یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آیاعادی سازی رابطه بین ایران و آمریکا
موقعیت اپوزیسیون را تقویت میکند؟


مهرداد بهارآرا


• منافع مردم ایران ایجاب میکند تا رابطه ای عادی بین دو کشور ایران و آمریکا بر قرار شود و دشمنی از بین برود تا رژیم قادر نباشد با نسبت دادن اپوزیسیون و جنبشهای گوناگون اجتماعی به دشمن تخیلی مبارزات مردم را سرکوب کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۵ شهريور ۱٣٨۶ -  ۲۷ اوت ۲۰۰۷


در رابطه با بحران هستهای ایران و واکنشهای جامعه‍ی جهانی، بویژه غرب در مقابل آن ابهاماتی وجود دارند. برجسته ترین این ابهامات از اینقرار میباشند: آیا مقامات رژیم در گفته های خود از اینکه اهداف صلح آمیز را دنبال میکنند صادق هستند و یا سودای دستیابی به سلاحهای هستهای را در سر دارند؟ آیا اکثزیت مردم ایران از برنامه‍ی هستهای رژیم حمایت میکنند؟ آیا جمهوری اسلامی حقیقتا به تعقیب کردن برنامه‍ی هسته ای نیاز دارد؟ آیا تحت فشار قرار گرفتن رژیم از طرف جامعه‍ی جهانی، بویژه غرب در جهت تقویت اپوزیسیون داخلی عمل خواهد کرد؟ آیا تهدید نظامی از طرف آمریکا قادر خواهد بود ایران را از ادامه‍ی برنامه های هسته ای باز دارد؟

سران رژیم سالها برنامه‍ی انرژی اتمی خود را پنهان از چشم دنیا و سازمان انرژی اتمی پیش بردهاند. اگر رژیم در مسیر دستیابی به انرژی هسته ای برای اهداف صلح آمیز حرکت میکرد از همان ابتدا با شفافیت با سازمان انرژی هسته ای همکاری میکرد. حتی طبق شواهد موجود جمع آوری شده بوسیله‍ی سازمان انرژی اتمی اهداف رژیم به اهداف صلح آمیز محدود نیست و میتواند بخشا در جهت اهداف نظامی باشد. رژیم بیش از ده سال فعالیتهای هسته ای خود را مخفیانه پیش برد و بخشی از فعالیتهای آن NPT را نقض کرد. از اینکه سازمان انرژی اتمی نتوانسه است شواهد مستدی ارائه دهد که رژیم در صدد میلیتاریزه کردن انرژی هسته ای خود است نمیتوان نتیجه گرفت که رژیم جنین قصدی را ندارد. با توجه به ماهیت رژیم و اهداف بلندپروازانه‍ی صدور انقلاب اسلامی به دیگر کشورهای منطقه و اعتقاد به محو دولت اسرائیل از صحنه‍ی روزگار، به سختی میتوان باور کرد که رژیم قصد دستیابی به سلاح هسته ای ندارد. رژیم به خوبی میداند که اسرائیل به سلاحهای هسته ای مجهز است و بدون دستیابی به سلاح هسته ای نمیتوان در مقابل آن شاخ و شانه کشید. ممکن است رژیم در مقابل این سوال که چرا تهیه‍ی تکنولوژی برای دستیابی به انرژی هسته ای را در خفا انجام داد ادعا کند که در صورت علنی پیش بردن آن آمریکا میتوانست مزاحمت ایجاد کند. جمهوری اسلامی همیشه از جانب دشمنان خود آمریکا و اسرائیل احساس خطر و ضربه پذیری میکند و در حقیقت تلاش رژیم برای دستیابی به انرژی اتمی و احتمالا سلاح اتمی واکنشی است در مقابل احساس عدم امنیت کردن از طرف آنها.

تعدادی از مقامات رژیم معتقد هستند که "نیازی به دسترسی داشتن به سلاح هسته ای نیست. مهم این است که بتوان در منطقه و بخصوص در بین دشمنان خود این شبهه را ایجاد کرد که دارای سلاح هسته ای هستیم، حتی اگر واقعیت نداشته باشد". لافزنیهای تعدادی از مقامات رژیم در این رابطه که "ما دارای تکنولوژی پیشرفته‍ی هسته ای هستیم" و "ایران به دنیای هسته ای پیوست" دقیقا از همین بینش سر چشمه میگیرد.

اگر فرض را بر این قرار دهیم که مقامات رژیم در گفته های خود صادق هستند و اهداف صلح آمیز را دنبال میکنند، اولین موردی که به ذهن هر انسان کنجکاوی خطور میکند این است که تعدادی از کشورها، منجمله روسیه بارها اعلام کرده است که آمادگی دارد تا سوخت هسته ای مورد نیاز ایران را تأمین کند. با توجه به این حقیقت رژیم دیگر نباید به ادامه‍ی غنی سازی اورانیوم برای تأمین سوخت مورد نیاز راکتورهای هسته ای اصرار ورزد و برنامه‍ی چرحه‍ی سوخت هسته ای را که بشدت هزینه آور میباشد ادامه دهد. ایران ادعا میکند که آمریکا قادر است کشورهای دیگر را تحت فشار قرار دهد تا سوخت هسته ای به ایران نفروشند. با توجه به تاریخچه‍ی روابط ایران با چین و روسیه و روابط جاری بین آنها باور کردن این ادعای جمهوری اسلامی مشکل به نظر میاید. همین کشورهای چین، روسیه، و همچنین ژاپن بدون توجه به تهدیدهای آمریکا دارای روابط اقتصادی به میزان چشمگیری با ایران میباشند. با توجه به این حقایق، میتوان به جرأت گفت که تلاش جمهوری اسلامی برای دستیابی به چرخه‍ی کامل سوخت هسته ای مشکوک میباشد.

رهبران رژیم بارها ادعا کرده اند که توده های میلیونی مردم حامی آنها در ادامه‍ی برنامه‍ی هسته ای هستند و در این رابطه آمارهائی را ارائه میدهند. واقعیت این است که بخشی از مردم ایران از رژیم و ادامه‍ی برنامه‍ی اتمی آن حمایت میکنند. طبق آمارهای مختلف، این بخش حمایتگر رژیم که متشکل از کارگزاران، وابستگان و جیره خواران آن میباشند در صدی پائین و کمتر از ده در صد جامعه‍ی ایران را تشکیل میدهند. حقیقت با آن چیزی که از زبان مسولان رژیم و از طریق رسانه های وابسته به آن به گوش و چشم میرسند یکی نیست. موضوع انرژی هسته ای غم اکثریت جمعیت ایران اصلا نیست. این اکثریت مشکلات عدیده ای دارند که پرداختن به انرژی هسته ای و موافقت و یا مخالفت با آن را تحت الشعاع قرار میدهند. آنها نمیخواهند وجه المصالحه‍ی سیاستهای ماجراجویانه‍ی رژیم در زمینه‍ی انرژی اتمی قرار گیرند. اصرار رژیم در ادامه‍ی غنی سازی اورانیوم به وضوح در تقابل با منافع ملی و روحیه‍ی هماهنگی مردم ایران با جامعه‍ی جهانی قرار دارد. رژیم این را به خوبی میداند که در صورت قربانی کردن منافع ملی کشور به پای سیاستهای ماجراجویانه‍ی اتمی خود عواقب وحشتناکی را متوجه خود خواهد کرد که سرخوردگی و رویگردانی بیش از پیش مردم از سیاستهای رژیم از آن جمله میباشد.

رژیم علیرغم اینکه همیشه از درک و فهم واقعیتها سر باز زده است اما در طول حیات خود این را ثابت کرده است که زبان زور را خوب میفهمد. سران رژیم آشکارا نشان داده اند که هر وقت آن لحظه فرا رسد همچون رهبر راحل خود "جام زهر" دیگری را تا جرعه‍ی آخر سر خواهند کشید. در اینجا غرض از زبان زور معادل کاربرد حمله‍ی نظامی به کشور ایران نیست بلکه به این معنی میتواند تعبیر شود که رژیم احساس کند در حقیقت نیروئی جدی وجود دارد که نمیتواند بدون اعتنا به آن به برنامه های هسته ای جنجالی خود ادامه دهد. ممکن است این نظر مطرح شود که رژیم در صورت احساس خطر کردن و فشار جدی در مسیر دیگری حرکت کند، مثلا از NPT خارج شود و برای دستیابی به بمب اتمی بیش از پیش تلاش کند. اما واقعیت این است که در دنیای به هم پیوسته‍ی کنونی هیچ کشوری قادر نخواهد بود در انزوای مطلق برای چند صباحی دوام بیاورد. نمونه‍ی کره‍ی شمالی پیش روی مسولان رژیم است. حتی کره‍ی شمالی با آن همه جنجال و کله شقی به این نتیجه رسید که از ادامه‍ی برنامه‍ی هسته ای خود دست بردارد و در ازای کمکهای اقتصادی حاضر به همکاری با سازمان ملل شد.

بنا به شواهدی برآیند نیروهای موجود در حاکمیت ایران دارای قابلیت نرمش هستند و این آمادگی را دارند که اگراحساس کنند "سنبه پر زور است" دست از گزافه گوئیها و قلدری خود بردارند و عمر رژیم را به بهای کوتاه آمدن در مقابل فشارهای جهانی طولانیتر کنند. به گفته‍ی خود رژیم "چرخه‍ی سوخت تنها یک کارت بازی در اختیار آنها میباشد نه موضوع اعتقادی". این خود به این معناست که رژیم از جریان هسته ای بعنوان یک اهرم استفاده میکند نه بیشتر.

مجموعه‍ی نظام جمهوری اسلامی اگر از طرف آمریکا احساس امنیت کند و به برداشتن تحریمهای اقتصادی از طرف آمریکا اطمینان حاصل کند به احتمال قریب به یقین نیازی به اصرار بر ادامه‍ی برنامه‍ی هسته ای خود نخواهد دید. البته جناحهایی در نظام جمهوری اسلامی وجود دارند که انرژی هسته ای و ادامه‍ی آنرا موضوعی حیثیتی میبینند و به هیچوجه نمیخواهند کوتاه بیایند. در اینجاست که نوشیدن "جام زهر" از طرف ولی فقیه این جناحهای تندرو را سر جای خود مینشاند. در عین حال، این احتمال نیز وجود دارد که رژیم نخواهد خود را از تک و تا بیندازد و در انظار عمومی این ذهنیت را ایجاد کند که براحتی از اهداف بلندپروازانه‍ی خود دست برنمیدارد و به کش دادن مذاکرات تا ابدالدهر ادامه دهد.

در بین بخشی از اپوزیسیون این نظر وجود دارد که تهدید نظامی آمریکا علیه رژیم جمهوری اسلامی قادر خواهد بود مخالفین را در سرنگونی رژیم تشویق و تقویت کند. به دلایل گوناگون میتوان نتیجه گرفت که این نظر دارای پایه و اساس نیست. فشارهای رژیم بر روشنفکران، رسانه ها، دانشجویان، فعالین جنبشهای کارگری و زنان آنچنان مقاومت این جنبشها را مهار کرده است که هیچ امیدی به رهبری مبارزات مردم از طرف اپوزیسیون وجود ندارد. نیروهای چپ پراکنده تر از آنند که بتوانند بعنوان نیروئی بسیجگر مبارزات مردم را هدایت کنند. نیروهای طرفدار سلطنت و پادشاهی و همچنین مجاهدین خلق آنچنان پایگاه و مقبولیتی در بین توده های مردم ندارند. تنها امید در مقابل سرکوبگریهای رژیم همانا جنبش دموکراسی خواهی میباشد که آنهم در پروسه ای طولانی میتواند در قامت نیروئی جدی و مطرح ظاهر شود. قبل از حمله‍ی آمریکا به عراق احتمال داشت که بخشی از از جامعه‍ی ایران از دخالت نظامی آمریکا در ایران استقبال کنند. اما اکنون زمانه دگر گشته است. با مشاهده‍ی اوضاع کنونی عراق، کمتر ایرانی میتواند آرزوی سرنوشتی همانند سرنوشت کنونی مردم عراق را برای خود و مردم خود داشته باشد.

در دوران حکومت جمهوری اسلامی حمایتهای غرب، بویژه دولت آمریکا، از مخالفین رژیم بهانه ای بوده است برای وحشیگریهای بیش از پیش رژیم در سرکوب جنبشهای گوناگون اجتماعی. جنبشهای اجتماعی گوناگون در ایران را به خیر امریکا امیدی نیست و تقاضایشان از دولتمردان آمریکایی این است که با موضعگیریهای نابجای خود عرصه را بر آنان در ایران تنگتر نکنند. بهتر آن است که کمک به جنبشهای مردمی در قالب فشارهای گوناگون سیاسی به رژیم صورت گیرد و رژیم جمهوری اسلامی باید احساس کند که فشارها و تهدیدها جدی است و به حرف ختم نمیشود و روزی به عمل فراخواهد روئید.

بعلت عدم رابطه‍ی دیپلماتیک و اقتصادی بین آمریکا و ایران، آمریکا دارای قدرت نفوذی در ایران نیست و همیشه انتقادات آمریکا از رژیم ایران با عکس العمل منفی از طرف رژیم روبرو میشود و در نهایت به چماقی بر علیه اپوزیسیون تبدیل میشود. رژیم جمهوری اسلامی اینرا یاد گرفته است که آنچه آمریکا میگوید و انجام میدهد باید عکس آنرا انجام دهد. تا مادامیکه دوران جنگ سرد بین آمریکا و ایران در جریان است، تا مادامیکه رژیم از جانب آمریکا احساس ناامنیتی و ترس میکند و تا مادامیکه آمریکا رژیم را با تهمتها بمباران میکند، بهانه ای برای رژیم باقی خواهد ماند تا با آن مبارزات اپوزیسیون را به دشمن، که غیر از آمریکا نیست، نسبت داده و سرکوب کند. منافع مردم ایران ایجاب میکند تا رابطه ای عادی بین دو کشور ایران و آمریکا بر قرار شود و دشمنی از بین برود تا رژیم قادر نباشد با نسبت دادن اپوزیسیون و جنبشهای گوناگون اجتماعی به دشمن تخیلی مبارزات مردم را سرکوب کند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست