نگرانی ها بگذارد:

"این رویکرد اگرچه با هدف کسب پیروزی و حضور قدرتمند در خانه ی ملت فی نفسه مفید است و باید به صورت مشروط از آن حمایت به عمل آورد، اما .... مهمترین آسیب چنین ائتلاف هایی - اگرچه تلاش می شود که دست کم منشوری برای آن طراحی و اجرا گردد- می تواند مخدوش شدن صف بندی های مفید سیاسی، هویت زدائی از احزاب و ... ساختن عملی آنان و سردرگمی مردم برای شناخت سره از ناسره باشد."
اما صف بندی های مفید سیاسی، مفید بودن خود را در کجا باید نشان بدهند؟ اگر نتوانند به ارگان های اجرایی و حقوقی کشور راه یابند هر فضیلتی که داشته باشند، ممکن است به کار مبارزه بیاید به کار پیروزی اما نه!
اگر بنا را بر کار سیاسی مسالمت آمیز گذاشته ایم که سخت و کند، اما بطئی و ماندگار است! و نه بر پیروزی در یک شورش و خیزش ناگهانی، یعنی که چرخه بیحاصل تسلیم و شورش یا تسلیم تا شورش...
و باز دریغ است که گاهی نشان از همان نگاه اکسیونی به سیاستگزاری در برنامه و نگاه آقای سحرخیز ظاهر می شود و انگار که اینهمه طرح و برنامه نه برای تأثیر گذاری بر نتیجه انتخابات که برای چهارسال حیات ِ سیاسی کشور را دستخوش خود می کند، بلکه بیشتر: "بیشتر دستاورد آن در مسیر برگزاری انتخابات است" و مثال می آورند که:
"تجارب حاصل از حضور اصلاح طلبان در مجالس هفتم و ششم، که به ترتیب در آن جایگاه اقلیت و اکثریت داشته اند، به خوبی این مهم را جلوه گر می سازد که در فضای شکل گیری قدرت مطلقه و وجود برگ برنده ی بلامنازعی چون حکم حکومتی، تنها نباید به شرکت در انتخابات و حتی کسب پیروزی ظاهری دل خوش کرد. اگر اصلاح طلبان می خواهند خدمتی به ملت انجام دهند، باید اجازه ندهند که شرایط گذشته در انتخابات آینده نیز حاکم باشد"
تلاش برای اینکه شرایط نامناسب گذشته تکرار نشود، باید محتوی همه تلاشهای ما در همه زمانها باشد، اما از آنجایی که همه می دانیم تغییر شرایط امری تدریجی و بطئی است، اما قرار دادن یکی از مشکلات در مقام ِ یک شرط کمی خطرناک جلوه می کند! زیرا در این هشت ماهه باقی مانده تا انتخابات، اصلاح طلبان یا کدام نیرویی قادرند تا شرایط پیشین را به نوعی تغییر دهند که برگ برنده حکم حکومتی منتفی شود؟
اما ما دیده ایم و روندهای تاکنونی نشان داده است که هر روز نمی توان به حکم حکومتی متوسل شد. واقعیت تا کنون این بوده است که تناسب و توازن میان قدرت "حقیقی" و "حقوقی" که ناشی از حضور آگاهانه مردم در عرصه سیاست است، ـ به تعبیر آقای حجاریان استناد می کنم ـ تعیین کرده ست که چگونه و تا چه میزان می توان رد صلاحیت کرد؟ یا به احکام دیگر متوسل شد. دوم خرداد در حضور ِ همه این ارگانهای محدود کننده و با تمام اختیارات شان، اتفاق افتاد که آقای سحر خیز از جمله دوستانی که آن رویداد را بی اثر یا برباد رفته تعریف می کنند نیستند.
اما با اینهمه می نویسند که:
"نکاتی را ماه پیش در چنین روزی در مقاله ای با عنوان "انقلاب را دور می زنیم تا به ۲۴ اسفند برسیم؟" بیان کردم، اما ظاهرا دوستان عزیز اصلاح طلب بنای آن را ندارند که چندان توجهی به آنها داشته باشند چون ظاهرا دغدغه ی اصلی اشان کماکان فعال بودن در انتخابات است."
دغدغه اصلی هر نیروی سیاسی در جامعه ای که انتخابات کم و بیش تعیین کننده است باید کماکان فعال بودن در انتخابات باشد، آنهم نه برای تأثیر بر پروسه انتخابات یا افشاگری و یا درس گرفتن برای آینده! بلکه دقیقاً برای راه یافتن، برای انتخاب شدن! اگر شرکت در پروسه انتخابات برای انتخاب شدن نباشد، و در پی این اقدام برنخاسته باشیم یعنی که از آغاز برای شکست آمده ایم. در حالیکه حضور با برنامه برای پیروزی، حتا در صورت شکست انتخاباتی، تأثیر مناسب را در عرصه مبارزه سیاسی بر جا خواهد گذاشت.
البته و علی الاصول، هیچ شک نباید داشت که پس از تمام تلاشها برای پیروزی در کارزار انتخابات، در شرایطی می توان "عطا" ی انتخاب را به لقای برخی ناهنجاری ها بخشید اما تا آنروز، باید بسیار کار کرده باشیم تا اولاً آن روز پیش نیاید، و ثانیاً تلاشهای هدفمند ما برای پیروزی خود توشه راه آینده گردد.
باری! آقای سحرخیز در مقاله دوم گویا امید خویش را به تشکیل ائتلافی که سرکردگی اش با آقایان کروبی، خاتمی، و هاشمی باشند، از دست داده است:

..."اکنون به خوبی روشن است که از این سه بزرگوار نه تنها نمی توان انتظار داشت که شرط خود را برای قضاوت در مورد "آزاد، سالم و رقابتی" بودن انتخابات، حضور تمامی ایرانیان واجد شرایط داوطلب نمایندگی مجلس- از جمله نامزدهای مستقل و اصلاح طلب غیرحکومتی - قرار دهند، بلکه نمی توان امیدوار بود که آنان حتی قادر باشند دایره ی حذف نامزدهای اصلاح طلب را نیز به گونه ای محدود سازند که پیامد آن رد صلاحیت گسترده .."
اما و سرانجام پس از همه دلهرهای بحق آقای سحرخیز هیچ راه ممکن و ایضاً صحیحی برای ادامه مبارزه سیاسی در ایران موجود نیست مگر باز همین پارگراف فرمایش ایشان:
"با توجه به این نکات اصلاح طلبان و رهبران آنان لازم است به موازات تلاش برای شکل دادن "ائتلاف گسترده" از هم اکنون به طور شفاف و روشن برحضور در انتخابات، مشروط بر "آزاد، سالم و رقابتی" بودن آن تاکید کنند و برای به دست آوردن حداقل ها، خود و آرای خویش را در حهت منویات اقتدارگرایان و تثبیت حاکمیت آنان، رایگان نفروشند."
و البته برای آنکه ائتلاف ِ به یک همه با هم ِ نازلی فرو نکاهد چاره ای نیست که باز این نکته درست از مطالب ایشان را به کار گرفت:
"ضرورت دارد احزاب و گروه های سیاسی که تا چندی پیش با هویت "اصلاح طلبان پیشرو" شناخته می شدند و هزینه های این پایمردی را نیز تاکنون پرداخته اند، با اعلام شعارها، وعده ها و برنامه های روشن برای مجلس هشتم، خواسته ای حداکثری را برای گنجانده شدن نامزدهایی دارای چنین اهداف و برنامه هایی بیان کنند.."

و نیز اینجا سه گروه مردم باقی می مانند که آقای سحرخیز از آنان نام نمی برد یا تصریح نمی کند.
اول نیروهای اصلاح طلب مستقل از احزاب و سازمان های شناخته شده. دوم نیروهای ملی و ملی مذهبی های مستقل از تشکیلات فوق، و سوم اصلاح طلبان و نیروهای خواهان اصلاحات در خارج از کشور هستند.
برآمد مستقل دو نیروی اول و تلاش برای حضور در انتخابات یکی از معرفه های سلامت این پروسه است. و نیروی سوم یعنی اپوزیسیونی که در خارجه است و خواهان اثرگذاری بر انتخابات، ای کاش که اینبار واقعی و زمینی تر به امر انتخابات و کاندیداتوری برخورد کند. تبعیدیان ِعلی الدوام در خارجه را، و زندانیان سیاسی را کاندید نکند و اگر از میان خود قصد کاندید کردن کسانی را دارد، مطمئن گردد که آن عزیزان برای شرکت در انتخابات عازم کشور می شوند. این عزمی سنگین و قطعاً هزینه بار است، که البته ما به آن ملزم نیستیم اما در صورتی که ضرورت بیابد، حالتی جز این نمی تواند داشته باشد. من بشخصه حمایت اپوزیسیون را از بهترین انتخاب هاب داخل کشور نه نفی استقلال می بینم و نه بی اثر. ما به نام و هویت خود از کاندیداها حمایت می کنیم. نام ما لابد، و باید هویت ما باشد!

www.akhbar-rooz.com 1

   akharinentekhab.blogspot.com 2

www.akhbar-rooz.com   3


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست