اسانلو، لخ والسا نیست
هادی پاکزاد
•
آمریکا تلاش دارد که هر صدای به حق و ناحقی را درهم بیامیزد و همهی آنها را مغشوش کند و سپس آن صداها را در یک قالب جا دهد و همهی آنها را به گونهای نمایش دهد که همگی تشنهی دموکراسی عراقساز آمریکا هستند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲ شهريور ۱٣٨۶ -
۲۴ اوت ۲۰۰۷
هر کس اگر بتواند در اندازهی خودش باشد بهتر از آن است که فراتر از قد و قوارهاش شود، چرا که در غیر این صورت حدود انتظار و توقع را جا به جا میکند و نتیجتا؛ نه کار و امور خودش پیش میرود و نه کار دیگران که بیجهت به او دل بستهاند!
اما این امر در مورد آقای اسانلو مصداق پیدا نمیکند. او و سوابق کاری و کارگریاش نشان میدهد که همیشه در اندازهی خود بوده... به صنف خود و بهبود وضع طبقهی کارگر فکر کرده و همیشه خواهان آزادی سندیکای مستقلی بوده است که بتواند در خدمت چنان اهدافی باشد، و البته بر کسی هم پوشیده نیست که چنان خواستی، هیچ تضاد با قوانین و مقررات داخلی و بینالمللی ندارد و ایشان نیز همیشه براساس و با تکیه بر همین قوانین خواستار حقوق بهحق صنفی کارگران شرکت واحد بوده است.
در این گیر و دار، طبیعیست که ذات «سرمایه» (استثمارگران) با تشکیل هر سندیکا و اتحادیهای که در راستای منافع کارگران گام بردارد مخالفت بورزد، و بدیهیست که در طول تاریخ موردی را نمیتوان یافت که حاکمان سرمایه، داوطلبانه، اجازه داده باشند تا کارگران تشکیلاتی به پا دارند که حافظ منافع خودشان باشد.
بر این اساس آنان که با تشکیل سندیکا ضدیت میورزند و مرتبا و به تکرار و با هر امکان و وسیلهای مانع ایجاد و رشد چنین نهادهای کارگری میشوند، تردید نباید کرد که دارند منافع سرمایهداران را پاس میدارند و در خدمت این جنابان است که با دست خود کلیدیترین انسانها را، که بدون حاصل کار آنان (یدی و فکری) همهی چرخها از حرکت باز میماند، به بند میکشند، آنان را بیکار میکنند و عملا موجب خشنودی عواملی را فراهم میکنند که به نظر این قلم، همان عوامل آتش بیار معرکه هستند تا با هر حیلهای که باشد، در یک زمان، هم با جمهوری اسلامی میجنگند و هم با ریشهدارترین مخالفان جهانی سازی که همان کارگران هستند، مبارزه میکنند.
با کمترین توجه و تعمق میتوان دریافت که آمریکا تلاش دارد که هر صدای به حق و ناحقی را درهم بیامیزد و همهی آنها را مغشوش کند و سپس آن صداها را در یک قالب جا دهد و همهی آنها را به گونهای نمایش دهد که همگی تشنهی دموکراسی عراقساز آمریکا هستند. در این واریتهی تراژیک، از اسانلو، به تکرار و به ناحق و ناجوانمردانه، لخوالنسا میسازند و به حکومتگران خط میدهند که او و دیگران را هر چه بیرحمانهتر سرکوب کنند.
در این ملغمه و آش شلم شوربا، همه درگیر هم میشوند، اما آن کس که هدفش نابودسازی همهی نیروهای ترقیخواه است، خود را بر خر مراد سوار میبیند! امپریالیسم، خیرخواهان و نیروهایی را که مخالف پروژهی تک قطبی سازی جهان هستند و تلاش میکنند تا با هر جانکندنی خود را دوستدار ملت خود بدانند، به جان هم میاندازد و در کنار گود به ریش همه میخندد! زیرا توانسته است پروژهی هزینهی دموکراسی سازی را به روش خود، به دوش افراد داخل هر کشور هدف بیاندازد تا در جهت حفظ نیروهای خودش موفق عمل کرده باشد. امپریالیسم بعد از جنگ ویتنام، همیشه تلاش میکرده است تا در راستای اهدافش از نیروهای داخلی کشورها استفاده کند، و این شیوه را تا بدانجا ادامه میدهد تا شرایط برای آمادهسازی افکار عمومی داخل کشور خود فراهم شود و نابسامانی در کشور هدف هم به حد کافی برسد تا ضربهی نهایی را با هر شیوهای که بتواند وارد سازد و کار را تمام کند.
در چنین شرایطی، واقعا وظایف بشردوستان ضدامپریالیسم چیست؟ آیا آنان نیز که اهرمهای قدرت را در دست دارند و ابراز میدارند که خطر غارتگری امپریالیستی را درک و حس میکنند... امپریالیسمی که اثبات کرده است به کمتر از همهچیز رضایت نمیدهد، باید خود را در ورطهای سوق دهند که امپریالیسم آنان را بدان سمت و سو رهنمون میشود؟
چه خطی روشنتر از این که سرسپردههای خائن وطنی در صدای آمریکا اسانلو را لخوالسای ایران معرفی میکنند! آنان با این کار چه اهدافی را در جهت منافع ارباب خود پی میگیرند؟ آنان با چه زبانی بگویند که با سندیکا مخالف هستند؟ چگونه به حاکمیت بفهمانند که باید این لخوالسای ایران را نابود کرد؟ آنان (صدای آمریکا) با چه زبانی مفهوم سازند که که قصدی به جز آشفتهسازی ندارند؟
و بالاخره نیروهای چپ و ترقیخواه که متاسفانه، حتا، یک روزنامه و نشریهی واقعا آزاد ندارند تا آزادانه و همهجانبه امریکا را بشناسانند و وجوه منفی شرایط کشور را واکاوی کنند، دیدگاههای خودشان را آزادانه ارایه دهند... چه مسئولیتی میتوانند در برابر آن همه رسانهی مردم فریب داشته باشند که بدون اغراق در تمام بیست و چهار ساعت، مشغول کار هستند و البته تاثیرات مخرب خودشان را نه تنها بر تودههای مردم میگذارند بلکه بر حاکمان و دیگر نیروهایی که در وفاداری آنان به مردم و کشور نمیتوان تردید کرد نیز بر جای میگذارند.
... و در این شرایط پر آشوب است که هوشیاری همگانی را طلب میکند. پس اگر تردید نباید کرد که آمریکا هدفی جز مغشوش کردن مبارزات به حق مردم ایران را ندارد، بگذار باز تکرار شود که آگاهان سیاسی باید تلاش کنند تا ناخودآگاه در دام این هیولای بیرحم گرفتار نشوند. باید که امپریالیسم را با همین بضاعت اندک خود، هزاران هزار بار افشا کنند و هرگز به بهانهی فقدان فضا در داخل کشور، با صدای آمریکا مصاحبه و درددل نکنند. باید بپذیریم که این امپریالیسم جهانی و در صدر آن امپریالیسم آمریکا است که برای طیفهای گوناگون ملت ما دو رنگ سیاه و سفید را تحمیل میکند و همه را وادار میسازد تا یا در صف سیاه باشند و یا در صف سفید قرار گیرند. امپریالیسم با تمامی اهرمهای رسانهای، فرهنگی و نظامیاش میکوشد عدالت را با معیارهای ویژهی خود تعریف کرده و به خورد ملتها بدهد. باید کاری کرد تا آمریکا مدافع حقخواهان و آزادیخواهان اسیر در داخل کشور ما نباشد. باید بستری فراهم نمود تا صف معلمان، دانشجویان، کارگران و دیگر آزادیخواهان که بر اساس منافع ملی- حهانی از حقوق بر حق خود دفاع و مبارزه میکنند، از صف مدافعان دموکراسی افغانستانساز آمریکایی جدا شود و باید همه بدانیم که آزادی این اسیران فرزانه، آغاز راه یک مبارزهی به حق ضد امپریالیستی است که البته و در این صورت همصدا با تمامی کارگران و آزادیخواهان جهان، خواهیم توانست نفسهای مذبوحانهی امپریالیسم را نیز به شماره بیاندازیم.
آزادی منصور اسانلو و روزنامهنگار جوان، سهیل آصفی و دیگر دربندان، انسجام و وحدت ملی را قوام میبخشد و طمعهای امپریالیسم را نسبت به کشور و میهن ما کم رنگ ساخته و او را مایوستر میگرداند.
آقای اسانلو همیشه تلاش کرده است تا در اندازه و قد و قوارهی خودش باشد. آنان که تنپوش دیگری برایش میدوزند، دوست نه، دشمنان کینهتوزی هستند که فقط از آمریکا دستور میگیرند.
|