سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ضرب و شتم منتقدین اسلام در هلند، سکوت چپ
و استعفای من از هیئت مدیره رادیو زمانه


داریوش مجلسی


• دوستان، مسئله ساده تر از آن است که فکر میکنید. مهم نیست که افشین علیان، هیرشی علی و احسان جامی چه گفته اند، از حقوق دموکراتیک آنها برای اظهار عقایدشان دفاع کنید و تهدید و محدود کردن آزادیهایشان را محکوم کنی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲ شهريور ۱٣٨۶ -  ۲۴ اوت ۲۰۰۷


در هفته های اخیر وقایعی در هلند اتفاق افتاد که میتواند پیش درآمد اتفاقات مشابه در سایر کشورهای اروپا و در عین حال منجر به شفافتر شدن صفوف تحجر گرایان و حامیان چپ آنها
از یکطرف، و تحجر ستیزان باشهامت از طرف دیگر گردد.
مدتیست که کمیته ای در هلند تحت عنوان "کمیته مسلمانان سابق" در حال شکل گرفتن است
که مشابه آن در کلن (آلمان) نیز تشکیل گردیده. این کمیته همانطور که از نام آن پیداست آیات زن ستیز و دگر اندیش ستیز قرآن را به نقد گرفته و همچنین کمر به هشدار درباره نفوذ روزافزون اسلامیستها، تحجرگرایان و هواداران قوانین شریعت در هلند و سایر کشورهای غربی بسته. این افتخار بزرگی برای ایرانیان آزاداندیش است که مسئولین دو کمیته در هلند و آلمان و همچنین مشاور کمیته هلند و فرد دوم این کمیته، ایرانی میباشند. (مسئول کمیته آلمان خانم مینا احدی و در هلند آقای احسان جامی).
احسان جامی چندین بار بر روی صفحه تلویزیونهای هلند ظاهر گشت و بسیاری از نشریات هلند با وی درباره این کمیته مصاحبه نمودند و مطلب نوشتند. ظهور این کمیته، انعکاس خبری آن و استقبال نسبی که (با وجود خطراتی که دربر دارد) از طرف جوانان ملیتهای مختلف از آن گردید باعث ترس و اضطراب و دستپاچگی گروههای اسلامی (و با کمال تعجب) حامیان چپ هلندی و ایرانی آنها گردید. اینبار دیگر غربی و هلندی لیبرال و آزاد اندیش نبود که اقدام به نقد جنبه های منفی اسلام نموده بود بلکه جوانانی از جوامع مسلمان بودند که از حق مدنی و آزادی نقد و بیان خود استفاده کرده و به جوامع غربی هشدار میدادند که تا اینجا و بیش از این نه.
آنچه که فهم قضیه را مشگل میسازد خشم و خصومتی است که از طرف بخش بزرگی از چپهای ایرانی نسبت باین آزاد اندیشانی که جان و امنیتشان با خطر جدی مواجه گردیده ابراز میگردد.
بالاخره نفهمیدیم که آیا دین افیون توده هاست یا نه؟ اگر هست که چرا افیون ستیزان اینطور مورد بیمهری قرار میگیرند و اگر هم نیست پس تکلیف ما را با این جمله که از طرف مارکس گفته شده روشن کنید.
احسان جامی چندین بار مورد تهدید و حمله فیزیکی قرار گرفته و آخرین بار که هنگام ترک یک سوپرمارکت مورد ضرب و شتم قرار گرفت دولت هلند وی را تحت محافظت شدید قرار داده بطوریکه وی دیگر قادر نیست به تحصیل خود ادامه دهد و در جلسات انجمن شهر که از طرف مردم شهر خود انتخاب شده شرکت کند. این در حالیست که مشاور وی پروفسور افشین علیان نیز تحت محافظت زندگی میکند، هیرشی علی، یک زن سومالیائی منتقد اسلام، مجبور بترک هلند گردیده و تئو فان خوخ بهای اسلام ستیزی خود را با قتل خود پرداخت.
عمق فاجعه اینجاست که چپ هلند و بخصوص دوستان چپ ایرانی در قبال ضرب و شتم احسان جامی سکوت مطلق پیشه کرده اند و اگر هم اظهار نظری از سوی آنها بشنوید بیشتر ایراد و انتقاد و حتی حمله قلمی نسبت به جامی است که چرا با اظهارات خود باعث جریحه دار شدن!!!!!
احساسات مسلمانان میگردد و جامعه را بسوی دوقطبی شدن سوق میدهد. حتی حزب سوسیال دموکراتی که جامی عضو آن است و از سوی همان حزب هم در انجمن شهر شرکت میکند از وی
بخاطر استفاده وی از حق آزادی بیان، که یکی از اصول بنیادی هر جامعه دموکراتی است، انتقاد میکند.
مسلمانان رادیکال جای خود دارند ولی من از آن بخشی که خودرا چپ مینامد سئوال میکنم که آیا به اصل آزادی بیان اعتقاد دارند؟ آیا این حق را برای هر مسلمانی قائلند که اگر خواست، مذهب خود را ترک کند؟ آیا هر انسانی این حق طبیعی را دارا میباشد که مذهبی را – حتی با کلمات تند – به نقد گیرد؟ آیا تهدید و اذیت و آزار فیزیکی کسانیکه از اسلام انتقاد میکنند را محکوم میکنید یا نه؟ آگر جوابتان بسئوالات بالا مثبت است که پس طبق کدام منطق به این مبارزان حمله میکنید و اگر جوابتان منفی است که به چه حق خودرا چپ مینامید. میگویند انتقاد بلی ولی توهین نه!!. آیا شما مسلمان رادیکالی را میشناسید که انتقادی را، هر چه هم نرم، توهین به مقدسات و ائمه اطهار تلقی نکند؟ و ثانیا در جامعه ای که مسیح و مسیحیت مورد شدیدترین انتقادها قرار میگیرند چرا باید اسلام را بسان یک تافته جدا بافته مصون از انتقاد شدید دانست. چرا میخواهید حقایق آشکار ا انکار کنید؟ آمستردام شهری بود که همجنس دوستان سراسر جهان برای تنفس یک جو آزاد به این شهر میامدند ولی با تغییر ترکیب جمعیت این شهر هفته ای نیست که یک همجنس دوست مورد ضرب و شتم و آزار و اذیت فیزیکی جوانان مسلمان قرار نگیرد.
من به دوستان چپ و کسانی که به علیان، جامی و امثالهم انتقاد میکنند و در مقابل تهدید جانی آنها از طرف گروههای اسلامی سکوت نموده اند توصیه میکنم که به حدود ۱۵ سال پیش برگردند و ببینند با ازدیاد جمعیت مسلمان در هلند تا چه حد آزادی قلم و بیان دچار مخاطره گردیده. مطمئن باشید این شتری که امروز در جلوی خانه منتقدین اسلام خوابیده اگر به همین نسبت بقدرتش افزوده شود خود شما بدون شک قربانیان آینده خواهید بود (قتل عامهای دردناک شهریور ۶٨ را فراموش نکنید). شما گیر ایدئولژیکی دارید، دنیارا به آمریکا، اسرائیل و ضمائمش از یکطرف و ضد آمریکا و اسرائیل از طرف دیگر تقسیم کرده اید و از آنجا که اسلامیستها با شما در آمریکا و اسرائیل ستیزی همصدا هستند لذا به حمایت از آنها مخالفان آزاداندیش آنهارا نیز میکوبید. به فرمولهائی دلبسته اید که متعلق به این دور و زمانه نیستند. یکی از استادان ما در درس فلسفه میگفت: فرمولهائی هستند که بظاهر منطقی ولی عملا غیرواقع هستند، بعنوان مثال "من در پالتویم جا میگیرم، پالتویم در کیفم جا میگیرد پس من در کیفم جا میگیرم". ربط دادن حمایت از تحجرگرایان اسلامی به تمایلات ضد آمریکائی و اسرائیلی شباهت زیادی به این فرمول نامعقول بالا دارد.
دوستان، مسئله ساده تر از آن است که فکر میکنید. مهم نیست که افشین علیان، هیرشی علی و احسان جامی چه گفته اند، از حقوق دموکراتیک آنها برای اظهار عقایدشان دفاع کنید و تهدید و محدود کردن آزادیهایشان را محکوم کنید.
من عضو هیئت مدیره رادیو زمانه بودم و همیشه معتقد بودم و هستم که رادیو زمانه نباید یک رادیوی اپوزیسیون باشد بلکه جوانان ما در ایران و خارج ایران باید مطالب و تحلیلهای هردو طرف (رژیم و مخالفان آنرا) بشنوند ولی متاسفانه چون رادیو زمانه قادر نبود در بعضی موارد (نمونه آشکار آن در مورد همین احسان جامی بود) رعایت بیطرفی را بنماید و بر عکس – در این مورد بخصوص –
خیلی هم یک طرفی عمل نمود لذا از حضور خود در هیئت مدیره رادیو زمانه استعفا دادم. رادیو زمانه در دوروز پشت سر هم مطالبی بر علیه منتقدین اسلامی، افشین علیان و احسان جامی در سایت خود نوشت و در روز اول حتی اعلامیه سفارت جمهوری اسلامی را تقریبا بطور کامل انتشار داد بدون اینکه کوچکترین روزنه ای در برنامه های خود برای جامی، علیان و همفکرانشان برای دفاع از خود باز بگذارد. این معنائی جز این ندارد که جمهوری اسلامی، آری ولی منتقدین اسلام، نه.

ولی آنچه که مایه امیدواریست، بعد از خانم هیرشی علی و رفتن وی به آمریکا خنده ای بر لبان
اسلامیستها نشست و فکر کردند که غائله خوابید ولی دیگر فکر نکرده بودند که این آسمان غمزده مملو از ستاره است، هر چه که ستاره ای را از آسمان بزیر کشند باز این آسمان مملو از ستاره است و روزبروز بر تعداد ستارگان آن اضافه میشود. حالا دلیل خشم، دستپاچگی و اضطراب تحجرگرایان و حامیانشان را درک کردید؟


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست