روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۹ تير ۱٣٨۶ -
۲۰ ژوئيه ۲۰۰۷
سفر رئیس جمهوری؛ پیامی مهم در برابر فشارها؟
سخن درست با انگیزه فردی مفید واقع نمی شود
۱٨ تیر امسال آرام ترین روز دانشگاه بود
زبان فارسی در رسانه ملی
پذیرش پایان جنگ بخاطر مصلحت اسلام و مسلمین
گزارشی از نخستین صف آرایی انتخاباتی
پاسخ ویران شدن زندگی کودکان
عراقی و فلسطینی را چه کسی می دهد؟
روزنامه همشهری در مقاله ای به قلم محمدحسن اختری سفیر ایران در سوریه با عنوان: سفر به موقع نوشته است:
با توجه به شرایط منطقه ای و بین المللی و تداوم مشورت و هماهنگی که همواره در روابط ۲ کشور ایران و سوریه وجود داشته و ادامه دارد، سفر اخیر رئیس جمهوری ایران به این کشور می تواند حامل پیام بسیار خوبی در این شرایط باشد.
تداوم دیدارها و رفت و آمدهای روسای دو کشور، به رغم تلاش ها و فعالیت های دشمنان و کشورهای غیردوست برای جداسازی و دورکردن ایران و سوریه از همدیگر، دلیلی بر اراده دو طرف برای همکاری و گسترش روابط دوستانه است.
به خصوص این که در ظرف این چند روز که برای فراهم ساختن مقدمات سفر رئیس جمهوری در تلاش بودیم در سوی مقابل با استقبال گرم و صمیمی دوستان و مسئولان سوری روبرو شدیم که خرسند بودند از انتخاب به موقع تاریخ این سفر که مصادف است با یک روز پس از آغاز دوره دوم هفت ساله ریاست جمهوری بشاراسد در سوریه.
این سفر می تواند پیام بسیار مهمی را در برابر فشارهای دشمنان ایران و سوریه داشته باشد و به این معنی تعبیر شود که دو کشور بار دیگر اعلام می کنند در مقابل زیاده خواهی های امپریالیسم به خصوص اسرائیل و آمریکا مقاوم هستند و در راه مقابله با زورگویی های استکبار، با هماهنگی گام بر می دارند.
سفر دکتر احمدی نژاد به سوریه در واقع حامل پیام حمایت و پشتیبانی از مردم لبنان و فلسطین خواهد بود که ضمن تأیید مقاومت مردم فلسطین در برابر زورگویی های اسرائیل، حق مسلم مردم لبنان در رسیدن به یک آرامش را خواستار خواهد شد.
در واقع روسای دو کشور در کمک به مردم و دولت عراق برای برون رفت از مشکلات و حل مسائل آنان، همفکری خواهند کرد.
این سفر همچنان که موارد مذکور به عرصه بررسی و همفکری خواهد کشید، می تواند عرصه ای باشد برای کمک به طرف های دینی و سیاسی لبنان که امیدواریم دو طرف با رسیدن به یک نقطه نظر مشترک بتوانند گامی در جهت حل مسائل کشورهای دوست که گریبانگیر توطئه های دشمنان شده اند بردارند.
سخن درست با انگیزه فردی
روزنامه جام جم با عنوان: مناقشه ای که خیری در آن نیست نوشته است:
ظاهراً مرور رویدادهای مرتبط به قطعنامه ۵۹٨ در سالگرد آن، هر ساله به یک بحران و مناقشه میان مسوولان سیاسی منجر می شود.
در یکی دو سال گذشته، اظهارات متفاوت هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی درباره دلایل پذیرش قطعنامه، کار را به جایی کشاند که نامه محرمانه حضرت امام درباره قبول قطعنامه، به اطلاع همگان رسید.
امسال مباحث مربوط به قطعنامه، مناقشه ای میان دکتر ولایتی و دکتر محمدجواد لاریجانی را دامن زد که معلوم نیست عاقبت آن چه می شود. در جریان مباحث کلامی اول، جنبه های عمومی دفاع مقدس مورد توجه بود و آقایان هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی، درست یا نادرست درباره دلایل متفاوت نظام برای پذیرش قطعنامه سخن می گفتند و همین امر، ناگفته هایی را علنی می کرد و درک عمومی از شرایط سال پایان دفاع مقدس را ممکن می ساخت.
حاصل آن مناقشات هم، انتشار رسمی سندی شد که انتقاداتی را به دنبال داشت هر چند نامه قبلا نیز به صورت غیررسمی منتشر شده بود.
آنچه در مناقشه اخیر میان آقایان ولایتی و لاریجانی متفاوت می نماید، جنبه شخصی پیدا کردن مباحث است.
محمدجواد لاریجانی، با کلامی نسبتا ملایم، تفاوت برداشت خود با دکتر ولایتی را در حیطه سیاست خارجی، اظهار کرد.
دکتر ولایتی کمی تندتر، پاسخ داد و ماجرای کنار گذاشته شدن لاریجانی از وزارت خارجه را به مخالفت وزارت اطلاعات وقت نسبت داد. لاریجانی برآشفته از این سخن، پاسخ تندی را برای رسانه ها فرستاد و ضمن به کار بردن تعابیری اهانت آمیز، سخنانی را به کار برد که در آن خشم و عصبانیت موج می زند.
با این حساب معلوم نیست در ادامه این ماجرا، چه مطلبی رد و بدل خواهد شد و کار به کجا خواهد کشید. واقعیت این است که نقادی در قبال مسائل گوناگون حوزه اجتماعی و سیاسی، یک ضرورت است و جامعه برای فهم درست مسائل، به شنیدن صداها و دیدگاه های متفاوت نیاز دارد، اما هنگامی که سخن درست با انگیزه های فردی و با هدف اثبات خود از سوی هر کس، مطرح شود، مفید واقع نمی شود و حاشیه ها، بیش از اصل، موضوعیت می یابد. در این گونه مواقع، بجاست که یک طرف ماجرا، از خود خویشتنداری نشان دهد و به مناقشاتی که خیری در آن نیست، دامن نزند.
آرام ترین روز دانشگاه
روزنامه رسالت با عنوان: بازگشت افراطیون نوشته است:
۱٨ تیرامسال آرام ترین روز دانشگاه و محوطه های اطراف آن بود، همه ساله جریان افراطی دوم خرداد با هماهنگی اپوزیسیون خارج کشور تحرکاتی برای سلب آسایش مردم به بهانه بزرگداشت ۱٨ تیر از خود نشان می داد. امسال نخبگان سیاسی با بازخوانی حادثه ۱٨ تیر گوشه هایی از کارنامه افراطیون را در این روز بازگو کردند و ناگفته هایی را مطرح کردند. شاخه دانشجویی حزب مشارکت گویی از این آرامش برآشفت و با برگزاری یک نشست از افراطیون دوم خردادی ناخرسندی خود را از این آرامش ابراز کرد. مطالبی که در این نشست گفته شده ارزش نقد و تحلیل ندارد. همین مقدار لازم است گفته شود که آقایان آرزوهایی دارند که هیچ وقت جامه عمل به خود نخواهد پوشید. شب گذشته هاله اسفندیاری، تاج بخش و رامین جهانبگلو مطالبی را در مورد انقلاب نرم و توطئه سرویس های جاسوسی دشمن و نقش بنیاد سوروس در این رابطه مطرح کردند.
هوشمندی مردم در ۲٣ تیر ۷٨ و حضور میلیونی برای خنثی کردن توطئه ها ستودنی است. گویی آنها دست افراطیون را در به اصطلاح جنبش مدنی برای انقلاب نرم خوانده بودند. اخیرا اکبرگنجی یکی از چریک های جنبش نرم در دهه ۷۰ که اکنون دردامان بیگانگان مشغول فحاشی و بد و بیراه گفتن به انقلاب و مردم مسلمان ایران است، از سستی و کرختی و سکوت افراطیون دوم خردادی گله کرده و آنها را به راه اندازی برخی تحرکات تشویق کرده بود که متاسفانه شاخه دانشجویی حزب مشارکت به این دعوت لبیک گفته و مطالبی که در آن نشست مطرح شد نوع همنوایی و همگرایی با افراطیون دوم خردادی بود که اکنون به خارج فرار کرده اند!سخن من در بازگویی این مطالب نقد افراطیون دوم خردادی نیست؛ چرا که آنها از این رویکرد پرهیز نمی کنند. اما سخن بر سر این است که جریان معتدل دوم خرداد که با پرچم اعتدال گرایی می خواهد پا به عرصه رقابت انتخابات مجلس هشتم بنهد با پدیده بازگشت افراطیون چه می خواهد بکند. مردم برای طرد افراطی گری به اصولگرایان رای دادند. حال که افراطیون می خواهند دوباره به صحنه برگردند باید تکلیف خود را با مردم مشخص کنند.
گفته می شود از وقتی که تصمیم گیری و تصمیم سازی در مورد انتخابات آینده از گروه ۲٣ نفره خاتمی خارج و به گروه ۷ نفره سپرده شد، رگه های افراطی گری در رفتار دوم خردادی ها ظهور یافته که امیدواریم ظهور این رفتار به تکرار فجایعی مثل ۱٨ تیر منجر نشود.
زبان فارسی در رسانه ملی
روزنامه حزب الله درمقاله دیروزش: رسانه ملی و زبان فارسی نوشته است؛
عضو فرهنگستان زبان فارسی از رفتار صدا و سیما با زبان و ادبیات فارسی انتقاد کرد. وی از برخورد تجاری این سازمان به ویژه در حوزه آگهی های تجاری سخن گفته است. اگرچه فرهنگستان زبان فارسی کم و بیش با تأخیرهای طولانی در واژه گزینی، زمان حفظ و حراست از زبان اصیل ایرانیان به عنوان میراث مردم این سرزمین را از دست می دهد و مثلاً سالها پس از ورود، معرفی و کاربرد کامپیوتر به فکر انتخاب واژه ای برای آن میافتد یا با وضع واژه هایی نامأنوس، امکان استفاده از آن را پایین می آورد، اما عضو فرهنگستان درباره جفای عظیمی که در صدا و سیما و به ویژه تلویزیون بر زبان و ادبیات فارسی میرود، سخن درستی گفته است. وی حتی مدیران صدا و سیما را کسانی دانسته که برای سود مالی، با زبان فارسی دشمنی می کنند. اگر کمی با دقت به برنامه های تلویزیون نگاه کنید، در بخشهای مختلف و از جمله سریالهای تلویزیونی و بخشهایی که مجری، بار اصلی برنامه را به عهده دارد، تلاش محسوسی برای محو باقیمانده زبان فارسی قابل توجه و تأمل است. استفاده از عبارتهایی که جزء غلطهای فاحش زبان فارسی به شمار می روند و واژه هایی که در بعضی موارد، نمونه گرته برداری شده ناشیانه ای از زبانهای بیگانه است، چیزی نیست که بشود آن را پنهان کرد. به زبان و ادبیات سریال جواهری در قصر یا جمله های مجریهای برنامه های شب شیشه ای و کوله پشتی توجه کنید و با آنچه خودتان از زبان فارسی می دانید، مقایسه کنید. تلویزیون به سبب فراگیری مخاطب، وقتی دست به ارتکاب غلط هایی در این سطح میزند، بعد از مدتی حرف زدن مخاطب، از مردم عادی کوچه و بازار، تا دانشجویان و استادان دانشگاه تا قاضیان دادگستری و…را تغییر میدهد. تا جایی در مصاحبه های تلویزیونی با مردم و هر جای دیگری که کسی سعی میکند رسمی و جدی سخن بگوید، غلطهای رایجی را که صدا و سیما اختراع کرده، در گفتار آنها میتوان دید. تلویزیون ما، هر طور که می خواهد و هر طور که هوس میکند با زبان فارسی رفتار میکند مدتی پیش داریوش کاردان از مجریان باسواد تلویزیون، به اوضاع حرف زدن و
سطح سواد عده ای از همکاران خود ایراد گرفته بود و بازتاب آن، پاسخ تند دو مجری معروف تلویزیونی، در برنامه شب شیشه ای علیه او بود. مسئله این است که یک مجری دست چندم رادیو یا تلویزیون حق دارد درباره اقدامات دولت، تصمیمهای مختلف برای اداره کشور از سوی هر مجموعه ای، رفتار و منش مردم و حتی شعور مخاطبان اظهارنظر کند و نظر یک مجری معمولی را در رسانه ای با مخاطب فراگیر تبلیغ کند، اما انتقاد از بی توجهی نسبت به زبان فارسی در رسانه ملی حتی در سطح روابط عمومی نیز قابل پذیرش نیست. برای امتحان چند بار با تلفن روابط عمومی سازمان صدا و سیما تماس بگیرید و خودتان به قضاوت بنشینید.
علت پذیرش پایان جنگ
به کدام قبله نیاز می برند؟ عنوان سرمقاله دیروز کیهان است که در پی نقل شده است:
۱ـ ماجرای صلح حدیبیه را حتماً بارها شنیده اید. صلحی که کار چند جنگ را برای تغییر معادله به نفع اسلام و مسلمین انجام داد. در این ماجرا مسلمانان به تلخی پذیرفتند که راه مکه را به سرانجام نرسانده و بیت الله را طواف نکرده بازگردند. هیچ یک از مسلمانان که به شوق دیدار مکه و کعبه سرود خوانان فاصله مدینه را تا نزدیکی های مکه طی کرده بودند و حالا با یک قرارداد که یک طرف آن مشرکان و کفار قریش بودند و به قول و قرارشان هیچ اعتمادی نبود، راضی نبودند و شاید تعجب می کردند که چگونه پیامبر که خود سخت ترین شکنجه ها و درشت ترین اهانت ها را از این قوم تحمل کرده و در فشار آنان دو یار گرامی خود ـ خدیجه و ابوطالب علیهماالسلام ـ را از دست داده است به چند سطر نوشته آنان اعتماد می کند و به یاران خود وعده می دهد که نگران نباشید، بازمی گردیم و آنگاه در آرامش مناسک حج را به جا می آوریم و با خویشان بر جای مانده در مکه ملاقات می کنیم هنگامی که پیامبر پای ورقه صلح حدیبیه امضا می گذاشت، منافقان که راهی به باطن حوادث نداشتند، می خندیدند و مسلمانان را نادان خطاب می کردند. آنان پذیرش صلح مشروط را شکست بزرگ روحی مسلمانان و مقدمه پذیرش شکست های بعدی می دانستند و از این رو وقتی مسلمانان به مدینه وارد شدند اوضاع را تا حدی دگرگون یافتند. عبدالله ابن ابی رئیس منافقان که در خفا اسرار مسلمین را به سران مکه می فرستاد، روحیه گرفته بود و بر آزار خود می افزود. اما زمان زیادی نگذشت، مسلمانان در سفری دیگر که این بار بر تعدادشان افزوده شده بود راه مکه را در پیش گرفتند و این بار نه تنها به زیارت بیت الله الحرام نایل گردیدند بلکه موفق به پاکسازی کعبه از بت های جاهلی شده و بر شهر نیز مسلط گردیدند. آن روز البته عبدالله ابی مرده بود ولی پیروان او از خشم به خود می پیچیدند و بر سستی وعده و عزم سران مکه لعنت می فرستادند.
۲ ـ نوزده سال پیش در چنین روزهایی قطعنامه ۵۹٨ شورای امنیت سازمان ملل از سوی رهبر فقید و بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی پذیرفته شد. با پذیرش این قطعنامه جنگ هشت ساله و نابرابر رژیم ننگین و وابسته صدام حسین علیه ملت مظلوم ایران به روزهای پایانی خود نزدیک شد. برای اینکه بدانیم انگیزه و هدف اصلی امام راحل از پذیرش قطعنامه چه بود، بهتر است مستقیم به سراغ پیام ایشان برویم که به همین مناسبت خطاب به ملت ایران صادر شد، آنجا که ایشان می فرمایند: …با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم . امام(ره) در ادامه چنین آورده اند: خدا می داند اگر نبود انگیزه ای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود، اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و مسلم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود .
وقتی امام بخاطر مصلحت اسلام و مسلمین پایان جنگ را با وجود باقی ماندن متجاوز پذیرفت و بر پای قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل مهر تایید کوبید خاطره صلح حدیبیه برای مومنان و منافقان تجدید شد. از یک سو مومنان به گمان اینکه با سستی در انجام وظیفه ـ که البته به هیچ روی به آن اتصاف نداشتند ـ امام را به پذیرش صلح واداشته اند، بشدت ناراحت و نگران بودند از آن سو منافقان به گمان آنکه این پذیرش مبنا و آغاز پذیرش ها ی دیگر است در پوست خود نمی گنجیده و سیاست افزایش فشار روانی برامام وامت را در پیش گرفتند. در این میان عجیب این بود که منافقانی که تا دیروز از صلح سخن می گفتند و به سان نیزه داران معاویه در جنگ صفین، حرمت خون مسلمین را به رخ امام وامت می کشیدند، از روز پذیرش قطعنامه طرفدار ادامه جنگ شده و از چرایی صلح سخن می گفتند. آنان در تحلیل های درون گروهی ـ وبیانیه های رسمی ـ خود می گفتند: پذیرش قطعنامه از سوی ایران به مثابه باز شدن کلافی است که در یک سرازیری قرار گرفته باشد لذا ایران پس از جنگ به دادن دههاامتیاز بزرگ برای برون رفت از مشکلات روی می آورد . البته طولی نکشید که خواب این ها آشفته شد. پیام تاریخی حضرت امام به گورباچف و صدور فتوای قتل سلمان رشدی ـ نماد توطئه غرب علیه اسلام ـ از سوی آن امام عظیم الشان نشان داد که منافقان در توهم به سر می برند. چند سال بعد وقتی صدام حسین و بعضی دیگر از جنگ افروزان در عراق با خواری تمام دستگیر و سپس اعدام شدند و هواداران عراقی حضرت امام خمینی دولت و مجلس و…عراق را در دست گرفتند، منافقان و منحرفان آن دوران به اندازه منافقانی که فتح مکه را پس از صلح حدیبیه بسیار ناخوش داشته و در عذاب بودند، معذب شدند به گونه ای که بعضی از آنان ـ دیوانه وار ـ اعدام صدام حسین را زیر سوال بردند و آن را خلاف حقوق بشر ارزیابی کردند.
٣ ـ امروز نیز حکایت مشابهی در دو سوی ماجرا مشاهده می گردد. بعضی از نیروهای سیاسی که پیروزی های پی در پی امام وامت را ترجمان شکست و اضمحلال خویش ارزیابی می کنند به هر چیزی تکیه می کنند تا دل خویش را تسلی دهند و مومنین را از میانه راه بازگردانند. آنان فضای کنونی منطقه و نیز ایران که آکنده از رحمت الهی است و باید این دوران را ـ با نگاه به شکست پی در پی طرح های آمریکا، اروپا و رژیم های وابسته آنان در عراق، لبنان، افغانستان، پاکستان و فلسطین ـ دوران خواری و زبونی دشمنان ملت ایران نامید، را با تکیه بر خبرهای جعلی و یا درشت نمایی خبرهای عادی مبتنی بر ناکارآمد معرفی کردن نظام و ضعیف نشان دادن مسئولان کشور، وارونه جلوه می دهند و کام ملت ایران را تلخ می کنند. کافی است سری به یک نسخه از روزنامه های آنان بزنی تا در هر صفحه دهها واژه تحریم ، زندان ، کمبود ، گرانی ، محاصره ، لغو قرارداد ، عقب گرد ، فقر ، تهدید ، تورم ، شکست و…بیابی تا آنجا که دود سیاهی از مرگ و نیستی کاذب را اطراف خود مشاهده کنی در حالیکه در فضای واقعی ـ بدون آنکه بخواهیم منکر پاره ای نارسایی ها باشیم ـ این همه را در اطراف دشمنان انقلاب اسلامی در جای جای دنیا ملاحظه می کنیم و به صدها مورد اعتراف آنان به این همه مواجه می گردیم. ماجرای منحرفینی که امروز بر تار تیره روزی خیالی مردم کوک می زنند، شبیه ماجرای منافقانی است که با تحلیل غلط سرنوشت خود را با رژیم متجاوز صدام حسین گره زدند و ماجرای گروه عبدالله ابی در مدینه است که سرنوشت خود را با مشرکان مکه گره زده بود. و عجباً که در این لجاجت تا آنجا پیش بروند که برای مردم خویش سیه روزی را آرزو کنند و اسلام را ـ که به تعبیر حضرت امام خمینی مستکبرین و ابرقدرت ها را سنگر به سنگر عقب رانده است ـ را به ضعف و ناکارآمدی متهم کنند و در همان حال با هزار ترفند تلاش می کنند تا بر مقدرات ملتی که مومنانه پرچم اسلام را در میان گرفته است، حاکم شوند.
نخستین صف آرایی انتخاباتی
روزنامه اعتماد در یک گزارش تحلیلی از نخستین صف آرایی انتخاباتی نوشته است:
حزب کارگزاران سازندگی که روزگاری مناصب حساس نظام اجرایی و قانونگذاری کشور را در اختیار داشت این روزها زیر فشارهای سنگینی قرار دارد و ظاهراً قرار است حتی به اعضای آنها اجازه حضور در انتخابات مجلس شورای اسلامی داده نشود. کارگزاران که با غلامحسین کرباسچی دبیر کل این حزب و شهردار پرآوازه تهران شناخته می شود و زمانی از او به عنوان یکی از روسای جمهوری ایران نام برده می شد اما اینک نیرویش تحلیل رفته به گونه یی که رقبای سیاسی شان زمینه را تا آن حد فراهم می بینند که صراحتاً تهدید می کنند تمامی اعضای حزب کارگزاران باید ردصلاحیت شوند. فاز جدید درگیری سیاسی حزب کارگزاران با برخی گروه های سیاسی تندرو اصولگرا از آنجا آغاز شد که حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران پاسخ شدید اللحنی را به نوشته حسین شریعتمداری مدیر مسوول روزنامه کیهان داد. روزنامه کیهان در ستون گفت و شنود روز دوشنبه خود به طنز از حزب کارگزاران سازندگی به عنوان لقمه یی کثیف یاد کرد که فقط موش کور باید آن را بخورد تا نفهمد چه چیزی را می خورد. کیهان علت کثیف نامیدن حزب کارگزاران را به خاطر مصاحبه اخیر حسین مرعشی با نشریه ذکر ـ ارگان داخلی حزب موتلفه ـ نامید. مرعشی در این مصاحبه به تشریح دیدگاه، نظامات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پرداخت و ضمن این مصاحبه گریزی هم به نظام سیاسی اسلام زد. روز بعد کیهان حمله شدید اللحنی را علیه مرعشی ترتیب داد و او را به نفی اصول مسلم و بدیهی شرع از جمله نظام اسلام متهم کرد. اما مرعشی این حمله شدیداللحن را بی پاسخ نگذاشت و در سرمقاله روز سه شنبه روزنامه کارگزاران ـ ارگان حزب کارگزاران ـ نوشت کسانی باید طعمه موش کور شوند که سیاه می اندیشند. مرعشی در عین حال اتهام وارده به خود مبنی بر بی اعتقادی به نظام سیاسی اسلام را رد کرد و نوشت: اخیراً گفت و گویی کردم با یک نشریه اصولگرا ـ نشریه ذکر ـ و در آن با شفافیتی که در قاموس طنزنویسان جدید جرم است نظر خود را درباره نظامات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و نسبت آنها با دین تشریح کردم. در آنجا به صراحت گفتم و حالا تکرار می کنم که کار دین دستگاه سازی در زمینه امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیست، بلکه کارش روشن کردن چراغ هدایت و نشان دادن راه و بیراهه به مومنان است. البته نوشته حسین مرعشی بهانه یی شد تا حسین شریعتمداری در سرمقاله روز گذشته کیهان با صراحت بیشتری علیه کارگزاران بنویسد.
شریعتمداری آشکارا نوشت: شورای محترم نگهبان حق ندارد هیچ یک از اعضای حزب کارگزاران را برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، خبرگان و…تایید صلاحیت کند. شریعتمداری علت درخواست رد صلاحیت مرعشی و تمام اعضای حزب کارگزاران را به خاطر استحاله و انحراف فکری خطرناکی دانست که تاکنون اعضای این حزب سعی در مخفی کردن آن داشته اند. شریعتمداری اظهارات مرعشی و سکوت حزب کارگزاران را به معنای این دانست که از دیدگاه این حزب نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی برخاسته از اسلام بی معنی است و مطابق تعریفی که شما ـ مرعشی ـ از شرع ارائه می دهید نامشروع است. شریعتمداری سپس می نویسد: اگر سایر اعضای حزب متبوع شما چنین اعتقادی دارند یک حزب بیرون از حلقه احزاب معتقد به نظام اسلامی تلقی می شود و هیچ یک از اعضای آن و یا احزاب و گروه هایی که با این حزب ائتلاف می کنند صلاحیت حضور در انتخابات و نشستن بر کرسی های مسوولیت جمهوری اسلامی ایران را ندارند.
اما سوال اصلی این است که ماهیت واقعی دعوا چیست؟ آیا آنگونه که گروه های تندرو اصولگرا می گویند حزب کارگزاران سازندگی یک حزب لائیک و بی اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی است؟ البته این تنها اتهامی نیست که به حزب کارگزاران وارد می شود بلکه در سخنان محمود احمدی نژاد، برخی وزرا و مسوولان دولتی و نیز حامیان احمدی نژاد اتهامات سنگین اقتصادی هم به این حزب و پدر معنوی آن یعنی هاشمی رفسنجانی وارد شده است.
اتهاماتی که پاسخ متقابل هاشمی رفسنجانی و اعضای حزب کارگزاران سازندگی را به دنبال داشته است. محمد برادر کوچک ترهاشمی رفسنجانی در پاسخ به کسانی که می گویندهاشمی و کارگزاران برای انقلاب کاری نکرده اند به طعنه می گوید کسانی که چنین ادعاهای گستاخانه یی دارند زمانی که هاشمی رفسنجانی برای انقلاب اسلامی مبارزه می کرد آنان به دنیا نیامده بودند یا در کوچه ها تیله بازی می کردند.
اعضای حزب کارگزاران سازندگی هم البته ساکت ننشسته اند و تاکنون نقدهای فراوانی را به عملکرد گروه های سیاسی اصولگرا که به تازگی به کرسی های قدرت در نظام جمهوری اسلامی دست پیدا کرده اند، پاسخ داده اند. کارگزاران سازندگی آشکارا عملکرد دولت محمود احمدی نژاد را در حوزه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و سیاست خارجی زیر سوال برده اند به خصوص اعلام کرده اند که کارنامه دولت احمدی نژاد در حوزه اقتصاد قابل قبول نیست.
محمد عطریانفر از اعضای شاخص کارگزاران زمان لازم برای جبران خسارات وارده به نظام مدیریتی و اقتصادی کشور را بر اثر عملکرد دولت احمدی نژاد حداقل ده سال می داند. البته این تمام ماجرا نیست زیرا آنچه که اصولگرایان آن را نگرانی خود از به خطر افتادن مبانی نظام اسلامی بر اثر میدان داری احزاب لائیک از جمله کارگزاران می نامند با واکنش طنزگونه احزاب چپ گرای نظام جمهوری اسلامی مواجه شده است. اصلاح طلبان نمونه هایی را از عملکرد اصولگرایان در حوزه دین و مذهب مثال می زنند که آن را مغایر با نگرانی های اصولگرایان می دانند. انتشار فیلم هایی درباره حضور برخی مقامات دولتی در مراسم رقص و آواز، طرح سوالات موهن در وزارت آموزش و پرورش، تمایلات دولتی در شکستن تابوهایی که قبلاً امکان آن برای اصلاح طلبان وجود نداشت از جمله مواردی است که از آن تحت عنوان نقض ادعاهای اصولگرایان یاد می شود.
اصلاح طلبانی مانند حزب کارگزاران در دفاع از خود می گویند چگونه است که شخصیتی مانند هاشمی رفسنجانی که از دهه ۱٣۴۰ مبارزات انقلابی خود را آغاز کرده و نقش بی نظیری را در پیروزی، تداوم و بقای انقلاب داشته است اینک با اتهاماتی مواجه می شود که به هیچ وجه با سوابق گذشته وی همخوانی ندارد. وارد شدن اتهامات آن هم از جانب کسانی که خود آشکارا مغایر اصول مورد ادعا رفتار می کنند…
چه کسی پاسخ می دهد
دکتر عطاءالله مهاجرانی در ادامه سفر خود با عنوان: سهم ما ویرانی است در روزنامه شرق نوشته است:
علی بدر داستان نویس عراقی صدایم می کند. صلاح حمدانی و احمد مختار هم نشسته اند. هنوز سالن صرف صبحانه خلوت است. در ذهنم انگارسایه روشن هایی پدیدار می شود. پررنگ می شود و خاموش. با خودم می گویم لابد از کم خوابی است. خرماها را خوشه ای کنار میز چیده اند. و نیز زیتون های درشت سیاه و سبز روشن. خوشه ای خرما و اندکی زیتون و یک لیوان شیر بر می دارم. صلاح می گوید: تو برای اینکه چی بخوری فکر می کنی؟ چه حوصله ای داری.
چرا این حرف را می زنی؟
برای اینکه هم دیروز و هم امروز تعداد زیتون های بشقابت مساویه!
اتفاقیه!
من یک ارکستر کامل دردم. تنها چیزی که در خورد و خوراکم حساب و کتاب دارد، قرص هایم است. قلبم گاه گاه یک تلنگری می زند. یک پزشک فرانسوی می گفت: یک ببر توی سینه ات خفته است. اگر سربردارد؛ در یک آن ویرانت می کند. گاهی با این ببر حرف می زنم. گاهی عرصه بهم تنگ می شود.
بر سرش فریاد می زنم که پس چرا بیدار نمی شود؟
دیشب فیلمی را از تلویزیون دیدم. قلبم تلنگر زد. توی مهتابی نشستم. شهر را می دیدم. جوان ها که پشت وانت بارها تلمبار بودند. پرچم های رنگی سرخ و سبز تکان می دادند. تیم های فوتبال را تبلیغ می کردند. همه مثل یک فیلم صامت از جلو چشمم عبور می کرد. تلویزیون فیلم ویران کردن روستای ام حیران را در صحرای نقب فلسطین نشان می داد. خانه ها بیشتر شبیه کپر بود. بولدوزرها خانه ها را خراب می کردند. تا تیغه هاشان به پای دیوار خانه ای می رسید؛ آوار می شد. کیف و کتاب های بچه مدرسه ای ها را هم از آنها گرفته بودند. کفش و لباسا را هم گرفته بودند. در ام حیران ۴۱ دهکده بوده. همه را ویران کرده بودند. ببین! کیف و کتاب یه بچه ده، یازده ساله را از توی دستش می گیرند. صلاح بغض کرده بود. علی بدر انگشتاش را درهم گره زده بود. احمد مختار فنجان چایش را در هوا نگه داشته بود. نه می نوشید و نه روی میز می گذاشت. پیرمردی فلسطینی می گفت: ام حیران را از صفحه وجود حذف کردند.
علی بدر گفت: صلاح! بغداد کاظم ساهر را شنیده ای؟ بدون اینکه منتظر پاسخ صلاح بماند، خواند، با صدایی بم و خوش طنین!
کثرالحدیث عن اللتی اهواها. . .
درباره آنکه دوستش دارم سخن بسیارست.
سخن بسیارست که او کیست؟
چند سالشه؟ نامش چیست؟ رازش کدام است؟ چهره اش چگونه است؟
او از هر زیبایی زیباتر است.
او از همه باشکوه تر است!
گفتند: تو شبانه پیش او می روی؟
شبت را با او می گذرانی؟
طبعاً طبعا…
چشمان او خانه من است. بستر من است. تکیه گاه من است.
همه غم هایم را برطرف می کند. کاش با سرانگشتش پیشانی ام را لمس می کرد.
بغداد!
صدای علی بدر اوج گرفته بود. خدمتکاران سالن از گوشه و کنار به میز ما نگاه می کنند.
یک خانواده فرانسوی کنار ما نشسته اند. صندلی هایشان را رو به میز ما تنظیم کرده اند. صلاح کف دست راستش را بر قلبش می فشرد. زمزمه می کند: طبعاً طبعا احمد با همان آهنگ واژه ها کف می زند: طبعاً طبعا. موسیقی کلام و طنین دست ها همخوان شده اند.
صلاح دیگر نتوانست خودداری کند. اشک از چشمش جوشید: این همه ویرانی سهم ماست؟ پاسخ ویران شدن زندگی کودکان عراقی و فلسطینی را چه کسی می دهد؟ کیف و کتاب بچه مدرسه ای را از دستش بگیرند؟ خانه اش را جلوی چشمش ویران کنند؟ ببیند پدر و مادرش تلخ در گوشه ای ایستاده اند و گریه می کنند؟ می گویم: صلاح همین بچه های ام حیران را بنویس. وقتی نوشتی ام حیران می ماند. مثل نام های همه روستاهای ویران شده و محو شده فلسطینی که در داستان های امیل حبیبی یا شعر درویش و سمیح القاسم مانده است.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|