یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

راهیانِ رهِ عشق
به شهداء تابستان ۶۷ که سر در راه آزادی و عدالت نهادند


دکتر محمد ملکی


• من به عنوانِ کسی که ادعای پیروی از راهِ حسین را دارد بین دو حادثه یعنی آنچه در سال ۶۱ هجری و تابستان سال ۱۳۶۷ در زندانهای ایران اتفاق افتاد به مقایسه می‌نشینم سوای شخصیت امام‌حسین و یاران و نزدیکانش که معتقدم بسیار بالا و والا بوده، به این نتیجه می‌رسم آنچه در سال ۶۷ اتفاق افتاد بسیار خشن‌تر، بی‌رحمانه‌تر، و ظالمانه‌تر بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۶ مرداد ۱٣٨۶ -  ۷ اوت ۲۰۰۷


هوایِ گُر گرفته تابستان ۱٣۶۷ وقتی به کوچه پس کوچه‌های شرق و غرب و شمال و جنوب تهران و بسیاری از شهرها و روستاهای کشورمان سرک کشید و با خود نگرانی و دلشوره از یک فاجعه بسیار تلخ و دردناک را به بسیاری از خانه‌ها و خانواده‌ها برد، اوّل کسی باور نمی‌کرد، به راستی باور آن مشکل بود، مگر امکان دارد با یک «فرمان» هزاران زندانی اسیر را که دورانِ محکومیتِ غیرقانونی خود را می گذرانند اعدام کرد؟ واقعه در حالِ شدن بود چاره‌ای جز پذیرش واقعیت نبود، در کوچه‌های تنگ و تاریک روستاها و شهرها، زنان و مردان و کودکان از ترسِ گزمه و عسس و همسایه‌ها و عابرینِ «مقلد» که به فتوای «آقا» باید رفت و آمد و گفتگوهای اهالی محل را زیر نظر داشته باشند و گزارش کنند تنها نگاه بود و سکوت. فقط وقتی تاریکی بر همه جا گسترده می‌شد، خانواده قربانیان فرصت می‌یافتند تا از سرنوشتِ عزیزانِ جویا و باخبر شوند، نه دادی و نه فریادی، تنها اشکی و آهی. کِی؟ کجا؟ کسی نمی‌دانست، غسلی و کفنی و گوری؟ سوالهای ممنوعه! ختمی، یادبودی مراسمی، هرگز! و چنین بود که در میان سکوت و بهت و حیرتِ خانواده قربانیان، سالها سپری گردید، بعدها افشا شد بهترین فرزندانِ وطن در یک جنایت ضدبشری تنها و تنها به جرم نه گفتن به حاکمانِ ظالم و دفاع از آزادی و عدالت به مرگ محکوم شده‌اند .
چه اتفاقی افتاده بود، باور کردنی نبود و نیست، کمتر کسی می‌پذیرفت عظمتِ حادثه را، ولی فاجعه آن قدر بزرگ و بزرگ است که کمتر خانواده‌ای داغِ آن بر دل و جانش ننشسته است. سوال اساسی این است مردمی که بیش از هزار سال بر مظلومیت حسین و یارانش گریسته‌اند و بر یزید و یزیدیان لعنت می‌فرستند چگونه است که در مورد کشتار تابستان ۶۷ سکوت کرده‌اند، از عمق فاجعه بی‌خبرند یا از اینکه هنوز آمران و عاملان جنایت در رأس کارند جرئت اعتراض ندارند. سکوت تا کی می‌تواند ادامه داشته باشد؟ و آیا همین سکوت حاکمان را در ظلم و جنایت جری‌تر نمی‌کند؟ مگر بیش از هزار سال در گوش ما نخواندند که «هر روز عاشورا و هر زمینی کربلاست [۱] ». و حسین (ع) و یارانش با شمشیر به جنگ حاکمانِ ظالم رفتند و بخاطر حق و داد و آزادی جنگیدند و جان باختند و خانواده‌ آنها از سوی حکومت دچار مشکلات بسیار شدند و مقاومت کردند تا به درازای تاریخ جنگ علیه حکومت‌های ظلم و جور ادامه یابد. مگر در فاجعه تابستان سالِ ۶۷ حادثه‌ای بدتر و فجیع‌تر اتفاق نیافتاد. مگر حاکمان جور به جان هزاران زن و مرد اسیر [۲] نیافتادند و آنها را از دم تیغ نگذراندند؟ حال طبیعی است این سوال باید در ذهن همه آنها که مدعی عشقِ به حسین هستند جا بیافتد که امام چرا جنگید با چه حکومتی جنگید و با چه هدفی خود و یارانش را فدا کرد؟ من به عنوانِ کسی که ادعای پیروی از راهِ حسین را دارد و به مکتب او عشق می‌ورزد، وقتی به آنچه در پای منابر و جلساتِ گفتگو از همین آقایان که امروز حکومت را در دست دارند و خود را چون یزید «امیرالمومنین» می‌دانند شنیدم و یا در کتابها پیرامونِ حادثه عاشورا خواندم، بین دو حادثه یعنی آنچه در سال ۶۱ هجری و تابستان سال ۱٣۶۷ در زندانهای ایران اتفاق افتاد به مقایسه می‌نشینم سوای شخصیت امام‌حسین و یاران و نزدیکانش که معتقدم بسیار بالا و والا بوده، به این نتیجه می‌رسم آنچه در سال ۶۷ اتفاق افتاد بسیار خشن‌تر، بی‌رحمانه‌تر، و ظالمانه‌تر بود . وقتی حقایق بهتر و بیشتر روشن گردد و اکثریتِ مردم که بدلایل مختلف هنوز متأسفانه به عمق فاجعه تابستان ۶۷ پی نبرده‌اند آگاه شوند که چه بر سرِ هزاران مرد و زن زندانی و خانواده‌های آنان از سوی حکومتی که خود را «حکومت اسلامی» نام نهاده‌ آمده است، آن وقت بهتر به معنی این گفته که هر روز عاشورا و هر زمین کربلاست پی خواهند برد. پی خواهند برد که در هر زمان می‌تواند یزیدی باشد و حسینی. پی خواهند برد که حسین در برابر یزید قیام نکرد تا پیروانش به مظلومیت او بگریند و بر سر و سینه زنند بدون آنکه به هدفِ حسین که قیام علیه ظلم و ظالم بود عمل نمایند. او علیه یزیدیان شورید تا به پیروانش بیاموزد که کاری حسینی کردن وظیفه آنهاست. این گفته دکتر شریعتی را هرگز فراموش نکنیم که «آنها که رفتند کاری حسینی کردند، آنها که ماندند باید کاری زینبی (افشاگری) کنند وگرنه یزیدی‌اند».
این روزها که ۱۹ سال از فاجعه کشتار هزاران اسیر مجاهد و مبارز می‌‌گذرد باید نه تنها آمران و عاملان بلکه همه آنها که با سکوت خود در حقیقت صحه بر این عمل نهادند پاسخگو باشند. مگر در زیارت عاشورا نیامده است «لعنت بر آنها که به شما ظلم کردند، لعنت بر آنها که شما را کشتند، لعنت بر آنها که برای قاتلان شما کار تدارکاتی انجام دادند، و لعنت بر آنها که داستان شما را شنیدند و سکوت کردند و راضی به این کار شدند. » [٣]
و امروز چه کسی نمی‌داند آمرین و عاملین کشتار تابستان ۶۷ همان کسانی هستند که جمعی از آنها امروز بر مسند وزارت و قضا تکیه زده‌اند و جمعی با توجیحات یزیدگونه به خیال خود لباسِ جلادی از تن به در کرده و به کسوتِ اصلاح‌طلبی در‌آمده‌اند، امّا این جماعت بدانند و مطمئن باشند روزی مشتِ آنها باز خواهد شد و در دادگاهِ رسیدگی‌کننده به جنایت آنها باید پاسخگو باشند.
حدودِ ۱۴۰۰ سال از واقعه کربلا می‌گذرد و حسین علیه‌السلام و یارانش بعنوان اسوه‌های مبارزه با ظلم و ظالم مورد احترام هر مسلمان و شیعه و انسان آزاده و حقیقت‌جو می‌باشند. امروز هر کسی از حسین‌های زمانش سخن نگوید و از مظلومیت دختران و پدران و برادران و پسران و شوهران همه آنها که جان بر سر آزادی و عدالت نهادند دفاع نکند و با قاتلین آنها همکاری و دوستی نماید از طایفه یزیدیان است.
در پایان شعری را که با بهره‌گیری از سروده هوشنگ ابتهاج سالها پیش گفته‌ام به همه آنها که کس یا کسان خود را در دهه ۶۰ و تابستان ۶۷ از دست داده‌اند تقدیم می‌کنم.
 
شکوه عشق
 
"در این سرای بی‌کسی، کسی به در نمی‌زند
به دشـتِ پـرمـلالِ ما پرنـده پـر نمـی‌زنـد" [۴]
اگر تو خامشی و من، سکوت پیشه کرده‌ام
در این شب سیه کسی، گَپ از سحر نمی‌زند
یکی صدای آشنا، ز مرگِ سرخ لاله‌ها
به کوچه‌سارهای شب، غمان به سر نمی‌زند
به مادرانِ بی‌نوا، کسی به خاطر خدا
ز بیم گزمه و عسس، شبانه سر نمی‌زند
               *      *      *
    اگر ز عشق دم زنی، به کهکشان قدم زنی
    به نقطه‌ای رسی در آن، عقاب پر نمی‌زند
    در این زمانِ پرخطر، شکوه عشق را نگر
    کنار تپه [۵] هم یکی، دم از خطر نمی‌زند
         صلا دهید عاشقان، که از نیایش و فغان
         ز چوب خشک و بی‌ثمر، شکوفه بر نمی‌زند
        اگر به بند [۶] آتش و به شهر گنجِ بی‌کران
         درونِ بند می‌شود، رهِ سفر نمی‌زند
             به خود بیا، به خود بیا، به بیکران رهی گشا
             وگرنه بی‌تلاش ما، کسی به در نمی‌زند
جمعه ۲۶/۷/٨۲
ده ونک «یاسر»

۱. کُلُ یومٍ عاشورا و کُلُ ارضٍ کربلا
۲. خاطرات آیت‌الله منتظری
٣. زیارت عاشورا
۴. تضمین از شعر "در کوچه سار شب" سروده هوشنگ ابتهاج
۵. تپه زندان اوین که در پای آن اعدامها صورت می‌گرفت.
۶. بندهای زندان


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست