یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۵ تير ۱٣٨۶ -  ۱۶ ژوئيه ۲۰۰۷


مرحله جدید پرونده اتمی تقویت نگاه به آژانس
سخن گفتن از چالش بر سر مسأله هسته ای محلی از اعراب ندارد
شاخص های اقتصادی و کنترل تورم
شتابان شدن نرخ تورم متأثر از نرخ رشد نقدینگی است
بازخوانی جنگ ٣٣ روزه به روایت کیهان
جوانانی که ارتباطشان با نسل های پیش گسسته است
اشتباهاتی در تطبیق مصادیق با قانون در جهت رد یا تأیید برخی صلاحیت ها

روزنامه جام جم با عنوان: تقویت نگاه به آژانس نوشته است: اساسا ارجاع پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد یک اشتباه و عمل غیرحقوقی و در راستای پیچیده تر کردن مساله هسته ای ایران در عرصه بین المللی بوده است. جمهوری اسلامی ایران از ابتدا بر این نکته تاکید داشت که راه حل موضوع هسته ای، از مسیر آژانس بین المللی انرژی هسته ای می گذرد و می توان در چارچوب یک گفتگوی منطقی و کارشناسی، این موضوع را به شکل مناسبی به نتیجه رساند. از زمان آغاز بحث هسته ای ما شاهد چند مرحله بوده ایم که اولین آن هنگام طرح پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران در چارچوب تعامل ایران و آژانس بود و ایران تلاش کرد با ارائه مدارک و اسناد و با همکاری با آژانس ابهامات را برطرف نماید. در مرحله دوم همزمان با تعامل با آژانس مذاکرات با ٣کشور اروپایی نیز آغاز شد و در این مرحله تلاش برای آن بود که در چارچوب فکر و درک متقابل میان ایران و ٣کشور اروپایی عملاً تفاهماتی با آژانس بین المللی انرژی اتمی ایجاد شود.
در این مرحله ایران ضمن برطرف کردن برخی دیگر از ابهامات، گزارشی ۱۰٣۰صفحه ای از فعالیت سایتهای مختلف و تاسیسات هسته ای خود را به آژانس ارائه کرد و در همین مرحله پیرو توافق ایران با ٣کشور اروپایی در ۲مرحله بخشی از فعالیت های هسته ای به شکل داوطلبانه و به عنوان اقدام اعتمادساز تعلیق شد و البته آژانس نیز پرونده ایران را از حالت فوق العاده خارج کرد. در مرحله سوم و پس از تعلیق فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی ایران، کشورهای غربی برخلاف موافقتنامه پاریس، تعلیق موقت، داوطلبانه، غیرحقوقی و غیرالزام آور را به عنوان تعطیلی کامل فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی ایران خصوصا در بخش چرخه سوخت تعبیر کردند و در این مرحله به دلیل نقض موافقتنامه پاریس توسط کشورهای غربی، دولت جمهوری اسلامی ایران تعلیق را شکسته و مجددا فعالیت ها را آغاز کرد.
در مرحله چهارم پس از لغو تعلیق، پرونده ایران توسط آژانس بین المللی انرژی هسته ای و با اعمال فشار برخی قدرتهای برتر جهانی به شکل کاملا غیرحقوقی به شورای امنیت ارجاع شد. هدف از ارجاع پرونده به شورای امنیت علاوه بر تلاش برای به تعطیلی کشاندن فعالیت های هسته ای ایران خصوصا در مقوله چرخه سوخت، ایجاد یک نوع انشقاق میان مسوولان و همچنین ایجاد نوعی التهاب میان مردم با هدف ایجاد از هم گسیختگی اقتصادی و در نهایت در هم ریختگی اجتماعی در ایران بود. در این مرحله جمهوری اسلامی ایران ضمن همکاری کامل با آژانس، فعالیت های هسته ای خود را به شکلی جدی پی گرفت و خصوصا در مقوله چرخه سوخت به آن حد رسید که به جهانیان اعلام کرد دارای توان صنعتی در بخش تولید سوخت نیروگاه های هسته ای است.
پس از اعلام این مطلب توسط ریاست محترم جمهوری در ۰۲فروردین سال جاری، تحولی جدی در نوع نگاه کارشناسان خلع سلاح در عرصه بین المللی نسبت به جمهوری اسلامی ایران ایجاد شد. بسیاری از این کارشناسان همانند دیوید آلبرایت بر این نکته تاکید کردند که از این پس جامعه جهانی با دو انتخاب مواجه است: ۱ـ پذیرش ایران هسته ای شفاف ۲ـ برخورد غیرحقوقی با ایران غیرشفاف.
همان کارشناسان این گونه نتیجه گرفتند که بهترین مسیر گزینه اول است و بر این نکته پای فشردند که جمهوری اسلامی ایران دیگر دارای یک توان هسته ای انکارناپذیر غیرقابل بازگشت است و ایجاد فشار بیشتر و بی منطق بر این کشور آن را به گزینه دوم یعنی غیرشفاف بودن رهنمون می سازد. این همان نکته ای است که بعدها توسط برخی از کارشناسان آژانس و همچنین از زبان آقای البرادعی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی مطرح شده است. در نتیجه امروز هم ایران و هم جامعه جهانی در فضای جدیدی قرار گرفته اند. برخی کشورهای اروپایی نیز اعمال فشار بیشتر به ایران را به مصلحت صلح و امنیت جهانی نمی دانند و خواستار تعامل با ایران هسته ای هستند. ضمن این که از فشارهای اولیه سه قطعنامه گذشته نیز نتیجه دلخواه را نگرفته و بر اراده ملی خلل ناپذیر مردم ایران تاثیر نگذاشته اند، لذا در مرحله جدید نگاه به آژانس بیشتر تقویت شده است.

کدام معما باید حل شود
روزنامه رسالت نیز با عنوان: سفیر پارادوکس نوشته است: جستجوی پارادوکس ها در عالم سیاست و خصوصا در سیاست خارجی کشورها و سازمان های بین المللی بسیار دشوار است. این مسئله دلایل عدیده ای دارد، از جمله اینکه پارادوکس ها معمولا در یک لایه رفتاری یا گفتاری محض عینیت نمی یابند و اغلب، رفتار سیاستمداران با گفتار آنها در تعارض و بعضا تضاد مطلق قرار می گیرد. کمتر سیاستمداری در جهان پیدا می شود که با نمایان ساختن پارادوکس های خود در یک محدوده رفتاری یا گفتاری، خودرا به سوژه ای جهت نقد یا بعضاً تمسخر رسانه های داخلی و بین المللی تبدیل کند.
اصولاً پارادوکس ها نباید در عالم سیاست تحقق پیدا کنند اما هر اندازه ساختار قدرت پیچیده تر شود پارادوکس ها مجال بیشتری جهت خودنمایی می یابند. این امر در مرحله ای که جریان سلطه یک طرف معادله قرار گیرد به نقطه اوج خود خواهد رسید.
در این نوشتار، قصد به چالش کشیدن ساختار و هسته اولیه سازمان های بین المللی را نداریم، اما حرکت مستمر جریان سلطه در شاهرگ و بدنه اصلی این سازمان های جهانی نیازی به اثبات ندارد. از این رو بعضا رفتارها و گفتارهای مقامات رسمی سازمان ملل متحد و آژانس بین المللی انرژی اتمی در تقابلی آشکار با یکدیگر قرار گرفته و حالتی پارادوکسیکال را به وجود می آورد.
دیروز اولی هاینون معاون امور پادمان های آژانس و هیئت عالیرتبه همراه وی وارد تهران شدند تا در خصوص طراحی و تدوین چارچوبی جهت حل و فصل مسائل باقی مانده در پرونده هسته ای ایران مذاکراتی را با مقامات کشورمان انجام دهند.
اصل مسئله چیست؟ کدام معما باید حل شود؟ آیا گره کوری در این میان وجود دارد؟ متاسفانه یا خوشبختانه در این میان نه معمایی وجود دارد و نه گره کوری که برسر نحوه باز شدن آن مناقشه وجود داشته باشد. مسئله پیچیده نیست! در اینجا تنها با یک معادله دو طرفه میان آژانس وایران روبرو هستیم که طرف اول آن با وجود دخالت قدرت های مستبد نمی تواند به وظیفه خود عمل کند.
البرادعی، هاینون و دیگر مقامات آژانس به خوبی می دانند که در صورت ترسیم و تعریف معادله ای دو طرفه میان تهران و آژانس، اصولا سخن گفتن از چالش بر سر پرونده هسته ای ایران محلی از اعراب ندارد. دولت و ملتی که انرژی هسته ای صلح آمیز راحق مسلم خود می دانند و تعهد عملی خود به موازین و قوانین بین المللی را دراین زمینه اثبات نموده اند خود بهترین، معتمدترین و حتی ایده آل ترین طرف مذاکره و تعامل با یک سازمان بین المللی محسوب می شوند.
راستی آزمایی و شفاف سازی طی سال های اخیر به واژگانی مبهم و البته ابزاری در جهت مانور کشورهای ۱+۵ در پرونده هسته ای ایران تبدیل شده اند. اما تهران نیازها و مطلوبیت های آژانس را در جهت سنجش فعالیت های هسته ای و راستی سازی خود برآورده ساخته است. محمد البرادعی در گفتگوی خود با نشریات معتبر خارجی همواره نسبت به لزوم تعامل غرب با ایران هسته ای و به رسمیت شناختن قدرت تهران در این زمینه تاکید می کند، اما در گزارشهای رسمی خود با تکیه بر دوگانگی، همواره فضایی را جهت مانور کشورهای ۱+۵ باز می گذارد. این پارادوکس تنها در قالب خروج یک سازمان بین المللی از مسیر و رسالت اصلی خود قابل تفسیر است. هر چند که این خروج به صورت اختیاری و ارادی نبوده وتحت تاثیر لابی قدرت ها صورت گرفته باشد. ماهیت یک سازمان بین المللی به گونه ای است که پارادوکس رفتارها و گفتارها نباید در آن انعکاس یابد. اما این قاعده حداقل در خصوص آژانس صادق نبوده است. فاصله میان اظهارات البرادعی و رفتارهایی که در قالب گزارشات وی جلوه گر می شود بعضا به اندازه ای زیاد است که بر اساس عرف بین الملل عمومی قابل قبول نیست.
در نهایت این که مناسبات تهران ـ آژانس باید از حالت کنونی خارج شود.
سفر معاون البرادعی به تهران و رودررویی دو طرف اصلی معادله، یعنی ایران و آژانس می تواند در حذف عوامل مزاحم که همان ایجاد کنندگان اصلی پارادوکس ها هستند، موثر باشد.
امروز ایران بیش از هر زمان دیگری در انتظار شفاف سازی آژانس بین المللی انرژی اتمی است. آیا هاینون می تواند آغاز کننده این روند باشد؟ آیا نقاط کور و مبهم و خلاهای به وجود آمده در آژانس که معلول دخالت های منفی آمریکا و اروپاست قابل ترمیم خواهد بود؟ پاسخ این سوالات را باید در آینده ای نه چندان دور جستجو نمود.

شاخص ها و کنترل تورم
روزنامه اعتماد ملی باعنوان: شکست مطلق نوشته است: حالا دو سال پس از ورود محافظه کاران به دستگاه های حکومتی می توان به استناد عملکرد به دست آمده آنها و شاخص های اقتصادی کشور به این جمع بندی رسید که محافظه کاران در کنترل تورم به عنوان یکی از مهم ترین شاخص های اقتصادی موثر بر زندگی مردم و رفاه جامعه شکست خورده اند.
هرچند آنها همچنان منکر این شکست هستند و نمی خواهند این واقعیت تلخ را بپذیرند، اما بازگشت نرخ تورم به نرخ هایی بیش از برنامه های پیش بینی شده و انتظارات جامعه، نشان از شکست صریح دولت در کنترل افزایش قیمت ها و مهار تورم داشته است. هرچند که دلایل این شکست برای کارشناسان اقتصادی محرز و شناخته شده است، اما به نظر می رسد از آنجا که دولت نهم کمترین توجه و اهتمام را به شنیدن نظرات کارشناسان و منتقدان خود دارد، این روند در ماه های آتی با شدت بیشتری رخ نمایان سازد. نرخ تورم در ۱۲ ماه منتهی به خرداد
امسال در مقایسه با مدت مشابه پارسال به ۱۴,۲ درصد رسیده است، این رقم نشان از فزاینده شدن روند افزایش نرخ تورم دارد. این روند در حالی محقق شده است که نمایندگان مجلس هفتم نخستین برگ برنده خود پس از ورود را بر طرحی استوار کردند که تثبیت قیمت ها را نشانه رفته بود، اگرچه آن طرح هیچگاه نتوانست از افزایش قیمت ها جلوگیری کند، اما توانست محملی برای تبلیغاتی سیاسی شود که محافظه کاران برای در دست گرفتن یکسره حاکمیت در سر می پروراندند. حال پس از دو سال از شکست آن قانون، حتی متولیان و طراحان آن نیز از طرح خود دفاع نمی کنند و حتی معتقدند که این طرح نیامده بود تا قیمت سیب زمینی و گوجه را تثبیت کند. این اتفاق در دیگر سنگر محافظه کاران یعنی دولت نیز به شکل ویرانگری دنبال می شود. دولت نهم دو سال است که شعار عدالت گستری سرداده است، دولت نهم اگرچه در برابر رشد نرخ تورم جز فرافکنی، حواله دادن مشکلات به افراد، گروه ها و مافیاهای موهوم یا نقش رسانه ها، راهکار دیگری نداشته است اما نمی تواند از این دایره بسته خلاصی یابد که تداوم کسری بودجه، رشد نقدینگی، استفاده بی حد و حصر از درآمدهای نفتی، سیاست های انبساطی و بی انضباطی مالی دولت مهم ترین عامل تورمی است که ریشه عدالت را می خشکاند.

ارتباط نرخ تورم با رشد نقدینگی
روزنامه کارگزاران نیز در سرمقاله خود: اعتراف به ناکامی در مهار تورم نوشته است: درحالی که رئیس جمهور ایران در گفتگو با خبرنگاران نرخ تورم را ۱٣,۶ درصد اعلام می کرد، خبرگزاری مهر به نقل از بانک مرکزی یادآور شد نرخ تورم ۱۲ ماه منتهی به خرداد ۱٣٨۶ معادل ۱۴,۲ درصد شده است. بانک مرکزی اعلام کرده است نرخ تورم در خرداد امسال نسبت به ماه پیش از آن ۱,٣ درصد رشد را تجربه کرده است. واقعیت افزایش قیمت کالاها و خدمات مصرفی را نمی توان پنهان کرد و رئیس جمهور نیزآن را انکار نکرد. احمدی نژاد ضمن اعتراف به اینکه تلاش کردیم نرخ تورم را یک رقمی کنیم اما محقق نشد، بخشی از افزایش قیمت ها را به مجلس نسبت داد که قیمت ۱۴ قلم کالا را درقانون بودجه افزایش داده است و بخشی دیگر از آن را به نیروهای ناشناس منتسب کرد. احمدی نژاد همانند دفعات قبل که گرانی را به نیروهای ناشناس نسبت می داد این بار نیز گفت: امروز موج تبلیغاتی سنگینی را مشاهده می کنیم که می خواهند بخش روانی تورم راتقویت کنند. عده ای می خواهند به مردم فشار بیاورند ولی من از مردم می خواهم تحمل کنند.
انتظارات تورمی در جامعه یک واقعیت است و نمی توان آن را نادیده گرفت و در برخی مقاطع ممکن است تقاضای مصرف کنندگان براساس انتظارات تورمی ناگهان افزایش یافته و به شتابان شدن نرخ تورم دامن بزنند، اما این اتفاق نمی تواند همواره و در یک دوره یک ساله ادامه داشته باشد. شتابان شدن نرخ تورم فعلی ایران بیش از آنکه معلول انتظارات تورمی و فشار عده ای خاص باشد متأثر از نرخ رشد قابل توجه نقدینگی است.
سبقت گرفتن نرخ رشد نقدینگی از سرعت رشد تولید وبخش واقعی اقتصاد در هر جامعه ای منجر به نرخ تورم بالاتر و انتظارات تورمی شده و می شود و منحصر به ایران نیست.
در حالی که رادیو و تلویزیون و چند روزنامه پرتیراژ و بسیاری ازتریبون های رسمی در اختیار نهاد دولت است و نهاد دولت تولیدکننده بزرگ بسیاری از کالاها و خدمات است سخن گفتن از موج تبلیغات برای ایجاد وگسترش بخش روانی تورم چندان قابل قبول نیست.

بازخوردهای جنگ ٣٣ روزه
در سرمقاله دیروز روزنامه کیهان: بازخوانی جنگ ٣٣ روزه نوشته شده است: امروز اولین سالگرد آغاز جنگ ٣٣ روزه رژیم صهیونیستی علیه حزب الله لبنان است. این جنگ که در بین لبنانی ها به نبردتموز شهرت یافته براساس یک نقشه جامع که توسط آمریکا، انگلیس، فرانسه، رژیم صهیونیستی، مصر، اردن، عربستان و احزاب شاخص طیف۱۴ مارس لبنان طراحی شده بود، به اجرا درآمد. در همان حال حزب الله که به فراست دریافته بود توطئه ای درکار است، برای تست وضعیت یک عملیات محدود را در مرز بین لبنان و فلسطین اشغالی (در نزدیکی روستای لبنانی عیتا الشعب) به اجرا گذاشت.
سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان از حدود ۵ ماه قبل از آغاز جنگ در پاسخ به واکنش گستاخانه مقامات اسرائیلی به درخواست آزادی اسرای باقی مانده لبنانی ـ برمبنای توافق دو جانبه که دو سال قبل از آن با پادرمیانی آلمان به امضأ رسیده بود ـ اعلام کرد که ما به زودی سمیر قنطار ـ اسیر دروزی لبنان که از سال ۱٣۶۰ تاکنون در زندانهای صهیونیست هاست ـ را در بیروت دیدار خواهیم کرد. بر این اساس همه منتظر اقدام سیدحسن نصراله بودند. عملیات چریکهای حزب الله در نوار مرزی به انهدام سه دستگاه تانک و نفربر اسرائیلی، کشته شدن ۱۲ نفر از نظامیان صهیونیست و اسارت سه تن انجامید که البته یکی از آنان در بین راه فرار کرد.
اسرائیلی ها که براساس نقشه جامع قرار بود اواخر سپتامبر ۲۰۰۶ (اوایل مهر ۱٣٨۵) عملیات هوایی، دریایی و زمینی خود را علیه حزب الله آغاز نمایند ناچار به واکنش شدند و این موضوع سبب شد که ـ به گفته حسنین هیکل روزنامه نگار سرشناس مصری جهان عرب ـ بخشی از برنامه نیروهای موتلف با آشفتگی مواجه شود. رژیم صهیونیستی سه ساعت پس از آنکه عملیات مرزی حزب الله در جوار عیتاالشعب به اجرا گذاشته شد، با شدت تمام وارد عمل شد و بمباران بی سابقه یک کشور عربی را به اجرا گذاشت. تصور اولیه رژیم صهیونیستی این بود که با وجود شناسایی نقاط استقراری نیروهای حزب الله و رهبری آن، می تواند در روز اول تحرک نظامی ـ سیاسی حزب الله را مهار نماید اما ناچار شد در پایان روز چهارم ـ بخصوص پس از آنکه حزب الله ناوچه مدرن ساعر ۵ اسرائیل را در ۱۲ مایلی آب های بیروت غرق کرد ـ اذعان کند که با بمباران هوایی کار پیش نمی رود. به گل نشستن هواپیماهای بسیار مدرن برای اسرائیل غیرقابل باور بود ولی این واقعیت داشت و آنان را وادار کرد که اعتراف کنند چهارمین قدرت هوایی جهان در مواجهه با چریکهای حزب الله زانو زده است. در واقع پدیدار شدن بن بست نظامی اسرائیل در جنگ هوایی و دریایی تنها یک هفته پس از آغاز جنگ اتفاق افتاد و این در حالی بود که نیروی زمینی رژیم صهیونیستی پیش از این در سالهای ۱۹٨۲، ۱۹۹۶ و۲۰۰۰ شکست در مقابل حزب الله لبنان را تجربه کرده بود. ولی به هر حال برای اسرائیل چاره ای جز تکیه بر نیروی زمینی وجود نداشت. در این میان ژنرالهای آمریکایی برای آنکه شکست فاحش هوایی و دریایی رژیم صهیونیستی را بپوشانند اعلام کردند: سرنوشت این جنگ در روی زمین تعیین می شود . از هفته دوم عملیات زمینی رژیم صهیونیستی با اعزام ٣۰,۰۰۰ نیروی نظامی به مرز حدود ۲۰ کیلومتری لبنان و فلسطین آغاز گردید ولی چند روز طول کشید تا مهمترین یگان رزمی اسرائیل ـ تیپ ویژه گولانی ـ دیواره میانی مرز لبنان را بشکافد و به یک تپه در مجاورت روستای مارون الرأس دست یابد! اسرائیلی ها به تبلیغات فراوان در مورد نفوذ ارتش به منطقه مارون الراس پرداختند و این در حالی بود که تصرف یک روستا با ٣۰ هزار نیروی نظامی اهمیت نداشت با این حال سه روز بعد حزب الله لبنان آنان را وادار کرد به آن سوی مرز بگریزند ؛ آنان این بار به شرقی ترین نقطه مرز کوچ کرده و الطیبه روستای دیگر در آنسوی مرز را به محاصره درآوردند ولی بازهم ناچار شدند عقب بنشینند. آنان این بار در نقطه دیگری در مرز روبروی روستای عیتاالشعب ظاهر شدند ولی باز هم عقب نشستند. حالا دیگر همه تئوریسین های نظامی و حتی عناصر معمولی هم دریافته بودند ژنرال ها و سایر نظامیان اسرائیلی از اینکه با چریکهای حزب الله مواجه گردند، بشدت هراس دارند. یک بار برای اینکه قفل جنگ شکسته شود یک هلی کوپتر آنان حدود ٣۰ نیروی ویژه از تیپ گولانی را روی تپه مسعود ـ واقع در سه کیلومتری شهر کوچک بنت جبیل ـ پیاده کرد ولی یک ساعت بعد ناچار شد بازگردد و اجساد نیمه جان و کشته های آنان را به آن طرف مرز حمل کند در همان روز یک خبرنگار اسرائیلی با فرمانده آنان که مجروح شده بود مصاحبه کرد و از علت شکست ارتش اسرائیل پرس و جو نمود او ابهت حزب الله و ترس اسرائیلی ها از چریکهای آن را این گونه تصویر کرد: ما با اشباح در حال جنگیم .
در همان هفته اول ارتش اسرائیل که توانایی جنگیدن با حزب الله را نداشت، مایل بود پایان جنگ را اعلام کند ولی آمریکایی ها اصرار داشتند که اسرائیل چیزی را به دست آورد و سپس آتش بس را اعلام نماید از این رو سه هفته دیگر با اصرار آمریکایی ها جنگ ادامه پیدا کرد ولی در نهایت آمریکا نیز تسلیم شد و با تصویب قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت ـ که شباهت زیادی به قطعنامه ۵۹٨ دارد ـ بر پایان آن مهر تأیید کوبید.
وقتی جنگ تمام شد دو طرف جنگ در دو وضعیت کاملاً متفاوت قرار داشتند. اسرائیلی ها یکی ـ یکی به شکست سنگین خود اذعان کردند و البته آمریکایی ها نیز اینگونه اعتراف کردند: هیچ کس پیروز نشده است!
حالا دیگر شکست ناپذیربودن ارتش صهیونیستی، اقتدار هول انگیز نیروی هوایی آن، قدرت اطلاعاتی موساد، نقش موثر حمایت های سیاسی غرب و اعراب از تل آویو در مقابل حزب الله فرو ریخته بودند و موجی از بی اعتمادی تار و پود دولت جعلی، ملت پوشالی و ارتش را به لرزه درآورده بود و ثبات قبل از جنگ جای خود را به بی ثباتی داده بود.
از آن طرف حزب الله لبنان پس از جنگ مورد تحسین فراوان ملت ها قرار گرفت حالا دیگر ملت ٣ تا ۴ میلیونی لبنان می توانستند خود را در کانون توجهات ٣۰۰ میلیون عرب و حدود ۱,۵ میلیارد مسلمان ببینند و رهبر روحانی آنان در صدر شخصیت های خاورمیانه عربی بنشیند.
حزب الله لبنان با حفظ نیروهای خود و با حفظ قدرت آتش خود و نیز با نشانه روی دقیق نقاط حساس رژیم صهیونیستی ـ شامل قلب قطار شهری حیفا و آشیانه هواپیماهای فوق مدرن در پادگان هوایی صفد ـ ثابت کرد که به قدرتی اطلاعاتی برتر از قدرت افسانه ای موساد دست پیدا کرده است. حزب الله در این جنگ با حفظ خطوط ارتباطی و حفظ کامل شبکه شبانه روزی المنار و حفظ کامل قدرت شلیک موشک ها نشان داد که به بلوغ کامل رسیده است از این رو در پایان جنگ روزنامه های مختلف غرب، نیروهای حزب الله را ورزیده و زبده ترین چریک ها لقب دادند.
مدیریت حزب الله در جنگ هم از هوش بالای سیاسی آنان خبر داد. خیلی ها منتظر بودند تا حزب الله تل آویو را آماج حمله قرار دهد ولی حزب الله با وجود آنکه حتی می توانست جنوبی ترین شهر تحت اشغال صهیونیست ها ـ بئرسبع در ۱۷۰ کیلومتری از مرز لبنان ـ را هدف قرار بدهد اما به تل آویو حمله نکرد. حزب الله عملاً تل آویو را به گروگان گرفته بود و از طریق آن مانع تجاوز اسرائیل به پایتخت لبنان و نیز به حدود ۶۵ درصد از خاک کشور خود شد. از این رو در طول جنگ تنها حدود ٣۵۰ هزار لبنانی عازم سوریه شدند و نزدیک به یک میلیون آنان به آسانی در نقاط شمالی لبنان و نیز منطقه شرقی و شمالی بیروت اسکان یافته و زندگی کنند. حزب الله لبنان در این جنگ استفاده از قدرت نظامی خود را مدیریت کرد به گونه ای که اگر ماهها می جنگید نیازی به وارد کردن جنگ افزار جدید نداشت ولی اسرائیلی ها آنقدر بی مهابا شلیک کردند که در اواسط هفته چهارم جنگ با کمبود شدید تسلیحات مواجه شدند و از این رو فرودگاه هیثرو لندن، پایگاه هوایی آمریکا در اینجرلیک ترکیه و پایتخت قطر به نقطه ترانزیت بمب های جدید تبدیل شدند. در همان حال در پایان جنگ مشخص شد که اگرچه بمب های اسرائیل نزدیک به هزار نفر از مردم لبنان را به شهادت رساند که به چریک ها آسیب چندانی نخورده بود ولی نظامیان اسرائیلی متحمل ۴۰۰ تلفات نظامی شده بودند در حالیکه تعداد شهدای حزب الله بسیار کمتر از این بود.
وقتی جنگ به پایان رسید، حزب الله برنامه بازسازی لبنان و بازسازی قدرت نظامی خود را شروع کرد. بازسازی نظامی حزب الله نیازمند همکاری دولت بیروت بود از این رو وقتی مشخص شد که فواد سینیوره و احزاب تشکیل دهنده دولت او نمی خواهند فرصت لازم را به حزب الله برای بازسازی قدرت خود بدهند، سیدحسن نصرالله تصمیم گرفت با کمک مردم راه را بگشاید. نتیجه اقدامات حزب الله البته استقرار دولتی مطابق با استانداردهای او ـ داشتن حق دفاع نظامی از لبنان در برابر تهاجم اسرائیل ـ را در پی نداشت ولی توانست عملاً دست و پای فواد سینیوره و حامیان او را ببندد و آنان را در گوشه ای زیر نظر نگاه دارد. شرایط بی دولتی لبنان البته مطلوب نیروی مقاومت نیست ولی در شرایط کنونی این حداقل ی از فراهم کردن امکان لازم برای خنثی کردن توطئه های اسرائیلی هاست. امروز اسرائیلی ها اعتراف می کنند که قدرت نظامی حزب الله ـ از نظر جنگ افزار و نیروی آموزش دیده ـ ۶ برابر زمان آغاز جنگ اخیر شده است و به جایی رسیده است که می تواند با نفوذ هواپیماها و هلی کوپترهای اسرائیلی به آسمان لبنان مقابله کند و البته حکایت حزب الله امروزه به حکایت منطقه عربی تبدیل شده است نام حزب الله لبنان برای سنی های اردن، مصر و عربستان ـ که دولت های آنان در جریان جنگ دست در دست اسرائیلی ها داشتند ـ به اندازه نام آن برای کشورها و ملت های شیعی منطقه افتخارآمیز و الهام بخش می باشد .

چهار نسل از فیلسوفان در یک سمینار
دکتر عطاءالله مهاجرانی در ادامه سفرنامه خود در روزنامه شرق با عنوان حداکثر خاطره شدند نوشته است: خیابان خلوت شده است. مغازه ها همه بسته اند. رهگذران با شتاب می روند. ساختمان ها کهنه اند. هیچ برق رقصنده نئون بر تابلویی یا ساختمانی دیده نمی شود. رستوران رنگین کمان ـ مطعم قوس و قزح ـ چندان شلوغ نبود. انگار معدل سنی مشتری ها بیست ـ سی سال نسبت به کافی شاپ بالا رفته بود. در یک سمت سالن چند خانواده کنار هم نشسته اند. کیک بزرگی در وسط میز است. با انبوهی شمع. بالای میز پیرمردی نشسته که چانه اش را روی دسته عصای شیری رنگی گذاشته است. با خودم می گویم جشن تولد اوست؟ چهره اش فرسوده و موهایش مثل توده ای برف است. برق نگاه پیرمرد در میان همهمه فرزندان و نوه ها و نتیجه ها روشن و خاموش می شود. عاصم می گوید؛ انگار در دنیای جشن تولد غرقی؟دارم به گذر نسل ها فکر می کنم. جوانانی که در کافی شاپ دیدیم ارتباطشان با نسل های پیش گسسته بود. مدتی پیش رفته بودم کیوتو. کنفرانسی برگزار شده بود، درباره هویت ژاپنی ؛ چهار نسل از فیلسوفان جوان و کهنسال در سمینار حضور داشتند. دیدی هیچ وقت این
سمینارهای ما سر وقت تشکیل شود؟ برنامه روشن و قابل پیش بینی نبود. آنها مثل ساعت همه چیزشان درست، سنجیده و بهنگام بود. فیلسوفان جوان در دهه بیست عمر، دهه چهل، دهه شصت و دهه نود. سمینار را پروفسور کیم اداره می کرد. یکی از بحث ها این بود که؛ هویت با انتقال دقیق و موثر و سنجیده سنت صورت می گیرد. می گفتند بمباران هیروشیما و ناکازاکی حالاجزء سنت ژاپن شده است. هر ژاپنی تا سن هجده سالگی در یک برنامه مشخص حتماً دوبار موزه صلح در هیروشیما را می بیند. این دیدار غیر از سفرهای خانوادگی یا شخصی است. مراد سفری است که دبستان یا دبیرستان تنظیم می کند. بچه های ژاپنی نام کودک سه ساله ای را به یاد دارند که توی حیاط خانه شان، دوچرخه سواری می کرد و مرکز انفجار در یک کیلومتری خانه شان بود. آن کودک ذوب شد و دوچرخه اش مثل کلاف در هم پیچیده شد. آن دوچرخه توی موزه است. هیچ ژاپنی نیست دختر بچه ای به نام ساداکو سازاکی را نشناسد. او در اثر سرطان خون ناشی از بمباران اتمی هیروشیما مرد. ـ همان کاری که امریکایی ها با عروسک باربی کردند و از باربی یک فرهنگ برای کودکان دنیا درست کردند، ژاپنی ها هم ساداکو را به عنوان نماد مظلومیت زنده نگه داشته اند. عاصم گفت؛ به همین خاطر تا وزیر دفاعشان مطلبی در تایید بمباران بر زبان آورد، برکنار شد. کیک بزرگ را آوردند جلوی پیرمرد. دورش را گرفته اند. همه با هم شمع ها را فوت می کنند. در میان شمع ها عدد ۹۰ به چشم می خورد. پیرمرد را می بوسند. چشمانش برق می زند. سرش را بالا گرفته است. عاصم کف می زند و سر تکان می دهد؛ مبروک، پیرمرد با محبت سر تکان می دهد. توی گوش خانمی که شصت، هفتاد ساله به نظر می رسد چیزی می گوید. برای ما کیک می آورند. آن خانم می گوید سفارش پدرم است. سمت پیرمرد می رویم. با او دست می دهیم. صورتش را می بوسیم. پیرمرد دستم را توی هر دستش نگاه می دارد. می گوید؛ خوبی پسرم. آنها همه رفته اند. در رستوران فقط من و عاصم نشسته ایم. در گوشه ای دیگر مردی تنها نشسته، لیوان آب را توی فضا نگه داشته، نه می نوشد و نه بر زمین می گذارد. حالا دیگر در خیابان دیدوش مراد پرنده پر نمی زند. تاریکی غلیظ تر شده و سکوت سنگین تر. ساعت یک بامداد است. منتظر تاکسی یا شخصی هستیم. مضمون رمان آن سوی تاریکی موراکامی را برای عاصم می گویم. دو خواهر، دو پاره از زندگی، راوی اول خواهری است ـ ماری ـ که به قطار نمی رسد و شب را در رستورانی تا به صبح سر می کند و با نوازنده ای دوره گرد حرف می زند. خواهر دوم ـ اری ـ در بسترش خفته است. راوی دوم دوربین است که وارد اتاق می شود و ما از چشم دوربین به او نگاه می کنیم. برکه ای آرام. هتل اوراسی همان است که بهار سرود؛ای دیو سپید پای در بند، تصویرهای شب شعر؛ راننده تاکسی؛ جوانان و جشن تولد در ذهنم زنده اند. همه شان خاطره شدند. ساعتی پیش با هزار سال پیش چه تفاوتی دارد؟
کاروان هایی از هستی که سوی عدم تاختند، حداکثر خاطره شدند. خاطره ای که چند روزی دیگر غبار می گیرد و از یاد می رود.
کلید اتاقمان را گرفتیم. عاصم می گوید؛ گفتی زندان سروانتس از قصر کافکا بزرگتر است؟
توی مهتابی می نشینیم. عاصم کتاب موراکامی را از روی میز اتاقم برمی دارد. صدای دریا به گوش می رسد.

نظارت قانونی
حجت الاسلام مجید انصاری در سرمقاله روزنامه شرق با عنوان نظارت منطبق با قانون نوشته است: روز گذشته مقام معظم رهبری در دیدار اعضای شورای نگهبان و مسئولان بخش های نظارتی آن در سراسر کشور ملاک اصلی تصمیم گیری های این شورا در امر نظارت بر انتخابات را فقط قانون و ضابطه اعلام کرده و تاکید کردند نباید به هیچ وجه به مصلحت اندیشی ها توجه شود. نظارت امری است که چه در شرع و چه در قانون جهت جلوگیری از تخلف و برای اجرای صحیح قوانین و به منظور حفظ مصالح عمومی و حقوق اشخاص پیش بینی شده است. به موجب قانون اساسی نظارت شورای نگهبان بر انتخابات بدین ترتیب است که از طرفی از حقوق عامه مردم و داوطلبان در برابر مجریان امر حفاظت کند تا مبادا به دلیل قصور یا تقصیر حقی تضییع شود و از طرف دیگر برای دفاع از حقوق عمومی که باید توسط نظام جمهوری اسلامی اعمال شود، نظارت خود را داشته باشد تا ملاک های قانونی شایستگی که برای داوطلبان انتخابات مجلس یا خبرگان یا ریاست جمهوری پیش بینی شده رعایت شود و از این رهگذر پست های مهم و اثرگذار در اداره امور کشور در اختیار افرادی که از صلاحیت لازم برخوردارند، قرار گیرد. پس حق نظارت شورای نگهبان بر انتخابات یک حق دوجانبه است که از یک طرف دفاع از حقوق داوطلبان و احزاب و گروه های سیاسی و از طرف دیگر دفاع از حق منصب مربوطه مثل منصب نمایندگی مجلس یا خبرگان و ریاست جمهوری است تا در اختیار کسانی که قانون آنها را به رسمیت شناخته گذاشته شود. بر این اساس نیز اهمیت نظارت شورای نگهبان بر انتخابات امری پذیرفته شده است و حال آنکه در دو دهه گذشته موضوع نظارت شورای نگهبان مساله ای چالش برانگیز در عرصه هر انتخاباتی بوده است. چنانکه در این زمینه شاهد دو نگاه افراطی و تفریطی به لحاظ نظری بوده ایم. برخی از افراد نظارت شورای نگهبان را صرفاً یک نظارت اطلاعی برشمرده و برداشت آنها از نظارت بر شورای نگهبان صرفاً کسب اطلاع از چگونگی برگزاری انتخابات است. در مقابل این نگاه تفریطی به امر نظارت، یک نگاه افراطی وجود دارد که نظارت شورای نگهبان را نظارتی مطلقاً استصوابی و فراتر از مقررات قانونی تلقی می کند. به گونه ای که در این نگاه عملاً تصمیم گیری راجع به انتخابات و داوطلبان به نهادهای وابسته به شورای نگهبان واگذار شده و در نتیجه مرزهای نظارت با اجرا درهم آمیخته و بعضاً به دخالت مستقیم در امور انتخابات منجر می شود. در این میان اما نگاه دیگری وجود دارد که براساس آن نظارت شورای نگهبان بر انتخابات باید نظارت موثر باشد. چنانکه اگر در هر مرحله ای از مراحل اجرای انتخابات به قانون توجه نشود، باید جلوی تخلف از قانون گرفته شده و مسیر عملیات اجرای انتخابات به مسیر درست بازگشت داده شود. مهم ترین مساله در این زمینه در درجه اول مساله تایید صلاحیت هیات های اجرایی از سوی هیات های نظارت و تایید داوطلبان است. قانون گذار برای اینکه از اعمال سلیقه شخصی و در نتیجه تضییع حقوق داوطلبان جلوگیری شود، ملاک هایی را جهت بررسی صلاحیت ها در نظر گرفته است که یکی از آنها استعلام از مراجع قانونی ذی ربط در کشور است.
مراجعی که طبعاً مطابق قانون تاسیس شده و وظایف و اختیارات آنها مشخص است و براساس این اختیارات اطلاعات کافی یا ابزار به دست آوردن اطلاعات کافی را دارند. بنابراین همان طور که در قانون پیش بینی شده برای تعیین شرایط داوطلبان صرفاً باید از مجاری مذکور در قانون استعلام شود و چنانچه مدرک و مستندی خارج از مجاری مذکور در اختیار مجریان یا ناظران قرار گیرد، باید صحت و سقم آن مدرک از طریق مجاری قانونی مذکور جست وجو و اعلام شود زیرا ممکن است از سوی جریانات رقیب یا افراد مغرض و یا افراد کم دقت در اظهارنظرهای سیاسی ـ اجتماعی اطلاعاتی درباره داوطلبان داده شود که با واقعیت منطبق نباشد؛ به ویژه در جامعه سیاسی متکثر و گسترده ایران که انگیزه ها و اغراض گوناگون در ارائه اطلاعات درباره افراد فراوان وجود دارد. بنابراین اعضای شورای نگهبان و ناظران آنها همان طور که در فرمایشات مقام معظم رهبری مورد تاکید قرار گرفته است، به هیچ وجه نباید براساس مصلحت اندیشی یا نگاه سیاسی به ارزیابی صلاحیت ها بپردازند و تنها باید تکیه آنها بر قانون و مستندات قانونی که قابل ارائه به افکار عمومی و داوطلبان باشد، استوار گردد.
در حالی که متاسفانه درگذشته بعضاً به دلیل تفسیر موسع از نظارت درخصوص برخی شرایط داوطلبان مانند اعتقاد و التزام به اسلام یا ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل ولایت فقیه شاهد بروز اشتباهاتی در تطبیق مصادیق با قانون چه در جهت رد برخی از صلاحیت ها و چه در تایید برخی از صلاحیت ها بوده ایم. امید است اکنون که در آستانه انتخابات دوره هشتم مجلس و در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی قرار داریم و ضرورت های کشور همدلی بیشتر را اقتضا می کند، شورای نگهبان نظارت خود را قانونمندتر کرده و از روش ها و شیوه هایی که ممکن است مورد مناقشه و مشاجرات سیاسی قرار گیرد، پرهیز نماید تا ضمن دست یافتن به مجلسی قدرتمند و پویا زمینه بیشتر انسجام اسلامی و اتحاد ملی فراهم آید.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست