یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تا هست جانی در قفس...


ویدا فرهودی


• جوشیدن ِ اندوه را در گریه ها پنهان مکن
رنجی چنین انبوه را با مرهمی درمان مکن

ناگفته را فریاد رس، نستوه باش ای هم نفس
تا هست جانی در قفس، این درد را کتمان مکن ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۶ شهريور ۱٣٨۶ -  ۲٨ اوت ۲۰۰۷


جوشیدن ِ اندوه را در گریه ها پنهان مکن
رنجی چنین انبوه را با مرهمی درمان مکن

ناگفته را فریاد رس، نستوه باش ای هم نفس
تا هست جانی در قفس، این درد را کتمان مکن

ایمان بیاور بر کسی، کز عشق می خوانـَد بسی
با وعده های هر خسی، پس رخنه در ایمان مکن

در غربت همواره مان، یاد تو است ای آشنا
عطری چنین دلچسب را، جز تحفه بر مستان مکن

خون سیاوش را ببین در تک تک پیمانه ها
بر شربت نابی چنین، جز دوست را مهمان مکن...

***
ویران کنی گر شهرمان، ای دشمن آبادگی
پروا کن از شوریدگان، میخانه را ویران مکن

آنان یکایک جانشان، دارد ز بیداری نشان
هشدار چرک کینه را زین بیشتر عریان مکن

ساکت نشینــَد آینه ، سنگش زنی گر دم به دم
هر تکه اش می گویدت : تمهید بر نسیان مکن!

بهت زلالش این زمان، از دیدن نیرنگ تو است
بر سینه ی شفاف او، اندیشه ی بهتان مکن

تا واژه را گردن زنی یا که قلم را بشکنی
تــُندر بخواهد شد سخن، شکوه از این وز آن مکن

چون صاعقه سوزانَـدَت، هر نوبتی جانانه تر
بازی دگر با واژه این، برآمده از جان مکن…


تابستان۱٣٨۶


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست