شاهد از غیب رسید!
عیسی سحرخیز
•
سرمقاله کیهان بخشی از سناریوی پیش رو را فاش ساخته و برنامه های اقتدارگرایان را کاملا روشن و شفاف بیان کرده است. حال به آسانی می توان دریافت که یکی از اهداف برنامه های مورد نظر، در آستانه ی انتخابات مجلس هشتم، برخورد آشکارتر و زدن اصلاح طلبان پیگیرو پیشرو و در راس آنها حزب مشارکت و در کنارش سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۹ مرداد ۱٣٨۶ -
٣۱ ژوئيه ۲۰۰۷
در اثبات این موضوع که جریان اقتدارگرا برنامه ی خاصی را برای انتخابات پیش رو طراحی کرده و در نظر دارد طی چند ماهی که تا زمان برگزاری انتخابات مجلس در پیش روست، فازهای اجرایی آن را به صورت مرحله ای به مرحله اجرا گذارد، شاهد از غیب رسید.
سخنان رهبری و سرمقاله روز دوشنبه کیهان به خوبی روشنگر این نکته است که سناریویی که در مقاله ی "مارش نظامی؛ طبل تهدید، سنج ارعاب" مطرح شده بود، از نظر دست اندرکاران حزب پادگانی و جریان ضد اصلاحات بسیار جدی و برنامه ای مهم و فوری است.
در آن مقاله تاکید شده بود: "سخنان اخیر سردار احمدی مقدم، در آستانه ی برگزاری انتخابات مجلس هشتم، این حسن را داشته است که بتوان فهمید، همچون "طرح مفاسد اجتماعی"، بخش های فاش نشده ای نیز در حوزه ای سیاسی وجود دارد که لابد زوایای پنهان "براندازی نرم" و "انقلاب های مخملی یا رنگین" از دید اقتدارگرایان است... نوک پیکان اکنون سید محمد خاتمی را نشانه گرفته است، اگر هوشیاری نباشیم و واکنش به موقع نشان داده نشود، این رشته می تواند سر دراز داشته باشد."
به اثبات رسیدن مجدد این موضوع که "حنای" برنامه های نخ نما و بی اعتباری چون "به اسم دموکراسی" دیگر نزد ملت ایران "رنگی ندارد"، و بیشتر مایه ی بی آبرویی است، تا کسب وجهه، جریان اقتدارگرا را مجبور ساخته است که بار دیگر با تمام ظرفیت خود وارد میدان شود تا با پشتبانی و تبیین آن، از یک سو از سوختن هر چه بیشتر به زعم آنان "این برگ برنده"، جلوگیری کند و از سوی دیگر اهداف پنهانی را که پشت پخش چنین "شعبده هایی" دنبال می کند افشا نماید؛ اهدافی چون همانند سازی "انقلاب مخملی" با "اصلاحات و تغییر از درون" با برنامه های دولت آمریکا، با نیت ضربه وارد ساختن به "اصلاح طلبان پیگیر و پیشرو"، و گسترش دادن دامنه ی برخوردها حتی تا شخص سید محمد خاتمی.
در پی سخنان سردار احمدی مقدم و افشای پرده هایی از این برنامه بلند مدت و ارتباط آن با پخش برنامه "به اسم دموکراسی"، طی روزهای اخیرشاهد تداوم این بازی برنامه ریزی شده بوده ایم. ابتدا آقای خامنه ای، همچون همیشه با دادن "یک کد خاص" به مخالفان و منقدان چنین بازی مسخره ای، در درون جبهه ی محافظه کار، نشان داد که این نوع اعتراف گیری ها و برنامه سازی ها اگر به دستور او هم نباشد، دست کم آنها را تائید می کند: "ستمگران و صاحبان زر و زور که با تبلیغات مزورانه خود و به اسم دموکراسی و آزادی و حقوق بشر به بشریت ظلم می کنند، با جمهوری اسلامی سر ناسازگاری دارند."
همانند گذشته، پیامد چنین تائیدی، سرمقالهی روزنامه کیهان بود. مطلبی یه دستور حسین شریعمتداری و به قلم مهدی محمدی، که در آن اعتراف شده است که مردم فریب چنین برنامه سازی ها، اعتراف گیریهای تحت فشار- الگو گرفته از رژیم شاه- را نخورده اند و حتی به خوبی درک کرده اند که این پرونده سازی های هدفمند، اعتراف های تحت فشار، چیزی نبوده است جز توهین به باورها و آرمان ها و آرای گذشته آنها، و هزینه های سنگینی که برای رسیدن و نیل به جامعه مدنی، انتخابات آزاد، دموکراسی، حقوق بشر و... پرداخته اند.
در این میان برنامه سازان نیز که سعی کرده بودند با سرهم کردن یک دو برنامه ی مستند تقطیع شده ی خارجی، و مونتاژ آن ها با حرف ها و تحلیل های دستوری زندانیان سلول نشین، از کلاه شعبده، برچسب ناچسب ارتباط اهداف و برنامه های امریکا با آرمان ها و خواسته ها ی به حق ملت و اصلاح طلبان را دربیاورند، خود چوب دو سر طلا شده اند: "...هیچ ارزیابی دقیقی از واکنش ها (های منفی) نسبت به آن هم نمی توان به دست داد. این، در کنار ضعف شدید فیلم پخش شده در برقراری ارتباط میان سخنان اسفندیاری، تاج بخش و جهانبگلو با تصاویری که از پشت صحنه انقلاب های رنگین در جمهوری های آسیای میانه لابلای سخنان این افراد گنجانده شده بود، این مشکل را به وجود آورده است که بسیاری از بینندگان عادی این برنامه هم به رغم تلاشی که کردند موفق به فهم پیام آن به شکلی ساده و صریح نشدند..."
"... «به اسم دموکراسی» می خواست چه بگوید؟ به طور بسیار خلاصه، برنامه به اسم دموکراسی قصد داشت نشان دهد آمریکایی ها چطور با استفاده از برخی ابزارها و زمینه های خاص، وقوع انقلاب های نرم در برخی کشورهای معارض با خود را برنامه ریزی، تدارک و اجرا می کنند. به راه انداختن این انقلاب ها از مدتی قبل در دستور کار نهادهای امنیتی، وزارتخارجه و کنگره آمریکا قرار گرفته و حتی جزوه مربوط به چگونگی انجام آن هم به زبان های مختلف تدوین شده و به طور رایگان در اینترنت قابل دسترسی است. «به اسم دموکراسی» تلاش کرد با مطالعه مستند برخی نمونه های انجام شده این انقلاب ها در کشورهای آسیای میانه و تقاطع دادن این مطالعه مستند با اعترافات چند تن از عواملی که در بلندمدت به دنبال شبیه سازی آن انقلاب ها درایران بوده اند، هم پروژه به راه انداختن انقلاب مخملی درایران را افشا کند و هم اشراف اطلاعاتی نهادهای امنیتی نظام جمهوری اسلامی به تازه ترین تحرکات دشمن را به رخ بکشد. برنامه به اسم دموکراسی به دلیل نوع خاصی از تدوین که در آن به کار رفته بود، ماجرا را به نحو خطی برای بیننده خود روایت نمی کرد. در واقع اگر کسی پیش زمینه قبلی نداشت، به دشواری می توانست دریابد درمجموع در حال دیدن یک افشاگری است یا یک فیلم مستند تلویزیونی و این افراد که گاه و بیگاه در میانه برنامه ظاهر می شوند کارشناسانی خبره و درحال اظهارنظر درباره حوزه تخصصی خود هستند یا جاسوسانی که برنامه جاسوسی و براندازی خود را تشریح می کنند؟!"
نویسنده سرمقاله کیهان ناراحت، عصبانی و برافروخته از فضاحت پیش آمده، برنامه ای شکست خورده و بی فایده، واکنش منفی مردم به آن و مخالفت صریح و آشکار "یکی دو جریان سیاسی داخلی" و...، مجبور شده است که آانچه را که برنامه سازان در تئوریزه کردن و القای آن ناتوان مانده اند، صریح تر و آشکارتر بیان کند و انگشت اشاره را به سوی جریان های سیاسی مورد نظر نشانه بگیرد، تا زمینه برای اجرای فاز بعد فراهم آید.
"... این برنامه می خواست بگوید چنین پروژه ای نه تنها ساخته یک ذهن توطئه اندیش نیست بلکه کاملا حقیقت دارد و همین حالا در دست اجراست. اینکه چرا چنین راهبردی در پیش گرفته شده هم به سادگی قابل توضیح است. مثلا در کشوری چون ایران مهم ترین علت روی آوردن به جانب سازماندهی ناراضیان در قالب نهادهای غیردولتی و درمرحله بعد به اصطلاح توانمندسازی آنها، این است که پروژه نفوذ در درون حاکمیت و استحاله از درون به نام اصلاح طلبی یا هر چیز دیگر جواب نداده و لذا تصمیم گرفته شده که با استفاده از توسعه تعداد و دامنه فعالیت NGOها به جای نفوذ در حاکمیت هرچه بیشتر از آن فاصله گرفته شود تا به قول تئوریسین های انقلاب نرم «کارها هرچه بیشتر از دست دولت های ناهمراه در بیاید و به دست ناراضی ها بیفتد تا روزی که حاکمیت ببیندNGOها همه جا را تسخیر کرده اند و دیگر هیچ کاری در دست دولت نیست".
"...معلوم است چنین پروژه ای باید در قالب عناوینی دهن پرکن مانند توسعه دموکراسی، حمایت از حقوق بشر و آزادی بیان، توسعه بنیادهای خیریه و امثال آن انجام شود و مسلماً در ظاهر آن خبری از براندازی یا حتی «نارضایتی سیاسی» نخواهد بود و این درست همان اتفاقی است که اکنون در حال رخ دادن است."
" اکنون که صورت مسئله کمی واضح شد می توان به ارزیابی واکنش ها پرداخت.
حزب مشارکت یکی از اولین و در میان جریان های سیاسی رسمی درایران تنها گروهی بود که به پخش این برنامه واکنش نشان داد و آشکارا اعلام کرد با آن مخالف است. مخالفت حزبی چون مشارکت با برنامه ای مانند به اسم دموکراسی چیزی نیست که حتی اگر رسماً هم اعلام نمی شد تشخیص آن دشوار باشد. جالب تر اما دلیل مخالفت مشارکتی ها با این برنامه است. خلاصه آنچه در بیانیه این حزب آمده این است که آنچه در این برنامه از زبان دستگیرشدگان به عنوان برنامه براندازی معرفی شد همان برنامه های اعلام شده این حزب است و بعد نتیجه گرفته اند این برنامه در آستانه انتخابات ساخته و پخش شده تا آنها را بدنام کند..."
"...پس از پخش «به اسم دموکراسی» گروه هایی چون حزب مشارکت اساساً در جایگاهی نیستند که بتوانند نظام را بابت افشای پروژه ها و برنامه های دشمن به پرسش بکشند، بلکه کاملا برعکس این نظام جمهوری اسلامی است که اکنون باید از آنها بپرسد چرا آنچه چند جاسوس در زندان به عنوان «روش های براندازی» به آن اعتراف کرده اند دقیقاً همان چیزهایی است که این حزب خصوصاً از پس از سوم تیر ٨۴ در بیانیه های خود به عنوان «برنامه سیاسی آینده» اعلام کرده است؟!"
اکنون شاهد از غیب رسیده است. سرمقاله کیهان بخشی از سناریوی پیش رو را فاش ساخته و برنامه های اقتدارگرایان را کاملا روشن و شفاف بیان کرده است. حال به آسانی می توان دریافت که یکی از اهداف برنامه های مورد نظر، در آستانه ی انتخابات مجلس هشتم، برخورد آشکارتر و زدن اصلاح طلبان پیگیرو پیشرو و در راس آنها حزب مشارکت و در کنارش سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که پیش از با زدن برچسب "منافقین جدید" فضاسازی و زمینه سازی های لازم فراهم آمده بوده است- اصطلاحی ، که این روزها در تحلیل ها و میزگردهای رسانه ملی، دوباره مطرح می شود.
جالب این است در شرایطی که اقتدارگرایان چنین سناریوهایی را دنبال می کنند و برنامه های گسترده ای را برای زمان برگزاری انتخابات مجلس هشتم تدارک دیده اند، برخی افراد یا جریان های سیاسی با حملات حساب نشده و انتقادهای به اصطلاح خیرخواهانه خود به نوعی آب در آسیاب حزب پادگانی می ریزند و ناخواسته صف بندی های عینی موجود در جامعه را مخدوش کرده و صفحه شطرنج سیاسی کشور را به هم می ریزند. آنها با طرح مسائل فرعی، چون "دفاع از حقوق بشر" و "حقوق فردی و شهروندی"، به نقد غیرمنصفانه بیانیه حزب مشارکت در مورد برنامه " به اسم دموکراسی" پرداخته و فارغ از درک مشکلات، ملاحظات و ...این جریان سیاسی اثرگذار، از جمله برنامه های طراحی شده ی پشت پرده علیه آنان، نادانسته دارند به بدگمانی تاریخی مردم در قبال احزاب و گروه های سیاسی دامن می زنند و ناخواسته آن ها را از صحنه خارج می کنند- کاری که حزب پادگانی حاضر است برای نیل به این هدف به هر اقدام قانونی و غیرقانونی و مشروع و غیرمشروعی دست بزند. اصولا این سوال مطرح است که مگر این نیست که در جوامع دموکراتیک و حتی نیمه دمکراتیک استقلال احزاب و گروه ها امری ست مهم و ارزشمند و دیگران اگر حرفی و سخنی بدیع دارند و راهی بهتر، از این حق برخوردارند که جریان سیاسی خود را شکل دهند و حرف حق خود را بزنند و برنامه هایشان را تبلیغ کنند؟ این نوع برخوردهای طلبکارانه و از بالا، بایدها و نبایدهای بی فایده و حتی زیان بخش، آیا می تواند ما را به سرمنزل مقصود برساند؟ یا اینکه برعکس، هزینه زاست و برباد دهنده ی اندک دستاوردهای دوران اصلاحات؟
در شرایطی که جریان اقتدارگرا نعل وارونه می زند و خود می داند که پایه های حاکمیتش لرزانتر از همیشه است، و آگاه است که "انقلاب مخملین" یا "براندازی نرم" چیزی نیست جز بلای جان مستبدان و دشمنان "دموکراسی، آزادی و حقوق بشر"، و مخالفان برگزاری انتخابات "آزاد، سالم و رقابتی"، بر ما واجب است که حرفی نزنیم و کاری نکنیم حاصلش پاشیدن تخم ناامیدی باشد در دل مردم . بهتر این نیست که به جای آن، دست در دست هم زمینه سازی کنیم برای اتحاد هرچه بیشتر و مستحکمتر "جبهه ی گسترده ی اصلاح طلبان و تحول خواهان"، در برابر "آزادی ستیزان و مردم سالاری گریزان"؟
٨/۵/۱٣٨۶
|