"کارگران غیر رسمی" قربانیان اصلی حوادث و بیماریهای شغلی
محمد صفوی
•
بررسی آمار مربوط به حوادث شغلی در سالهای گذشته و سال جاری نشان می دهد که آن بخش از طبقه کارگر ایران که در کارگاه های کوچک، معادن، کوره پز خانه ها و پروژ های صنعتی و ساختمانی و کشاورزی کار می کنند، از قربانیان اصلی بی حقوقی و حوادث و بیماریهای شغلی و پذیرش آسیب های اجتماعی دیگر هستند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۱ تير ۱٣٨۶ -
۱۲ ژوئيه ۲۰۰۷
از آغاز دهه ٨۰ میلادی با گسترش خصوصی سازی صنایع در کشورهای توسعه یافته و یا در حال توسعه’ با رشد روزافزون کارگران موقت و قراردادی روبرو هستیم. هر روز که می گذرد بر میزان کارگران غیررسمی و قراردادی، کودکان کار، زنان کارگر، کار بردگی و... افزوده می شود و شرایط کار برای این بخش از طبقه کارگر دشوارتر می گیردد.
آمار و گزارشات، حصوصآ در کشورهای در حال توسعه نشان می دهد که این بخش از طبقه کارگر در واقع بخاطر انجام کارهای سخت و طاقت فرسا و خطرناک، از قربانیان اصلی حوادث و بیماریهای شغلی هستند.
آمار سازمان جهانی کار نشان می دهد که روزی ۶ هزار کارگر در سراسر دنیا خصوصآ در کشورهای فقیر و یا در حال توسعه، جان خود را بخاطر حوادث و بیماریهای شغلی از دست می دهند.
کارگران "غیر رسمی چه کسانی هستند؟"
هنوز سازمانهای بین المللی مربوط به کار و کارگر نتوانسته اند تعریف دقیقی از این پدیده ای که طی دو دهه , رشد و گسترش پیدا کرده ارائه دهند.
اما بطور کلی پژوهشگران کارگری مشخصه های زیر را در مورد این بخش از طبقه کارگر بکار می گیرند.
۱- کارگران "غیر رسمی" و قراردادی که اینک به اعماق بی قانونی و بی حمایتی پرتاب شده اند کسانی هستند که قبل از این در بخش رسمی کار می کردند و لیکن بخاطر تغییر در قوانین کار، پوشش های قانونی و حمایتی از آنها سلب شده است.
۲- کسانی هستند که بخاطر سوء مدیریت، ورشکسته شدن و تعطیل شدن کارخانجات یا بازخرید شده اند و یا اخراج شده و اینک به خیل بیکاران پیوسته و یا بصورت قراردادی و روزمزد نیروی کار خویش را می فروشند.
٣- کارگران غیر رسمی کسانی هستند که دستمزد آنها اندک و پائین تر از نرخ تعین شده دستمزد است و معمولآ زیر خط فقر و در خط گرسنگی و نزدیک به مرگ زندگی می کنند.
۴- کارگران غیررسمی و قراردادی از امنیت شغلی برخوردار نیستند. فاقد بیمه های بهداشتی و درمانی اند و کارفرما هرگاه اراده کند می تواند آنها را اخراج نماید. اضطراب و ترس از اخراج شدن بخش لاینفکی از زندگی کارگر قراردادی و خانواده او است.
۵- کارگر غیر سمی هم بطور فزاینده ای زیر فشار خُردکننده سرمایه قرار دارد و همچنین با شدت بیشتری زیر سیستم ظالمانه دولتی در حال ذوب شدن است.
۶- کارگران قراردادی کسانی هستند که کارفرما هیچگونه تعهدی در مورد اجرای قانون کار و اجرای قوانین بهداشت و ایمنی برای آنان ندارد.
۷- کارگران غیر رسمی و قراردادی به همراه خانواده های خود کسانی هستند که بیش از سایرین قربانی آسیب های اجتماعی و حوادث و بیماری های شغلی هستند. ساعت کار آنها طولانی تر و شرایط کار آنها دشوارتر است.
٨- کارگران قراردادی معمولآ فاقد تشکل های مربوط به خود هستند و زنان کارگر و کودکان کار و کارگران مهاجر و پناهنده بخش مهمی از این مجموعه را تشکیل می دهند و ...
بهمین ترتیب در کشور ما تحت رهنمود های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول این دو نهاد اصلی نظام سرمایه داری، با آغاز سیاست های گسترده خصوصی سازی و تعدیل اقتصادی در دوره ٨ ساله ریاست جمهوری رفسنجانی و ادامه این سیاست در دوران ریاست جمهور خاتمی و اجرای گسترده این سیاست در موقعیت کنونی، بخش عظیمی از طبقه کارگر کشور ما اندک پوشش های رسمی حمایتی خود را از دست دادند و هر روز که می گذرد بر تعداد کارگران قراردادی، روزمزد و فصلی افزوده می شود.
به یاد داریم که در گذشته کارگران کارگاه های زیر ۵ و ۱۰ نفر . یا ٣۰۰ هزار کارگر قالی باف با تصویب لایحه ای در مجلس شورای اسلامی از شمول قانون کار خارج شدند و شرایط کار میلیون ها کارگر سخت تر و دشوار تر شد. بر همین منوال بخش عظیمی از کارگران بخاطر بسته شده کارخانجات کار خود را از دست دادند و تبدیل به کارگر قراردادی و روزمزد و فصلی شده و یا به خیل کارگران بیکار پیوسته اند.
بررسی آمار مربوط به حوادث شغلی در سالهای گذشته و سال جاری نشان می دهد که این بخش از طبقه کارگر ایران که در کارگاه های کوچک، معادن، کوره پز خانه ها و پروژ های صنعتی و ساختمانی و کشاورزی کار می کنند، از قربانیان اصلی بی حقوقی و حوادث و بیماریهای شغلی و پذیرش آسیب های اجتماعی دیگر هستند.
گزارش حوادث و بیماریهای شغلی بطور دقیق ثبت و پی گیری نمی شود
در بیشتر مواقع کارگر حادثه دیده بخاطر ترس از اخراج، حادثه ای که برای او اتفاق افتاده را گزارش نمی کند. آمارهایی که از طرف مسئولان اداره کار جمهوری اسلامی و یا خانه کارگر رژیم در مورد حوادث شغلی نیز ارائه می شوند بسیار متناقضند و هیچگونه با هم خوانایی ندارند.
مدیر کل بازرسی وزارت کار ابراهیم سلطان نسب، بدون ذکر جزئیات حوادث شغلی، در یک جمله کوتاه این حوادث را چنین بیان می کند: "در سال گدشته(۱٣٨۵) یکهزار و صد کارگر به علت حوادث ناشی از کار جان خود را از دست داده اند". او معتقد است که اگر کمترین آموزشی به کارگران داده می شد اینگونه حوادث اتفاق نمی افتاد. (سایت خبری وزارت کار و ایلنا ۱۲ اسفند ۱٣٨۵)
اما با پیگیری آمارها و بررسی منابع دیگر و گزارشاتی که از جانب کارگران منتشر شده است متوجه می شویم که گستردگی حوادث و بیماریهای شغلی که باعث مرگ کارگران و یا مجروح شدن آنان می شود بسیار گسترده تر از آماری است که از جانب مسئولین ارائه می شود.
با بررسی آمار مربوط به حوادث شغلی در صنایع زیر سعی می شود تا جزئیات بیشتری از حوادث شغلی و بیماریهای ناشی از مشاغل سخت و زیان آور را بیان کنیم.
معدن
در بخش معدن از زمان واگذاری معادن به بخش خصوصی و پیمانکاریها، حوادث شغلی به شکل فزاینده ای جان کارگران معادن ایران را تهدید می کند. پس ار مرگ ۹ کارگر در معدن "باب نیرو" کرمان، بر اثر انفجاری که در تاریخ ۲۲ شهریور ۱٣٨۴ بوقوع پیوست، برای نخستین بار یکی از مسئولین خانه کارگر کرمان سکوت خود را شکست و در مصاحبه با خبرگزاری "ایلنا" گفت: " روزی یک کارگر در حوادث معادن در کرمان جان خود را از دست می دهند." (ایلنا ۲٣ شهریور ۱٣٨۴)
همچنین عباس کاربخش دبیر اجرایی خانه کارگر کرمان در مورد بیماریهای شغلی کارگران معادن کرمان که منجر به مرگ آنان می شود آمار تکان دهنده ای را ارائه داد. او می گوید: "تاکنون ۵ هزار کارگر شاغل در معادن ذغال سنگ کرمان دچار بیماریهای خطرناک تنفسی شده اند که منجر به مرگ کارگران می شود" (۲۵ شهریور ۱٣٨۴ ایلنا)
در سال ۱٣٨۵ حوادث شغلی در معادن مانند انفجار در معدن، ریزش دیوار معدن، گاز گرفتگی و خفگی بصورت گسترده ای ادامه داشته است. لیکن بازتاب آن در نشریات رسمی کشور اندک بوده و یا درج نشده است. در همین زمینه مدیر عامل شرکت تهیه و تولید مواد معدنی ایران می گوید: " سالیانه بطور متوسط نزدیک به ۵۰ نفر در بخش معدن کشور کشته می شوند". (۲۵ اردیبهشت ۱٣٨۵ ایلنا)
کشاورزی
بنابر گزارش پژوهشگران نشریه “ Pesticides News” * در مقاله ای که تحت عنوان "استفاده از مواد شیمیایی در بخش کشاورزی ایران" تهیه شده است، موارد غیر ایمنی و غیر بهداشتی کار کشاورزی ایران را در مناطق شمالی ایران توضیح می دهد. در این گزارش آمده است "سه میلیون و چهارصد هزار کارگر کشاورزی در ۵/۱٨ میلیون هکتار به وسعتی به اندازه کشور سوریه در حال کار هستند. بخش عمده صنعت کشاورزی در استانهای گیلان، مازندران و استان گلستان قرار دارد. بنا بر گزارش نهادهای غیردولتی (ان جی او ها) در استان گیلان ٨۰ درصد از کارهای کشاورزی شامل برنج کاری، میوه چینی،یسته بندی و تولیدات خشکبار توسط زنان کارگر انجام می شود. این زنان که هم در خانه و هم در مزارع کار می کنند بخاطر خستگی مفرط و شرایط نامناسب کار بیش از دیگران در معرض حوادث و بیماریهای شغلی قرار دارند". در این گزارش آمده است: " بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱ بیش از ۲۷ هزار تُن مواد شیمیایی گوناگون برای دفع آفات و انواع قارچها در ایران استفاده شده که ۶۰ درصد از این مواد در استانهای گیلان و مازندران به مصرف رسیده است. استفاده بی رویه ضمن اینکه اطراف رودخانه بزرگ شیرود و رودخانه بابل را به آلودگی کشانده، کارگران کشاورزی را در خطر مرگ و بیماریهای مهلک قرار داده است."
طبق این گزارش هر ساله ۵۰۰ کارگر کشاورزی بخاطر استفاده بی رویه و نداشتن لباسهای ایمنی و نبود اموزشهای لازم، فقط در استان گلستان جان خود را از دست می دهند. علت مرگ ٣۵۰ نفر سرطان معده و ۱۵۰ نفر سرطان حلق و حنجره گزارش شده است. همچنین میزان مبتلایان به سرطان در میان کشاورزانی که در ناحیه ای بین رامسر و بهشر در استان مازندران مشغول کار هستند ۷۰ در صد بیشتر از دیگر نواحی اطراف سواحل دریای خزر است. از سویی دیگر کشاورزان در استان گلستان برای نگهداری از توت فرنگی و خیار از دو ماده ضد کیک استفاده می کنند که هر دو سرطان زا هستند.
در این گزارش می خوانیم: که بیشتر کارگران کشاورزی این مناطق کارگران زن و یا کارگران پناهنده و مهاجر افغان هستند که فاقد امکانات ایمنی و بهداشتی بوده و قربانی اصلی بیماری مهلک سرطان می باشند.
در بخش دیگری از این گزارش آورده شده که در باغات دامغان در استان سمنان، باغات پسته در ٣۲۰ هزار هکتار زمین قرار دارد. کشاورزان در هر فصل ۶ بار از مواد گوناگون شیمیایی برای دفع آفات پسته استفاده می کگنند. از شایع ترین بیماریهای مهلکی که این کشاورزان و خانواده آنان به آن دچار می شوند بیماری کشنده سرطان است.
صنایع نساجی
صنعت نساجی کشور ما که از دهه ۱۹۲۰ میلادی (۱٣۰۰ شمسی) با ٣۷ کارخانه بزرگ نساجی یکی از بزرگترین صنایع ایران را تشکیل می داد و هزاران کارگر با وضعیت بهتری نسبت به موقعیت کنونی مشغول کار بودند، اینک با خصوصی سازیهای گسترده و بی رویه، سوء مدیریت و واردات بی رویه محصولات نساجی این صنعت به وضعیت اسفباری در آمده است. کارگران این بخش ضمن از دست دادن امنیت شغلی حتا برای ماهها از دریافت دستمزد محروم می شوند. شرایط ایمنی و بهداشت این کارگران در سراسر کشور بسیار اسفناک است.
آقای شیث امانی یکی از نمایندگان کارگران نساجی کردستان که از سال ۱٣۶۹ تحت پوشش بنیاد مستضعفان قرار دارد در مورد شرایط غیر بهداشتی و غیر ایمنی کار چنین می گوید: " تاکنون ۱٨۰ تن از کارگران دچار امراض گوناگون از قبیل بیماریهای قلبی، عروق و تنفسی و سرطان ریه شده اند." او می افزاید: " در ۱۱ سال گذشته فقط یکبار و آنهم در پایان سال ۱٣٨۲ با پافشاری کارگران ، از آنها معاینه پزشکی بعمکل آمده که طی آن مشخص شده که بیشتر کارگران از بیماریهای مختلف رنج می برند." کارگر دیگری بنام زارعی ضمن انتقاد از شرایط محیط کار می گوید: " از چاه آبی استفاده می کردیم که دو سال لاشه سگ مرده در آن بوده است و در این مدت از این آب برای نوشیدن و شست وشو استفاده کرده ایم". کارگر دیگری می گوید: " به دلیل ایمن نبودن دستگاه های تولیدی تاکنون ۱۱ کارگر این کارخانه قطع عضو شده و ٣ تن از کارگران به خاطر حادثه ناشی از کار جان باخته اند.( ایلنا ۱٨ شهریو ۱٣٨۵).
کوره پزخانه ها
کارگران کوره پزخانه های ایران که از فقیرترین اقشار خانواده های کارگری ایرانی و کارگران افغان هستند و زنان و کودکان کارگر بدنه اصلی آنها را تشکیل می دهند، تخت شرایط بسیار غیر ایمنی و غیر بهداشتی به کار مشغول هستند.
در گزارشی که از جانب نایب رئیس کوره پزخانه های خاتون آباد و پاکدشت منتشر شده می خوانیم که: "بدیل عدم رعایت بهداشت و ایمنی در کوره پزخانه های خاتون آباد، بیش از ٣ هزار نفر از کارگران و خانواده آنها در معرض ابتلاء به بیماریهای مسری خطرناک هستند. وضعیت سرویس های بهداشتی و مخازن آب آشامیدنی و محل سکونت کارگران در ۴۰ واحد تولیدی آجر در این منطقه واقعآ اسفناک است و کارگران عمومآ با بیماریهای همه گیر و بویژه گوارشی روبرو هستند". ( ایلنا ۲۰/۴/۱٣٨۵)
به همین ترتیب می توان از میلیون ها زن و دختر کارگری که در صنعت قالی و گلیم بافی مشغول کار هستند یاد کرد. در این زمینه گزارشات مستقلی وجود دارد که نشان می دهد زنان و دختران در این کارگاه ها به خاطر نشستن برای ساعات طولانی و تکرار مکرر یک کار و آلودگی کارگاهها از دردهای ماهیچه ای و عضلانی، سر درد و مشکلات تنفسی در رنج و عذاب دائمی هستند.
در همین رابطه می توان به بخش ساختمانی نیز اشاره داشت. در سال گذشته ( اردیبهشت ۱٣٨۴ تا ۱٣٨۵ ) این بخش از طبقه کارگر جزء مرگبارترین بخشها بوده اند. از ۴٨۶ مورد مرگ کارگران بخاطر حوادث شغلی، بیش از ۱۰۰ مورد آن مربوط به کارگران ساختمانی بوده است که آنها غالبآ بر اثر سقوط جان خود را از دست داده اند.
آماری که در نشریات کشور ما به چاپ رسیده نشان می دهد که حوادث ناشی از کار هر ساله افزایش یافته است. " از ۱۶ هزار و ٣٨٣ مورد در سال ۱٣٨۲ به ۲۰ هزار در سال ۱٣٨۵ افزایش یافته است.
برای پایان دادن به چنین شرایط مرگباری در مراکز کاری و برای کاهش حوادث و بیماریهای شغلی، لازم است کارگران رسمی در پیوند با کارگران قراردادی و پیمانی در بعد صنفی و سیاسی کارفرمایان، مدیریت و مسئولان دولتی را به جالش کشیده و سیاست های خانمان سوز خصوصی سازیهای گسترده و بی رویه را مورد پرسش جدی قرار دهند.
قطعآ چنین چالش عظیمی برای بهبود شرایط کار و زندگی طبقه کارگر و خانواده های آنان بدون داشتن تشکل مستقل و واقعی کارگری امری دشوار و غیر ممکن است.
July۷,۲۰۰۷
* www.pen.uk.org/pestnews
|