سنگسار و معنویت و مقام انسانیت
ج. پاکنژاد
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٣۰ تير ۱٣٨۶ -
۲۱ ژوئيه ۲۰۰۷
"ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه باشد زندگی معنوی شما را میخواهیم مرفه بشود. شما به معنویات احتیاج دارید.معنویت ما را بردند اینها،. دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب و برق را مجانی می کنیم، اتوبوس را مجانی میکنیم ، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را ،روحیات شما را عظمت میدهیم..... شما را به مقام انسانیت می رسانیم.... اینها شما را منحط کرده اند... ما هم دنیا را آباد میکنیم هم آخرت را. یکی از اموری که باید بشود همین معنا است که خواهد شد. این دارایی از غنائم اسلام است و مال ملت است و مستضعفین ومن امر کرده ام به مستضعفین بدهند و خواهند داد.و پس از این هم تخفیف های دیگر در امور حاصل خواهد شد.لیکن یک قدری باید تحمل کنیم ، به این نغمه های باطل گوش نکنید! آنها فقط حرف میزنند، ما عمل میکنیم..... ما باید تمام این کاخ های وزارت خانه هارا که میلیونها ،میلیاردها مال ملت درش صرف شده است، باید اینها تبدیل بشه به یک چیز معتدل اسلامی. این فرم، فرم خارجی است، فرم اجنبی است، فرم طاغوت است. در داد گستری کاخ درست شده است لیکن دادگستری نیست، دادخواهی نیست، فقط کاخ است...."
این بخشی از سخنان آقای خمینی است که کمی پس از پیروزی انقلاب، در همان اوایل خطاب به مردم ایراد کرد اما امروز پس از گذشت بیش از ربع قرن از آن زمان و آن سخنان و با استقرار نظام ولایت فقیه که آقای خمینی و یارانش برای آن از دریای خون گذشتند – به سالگرد قتل عام شهریور ۶۷ به فرمان خمینی نزدیک میشویم- از وعده آب و برق و اتوبوس ومسکن و... ودلخوشی به آنها که بگذریم ،اکنون جایگاه داد و دادگستری در نظام ولایت مطلقه کجاست؟درآن کاخی که می خواست کاخ دادخواهی برخاسته ازمعنویت دینی باشد، الان چه چیزی قرار دارد؟ معنویت مردم ارتقا یافته است؟ در این نظام بر انسان و انسانیت چه گذشته است؟. در رابطه با سرنوشت عدالت قضایی در نظام ولایی به این سه خبر توجه کنید!.
۱- در یکی از سایتهای وابسته به جمهوری اسلامی خبری آمده است بدین مضمون که سه دختر جوان که فریب یک دختر جوانی و دوست پسراو را خورده بودند و به بهانه گردش سواراتوموبیل آنها شده بودند در یک برنامه طراحی شده در جاده متروکه ای اطراف شیراز توسط سرنشینان اتوموبیلی که خود را ماموران نیروی انتظامی معرفی کرده بودند توقیف می شوند و از آنها می خواهند که برای توضیحات همراه آنان بروند. خلاصه اینکه سوار اتوموبیل شدن همان و مورد تعرض و تجاوز قرار گرفتن از سوی سرنشینان و دیگر دوستانی که به آنها پیوسته بودند همان. قربانیان بیچاره پس از رهایی از دست شغال ها(پس از دستگیری معلوم شد که حضرات باند دارند و نام باند آنها شغال ها است) به نیروهای انتظامی و دستگاه قضایی دادگستر ولایت مطلقه شکایت می برند . اعضای باند دستگیر می شوند ولی به قید ضمانت و پرداخت وثیقه آزاد میگردند.
۲- حال، روی دیگر این نظام عدالت معنوی را هم ببینید؛ درروز ۱٨ تیر شش نفر ازاعضای دفتر تحکیم وحدت تحصن آرام وبدون خشونتی را در مقابل درب ورودی دانشگاه آغاز کردند تا علاوه بر یاد و خاطره ۱٨ تیر۱٣۷٨برای احقاق حقوق و انسانیت یاران دربندشان، بل تمامی ملت ایران، که همه روزه از سوی نهادهای حکومتی وعالیترین مقامات آن این حقوق پایمال میگردد، اعتراض کنند. عمل آنها قانونی بود، چون این حقی است که حتا قانون اساسی نظام ولایت مطلقه بر آن صراحت دارد. اما آن ها توسط عمال جمهوری اسلامی باز داشت شدند و تقاضای دیدار و وثیقه که از جانب وکلای آنها به عمل آمده بود از سوی مقامات که لابد به زعم خود دادگسترهم هستند! رد شده است. در نظام به ارث گذاشته شده از آقای خمینی، ارتقای معنویت و انسانیت این است؟ حق دانشجوی معترض به نقض حقوق در آزادی کمتر از یک متجاوز به ناموس مردم است ؟ کمتراز متجاوزان به حقوق انسان، دزدان ثروتهای ملی، وهمه زورگویان ولایت مطلقه است وقتی در دعوا و رقابت های خود مشمول دستگیری می شوند می باشد؟ گرچه مقاومت غروربرانگیز این عزیزان دانشجو و بخش های دیگر جامعه، باعث افتخار هر ایرانی شرافت مند و ایران دوست است و خود این امر نشان می دهد که هنوز در ایران افرادی هستند که دل در گرو آزادی وشرف انسانی دارند!.
دانشجو و کارگر و کارمند و کشاورز از زن ومرد و... که قرار بود علاوه بر نان ومسکن و مجانی شدن آب و برق و اتوبوس، معنویتشان درست بشود، در ازای طلب کوچکترین حقی از حقوق اولیه و انسانی خود با داغ و درفش روبرو میشوند .
٣- علیرغم دستوررئیس قوه قضائیه بر عدم اجرای حکم، مردی دریکی ازروستاهای اطراف تاکستان سنگسار شد. مردم روستایی که مرد بی نوا در آن ساکن بود، حاضر به شرکت در این عمل جنایتکارانه نشدند .ناقاضی ونادادرس جبار، او را به روستای دیگر برده و چون درآنجا نیزمردم شرکت نکردند، خود وعمله های زورگویش بدین کار شنیع اقدام کردند. اما آیا این نادانان کوته فکرمیدانستند که باهر سنگی که به سوی او پرتاب میکردند، ضربه ای به انسانیت خود وارد می آوردند؟ قاضی پرونده مدعی است که با استناد به علم شخصی خویش جرم را اثبات ومجازات را اجرا کرده است. وقتی کسانی که شرایط قضاوت را ندارند و صرفا به خاطر سر سپردگی به قدرت و ذوب در ولایت مطلقه است که بر این مسند نشسته اند باید چنین سرنوشتی را در مورد داد و دادگستری توقع برد. چنین دادگاهی وقتی لازم شد بنا بر حکم حکومتی، حکم صادر می کند ( کشتار زندانیان در شهریور ۶۷ ) و وقتی هم لازم شد دامن ولایت مطلقه را گسترش می دهد ، به علم خویش هم حکم سنگسارصادر می کند! این نظام عدالت، جانی و جنایتکار و قاچاقچی را با وثیقه و قید ضمانت آزاد می کند، حمله کنندگان به کوی دانشگاه و دانشجویان را آزاد و به ﺁنها ارتقاء درجه نیز می دهد! در این نظام است که کسی که متهم به قتل است حکم دادستانی کل می گیرد.... ولی دانشجوی مضروب و معترض را زندان انفرادی و شکنجه و محرومیت از ملاقات وپزشک و ....سزاوار است. دادخواهی و دادگستری در طرز فکر شخصی همچون آقای خمینی و بازماندگانش که قدرت رااصیل میدانست و میدانند، در به خدمت قدرت در آوردن دستگاه قضایی خلاصه میشود تا دست او و امثال او برای دادن فرمان قتل دستجمعی زندانیان محکوم به زندان باز باشد.
زنان ایرانی توسط کسانی که در خور صفت انسان نیستند تحقیر میشوند. قانون مجازات اسلامی حضرات مدعی پیروی از محمد(ص) و علی(ع) ، حقوق کسانی را که پیامبر در تقدیر حق مادریشان بهشت را زیر پایشان خواند را در حد انسان نیمه، بل کمتر تعیین می کند. طبق قانون مجازات اسلامی رایج در نظام ولایت مطلقه دیه بیضه چپ مرد از دیه قتل یک زن بیشتراست.
آقایان علمای دین، مراجع تقلید که ماشاءالله روز به روز بر تعداد شما افزوده می گردد، شما نمیدانید که این قوانین بر گرفته از فقه یهود و مسیحیت قرون گذشته است و حتی امروز آنها نیز این مجازات ها را رها کرده اند؟ شما نمیدانید که حکم سنگسارمبنای قرآنی ندارد؟ شما نمیدانید که اعترافات تحت شکنجه خلاف رهنمود های قرآنی است؟ شما هر بار که مقابل مادر، همسر و دختر خود قرار میگیرید از این همه توهین که به آنها روا میدارید و میدارند شرمنده نمیشوید؟ راستی با چه رویی به چهره شان مینگرید؟ شما نمیدانید اعترافات گرفتن از انسانها در زیر شکنجه خلاف اخلاق واز این رو ضد رهنمون های قرآن است ؟شما نمی دانید سیاست النصر بالرعب با نص صریح لااکراه فی الدین تضاد دارد؟شما نمیدانید سکوت در مقابل ظلم، شرکت در ظلم است؟ شما سالی چند بار به مناسبتهای مختلف، با گریز به صحرای کربلا، شهادت حسین(ع) سرور آزادگان را یادآور میشوید، ولی نباید از راه و رسم و به قول خودتان سیره آن بزرگوار، خروشیدن بر حکومت جابر را بیاموزید؟ تا کی میخواهید تا ای حد ذلیل و زبون بمانید و اجازه بدهید که با نام دین آنچه را که خلاف دین است اعمال کنند و با آبروی دین بازی کنند؟.مگر یکی از امتیازات مرجعیت در این نیست که قوانینی را که از سنت نشات گرفته و نه از نص باز نگری و به روز نماید؟ شهامت به خرج دهید و اسلام و تشیع ادعایی تان را از بار سنگین خشونتی که با استناد به فلسفه قدرت افلاطونی ومنطق ارسطویی بر دوشش نهاده اید برهانید. دین خدا را از جبر منطق صوری برهانید تا انسان مقام و کرامت خویش را در بی کران لا اکراه دین باز یابد. بنگرید که امروزبا گذشت بیش ازربع قرن از سخنان آقای خمینی و وعده هایش،هم معنویت مردم از بین رفته است و هم مادی یتشان ، بیش از ربع قرن است که بی اخلاق ترین ها و فاسد ترین ها برگرده مردم سوارهستند و حکومت میرانند و دین و اعتقاد مردم هم بازیچه دست بی دینان در لباس و لوای دین، بلکه قدرت دینان شده است. دخالت دین در سیاست که ورد زبانتان بود وهست یعنی ترویج فساد و گسترش ظلم وجنایت وصدور احکام ضد بشری وانسانی؟ این بود همه ادعاهایتان در آن سالها که هنوز سوار بر مرکب قدرت نگشته بودید و وعده مدینه فاضله شدن مملکت و آزادی و رهایی مردم را از قید بی عدالتی ها و ظلم و جور می دادید و مدعی بودید که از دست رفتن و پایمال شدن حقوق انسانی و شهروندی مردم به خاطر این است که حاکمین از اسلام و اخلاق اسلامی به دور هستند و لذا نه تنها وعده آزادی و رهایی همه مردم ایران از مسلمان و مسیحی و یهودی و غیر معتقد را در داشتن حق آزادی و بیان عقایدش، که حتا اجرا و زمینه سازی عدالت اجتماعی و آزادی ملتها از یوق اسارت و بندگی سلطه گران در دنیا را می دادید!. گفتید که همه آن ایرانی های مسلمان و غیر مسلمان و پیروان مذهب یهود ومسیحیت که ایران را در اثر ظلم وجور و بی عدالتی و عدم آسایش و امنیت حقوقی و قضایی رفتار حاکمان ترک گفته اند به وطنشان بر گردند و در ساختن ایرانی آزاد و در استقلال، رشد ورفاه همراه باشند. عجب رفوزه شدید در این امتحان الهی و شرمتان باد اگر همچنان به سکوت مرگبارتان ادامه دهید !. به خود آیید و فضل و کرامت انسانی را از سر گیرید و از ظلمی که به اسم دین بر مردم وطن تان واین دین بیچاره و اسیر به دست این متولیان ستمگر دین (اگر وطنی دارید و واقعا دین دارید) رواج دارد به خروشید تا هم خود و هم دیگر ساکنین این آب وخاک را که هرچه داشتند از جان ومال در جریان انقلاب سال ۱٣۵۷ در طبق اخلاص نهاده و به شما دادند، ودر عوض به جای همه آن وعده های رفاه و عدالت جویی، جنگ و فقر وفحشاء و بیکاری و مرگ، خشونت وبدبختی نصیبشان کرده اید، ودر انظار مردم دنیا تصویری خشن وغیر انسانی و ضد حقوق و کرامت انسانی از اسلام ترسیم نموده اید، رها کنید که نه شما و نه هیچ کس در پیشگاه الهی و انسانیت عذر و بهانه ای نتوانید داشت.
jmpaknejad@yahoo.fr
|