یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۴ مرداد ۱٣٨۶ -  ۱۵ اوت ۲۰۰۷


رابطـه حضـور مردم در انتخابـات بـا امنیـت ملی
دبیرکل: سرنوشت مان را با هیچ گروهی گره نمی زنیم!
نبرد نرم در ماههای آتی اوج خواهد گرفت
کدام عوامل مانع ورود
کارشناسان به عرصه تصمیم سازی می شوند
آمار بدهید، سخنرانی نکنید
میراث عمرالصغیر همین است

روزنامه جام جم با عنوان: الزامات انتخابات مردمی نوشته است:
سال ۱٣٨۶ به دلایل گوناگون موقعیتی حساس و در عین حال مناسب برای نشان دادن اقتدار ملی است.
یکی از این دلایل انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی است که در ۲۴ اسفند ماه برگزار می شود. از آنجا که کشورمان مردم سالاری دینی است و این نوع نگاه مردم مستلزم اعتقاد مردم به دین اسلام و از طرفی حضور همه جانبه آنان در تحولات اجتماعی را می طلبد لذا به موارد زیر به عنوان لوازم این حرکت ملی اشاره می کنیم:
۱ ـ حضور مردم در انتخابات به هر میزان که باشد، به همان میزان اقتدار ملی شکل می گیرد و حضور گسترده مردم در انتخابات موجبات اقتدار ملی را در صحنه های داخلی و بین المللی فراهم خواهد آورد؛ چرا که امنیت ملی بدون اقتدار ملی امکان پذیر نیست لذا حضور پرشور مردم در انتخابات باعث ایجاد امنیت در کشور می شود و پشتوانه های ملی را در گستره جهانی افزایش می دهد.
۲ ـ آنچه در یک انتخابات و آن هم در کشور دموکراتیکی مانند ایران مطرح است، حضور گسترده و معنادار مردم در انتخابات است ؛ زیرا ملاک ارزیابی مشروعیت دولتها، مردم و میزان حضور آنها و تاثیرشان در سرنوشت خود از طریق مراجعه به افکار عمومی بویژه حضور آنان در انتخابات است و حضور گسترده مردم است که فشارهای بین المللی به کشور را کاهش می دهد و تعامل کشورها را با آن کشور افزایش می دهد و جایگاه آن کشور را در رقابت های بین المللی ارتقا می دهد بنابراین در یک انتخابات مهم و موفق ۲ موضوع مهم است ؛ یکی حضور گسترده مردم و دیگری حضور معنادار و انتخاب بهتر آنان و این ۲ موضوع است که میزان استحکام و شعور سیاسی یک ملت را به رخ جهانیان می کشد. مردم ایران همیشه در این زمینه موفق بوده اند و باز هم به همین دلیل است که دهها و صدها توطئه بین المللی علیه کشورمان محکوم به شکست بوده است اما چنین انتخاباتی تمهیدات و مقدمات ویژه ای را می طلبد که به بعضی از آنها اشاره می کنم:
۱ ـ زمینه های لازم برای ایجاد شور و نشاط انتخاباتی، که این زمینه ها را باید در جامعه ایجاد کنیم که عبارتند از:
الف ـ ایجاد فضای تبلیغاتی عادلانه برای همه گروهها و افرادی که شرایط حضور در صحنه انتخابات را دارند؛ زیرا فضای انتخاباتی عادلانه و رقابت عادلانه در ایجاد نشاط انتخاباتی نقش موثر و تعیین کننده ای دارد.
ب ـ از بین بردن فضای تخریب و بداخلاقی های انتخاباتی، زیرا این حرکت زشت باعث رکود در انتخابات و خمودگی اجتماعی می شود و به هر میزان که افزایش می یابد به همان میزان حضور گسترده مردم را کاهش می دهد.
ج ـ فرصت مناسب برای معرفی برنامه های انتخاباتی و گرم کردن تنور انتخابات، یکی از نکات مثبت این دوره از انتخابات مصوبه مجلس شورای اسلامی مبنی بر استعفای افرادی است که ماده ۹۲ قانون انتخابات بر استعفای آنها تاکید دارد؛ آن هم به مدت ۶ماه، اگرچه تحلیل ها و تفسیرهای گوناگونی از این موضوع انجام پذیرفت، ولی به دلیل ایجاد شرایط عادلانه در انتخابات و عدم استفاده از امکانات دولتی و نیز افزایش زمان فعالیت ها و انتخاباتی کردن فضای جامعه، عمل بسیار مناسبی تلقی می شود و همین روزها شاهد رقابت های انتخاباتی در سطح رسانه ها و اجتماع هستیم و فرصت مناسبی برای معرفی و نقد افراد و گروهها و برنامه های آنهاست ؛ قطعا فرصت های کوتاه انتخاباتی به دلیل نبود فرصت کافی برای کسانی که برای اولین بار به صحنه انتخابات وارد می شوند، نمی تواند در شور و شوق انتخابات تاثیرگذار باشد؛ به نظر می رسد یکی از دلایل مهمی که مجلس در این موضوع پافشاری کرد و سعی بر این داشت که این قانون تغییر نکند، اعتقاد به انتخاباتی آزاد و عادلانه و نیز دادن فرصتی کافی برای همه نامزدها بود. بنابراین همه امکانات کشور اعم از رسانه ها و جراید و رسانه ملی و مجریان انتخابات و شورای نگهبان باید در مسیر انتخاباتی پرشور و حماسی، بسیج شود. چراکه تاثیرات انتخاباتی حماسی و پرشور در منافع کشور آنقدر عظیم است که هزینه های حزبی نمی تواند مانع از این حرکت عظیم و موردنیاز نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شود.

سرنوشت مان رابا آنها گره نمی زنیم
روزنامه اعتمادملی به نقل از دبیرکل حزب اعتماد ملی نوشته است: سرنوشتمان را با هیچ گروهی گره نمی زنیم. خبر این روزنامه در پی آمده است: اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در استان سیستان و بلوچستان در دفتر مرکزی حزب در تهران با مهدی کروبی دیدار و گفتگو کردند.در این دیدار دبیرکل حزب اعتماد ملی پس از شنیدن گزارش و دیدگاههای اعضا گفت: اولین موضوعی که بر آن تاکید می کنم و می گویم، موضوع حزب و رعایت اخلاق حزبی است. یک پیروزی عظیمی همراه با اقبال فوق العاده مردم نصیبمان شد و با رای مردم دو قوه (مجریه و مقننه) از سه قوه نصیب جریان ما شد اما چون تشکیلات نداشتیم هر کس هر چه خواست گفت و انجام داد. این ناهماهنگی باعث شکاف گردید و عاملی شد که دو قوه را تحویل رقیب بدهیم؛ لذا تاکید می کنم آنچه که مهم است، رعایت اخلاق حزبی است و باید حزبی عمل کنیم، در غیر این صورت چنانچه پیروزی نصیب ما شود، از بین می رود.کروبی درباره ائتلاف اظهار داشت: ما اصلاحگرای در خط امام، در چارچوب آرمان های امام، در چارچوب قانون اساسی با قرائت امام خمینی هستیم، با قرائتی که فرمود میزان رای ملت است. حزب اعتماد ملی با گروه هایی که قابل اعتماد هستند، صادقانه عمل و قواعد بازی را رعایت می کنند، تعامل و تفاهم می کند اما سرنوشتمان را با آنها گره نمی زنیم.

نبرد نرم اوج خواهد گرفت
روزنامه کیهان در سرمقاله دیروزش: دستهای خالی نوشته است: وزیر اطلاعات هفته گذشته با عباراتی کوتاه و کلی از رئوس پروژه هایی که برای براندازی نظام جمهوری اسلامی در دستور کار دشمن است سخن گفت. رسانه های غربی خصوصا یکی دو سایت اینترنتی مانند روزآنلاین و بی بی سی فارسی که نقش هماهنگ کننده جریان ضد انقلاب را برعهده دارند، مثل همیشه سعی کردند این صحبت ها را علائمی از شروع یک دوره جدید از بگیر و ببند و اعمال محدودیت بر فعالیت های روشنفکری و رسانه ای جلوه دهند. از این سو، اما تحلیلگران اصولگرا هنوز هیچ تحلیلی از اصل آنچه محسنی اژه ای تلویحاً درصدد بیان آن بود ارائه نداده اند، در حالی که با اطمینان می توان گفت آنچه وزیر اطلاعات از آن سخن گفت تقریبا دقیق ترین اظهارنظر در جمع بندی پروژه هایی بود که هم اکنون علیه اساس نظام جمهوری اسلامی در حال اجراست.محسنی اژه ای طرح های براندازی دشمن را در ٣عنوان خلاصه کرد: ۱ ـ تلاش برای ایجاد شکاف و اختلاف میان نیروهای انقلاب ۲ ـ تخریب فیزیکی و شخصیتی نیروهای انقلاب و ٣ ـ ناکارآمد جلوه دادن نظام جمهوری اسلامی و براندازی نرم.
دقتی اندک در محورهایی که وزیر اطلاعات از آنها سخن گفته، نشان می دهد تقریبا تمامی طرح های براندازی دشمن ـ به استثنای مورد مربوط به تخریب فیزیکی که ظاهرا چندان هم جدی نیست ـ ماهیت رسانه ای دارد و طی حدود یک سال گذشته تعقیب این محورها دغدغه اصلی برخی رسانه های خاص بوده است.با مروری کوتاه بر مطالب منتشر شده توسط برخی رسانه های خاص شواهدی کاملا جدی می توان یافت از تلاش بی امان آنها در به وجود آوردن جبهه ها و مرزبندی های جدید میان نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی در قالب عنوان ها و توصیف های مختلف.
بسیاری از جبهه بندی های سیاسی در ایران پیش از آنکه وجود واقعی پیدا کنند ـ بعضی از آنها هنوز هم وجود خارجی ندارند ـ وجود رسانه ای پیدا کرده اند.
جالب تر از این مواردی را می توان سراغ گرفت که به رسانه ها اگر نگاه کنید چنین به نظر می رسد که جنگی خونین میان فلان و بهمان گروه یا رجل سیاسی در جریان است در حالی که آنچه واقعا میان آنها وجود داشته از حد یک بحث متعارف سیاسی فراتر نمی رفته است. همینطور صفحات برخی روزنامه ها و سایت های اینترنتی مملو از شواهدی است که از پروژه های پی درپی آنها برای تخریب شخصیت های وجیه و دلسوخته انقلاب حکایت می کند. در مواردی این رسانه ها تصویرهایی چنان تحریف شده و بغض آلود از برخی افراد و جریانات به دست داده اند که وقتی امکان دیداری رو در رو برای بعضی با آن افراد تخریب شده دست می دهد، به سختی می توانند باور کنند این که می بینند همان است که تا دیروز در فلان روزنامه و سایت درباره اش می خوانده اند. نمونه های مربوط به تلاش برای ناکارآمد نشان دادن دولت جمهوری اسلامی خصوصا پس از روی کار آمدن دولت نهم عیانی است که حاجت به بیان ندارد.
ساده ترین نتیجه ای که از این تحلیل ابتدایی می توان گرفت این است که آنچه وزیر اطلاعات از آن به عنوان پروژه های براندازی یاد کرده چند ماه است که به طور جدی در دستور کار برخی روزنامه ها و رسانه های خاص قرار دارد. به عبارت دیگر پروژه های براندازی دشمن به یک معنا بهتر از هر جای دیگر لابلای مطالب برخی رسانه ها ظهور می کند و وزیر اطلاعات هم در مقام افشای پروژه براندازی دشمن ـ اسمی که ممکن است اندکی رعب آور باشد ـ کاری جز توصیف فعالیت روزمره برخی رسانه ها انجام نداده است.اینکه رسانه ها در کشوری بدل به ابزار براندازی شده باشند چندان عجیب نیست. این در واقع بخشی شناخته شده از تئوری براندازی نرم است که تاکید می کند در مقابل یک تلاش دسته جمعی برای براندازی یا باید بی تفاوت باشند یا به آن بپیوندند.
به وجود آمدن چنین دیدگاهی از حیث روانشناختی جز با یک عملیات رسانه ای مستمر و برنامه ریزی شده امکانپذیر نخواهد بود. آنچه عجیب است این است که به نظر می رسد غربی ها روی رسانه به عنوان اصلی ترین ابزار برای مواجهه با نظام جمهوری اسلامی حساب کرده اند.
این رویکرد را البته نباید ناشی از این دانست که آمریکایی ها دریافته اند قدرت رسانه بیشتر از دیگر ابزارهای براندازی است، بلکه احتمالاً اقبال آنها به این روش بیش از هر چیز ناشی از این است که احساس می کنند دستشان پاک خالی است و ابزار دیگری باقی نمانده است. همه روش هایی که به نوعی امکان بهره برداری از آنها برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی وجود داشت، تا امروز به حداکثری ترین شکل ممکن از جانب غربی ها به کار گرفته شده و امتحان پس داده است. عملیات روانی ـ رسانه ای ظاهرا آخرین تیر مانده در این ترکش است که ناچار باید آن را هم آزمود. این انتخابی از سر ناچاری و اضطرار است نه محصول تدبیر و اختیار. به تعبیر دقیق تر روی آوردن به جنگ رسانه ای و استفاده از ترفندهای عملیات روانی و سرمایه گذاری فوق العاده روی آن قبل از هر چیز نشان از آن دارد که دشمن در کمال ناامیدی خود را ناگزیر از پیمودن راه هایی می بیند که اگرچه چندان قوتی و قدرتی در آن و امیدی به ثمربخشی آن نیست لیکن تنها راه باقی مانده است و آن سوتر در صورتی که این روش هم به نتیجه نرسد، باید ختم پروژه های پی درپی براندازی را اعلام کنند.
با این وجود می توان حدس زد که نبرد نرم طی ماه های آتی در فضای رسانه ها اوج خواهد گرفت. انتخابات مجلس هشتم بی گمان نفتی بر این آتش خواهد فشاند اما اصل قصه همان طراحی مفصلی است که برای استفاده از ظرفیت رسانه ها برای گشودن جبهه های جدید پیش روی سرمایه های ملی خصوصا جبهه اصولگرایان انجام شده است.

کارشناسان و عرصه تصمیم گیری
کارشناس نداریم یا آنها را نمی بینیم عنوان سرمقاله روزنامه کارگزاران دیروز است که در پی نقل شده است:
ثروت طبیعی ایران شامل نفت، گاز، مس، سنگ آهن، دریا، سرزمین پهناور، موقعیت جغرافیایی ممتاز به لحاظ توانایی های ترانزیت کالا و… اندک نیست و در مقایسه با تعداد پرشماری از کشورهای دیگر در وضعیت ممتازی قراردارد. اما این ثروت خدادادی چگونه باید تبدیل به درآمد شود و به سر سفره مردم راه پیدا کند؟ یکی از نیازهای غیرقابل انکار در تبدیل ثروت به درآمد نیروی انسانی دلسوز و متعهد و مهمتر از آن کارشناس و ورزیده است. آیا در ایران و در میان ایرانیانی که در سراسر جهان پراکنده شده اند، چنین افرادی نداریم یا کم داریم؟ واقعیتهای موجود خلاف چنین چیزی را به اثبات می رساند. ایرانیان کارشناس و ورزیده در امور گوناگون اقتصادی و علمی پرشماری داریم که در صورت مساعد بودن فضای فعالیت و سازگار شدن منافع آنها با منافع مردم و دولت می توانند به ایران کمک کنند. آیاد ر سخنان مسعود درخشان درباره تحلیل شرایط فعلی صادرات گاز نشانه هایی از حقیقت و واقعیت دیده نمی شود؟ آیا درحالی که افرادی مثل اوبیرون از دستگاههای دولتی کم نیستند، نباید آنها را در عرصه های گوناگون از جمله مسئله تعیین قیمت گاز صادراتی به هند مشارکت دهیم؟ کدام عوامل وجود دارند که مانع ورود کارشناسان به عرصه تصمیم سازی و تصمیم گیری های کارشناسانه می شوند. آیا رقابتهای جناحی ـ سیاسی باید آنقدر اهمیت پیدا کند که کارشناسان ورزیده و باسابقه راهی به دایره تصمیم گیری پیدا نکنند؟ دعوت رئیس جمهور از مدیرعامل سابق بانک پارسیان برای مشارکت در تدوین لایحه ها و مقررات مربوط به قانون نظام بانکداری نشان می دهد که کارشناس ارزش خود را اثبات می کند، حتی اگر در دوره ای به هر دلیل کنار گذاشته شود. با توجه به داوری شفاف این کارشناس انرژی که می گوید قیمت پیشنهادی فروش گاز ایران به هند کمتر از ۵۰ درصد ارزش فروش گاز عمان و قطر است، نباید هشداردهنده باشد؟ رقابت جناحی ـ سیاسی در ایران به ویژه اگر به درون دولت راه یابد و دولت یک طرف این منازعه قراربگیرد، می تواند برای جامعه ایرانی جسارت آفرین باشد. مردانی از جنس کارشناسی به لحاظ تامین منافع ایرانیان حتماً مفیدترند و از نظر دلسوزی به این مرز و بوم نیز کمتر از سیاستمداران نبوده و نیستند.

آمار بدهید، سخنرانی نکنید
روزنامه آفتاب با عنوان: سخنرانی بجای گزارش! نوشته است:
یکی از ویژگی های سیاستمداران ایرانی که آنها را از همتایان خوددردنیا متمایز می کند، حجم ارتباط آنها با مردم است. البته این حجم از ارتباط که می تواند دستاوردهای مثبت داشته باشد الزاماً به معنای آشنایی بیشتر همه سیاستمداران با مشکلات مردم نیست و در همه موارد، منجر به یافتن راهکارهای دقیق تر برای تأمین مطالبات عمومی نمی شود. اما این ویژگی، برگفتار و رفتار اکثر سیاستمداران ایرانی تأثیرگذاشته است تا جائی که ارائه گزارش های آنها به مردم، بیش از آن که منطبق بر استانداردهای رایج جهانی باشد به سخنرانی های عمومی شبیه است. البته حاکمیت نوعی انحصار در بعضی از عرصه های خبری و نیز نبود عدالت رسانه ای در انعکاس اظهارات مسئولان و منتقدان، باعث شده است که تعدادی از سیاستمداران و مسئولان نیز از جایگزینی سخنرانی به جای گزارش دهی استقبال کنند. این گروه که ظاهراً تأثیر سخنرانی های احساسی و شعارگونه را بسیار بیشتر از آماردهی های مستند می دانند، از هر فرصت و مناسبتی استفاده می کنند تا مردم را از رهنمودها و اظهارات خویش بهره مند سازند. علاقه مندی به اینگونه سخنرانی ها متأسفانه آنقدر پیشرفت کرده است که بعضاً حجم شعارها، و رهنمودها در سخنرانی یک مسئول در مقایسه با بخش هایی از سخنرانی که مربوط به حوزه تخصصی کار او می شود چندین برابر است. دربعضی از موارد نیز تنظیم اظهارات به گونه ای است که ابعاد تخصصی، کاملاً مغفول واقع شده یا تحت الشعاع قرار می گیرد. همین امر در مواردی باعث می گردد که وزیر یا رئیس دستگاه، از حوزه وظایف خویش غافل شده و بسیاری از ضعف های مدیریتی از دید وی مخفی بماند. البته ممکن است پرداختن به مسائل غیرمرتبط و سرگرمی به شعارها، یک تلاش عمدی برای انحراف اذهان از وظایف اصلی باشد. تأکید یک وزیر که وظیفه خاص خدماتی دارد به انفعال در سیاست خارجی کشور در دو دهه گذشته در حالی که عملکرد بعضی واحدهای خدماتی مرتبط با وزارتخانه او فریاد مردم را به آسمان ها رسانده است، نمونه ای است که می تواند برای تبیین هدف این یادداشت، به کار آید. ازسوی دیگر برخی از وزیران و مسئولان نیز گویی وظیفه خود می دانند هر موضوع کوچک و بزرگ را به همه چیز نسبت دهند جز به ضعف و قوت مدیریت خود! بر همین اساس، هر دستاورد مثبت را به جای آن که ناشی از تلاش جمعی مدیران گذشته و فعلی بدانند، مشتی بر دهان استکبار می شمارند و در هر شکست و ناکامی نیز به دنبال عوامل دشمن خارجی می گردند که گاه در لباس اصلاح طلبان امریکایی ظاهر می شوند و گاه در کسوت اقتدارگرایان ضد آزادی. همچنین با نگاه تک بعدی به بعضی از اقدامات و پیامدهای آن اقدامات و یا با نگاه شعاری و سخنرانی گونه به نتایج حاصل از اینگونه تصمیمات، از ریشه های اصلی غافل می شوند و نهایتاً همین نگاه غفلت آلود و شعارگونه، به مبنایی برای تصمیم گیری های بعدی تبدیل می گردد.
دو روز قبل، وزیر نیرو ـ که به کارآمدی نسبی و صداقت او ایمان داریم ـ به کاهش مصرف برق در تیر ماه ٨۶ اشاره کرد و آن را نشانه اتحاد دولت و ملت و همکاری مردم و رسانه ها با دولت دانست. تردیدی وجود ندارد که مردم ایران با تحمل بسیاری از سختی ها از جمله سختی های حاصل از اشتباهات سیاستگذاری و مدیریتی، همکاری خود با دولت ـ اعم از دولت فعلی و دولت های قبلی ـ را ثابت کرده اند. آنها همچنین با نادیده گرفتن بسیاری از محرومیت ها، این امکان را برای دولتمردان و سیاستگذاران فراهم کرده اند تا با نگرانی کمتر به پیگیری سیاست ها و برنامه های خود بپردازند. اما گاه این همراهی ها، نه از سر رضایت است و نه به امید رسیدن به آینده ای بهتر، بلکه ناشی از برخی الزامات می باشد. به عبارت دیگر راهی جز همکاری و همراهی وجود ندارد که موضوع کاهش مصرف برق یکی از آنهاست. از ابتدای سال جاری، اکثر مردم با افزایش ناگهانی در قیمت خدمات عمومی به ویژه برق مواجه شده اند و حتی کسانی که مصارف آنها چندان غیرمتعارف نیست، از افزایش های ۵۰، ۶۰ درصدی ـ و بالاتر ـ در هزینه برق مصرفی خود سخن می گویند. حتی اگر به معیارهای مورد نظر و آمارهای ارائه شده توسط وزارت نیرو استناد شود، الگوی مصرف تعیین شده توسط دولت، تنها مطابق با زندگی ۵۷ درصد مردم می باشد. به عبارت دیگر بیش از ۴۰ درصد مردم ناچار هستندافزایش های غیرمتعارف در قیمت برق را تحمل کنند که اگر تنها نیمی از این ۴۰ درصد، از طبقه ضعیف جامعه باشند، چاره ای جز کاهش مصرف برای کنترل هزینه ها و صرف درآمدهای محدود برای سایر امور ضروری زندگی ندارند و نباید این همراهی ناگزیر را به یک امر تبلیغی تبدیل کرد. زیرا تبدیل این مسائل به سوژه های تبلیغاتی، این نگرانی را ایجاد می کند که پس از چندی، بجای توصیف رفتار مردم به همراهی ، وضعیت فعلی به رضایت مردم از الگوی مصرف و تعرفه های تعیین شده توسط دولت تعبیر و براساس آن برنامه ریزی های بعدی انجام گیرد!
مسئولان دولتی به ویژه وزیران متولی دستگاههای تخصصی، اگر به دنبال موفقیت خود و رضایت مردم هستند باید در گفت وگو با مردم، استانداردهای ضروری در گزارش و آماردهی را به صورت دقیق رعایت نمایند و سخنرانی را به اصحاب وعظ و خطابه بسپارند.

خانه ابوعلی
در ادامه سلسله یادداشت های سیدعطاءالله مهاجرانی که در ستون انعکاس درج می شد وقفه ای پیش آمد که امروز ادامه مطلب قبلی با عنوان خانه ابوعلی درج می شود.
خانه ی ابو علی طبقه سوم بود.همان خانه ای که از توی کوچه نشانمان داده بود. راه پله باریک و نیمه تاریک است.جا به جا گچ دیوار ریخته، و بلوک سیمان سر کشیده است.هوا هم دم کرده و ایستاده است.پیرمرد هر دو سه پله ای که بالا می رود لختی می ایستد، نفس تازه می کند. به ما نگاه می کند و لبخند می زند.گوشه چشمانش نیم خورشیدی برق می زند.با خودم می گویم؛ دهسالی از پدرم جوانتر است.اما برق نگاهش و خنده چشمانش همان است. می خواهم دستش را بگیرم. می بینم می کوشد استوار روی پای خودش بالا بیاید.
اتاق مهمان،ده دوازده متری بیشتر نیست.میز چوبی با سه صندلی در میان اتاق است.روی دیوار دو قاب عکس است.عکس ها سیاه و سفیدند. در گذار زمان قهوه ای شده اند.ظرف میوه روی میز است. در سینی کوچکی ، گوجه و فلفل سبز و سرخ و زرد و نعناع چیده اند. بوی چای نعناع هم می آید. خانمی که پنجاه ساله به نظر می رسد. تعارف می کند .پیرمرد را در بالای میز می نشانیم. من و طاهر هم در دو طرفش.
امْ علی دخترم هست.علی را که توی کوچه دیدید، پسر شان است. ام علی معلم است. معلم کلاس اول دبستان. پسر بزرگم فرانسه زندگی می کند،زنش فرانسوی ست.عربی حرف نمی زند. کمتر اینجا می آید.وضع مالی اش خوب است. توی نیس مطب دارد.
ام علی برایمان شوربا می ریزد.
از زمان انقلاب ما یاد گرفتیم که همیشه منتظر مهمان باشیم.مسجد محله ما امامی داشت که به دست فرانسوی ها کشته شد.می گفت، اگر همیشه منتظر مهمان باشید؛ اگر مهمان هم نیاید، خداوند ثواب مهمان را برای تان می نویسد. می گفت، ابراهیم نبی هیچوقت تنها غذا نمی خورد، اگر هم مهمان نمی رسید، توی کوچه می رفت؛ تا ببیند کسی را پیدا می کند، هم سفره اش شود. دوره انقلاب ، هر لحظه منتظر بودیم که جوانان انقلابی که از دست فرانسوی ها می گریختند، به خانه مان بیایند.همیشه توی خانه غذا آماده بود. میوه به فصلش آماده بود. گاهی ما خودمان مدتها میوه نمی خوردیم، می گفتیم ، برای مجاهدین است.یک بار علی لا پوان به خانه ما آمد.مادرم از شادی به گریه افتاد. علی دست مادرم را می بوسید، که آرام باشد.آن شب ما همه بیدار بودیم که علی لا پوان بخوابد. فرانسوی ها خانه گردی می کردند.خانه های ما به هم راه داشت.گل های پایه بلند و چسب ها را جوری می کاشتیم که حفره ی دیوار را بپوشاند.علی را از همان حفره به خانه همسایه فرستادیم. وقتی فرانسوی ها به خانه همسایه رفتند، علی برگشت.
رفتم آشپزخانه مان شوربا بیاورم دیدم مادرم همچنان از شوق گریه می کند.او را بو سیدم تا آرامش کنم. گفت: تو هم با او برو! هنوز سپیده نزده بود؛ که عمر الصغیر به خانه مان آمد. مو هایش کوتاه و فرفری بود. چشمانش آن قدر سیاه بود که دلت فرو می ریخت.یک طبق نان روی سرش گذاشته بود.می دانست علی لا پوان خانه ماست، برایش پیغام آورده بود.
وقتی آن روز ها به یادم می آید.دریغ می خورم که چرا قدر ندانستم. حالا در روزگار فتنه هستیم.کسی دیگر به یاد علی لا پوان نیست.رفتند بو ضیاف را بعد از سال های سال از مغرب آوردند.رییس جمهورش کردند. که فتنه را بخواباند، داشت توی جلسه سخنرانی می کرد، وسط صحبت او را کشتند. می شود باور کرد؟
چه کسی باور می کند، که سر بچه های مردم، دختر و پسر را می برند. این ها کی هستند؟ میراث عمرالصغیر همین است.
ام علی صندلی کوچک تا شویی را گوشه اتاق گذاشته، و نشسته، می گوید: پدر جان به مهمانان تعارف کن.
ابو علی مکث می کند، می گوید: مهمانان ما برای همین حرف ها آمده اند.

منیع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست