یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

باز هم مطلق انگاری و تکیه بر قله دانایی...
(پیرامون مواجهه زرفشان و میلانی)


الف. ع. خ


• سوال من از آقای عباس میلانی این است: با لحنی که در روزنامه "هم میهن"، به شرق زدگی و چپگرایی یورش می برد، چه تفاوتی با "آل احمد" دارد؟ "ادبیات انتقادی" میلانی از دوره "آل احمد" تاکنون چه تفاوتی کرده است؟ واقعیت آن است که فقط روزگار دگرگون شده است و گرنه "میلانی" همان "آل احمد" است! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱ شهريور ۱٣٨۶ -  ۲٣ اوت ۲۰۰۷


وقتی مصاحبه آقای عباس میلانی را در روزنامه هم میهن خواندم، از ژست او! که گویی "تمام حقیقت" را یافته و گذشته ها را با تکیه بر "قله رفیع دانایی" به نقد نشسته! بسیار متاسف شدم، خواستم نقدی بر آن بنویسم اما فرصت نشد. مدت ها بعد، نقدی از خانم خیزابی پیرامون آن مصاحبه خواندم که انتقادها و موارد مطرح شده او، برای من راضی کننده نبود، اکنون نقدی از آقای دکتر ناصر زرفشان منتشر گردیده که باز هم نکات مطرح شده در آن، و مخصوصا لحن آن! برای من راضی کننده نیست. اما این دو نقد! مخصوصا نقد آقای دکتر زرفشان به تناسب افاضات آقای عباس میلانی بسیار "دندان شکن" بود. من اما به اقتضای اوضاع و احوال خود، اعتقادی به پاسخ "دندان شکن" ندارم، البته بر خلاف نظر آقای "حمید فرخنده" که اخیرا نامه ای انتقادی برای دکتر زرفشان نوشته، این حق را برای شخصیت مبارزی چون ناصر زرفشان محترم          می شمارم. چون موضوع بر سر "روشنفکر" و "روشنفکر چپ" است. من، واکنش دکتر زرفشان را به دو دلیل متناسب می دانم، اول آنکه، مخاطب آقای میلانی، بیش از همه، زرفشان و "هم نسلان" او هستند و دوم آنکه "زرفشان" یکی از مقاوم ترین "روشنفکران چپ" در دوران معاصر است.
آقای حمید فرخنده در نامه انتقادی خود به زرفشان، مباحث مطرح شده در مصاحبه آقای میلانی با روزنامه "هم میهن" را «بحث نظری» قلمداد کرده، اما نوشته زرفشان را «تخریب شخصیت» دانسته است، حال آنکه منطق و لحن مصاحبه آقای میلانی پیرامون "روشنفکران چپ" درست مشابه منطق و لحن نوشته آقای زرفشان در مقاله « وقتی آب سربالا می رود...» است، با این تفاوت که میلانی، تلاش ها و کوشش های چندین نسل، از جمله "نسل زرفشان" را می کوبد و تخریب می کند، و "روشنفکر" مورد نظر آنها را در تردید می افکند، اما زرفشان تنها به عملکرد میلانی می تازد و روشنفکر مورد نظر او را مورد نقد و تردید قرار می دهد.
آقای عباس میلانی از جایگاه "عقل کل" به گذشته می نگرد و همه مشکلات ایرانیان را نتیجه تسلط اندیشه های روشنفکران چپ می داند و تمام کوشندگان ادبی، هنری و سیاسی چپ را به زیر سوال می برد و تمام بدبختی ها را متوجه آنان می کند. حال آنکه زرفشان در مقام مقابله به مثل، فقط و فقط به شخصیت میلانی   می پردازد و مدعای "روشنفکری" او را به زیر سوال می برد.
عباس میلانی در مصاحبه خود با هم میهن، روشنفکران چپ را "نقد" نمی کند، بلکه آنها را می کوبد و تخریب می کند! "مطلق نگری" و "عقل کلی" او در مقایسه با روشنفکرانی که به تخریب شان می پردازد، تفاوتی نکرده است. منطق سیاه و سفید در کلام عباس میلانی موج می زند، او دانسته های جدیدش را درست و نهایی می داند! میلانی به همان میزان سینه چاک "لیبرالسم" است که روشنفکران دهه چهل سینه چاک سوسیالیسم و کمونیسم بودند!   
حتی اگر مدعیات عباس میلانی را پیرامون روشنفکری چپ، درست بدانیم، این نقدها بیش از پیش به خود او وارد است. چرا که اگر روشنفکران چپ در دهه های سی، چهل و پنجاه، همه حقیقت را در سوسیالیزم و یا کمونیسم می دانستند! آقای میلانی در دهه نود، یعنی بعد از نیم قرن، تمام حقیقت را در "لیبرالیسم" می بیند. او حتی چنان به گذشته خود می تازد که گویی اکنون تمام حقیقت را یافته است. متاسفانه همان "دگمی" که به اعتقاد عباس میلانی! روشنفکر چپ دهه چهل بدان مبتلا بود! او در دهه نود بدان مبتلاست!
هیچگونه تفاوتی نیز در"لحن" آن اندیشه های "دگماتیسم" رخ ننموده است. اگر در گذشته، چپ ها، همه راست ها و دست آوردهایشان را با یک چوب می راندند، امروز عباس میلانی همان کار را با چپ ها و دستاوردهای آنان می کند.
عباس میلانی اندیشه های چپ را چنان غیرخودی و بیگانه می بیند که تو گویی خود پدر "لیبرال دموکراسی" است، حال آنکه اندیشه های ایشان نیز متاثر از غرب است. یعنی ویژگی هایی را که در "روشنفکران چپ" مورد یورش قرار می دهد، فی المجلس در خود او جریان دارد.
بی تردید "لیبرال دموکراسی" تجارب و دستاوردهای پسندیده ای در کارنامه خود دارد اما متاسفانه رسم منتقدان ما! بر این شده که وقتی می خواهند بر اندیشه ای بتازند و آن را تخریب کنند، استددلال های بی پایه خود را در لابلای مقدار متنابهی از مفاهیم درست و پذیرفته شده می پیچند و عرضه می کنند. مانند آنکه "سموم زهرآگین" را در مقدار متنابهی "شرآب ناب" بریزند و به مخاطب سرو کنند، عباس میلانی در مصاحبه با "هم میهن" چنین کرده است.
اینجانب از عباس میلانی جز چند مقاله، چیز دیگری نخوانده ام، حتی به چند کتاب "گل کرده" او نیز دستی نرسانده ام، البته همواره افسوس می خوردم که چرا فرصت خواندن آنها و هزاران کتاب "گل کرده" دیگر را پیدا نکرده ام. اما با خواندن مصاحبه اخیر ایشان دریافتم که حداقل در مورد نوشته های او، آنچنان "تحفه"هایی را از دست نداده ام، چرا که می توان حدس زد، نویسنده ای با چنین مطلق نگری و عقل کلی، بعید است که توانسته باشد بدون کوبیدن دیگران! مثلا در کتاب "معمای هویدا" به "خود هویدا" و ویژگی های شخصی و سیاسی او پرداخته باشد.
حال سوال من از آقای عباس میلانی این است: با لحنی که در روزنامه "هم میهن"، به شرق زدگی و چپگرایی یورش می برد، چه تفاوتی با "آل احمد" دارد؟ "ادبیات انتقادی" میلانی از دوره "آل احمد" تا کنون چه تفاوتی کرده است؟ واقعیت آن است که فقط روزگار دگرگون شده است و گرنه "میلانی" همان "آل احمد" است!
متاسفانه باید گفت: «در روزگاران گذشته چنانچه شاهد بودیم غرب "تابو" بود، گویی که مقدر است از این پس "شرق" تابو باشد.»   
اینجانب افاضات آقای میلانی را در مصاحبه با هم میهن "نقد" نمی دانم، همچنین "لحن" دکتر ناصر زرفشان را در پاسخ به آقای میلانی، نمی پسندم، درست است که گفته اند جواب "های"، "هوی" است اما برای ایجاد "گفتمان انتقادی"، و بهداشتی کردن این گفتمان بهتر است زنجیر "گفتمان تخریب" را بگسلیم.
البته از روشنفکر زجر کشیده و مقاومی همچون ناصر زرفشان که در خفقان زیسته و می زید و نمی تواند دیدگاههایش را منتشر کند، نمی توان توقع تحمل و تساهل نسبت به آن همه ناروایی ها را داشت. اما از آقای عباس میلانی که در دنیای آزاد می زید و دیدگاههایش با سهولتی بهتر! در "کشور دیکتاتورها" منتشر می شود بعید است که این همه "تندخویی" نسبت به روشنفکران چپ داشته باشد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست