یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

کمیته روابط بین الملل حزب کمونیست سودان:
دارفور: بحران و فاجعه
دیدگاه حزب کمونیست سودان در باره دلایل درگیری در دارفور


هاتف رحمانی


• حزب کمونیست اعتقاد دارد که رویکرد صحیح به مشکل دارفور نه تنها شناسایی آن بعنوان درگیری قبیله ای بلکه بعنوان پی آمد بحران عمومی سودان است که با به حاشیه راندن پیوسته مناطق پیرامونی مشخص می شود و دارفور یکی از همین پیرامونی هاست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۷ تير ۱٣٨۶ -  ۱٨ ژوئيه ۲۰۰۷


کشمکش در دارفور دهه ها سابقه دارتر از زمان شناخته شدن آن از سوی رسانه ها و جامعه بین المللی است. این درگیری بعنوان یکی از جلوه های بحران سودان مورد بررسی قرار می گیرد که قرین استقلال سودان آغاز شد و تاکنون ادامه دارد. مطابق درک ما در حزب کمونیست سودان علت های عمده ی مستقیم این درگیری می تواند تحت مقولات زیر دسته بندی گردد:
۱- ریشه های تاریخی درگیری.
۲- نقشی که از سوی رژیم های مختلف سیاسی پی در پی حاکم بر سودان ایفا شده بود و سرانجام یه گسترش تدریجی بحران تا جایی که به یک فاجعه انسانی جهانی تغییر شکل داد، تا حد زیادی عوارض قساوت های اعمال شده از سوی رژیم جبهه ملی اسلامی بود که در ٣۰ ژوئن ۱۹٨۹ در سودان به قدرت رسید.
 
۱- ریشه های تاریخی در گیری

این درگیری یک ماهیت قبیله ای سنتی، ناشی از وابستگی این قبایل به منابع روبه زوال طبیعی، و استفاده مشترک از این منابع توسط عشایر و کشاورزان دارد. در این منظر، درگیری همزاد هستی این قبایل و همزیستی آنها است. واضح بود که قبایل دارفور فاقد آگاهی و خرد برای رودرویی و حل این درگیری ها نبودند. در طی دوران ۱۹۵۷ تا امروز بیش از ۲۰ کنفرانس قبیله ای در دارفور برگزار شده است. کنفرانس ها عمده ترین نکات مسئله را به شرح زیر جمع بندی کرده اند:
الف- احترام به حقوق تاریخی این قبایل با عطف توجه به زمین های هاواکیرز [۱]
ب- سازش در تعیین مسیر کوچ این قبایل (برخی مسیرها به سوی کوه های جبل مررا، و برخی دیگر از مسیرها به سوی کوهستان شرقی هستند) باذ کر دقیق و درست زمین های طبیعی ثابت برای هر جابجایی .
ج- تعیین زمان کوچ
د- احترام و توسل به هنجارهای قبیله ای برای حل درگیری های درون قبیله ای، و احترام به سنت های میزبان یا ایجاد منطقه امن برای سایر قبایل.    
شرکت کنندگان این کنفرانس ها همیشه با جنجال و پیشنهادهای عملی از کنفرانس خارج می شدند. اما این پیشنهادها بدون کاربست آنها هم از سوی مقامات مرکزی و هم از سوی مقامات محلی، صرفا روی کاغذ باقی می ماندند. و، مثل همیشه، تحت حاکمیت رژیم موجود این کنفرانس ها به نوعی نمایش روایط سیاسی و عمومی با هدف گیری به سوی رسانه ها تغییر شکل داده بود! در هر حال، اگر مقامات تنها بخشی از این توصیه ها را عملی کرده بودند، اوضاع امنیتی، سیاسی و اجتماعی دارفور می توانست تا این حد وخیم نشده باشد.    
علیرغم نهایت تیرگی و کنترل شدید تحمیل شده   بر بالای سر اطلاعات و رسانه ها از سوی دولت جبهه ملی اسلامی از زمان کسب قدرت، همیشه هشدارهای مهمی در رسانه ها در رابطه با درگیری های قبیله ای دارفور وجود داشت. روزنامه های سودان سال ها اخبار کشتار، به آتش کشیدن روستاها و غارت گله ها و دارایی ها و غیره را در دارفور گزارش می کرده اند، ولی انچه روزنامه ها نمی توانستند در همان زمان منتشرکنند اخبار جنایت های بسیار خشونت بار میلیشیای طرفدار دولت، استفاده از توپخانه بسیار پیشرفته از سوی ارتش دولتی در درگیری ها، هتک ناموس توده ای و غیره بود که به افزایش قربانیان منجر می شد. به هرحال خیلی زود آشکار شد که درگیری در دارفور بین قبایل عرب و فبایل افریقایی (زورگا) [۲] نیست، بلکه به وضوح عرب با عرب می جنگید و زورگا با زورگا و هیچ قبیله وطایفه ای هم از اوضاع خطرناک در امان نبود.
البته توضیح آن که درگیری های قبیله ای در سودان از طبیعت و شکل سنتی آن فراتر رفته و از ناسازگاری صرف بر سرنابود کردن منابع طبیعی به سمت درخواست مشارکت در قدرت، مدیریت و تصمیم سازی سیاسی و نیز برخورداری عادلانه از سهم ثروت ملی، با این تذکر که این قبایل در مناطق تولید ثروت کشور زندگی می کنند، تغییر کرده است بسیار حائز اهمیت است.
 
۲-نقش رژیم های متوالی در افزایش تدریجی بحران
 
با وجود مختصات و فضای جغرافیایی ویژه، بحران دارفور باید بعنوان افزایش تدریجی بحران عمومی ملی موجود در سودان از زمان استقلال مورد بررسی قرار گیرد. این بحران عمومی ملی نتیجه مستقیم سیاست های غلط و بدرفتاری های اعمال شده از سوی رژیم های متوالی است که دهه های گذشته بر سودان حکومت کرده اند، چون این مقامات تنها بر کنترل خود بر سر فدرت متمرکز بودند، از موارد قانونی مرتبط با ساختمان سودان نواستقلال یافته غفلت کردند. از جمله موارد بسیار مشخص قانون اساسی عبارتند از:   
۱- شکل مناسبی از طرز حکومت که تقسیم عادلانه قدرت در سودان بین ترکیب های مختلف ملی و قبیله ای را تحقق می بخشد، و می تواند به رفتارهای سیاسی سالم منجر گردد.
۲-   تجدید تقسیم ثروت و طرح های توسعه به منظور کاستن از نابرابری و بی عدالتی از مناطق توسعه نیافته ی جنوب، غرب و شرق، دادن اولویت به مناطق قومی و کشمکش های اجتماعی. و البته همه این موارد در متن طرح های اقتصادی برنامه ریزی شده به صورت علمی اجرایی می شود و هدف بدون فرسودن مرکز متوقف کردن وخامت اوضاع در مناطقی است که با تولید مازاد اقتصادی مواجه اند.      
٣- ایجادشیوه سیاسی دموکراتیک که با رعایت واقعیت سیاسی سودان اتخاذ می گردد.
۴- نوع رابطه بین دولت و دین
۵-   مسئله هویت سودانی و غیره
رژیم جبهه ملی اسلامی نقش بزرگی در گسترش تدریجی درگیری دارفور و تبدیل آن به یک فاجعه راستین و بدبختی عظیم ایفا کرده است. این نقش به طرح های راهبردی جبهه ملی اسلامی گره می خورد، که ایجاد هویت عربی – اسلامی در دارفور را هدف گرفته است و تا افریقای غربی و تاسیس اولین خط دفاع از دولت عربی – اسلامی در سودان، این رویای همیشگی جبهه ملی اسلامی گسترش می یابد. این بازی جبهه ملی اسلامی را در رفتارهای سیاسی رژیم و نیز در طرح های توسعه آن می توان مشاهد کرد .
رفتارهای سیاسی عبارتند از:
۱- استقرار نهادهای اجرایی جدید بدون ملاحظه درگیری ها در اطراف مالکیت زمین
۲- تفرقه و رقابت برخی حکومت های محلی که مخالف قدرت مرکزی بودند، و تحمیل حکومت های جدید از سوی مقامات.
٣- توزیع اسلحه آورده شده از جنوب سودان توسط آنچه دولت "مجاهدین" [٣] می نامد برای استفاده در درگیری های قبیله ای.
۴-   تبعیض در تشریفات خلع سلاح و توزیع اسلحه بین قبایل
۵- تشدید وخامت اوضاع به سبب اعمال قساوت   از سوی "والی ها" [۴]   که خواستار به کار گرفتن درگیری های تاریخی فبایل در جهت تحقق دست آوردهای سیاسی برای حزب حاکم بودند، از این رو، به قبایل موافق خود در یک استان یا در یک منطقه اداری به زیان سایر قبایل پاداش می دادند.
۶- درگیری ها با کشورهای همسایه و ائتلاف قبایل در مناطق که به جاری شدن اسلحه و جنگجو منجر گردید.
۷-   سیاست دولتی جلب حمایت قبایل کشورهای همسایه، و در مقابل پذیرش اعضا آنها به تابعیت سودانی.
٨-   در پیش گرفتن سیاست آشکار شکاف نژادی از طریق در گیرشدن مستقیم رهبران رژیم در سربازگیری، امور مالی و مسلح کردن گانگستران "جان جاوید" [۵] طرفدار دولت. این جنایتکاران در برابر زورگا ها با قساوتی طاقت فرسا، از جمله کشتار جمعی و قتل عام، هتک حرمت جمعی، به آتش کشیدن خانه ها و روستاها، پاک سازی قومی و غیره رفتار کرده اند.
هدف این جنایات اخراج میلیون ها زورگا از سرزمین حاصلخیز آنها و تبدیل این زمین ها به مالکیت طبقه [۶] بزرگ تجاری است که یا بخشی از رژیم ویا وفادار به رژیم هستند. تمام این جنایات به مداخله مجامع جهانی برای قطع دستان مجرمین و افزایش همبستگی با مردم دارفور از سراسر جهان منجر شده است. در این رابطه شورای امنیت قطعنامه های متعدد از جمله واگذاری تعقیب رهبران جان جاوید و مقامات دولتی مسئول این جنایات به دادگاه بین المللی را تصویب کرده است.  
جنبه پیشرفته دلایل درگیری دارفور عبارتست از:
۱- حقیقت بزرگی است که رفع عقب افتادگی اقتصادی مناطق راه حل اساسی مشکل دارفور را به نمایش می گذارد. اما، درعین حال، فریب دادن مردم دارفور با تکرار همان شعارهای برنامه های پیشرفتی که عملی نشده اند بسیار دشوار است. مردم دارفور رنج های بسیاری از درماندگی و فروپاشی و نیز فساد و رشوه خواری در ده ها برنامه مانند طرح کوهستان جبال مررا، بسته شدن دباغی نیالا، کوتاهی در پروژه حفاظت از پاکی جریان آب های فصلی که از نظر فنی و مالی از سوی دولت آلمانی ساکسونی یاری می شد، پروژه از بین بردن کلینیک های پزشکی و دامداری سیار، تعلیق مدارس و بیمارستان ها به خاطر تاخیر در پرداخت حقوق و غیره را تحمل کرده اند به عبارت دیگر، هیچ طرح توسعه ای (افزون بر فروپاشی و قصور کامل در بخش خدمات) در دارفور وجود نداشته است.
۲-   قبایل دارفور که از حقوق تاریخی مالکیت بر زمین برخوردار بوده اند همیشه در تدارک توسعه و طرح های درآمدزا برای استفاده تمام مردم منطقه، خواه عشایر یا کشاورزان خیلی بخشنده بوده اند. و دارفور هنوز هم علیرغم دشواری شرایط طبیعی، به نگهداری تمام مردم و چهارپایان خود قادر است. امر توسعه از زمان انقلاب اکتبر ۱۹۶۴ [۷] همچنان اولویت عاجلی باقی مانده، و مطالعات اجرایی و بی شمار پرونده های طرح ها روی هم   انباشته شده اند، اما عنصر گمشده اراده سیاسی برای اخذ تصمیم و بسیج منابع   انسانی و مالی برای اجرایی کردن طرح ها و پروژه ها همچنان باقی است.
رژیم جبهه ملی اسلامی اعتقاد داشت که می تواند مردم دارفور و قالب اجتماعی، هنجارها و سنت هایشان را مطابق طرح های مهندسی شده خود معروف به "پروژه اسلامی" از نو فورمول بندی نماید، اما این طرح از درون خود منفجر شد. انفجار حتی قبل از کودتای جبهه ملی اسلامی در ٣۰ ژوئن ۱۹٨۹ و ظهور دشمنان رژیم آشکار بود. شاخص اول شکست پروژه زمانی پررنگ شد که دو نماینده مجلس هر دو از دارفور از بلوک جبهه ملی اسلامی در دوران دموکراتیک ۱۹٨۶- ۱۹٨۶ استعفا دادند. دومین شاخص زمانی اتفاق افتاد که یکی از رهبران برجسته اسلامی، بومی دارفور، شورشی مسلحانه را در دارفور سازماندهی کرد، اگرچه توسط برادران متبوعش در جبهه ملی اسلامی دستگیر و اعدام شد. شاخص سوم افزایش قطبی شدن قبایل در جبهه ملی اسلامی به دوگروه ۱- قریش: سمبل فبایل عرب و ۲- کتاب سیاه : سمبل قبایل افریقایی بود! و در نهایت شاخص چهارم، فوران آتشفشان شکاف وسیع در رهبری جبهه ملی اسلامی بود که آن رابه دو حزب حاکم کنگره و حزب مخالفین کنگره به رهبری دکتر الترابی تقسیم کرد.  
هر چند بهترین جمع بندی و ارزیابی بحران "پروژه اسلامی" در دارفور توسط یکی از بنیانگذاران جبهه اسلامی [٨] عرضه شد وقتی که نوشت:
"اوضاع امنیتی در دارفور به تدریج از بد به بدتر رو به وخامت گذاشته است. اعمال دزدان مسلح بدلیل فقر، بیکاری و خشکسالی شروع شده است. اما این امربه دلیل سیاست های ورشکسته دولتمردانی که خواهان استفاده از درگیری های تاریخی قبیله ای برای رسیدن به منافع سیاسی به سود حزب حاکم هستند به درگیری های قبیله ای تبدیل گشته است. اوضاع جاری آغاز جنگ داخلی در منطقه را تحت شعارهای بی عدالتی سیاسی آشکار شده در غیاب طرح های توسعه در منطقه و فقدان آموزش و خدمات بهداشتی، در کنار منزوی شدن بومیان دارفور و دور نگه داشتن آنها از کسب اقتدار در وطن خویش، نشان می دهد."  
به حاشیه راندن مداوم دارفور از زمان استقلال، تحقیر نیروهای سیاسی سنتی که از برآوردن خواست های مردم دارفور شکست خورده اند، افزون بر مشی دولت جبهه اسلامی که با خشونت و سرکوب مشخص شده است: عواملی بودند که جوانان قبایل منطقه را به سازماندهی خود و شورش علیه اوضاع موجود از طریق به راه انداختن مقاومت مسلحانه برای دستیابی به حقوق مردم دارفور در سهم مساوی از قدرت و ثروت در چهارچوب سودانی متحد تشویق کرد.
از طرف دیگر، سیاست رویکرد بخشی به مشکلات سودان که توسط جوامع بین المللی با تمرکز بر جنگ داخلی در جنوب سودان و شناسایی گروه مسلح (سازمان آزادیبخش خلق سودان) SPLA   بعنوان تنها طرف مذاکره کننده با دولت خارطوم بر سودان تحمیل شد، سایر مناطق را چون تنها راه جلب توجه به مطالبات آن ها بود در براه انداختن شورش تشویق نمود. از این رو منطقه دارفور شاهد یک جنگ داخلی واقعی است که شعارهای حقیقی برابری و عدالت سیاسی،ا جتماعی و اقتصادی را برافراشته است.
 
موضع حزب کمونیست سودان درباره موفقتنامه صلح دارفور( DPA )
 
در پنجم ماه می سال ۲۰۰۵، در ابوجا پایتخت نیجر دولت سودان و جنبش آزادیبخش سودان (گروه آقای مانی آرکو معنوی) موافقت نامه صلح دارفور ( DPA ) را- که موافقت نامه ابوجا نیز خوانده می شود- امضا کردند. موافقت نامه پس از اعمال فشار زیادی از سوی جوامع بین المللی بر طرفین مذاکره– به طور عمده امریکا و اتحادیه افریقا-   امضا گشت.
اگرچه بسیاری از ناظرین هنوز از اشتیاق امریکا و غرب در توجه به مسئله دارفور شگفت زده اند، اما از نظر ما، این اشتیاق می تواند با نکات زیرتو ضیح داده شود:
اول: منطقه دارفور موقعیت استراتژیکی دارد که در کرانه ای محصور از چاد، کامرون، ساحل عاج و افریقای مرکزی و تمام ملت های افریقای غربی تا اقیانوس اتلانیک قرار گرفته است. این منطقه به میدان جنگ   تلاش های انحصارات چندملیتی در بدست آوردن مسیر عبور نفت و سایر مواد اولیه افریقا تبدیل شده است که به سازمانهایی جون NEPAD وغیر آن کمک می کنند. ایالات متحده امریکا نقش عمده ای در این کشمکش ها بازی می کند. همچنین خطوط مرزی گسترده منطقه از مرزهای عبوری لیبی   توسط چاد گرفته تا افریقای مرکزی در کشمکش میان قدرت های بزرگ در منطقه نقش راهبردی خود را دارند، بعلاوه جنگ داخلی دارفور سایه ای از خطر گسترش جنگ به سایر مناطق قاره را پخش می کند.
دوم: پیشرفت های متعاقب اشغال عراق و افغانستان بر ایالات متحده برای ارائه چهره جدیدی از صلح و مسالمت و کوشش برای جلوه انسانی تر نسبت به شیوه ای که در عراق رفتار نموده است فشار می آورد.
سوم- جوامع جهانی به اقتضای سکوت و انفعال خود در باره جنایات هراس انگیز انجام گرفته در درگیری های رواندا و بوروندی هنوز در حالت تشنج و احساس گناه هستند. از این رو بحران دارفور در دستور کار مدیران منطقه ای و جهانی در شکل سازمان ملل و شورای امنیت اولویت کسب کرد.  
چهارم - جوامع جهانی که از روند صلح در جنوب سودان حمایت می کردند، بیمناکند که (مبادا) ادامه جنگ دارفور به شکست روند صلح در جنوب کشور منجر گردد.
پنجم - مطالعاتی حاکی از وجود منابع معدنی غنی نفت و اورانیوم و سایر کانی هادر دارفور وجود دارد.
حزب کمونیست سودان با وجود احتیاط های خود و تفسیرهای جاری از موافقت نامه صلح دارفور، آن را بعنوان پایه یا نقطه شروع روند صلح در دارفور ارزیابی می کند. اگرچه حزب تاکید دارد که موافقت تنها در صورتی می تواند موفق باشد که ضمایم و افزوده هایی برای تامین مطالبات دستجاتی که آن را امضا نکرده اند و ادعا می کنند که موافقت نامه نمی تواند مطالبات بنیادی مردم دارفور را برآورده نماید فراهم آورد. اکنون، همه به خوبی می دانند که علیرغم وجود موافقت نامه، اوضاع در دارفور وخیم تر شده و درگیری های نظامی شمار قربانیان، خشونت و ویرانگری را افزایش داده است. حزب کمونیست سودان همچنین بر استنکاف خود و بر محکومیت تلاش هایی که برای تهدید طرف هایی که موافقت نامه را امضا نکرده اند انجام می گیرد تاکید کرده و در عوض بر اهمیت شنیدن مجدد مطالبات آن ها و پیدا کردن ابزار و شیوه هایی برای دست یابی به توافق با آن ها پافشاری می کند.  
زمینه ای که حزب کمونیست سودان در مورد موافقت نامه احتیاط می کند عبارتند از:
۱- مذاکرات ابوجا، و سپس انچه که موافقت نامه مستلزم آن بود، با توافق جامع ( CPA ) (۹ژانویه ۲۰۰۵) بین چنبش آزادیبخش خلق سودان ( SPLM ) و دولت سودان منعقد شد. که چهارچوب و سقف غیر قابل اجتناب محدودی را ایجاد می کند که نباید از آن عبور شود. معلوم است که پروتکل های ماکائوس و نایواشا فراتر از موضوع جنگ داخلی در جنوب برای عمل با تمام جلوه های نشان داده شده بحران سودان در اموری چون: صلح، هویت، اتحاد، دموکراسی، سیستم حکومتی، توسعه و تقسیم منابع، ارتش، امنیت، امور خارجی و غیره نیز گسترش یافته است. همچنین ( CPA ) برای ایجاد تغییرات بنیادی در ساختار سیستم سیاسی جاری از جمله خودمختاری (اتحاد یک ایالت منفرد یا دو ایالت) در دوران انتقالی تلاش کرد. این امور تنها از سوی دو طرف: جبهه ملی اسلامی و جبهه آزادیبخش خلق سودان تصمیم گیری شده بودند، درحالی که سایر نیروهای سیاسی و اجتماعی از جمله دستجات مسلح دارفور طرف بحث نبوده اند. لذا اعمال آن توافق بر دستجات دارفور منطقی نیست و آن ها را در چهارچوب یا محدوده ای که آنها قادر به مشارکت در آن نیستند محدود می نماید.   
۲- حزب کمونیست اعتقاد دارد که برای حل مشکلات ملی و متوقف کردن رودررویی مسلحانه در کشور، دست یابی به وفاق ملی جامعی که با تمام نمودهای بحران های ملی مقابله نماید ضروری است .این تنها به شرطی موفق می شود که تمام تیروهای سیاسی خواهان مشارکت فعال در این روند هم در سطح تصمیم گیری و هم در اجرا باشند.
٣- جامعه جهانی در مذاکرات ابوجا همان شیوه ای را به کار برد که در گفتگوهای نایواشا پذیرفته شده بود. روش شناسی رویکرد جزئی به درگیری ها بدون عطف توجه به شکنندگی راه حل های منتج شده   در هر حالتی بعنوان راه حلی موقت و همیشه درخطر فروپاشی واقعی باقی خواهد ماند.   این همان شیوه ای بود که در ساحل عاج، کامرون، سیرالئون و چاد و غیره ..به کار گرفته شد. این دیدگاه (نه تنها) به بحران سودان بعنوان یک مجموعه یا بعنوان بحرانی که در بسیاری از درگیری ها بارز است نمی نگرد، بلکه آن را با راه حل های جزئی تحمیل شده زیر فشارهای فزاینده تقسیم می کند، ما اعتقاد داریم که این رویکرد در مورد سودان موفقیت آمیز نیست.  
۴- جامعه جهانی و اتحادیه افریقا فشار عظیمی را با هدف گرفتن امضا از جنبش دارفور اعمال کرده اند. موافقت نامه در این رابطه خیلی با آنچه که درنایواشا اتفاق افتاد فرقی ندارد، اما نتیجه دراینجا، امضا تنها یک دسته ازیک جنبش ازجنبش های درحال جنگ بود.مابا ملاحظه این رویکرد،از این که میانجی ها توجه نداشته اند یا توجه داشته اند ا ما نگرانی نداشته اند و ترکیب و ماهیت ساختار جنبش های مسلح دارفور را که به تقسیمات قبیله ای در منطقه متصل هستند مورد توجه قرار نداده اند، در شگفتیم. روشن است با شیوه ای که موافقت نامه امضا شد تنها ادامه درگیریهای خونبارقبیله ای در منطقه تقویت خواهد شد.
موضع حزب کمونیست درباره استقرارسربازان سازمان ملل در دارفور
 
موضع حزب کمونیست سودان در استقرار سربازان سازمان ملل در دارفور [۹]   مبتنی برعوامل زیر است:
۱- نکته کلیدی آن است که استقرار سربازان سازمان ملل به خواست عمومی و اساسی مردم دارفور به ویژه ساکنین اردوگاه های تبعیدشدگان، برای حفاظت از آنها در برابر حمله مداوم جان جاوید ها تبدیل شده است. سربازان اتحادیه افریقا از تامین چنین حفاظتی شکست خورده اند و نیروهای دولتی نیز بعنوان یک طرف درگیری با رفتاری بسیار خصمانه نسبت به مردم دارفور در نظر گرفته می شوند. آنچه در اینجا در مخاطره است، امنیت مردم دارفور و حفاظت آن ها از کشتار و نابودی جسمی است، و در چنین مواردی جایی برای مصالحه وجود ندارد. از این رو حزب از استقرار سربازان سازمان ملل حمایت می کند.
۲- استقرار سربازان سازمان ملل در دارفور باید از طریق رایزنی گسترده تر بین سازمان ملل از یک سو، و دولت سودان و تمام نیروهای سیاسی سودان از سوی دیگر عملی گردد. این رایزنی ها باید به تمام جزئیات مربوط به استقرارازجمله ترکیب این سربازان رسیدگی نماید.
٣- نقش سازمان ملل با فراهم کردن محافظت مردم دارفور پایان نمی گیرد، بلکه می تواند تا دست یابی به توافق سیاسی برای بحران تمدید شود.
 
جستجوی تمام وسایل برای حل بحران
 
حزب کمونیست در سپتامبر ۲۰۰۶ نماینده ای برای ملاقات بافرماندهی دسته های مسلح دارفور، که موافقت نامه ابوچا را امضا نکرده اند اعزام کرد. به نظر ما گفتگوکردن با ابن دسته ها ایزار مناسبی برای غلبه بر تنش های شدید و قطب بندی بحرانی در کشور، و کشف امکان ایجاد شالوده هایی برای صلح پایدار و منصفانه است که می تواند ازچند پارگی کشورجلو گیری نماید.   
در دیدار با فرماندهی جنبش ها، ما نکات زیر را بعنوان اساس گفتگو و رایزنی مطرح کردیم:
۱- دارفور فاجعه ای راستین را ادامه می دهد. این فاجعه و مصیبت حمایت و واکنش گسترده جهانی را سبب شده است. آیا این حمایت جهانی مستلزم آن نیست که جنبش های مسلح دارفور برای متحد کردن تلاش ها و نیروهای خود حول برنامه متحد یا حداقل موضع مذاکره متحدی که به اشتیاق و مطالبات مردم دارفور خدمت می کند تلاش نمایند؟
۲- موافقت نامه ابوجا جنگ را متوقف نمی کند. نه تنها آن بلکه برخی شخصیت های جامعه جهانی به   اعلام خطر در برابر فروپاشی موافقت نامه شروع کرده اند. مسئله استقرار نیروهای سازمان ملل در دارفور نیز قطب بندی میان دولت سودان و جامعه جهانی را افزایش داد که به نحو بدی در کشور منعکس شده است. اما از سوی دیگر اعلامیه های عمومی برخی افسران جامعه جهانی ، وبه ویژه نمایندگان سازمان ملل در سودان، راه افزودن ضمایمی به نوافق ابوجا را هموار کرد که (به نوبه خود) می تواند آنهایی را که موافقت نامه را در وحله اول رد کرده بودند راضی نماید .
اگرچه این بیانیه ها واکنش های سردی از طرف برخی از رهبران رژیم سودان به وجود آورد. اما حزب کمونیست، علیرغم احتیاط های عمومی حزب در مورد موافقت نامه ابوجا، آن را رد نکرده است، ولی امکان اصلاح موافقت نامه با افزودن ضمایم جدید را پیش بینی می کند. حزب شدیدا هر تلاش تهدیدکننده یا الودن دسته هایی که از امضا (موافقت نامه) خودداری کرده اند به توطئه را رد می کند. بر عکس حزب اهمیت شنیدن مطالبات این دسته ها و یافتن زمینه های مشترک با آنها را پیش بینی می کند. اگرچه یک سوال (همچنان) باقی است: ایا این دسته ها تا چه اندازه برای واکنش در برابر علامت های مثبت (ارسالی) از سوی سازمان ملل با توجه به امکان افزودن ضمایم به موافقت نامه آمادگی دارند؟ طرح ها و پیشنهادات آن ها در این جهت چیست؟
٣- حرف آخر این که، سودان ملک طلق دولت و دارایی هیچ یک از نیروهای اپوزیسیون نیست. سودان متعلق به همه سودانی ها است، و به همین دلیل وظیفه اصلی باید استفاده از تمام وسایل و اقدامات برای ادامه دادن به روند صلح و دست یابی به توافق ملی باشد. این امرمی تواند حونریزی را متوقف نموده و شالوده ای برای صلح منصفانه و تغییرات دموکراتیک در پاسخ به مطالبات مردم دارفور و نیز سایر مناطق به حاشیه رانده شده ی کشور وضع نماید.
نکات برجسته از سوی دسته های دارفوری که نماینده حزب را ملاقات کردند به شرح زیر بود:
۱- بر مبنای این واقعیت که مشکل دارفور بخشی از بحران سراسری سودان است، تمام دسته های دارفور آمادگی خود را برای پیوستن به هر طرح اتحاد ملی که از سوی تمام احزاب سودان با هدف هموار کردن راه صلح، وحدت، دموکراسی، و پیشرفت منصفانه در کشور مورد توافق باشد ابراز نمودند.
۲- آمادگی آنها برای مذاکره درباره ضمایم با دولت باید به توافق نامه ابوجا افزوده شود.
٣- موضع مذاکره آنها عبارتست از:
الف- توافق برسازوکاری که جان جاوید را خلع سلاح و حمایت از شهروندان را تامین نماید.
ب- توافق بر جبران خسارت افراد آسیب دیده شامل تامین خسارت جان باختگان، آسیب دیدگان جسمی،م ال باختگان و تدارک سرپناه.
ج- که دارفور به منطقه واحدبودن خود (نه تقسیم شده به سه منطقه آنچنان که در حال حاضر هست) تحت لوای فدرالیسم ۴ سطحی واقعی: پیمانی، منطقه ای، ایالت و سطح محلی ادامه خواهد داد.
د-   مردم دارفور در تمام نهادهای دولت مرکزی، اعم از اداری و نظامی شرکت خواهند داشت، و نمایندگی مطابق تراکم جمعیت و پارامترهای تبعیض مثبت خواهد بود. برخی از دستجات تشکیل شورای ریاست جمهوری با ریاست چرخشی یا یک معاون رئیس جمهور از هرمنطقه را پیشنهاد کردند.  
ه- ٣۶درصد از بودجه عمومی دولت به دارفور اختصاص خواهد داشت   و گذشته از این با تاسیس صندوقی باید ۶ درصد از درآمدهای ملی به مدت ۱۰ سال برای توسعه دارفور اختصاص یابد.
و-   دسته های دارفور نیروهای مسلح خود را در طی دوران انتقالی حفظ خواهند کرد و آن نیروها از بودجه مرکزی تامین مالی خواهند شد.
حزب کمونیست نشست های متعددی نیز بانمایندگان جامعه جهانی و سازمان ملل برگزار کرد که در این نشست ها مشکل دارفور و روند صلح در کشور مطرح گردید. حزب در این نشست ها تاکید کرد که همفکری بین جامعه جهانی وتمام طرف های سودانی به قصد دست یابی به راه حل های موثر برای مشکلات کشور ضروری و مهم است. برای مفید و باارزش بودن این رایزنی ها، رایزنی ها باید در زمان پیشرفت ها و نه پس از آن انجام گیرند. برای مثال، در طی رایزنی های اخیر موضوع رفراندم بر وجود یک ایالت یا سه ایالت دارفور می توانست بر این اساس که دارفور در اصل یک منطقه متحد بود لغو شده باشد. به همان طریق واقعی، اگر قبل از قطعنامه کمیته کارشناسان،رایزنی های جدی با احزاب سیاسی و مردم منطقه و به ویژه رهبران محلی انجام گرفته بود یافتن راه حلی مورد قبول برای مشکل آبیی ( ABYEI ) مقدور می بود.     
جستجوی ابزارهایی برای حل بحران دارفور تنها به حزب کمونیست محدود نیست. تلاش های دیگری از جمله فروم های بسیار مردمی در سودان مثل "فوروم دارفور"، "وکلای دارفور" و غیره، ان جی اوهای ملی و جهانی، و غیره وجود دارد. تمام این نهادها شدیدا کار می کنند و پیوسته به خاطر مسئله دارفور در آستانه شروع ابتکاراتی هستندکه گزینه نظامی را رد کند، سازماندهی سمینارها و کارگاه های آموزشی، یاری در مبادرت به نشکیل جلسه یا کنفرانس دارفور– دارفور، توجه به بحران درچشم انداز ملی آن، سعی در متحد کردن جنبش های دارفور، برگزاری کارزار نشان دادن خشونت های ناقض حقوق بشر و قساوت در دارفور، ندارک حمایت های قانونی برای فعالین مشغول در دارفور و غیره از دیگر اقدامات جاری است.
 
دید حزب کمونیست نسبت به حل و فصل جامع بحران
 
اول: بالاترین اولویت باید نشان دادن موقعیت مصیبت آمیز و فاجعه بار منطقه از طریق اقدامات فوری تحت نظارت سازمان ملل و اتحادیه افریقا همچنانکه در آدیس آبابا مورد توافق قرار گرفت باشد. این اقدامات موارد زیر را شامل می شود:
۱- استقرارنیروهای سازمان ملل در منطقه برای یاری نیروهای پیش تر مستقر شده افریقایی برای ممنوع کردن کلیه عملیات نظامی، حمایت از ساکنین و تبعید شدگان اردوگاه های آوارگان، تامین انتقال کمک ها، غذا و دارو از طریق کریدورهای امن، تحمیل منطقه ممنوعه پروازی و نیز ناظرین آتش بس جهانی و ملی، فراهم کردن سازوکاری موثر برای خلع سلاح منطقه، و نظارت بر تمام وسایل حمل و نقل زمینی و نقاط ورودی برای جلوگیری از ورود سلاح به متطقه.
۲- معرفی مکانیسم موثر برای خلع سلاج جان جاوید و تحویل آن ها به دادگستری
٣- فعال کردن سازوکار بین المللی که برای رسیدگی به سبعیت و پاکسازی قومی، کشتار نژادی و غیره و شناسایی جنایتکاران و تحویل آنها به دادگاه تعیین شده بود.
۴- تلاش در جهت بازگرداندن آوارگان و تبعیدیان به زادگاه خویش و تضمین حمایت از آنها و غرامت برای تلفات آن ها.
دوم: آوردن دستجاتی که موافقت نامه ابوجا را امضا نکرده اند به میز مذاکره با دولت. این امر باید تحت نظارت سازمان ملل و اتحادیه افریقابه قصد افزودن ضمایمی به موافقت نامه ابوجا انجام شود.
سوم- سازمان دادن کنفرانس دارفور- دارفور به منظور دادن فرصت به مردم دارفور برای آشنایی با موافقت نامه ابوجا و ضمایم ممکنی که می توان بر آن افزود. قطعنامه های کنفرانس باید ضمیمه موافقت نامه صلح گردد. کنفرانس می تواند در شرایطی آزاد و دموکراتیک، دور از دولت و با کمک سازمان ملل بر گزار گردد.
چهارم- حزب کمونیست اعتقاد دارد که رویکرد صحیح به مشکل دارفور نه تنها شناسایی آن بعنوان درگیری قبیله ای بلکه بعنوان پی آمد بحران عمومی سودان است که با به حاشیه راندن پیوسته مناطق پیرامونی مشخص می شود و دارفور یکی از همین پیرامونی هاست. در نتیجه مشکل سیاسی است و راه حل ملی سیاسی می طلبد. از این رو فکر تشکیل کنفرانس سیاسی ملی در دارفور به ضرورت تبدیل شده است. چنین کنفرانسی باید توسط تمام نیروهای سیاسی کشور از جمله جنبش های مسلح دارفور و نیز تمام بخش های مردم دارفور برگزار شود. کنفرانس باید از تمام ابتکارات کوشنده در رفع درگیری استقبال نماید.
پنج- دارفور اثرات ناشی از تغییرات جمعیتی و ژئوپولتیک دولت سودان در مرزهای غربی کشور را تحمل می کند. این مرز سرحد بسیار باز و بی حفاظ با سه کشور افریقایی: چاد، جمهوری افریقای مرکزی و لیبی است. در دوران درگیری های چاد – لیبی، دستجات حمله خود را ازدارفور در سودان آغاز کردند و بازندگان درگیری برای سازمان دهی مجدد نیروهایشان قبل از حمله دوباره در دارفور پناه   گرفتند. جمهوری افریقای مرکزی به طور مکرر حملاتی را از طریق دارفور در انتقام از مداخله دولت خارطوم در درگیری های بانگویی ( Bangui ) به راه می اندازد. این مناطق فراخ و بی حفاظ مرزی تنها از طریق سیاست همسایه خوب می توانند محافظت گردند، و سودان باید در نظر داشته باشد که دارفور نباید چون پلی برای جاه طلبی های این ملت یا آن حاکم برای عبور به افریقا تحت نام اسلام و ناسیونالیزم عربی مورد استفاده قرار گیرد.
کلام آخر- حزب کمونیست سودان عقیده دارد که راه حل نهایی مشکل کشور تنها می تواند از طریق شناخت این مشکلات مختلف با رویکردی جامع قابل دست یابی باشد. بهترین سازوکار برای چنین رویکردی تشکیل کنفرانس ملی با شرکت کلیه نیروهای سیاسی سودان است. تمام توافقات – نایواشا، ابوجا، شرق، قاهره، و غیره- باید در این کنفرانس، نه صرفا برای مذاکره مجدد، بلکه برای وحدت نظر سایر عقاید به منظور توسعه بیشتر توافقات، و تامین مشارکت در اجرا و نظارت در اجرای این توافقات در دستور کار قرار گیرند. این سازوکار برای نیروهای سیاسی حاضر در کنفرانس راه پذیرش طرح توافق ملی را هموار خواهد کرد. این طرح تنها وسیله ای است که می تواند کشور را نجات دهد. طرح به تکثر قومی و ناهماهنگی های توسعه در قسمت های مختلف سودان رسیدگی کرده و از طریق دموکراسی و مشارکت تمام سودانی ها، با مشکلات توسعه نامتوازن و برخورداری از سهم منصفانه و صحیح از قدرت و ثروت به نحوی که سودان به حفظ وحدت و تامین امنیت برای تمام مردم خود قادر باشد روبرو می گردد.

Notes
[۱] - زمین خاص طایفه یا گروه قبیله
 [۲] - اسم محلی قبایل افریقایی منطقه
 [٣] - رزمندگان مقدس
 [۴] - فرمانداران
 [۵] - کلمه ای محلی در دارفوربه معنی شیطانی سوار بر اسب، حامل تفنگ ژ٣ و بعد برپا کننده ترور وویرانی.دولت جان جاوید را ازمیان برخی قبایل هواداردولت سابق، اماعموماعرب استخدام می کند، ولی از بین مزدوران وجنایتکارانی که ازکشورهای غرب افریقا از عدالت گریخته اند نیزبه خدمت می گیرد.
 [۶] - حزب ما این طبقه را "طبقه سرمایه دار اسلامی انگلی"می خواند
 [۷] - خیزش خلقی که دیکتاتوری نظامی سودان در دوره ۱۹۵٨-۱۹۶۴را سرنگون کرد.
 [٨] - دکتر الطیاب زین العابدین : "دارفور وراه حل سیاسی" در روزنامه البیان ، امارات ۱٨/۹/۲۰۰۲
 [۹] -- حزب در ۱/۷/۲۰۰۶بیانیه ای در حمایت از استقرار نیروهای بین المللی در دارفور منتشر کرد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست